به گزارش مشرق به نقل از فارس، گروهی از داستاننویسان روز گذشته سوم مهرماه به عیادت جانبازان دفاع مقدس در بیمارستان نیایش تهران رفتند که در این دیدار جمعی از اهالی رسانه نیز حضور داشتند.
در این بازدید برخی از نویسندگان از جمله محمدعلی گودینی، اکبر خلیلی، بلقیس سلیمانی، قاسمعلی فراست، جهانگیر خسروشاهی، یاسر یسنا، محمدرضا شرفی، آرزو خمسه حضور داشتند، و ضمن حضور در این بیمارستان به گفتوگو با جانبازان پرداختند.
برخی از این هالی قلم در گفتوگوی شخصی با رزمندگان هشت سال دفاع مقدس مواردی را در دفاتر خود نوشته و یادداشتبرداری میکردند تا بعدها از این موارد بتوانند استفاده کنند.
این بازدید حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید و گروه بازