به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد مهدي تهراني در جديدترين مطلب وبلاگ "ميثم تمار" با اشاره به يادداشت اخير هاشمي رفسنجاني نوشت: اي کاش اين نوشته را احمد توکلي و احمد توکليها بخوانند چرا که اين همه نه از باب تخريب و طعنه و تخطئه يا فلسفهبافي که از باب تذکر حقيقتي بسيار مهم و ارائه تحليلي درخور توجه به قلم ميرسد. مقصود از احمد توکلي اگر چه يک شخص هم هست اما بالواقع تنها يک شخص نيست. بيش از همه مقصود، احمد توکلي به مثابه يک پوزيشن(position) سياسي است.
2- «اين نامه حاج آقا خيلي تند است و ما داريم آن را چاپ ميکنيم، شما هم بگويد چاپ کنند. بايد دست به دست هم بدهيم تا موج ايجاد کند. حاج آقا گفته يا اينجا کار خراب ميشود يا فضا برميگردد.» اين اظهارات علي هاشمي در ستاد قيطريه و در جمع شش نفر از اعضاي اصلي ستاد موسوي است در خصوص نامه سرگشادهاي که هاشمي قبل از انتخابات خطاب به رهبر انقلاب نوشت و پيشتر از آنکه به دست رهبري برسد، سر از رسانههاي ضدانقلاب در آورد. نامهاي که بدون سلام آغاز شد و برخلاف ميل رهبري در آن روزها منتشر گرديد. در اين نامه ميخوانيم:«در موقع مناسب انحرافات و حقکشيهاي ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختيار مردم و تاريخ قرار خواهد گرفت.» هاشمي وعده جدالي ديگر داده بود؛ جدالي که البته وقايع پس از انتخابات کمي آن را به تأخير انداخت و اکنون زمان اين جدال نزديک شده است.
3- هاشمي کسي نيست که يک گوشه بنشيند و همه چيز را به فراموشي بسپارد. کسي نيست که آن همه جدالهاي سنگين با آيت الله مصباح يزدي و آيت الله يزدي و... را از ياد ببرد. او در ماجراي دانشگاه آزاد نيز با اشاره به آنچه شرارت و حسادت ميخواند، گفته بود:«اگر قرار بود در مقابل اين موذيگريها عقب بنشينيم بايد به همان اطاق طلبگي برميگشتيم و براي مردم مسئله ميگفتيم!»
4- مسئلهي هاشمي فقط اين دولت و شخص احمدينژاد نيست. اين تلقي خيلي سادهلوحانه است که فکر کنيم ماجرا فقط از انتخابات شروع شد و اين همه دعوا هم صرفا يک دلخوري انتخاباتي است که احمدينژاد بانياش بود. چرا که رقيب هاشمي تنها احمدينژاد نبوده و نيست و ميدانهاي رقابتي که او در آن قرار گرفته و خواهد گرفت نيز صرفا انتخابات رياست جمهوري نبوده و نيست! او ميدانهاي ديگري نيز براي رقابت داشته و دارد و رقيبهاي بزرگتري نيز. مسئله خيلي جديتر و ريشهايتر از اين حرفهاست. مسئله هاشمي يک جريان است و در منتهي اليه اين جريان البته برخي شخصيتها و يک جايگاه. نوک پيکان حمله او البته دولت و احمدينژاد خواهد بود اما خيلي سادهانگارانه است اگر همه دعوا را در همين سطح خلاصه کنيم. احمدينژاد صرفا در حکم سکوي پرش يک جريان بود؛ در حکم علمدار و پرچمدار شجاع يک نبرد قديمي.
5- بهزاد نبوي در گفتگويي به آقاي هاشمي ميگويد وقت آن رسيده که ما تکليف اصل ولايت فقيه را روشن کنيم. اين نظام يا ولايت فقيه است يا نظام مردمي؟ يعني چه که بيست و دو ميليون به خاتمي راي بدهند و بعد درنهايت يک شخصي به نام ولي فقيه مسير را مشخص ميکند. اين ولايت فقيه را بايد برداشت. آقاي هاشمي ميگويد نه امکان پذير نيست بعد آقاي نبوي ميگويد ما ميتوانيم در مورد رهبري صحبت کنيم ميتوانيم بحث تغيير رهبري را مطرح کنيم بگوييم که ايشان سي سال است رهبر است حالا شما برو و فرد ديگري بيايد با ايشان نمي توانيم کار کنيم ممکن است با نفر بعدي بتوان کار کرد. هاشمي ميگويد نه نميشود نبوي ميگويد بسيارخوب ميشود از اختيارات رهبري کاست. آقاي هاشمي ميگويد من موافقم و بعد همان نظر شوراي رهبري مطرح ميشود.
6- هاشمي در نامه سرگشاده خود بيلياقتي دولت احمدينژاد و شخص او را تذکر داد و رهبري در عوض از تريبون نماز جمعه نظر خود را به احمدينژاد نزديکتر از هاشمي دانست. هاشمي نسبت به عملکرد نظام در وقايع پس از انتخابات از تريبون نماز جمعه خرده گرفت و در عوض ناگزير از ترک جايگاه نماز جمعه شد و رهبري نيز محکمتر از قبل در مقابل فتنهگران ايستاد. هاشمي در جلساتي با سران فتنه يعني ميرحسين موسوي، کروبي و خاتمي شرکت کرد و با آنها همسخن و همزبان شد. در حالي که حتي نامهنگاريهاي خاتمي و برخي فتنهگران به رهبري نيز بيثمر ماند. او با رهبري اختلافنظر جدي داشت و از سالها قبل گاه از شورايي شدن رهبري نيز سخن به ميان ميآورد. مهاجراني، کرباسچي و عبدالله نوري از ياران او در کارگزاران سازندگي بودند و آيت الله مصباح يزدي در همه اين سالها با صراحت و شدتِ تمام در مقابل او قرار داشت و حتي در مجلس خبرگان نيز در مقام رقابت با او برآمد. به همين نسبت چهرههايي چون آيت الله يزدي نيز با صراحت پنجه در پنجه افکار هاشمي انداختند و کارشان با نامهنگاريهاي تند و تيز کشيد. مسئله، مسئله جدال دو جريان بوده و هست.
7- هاشمي در نامه سرگشاده خود به رهبري نوشته بود:«معتقدم جنابعالي بخوبي ميدانيد که اينجانب و بسياري از بزرگان تأثيرگذار انقلاب و حتي خود جنابعالي از دوران مبارزه و سالهاي اول انقلاب و در تعدادي از مقاطع مورد تهاجم افراد "لاابالي" و "ضدانقلاب" بودهايم و هميشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشتهايم و در دور جديد تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پيش تاکنون دندان روي جگر دارم.»
8- اين همه مقدمه بود تا بدانيم کمکم نوبت بازي بعدي رسيده است. يادداشت هاشمي رفسنجاني آن هم به مناسبت 19 دي ماه مثل همان نامه سرگشاده مسير بعدي را نشان ميدهد. چرا هاشمي يادداشت نوشت؟ چه چيزي را ميخواست بگويد که اهميت يادداشت نوشتن آن هم در 19 دي ماه را داشت؟ آيا يادداشت هاشمي براي دادن گراي جديدي به کنشگران سياسي کشور بود؟ از يادداشت او چه برميآمد؟
9- براي درک اهميت نامه هاشمي بايد فضاي سياسي کشور را کاملا فراموش کنيم و خود را در پارادايم سياسي قم ببينيم. جايي که هنوز هاشمي اعتبارهايي دارد. جايي که گاه مصباح يزدي و روانبخش تندرو و بي منطق لقب ميگيرند و هاشمي ميانهرو و معتدل. چرا هاشمي در 19 دي نامه نوشت؟ چون مخاطب طرحريزي او بانيان 19 دي بود. فضاي قم به کلي با فضاي کشور متفاوت است.
10- آقا مصطفي در يادداشت هاشمي استعاره از مهدي هاشمي است، امام يعني خود هاشمي، رشيدي مطلق احمدينژاد است، حکومت پهلوي که به دست مردم قم سرنگون خواهد شد هم دولت دهم و جريان مصباح يزدي خواهد بود. اين يادداشت کپي شده از همان نامه سرگشاده خطاب به رهبر انقلاب است. گزارههاي اين نامه کاملا مشايه همان نامه قبلي است و آغازگر ماجرايي جديد.
11- هاشمي در حال تغيير پوزيشن است. او دارد به سمت چارچوب گفتمانياي حرکت ميکند که پيشتر برخي از گزارههايش را خود القا کرده بود. هاشمي به سمت پوزيشن احمد توکلي تغيير موقعيت داده است. سايت او نيز دقيقا به صورتي برنامهريزي شده در همين راستا حرکت ميکند. هاشمي در حال سرمايهگذاري بر روي جرياني از مذهبيها و اصولگراهاست و دقيقا به همين خاطر در 19 دي ماه دست به قلم شد و نامه نوشت. هاشمي کم کم داعيه انقلاب و دلسوزي براي جايگاه ولايت فقيه و نه شخص ولي فقيه را برمي دارد و دو قطبي هايش ميشود: "طرفدار ولايتفقيه" و "ضد ولايتفقيه"، "مظلوم" و "ظالم"، "روحانيت" و "ضدروحانيت"، "راستگو" و "دروغگو"، "سالم" و "مفسد" و... . اين همه زمينههاي جدال بعدي نه با يک شخص که با يک جريان را فراهم خواهد آورد. هاشمي البته تا وقتي رقيب را زمين نزند، آرام نخواهد نشست. مشکل او هم دولت هست و هم نيست. او تا وقتي اين جريان را کنار نزند، از تلاش بازنخواهد ايستاد. هاشمي يک سياستمدار است؛ نه يک شخصيت ساده.
12- زمين خوردن دولت اولين گام فراروي هاشمي است تا در حکم يک دومينو تمامي مهرههاي بعدي نيز يک به يک فرو بريزند. در جنگ براي غلبه رواني اول علمدار را ميزنند. در اين فضا اتهاماتي متوجه دولت خواهد شد که حساسيت قم، مذهبيون و اصولگرايان برانگيخته شود؛ آن گونه که هاشمي و اصولگرايان منتقد دقيقا در يک جبهه قرار بگيرند. زمين خوردن دولت و مفتضح شدن آن به معناي اشتباه تاريخي رهبري در بها دادن به احمدي نژاد و گوش نکردن به صحبتهاي هاشمي خواهد بود. به صورت همزمان کمکم باب بحثهاي ديگري نيز باز ميشود. تغيير پوزيشن خاتمي از جايگاه "متهم" به جايگاه "مدعي" و "طلبکار" دقيقا در همين راستاست. خاتمي اکنون با گستاخي دعوت به مناظره ميکند و از دو طرف ميخواهد تا به اشتباهات خود اعتراف کنند! فتنه نتيجه تندروي رهبري، مصباح يزدي و احمدينژاد و نتيجه گوش نکردن رهبري به هشدارها و اظهارات هاشمي خواهد شد. در گام اول دولت سياه جلوه داده ميشود و صد در صد منحرف و در گام بعد از اين فضاسازيها در حالي که جمعي از مردم نيز به ميدان آمدهاند، وضعيت نامطلوب موجود گردن بانيان اصلي آن خواهد افتاد. هاشمي به دنبال پاسخگويي به جدال چند ده ساله است. اشاره هاشمي به سران روحاني سي سال گذشته قطعا ناظر به خودش، ناطق نوري و سيد محمد خاتمي است. هاشمي به فرد با بصيرتي تبديل ميشود که نگران حوزههاي علميه، روحانيت و تندرويها بوده و هست. هزار بار هم اين خطر را هشدار داده اما کسي گوش نکرده است. حتي رهبري هم متوجه اين مسئله نشده که هيچ با بيبصيرتي از اين جريان حمايت هم کرده است. هاشمي نگران جايگاه ولايت فقيه و نگران انقلاب هم خواهد بود. او وانمود ميکند که نميداند با اين همه بيبصيرتي آن هم در رأس نظام چه بايد کرد!
13- تداوم نقشآفرينيها و حاشيهسازيهاي مشايي و علي مطهري و نقشآفريني تندروهايي که به بيت مراجع توهين کنند از يک سو و تداوم بزرگنمايي برخي مسائل در دولت که رهبري آنها را فرعي دانسته و ميدانند و بارها نسبت به بزرگنمايي آن تذکر دادهاند از سوي کساني که گمان ميکنند اصولگرا و دلسوز هستند از سوي ديگر پيشنيازهاي اجرايي شدن طرح هاشمي است. مسائلي نظير دادگاه مهدي هاشمي، لجاجت هاي احمدي نژاد و بحث هدفمند کردن يارانهها ديگر متغيرهاي اين بازي است.
14- احمد توکلي و امثال او اکنون بايد تکليف خود را مشخص کنند؛ نه با دولت که با هاشمي و مصباح يزدي. در دنياي سياست نبايد در بازيهاي کوچک گم شد. آدمهاي بزرگ در بازيهاي کوچک گم نميشوند. در دنياي سياست صرفا "سخن" حق و ناحق مهم نيست. مطابق صريح بيان رهبري، "پازل" حق و ناحق واجد بيشترين اهميت است. سياستمداران بايد درجه زوم دوربينهايشان را تغيير دهند. کمي دورتر از ميدان پرآشوب سياسي بايستند و آن گاه به صحنه نبرد نظاره کنند. بازي اصلي بين جريان هاشمي و جريان رهبري است. نبايد مسائل فرعي و اختلافات فرعي را کاملا فراموش کرد. کسي هم چنين انتظاري ندارد. اما بايد مسائل اصلي را مبناي کنشهاي سياسي قرار داد. بايد لجاجتها و مسائل فرعي را در کنشهاي کلان دخيل نکرد. بايد پازلها را ديد. بايد وراي مسائل روزمره سياسي فکر کرد و انديشيد؛ گونهاي سخن گفت که مسائل اصلي ضريب بيشتري پيدا کند. اگر يک جمله در باب مسائل فرعي ميگوييم، ده جمله در باب مسائل اصلي بگوييم؛ نه اينکه دقيقا در راستاي برنامه طرف مقابل، مسائل اصلي را فرعي و بياهميت جلوه دهيم و بعد فرعيها را اصلي کنيم و هر روز تيتر يک. ولايتمداري يعني اين. ولايتمداري يعني اينکه آنچه ولي مهم و اصلي مي شمارد مهم و اصلي بشماريم و به آن ضريب بدهيم. نه اينکه به مسائلي بيش از حد بها بدهيم که يا اصلي نيست يا اينکه بعضا ممکن است منصفانه و درست هم اصلا نباشد. ولايتمداري يعني اينکه تحليل هايمان را نسبت به جريانات و موضوعات سياسي فقط و فقط با تحليل رهبري طراز کنيم.
15- آيا هاشمي موفق ميشود؟ آيا ميتواند با بزرگنمايي خطر رقيب جايگاه از دست رفته خود را احياء کند؟ آيا ميتواند باخت آينده در اجلاس خبرگان را پيشاپيش به برد تغيير دهد؟ بعيد به نظر ميرسد. اما بايد هوشيار بود. او بازي خود را تازه شروع نکرده است. تازه آن را علني کرده است! خيلي وقت است که اين بازي آغاز شده و تا حد قابل توجهي هم پيش رفته. بايد مراقب بود. بايد مواضع را فقط با شخص رهبري طراز کرد. رهبر انقلاب اکنون نسبت به خيلي مسائل اظهار موضع کردهاند. ايشان در جلسه جامعه مدرسين هم درخصوص خيلي از مسائل سخن گفتند. بايد معيار کنشهاي سياسي را فرمايشات ايشان قرار داد و مراقب پازلهاي مهم سياسي بود. اين به معناي توصيه به سکوت نيست. به معناي حرف نزدن نيست. به معناي ضرورت شناخت است.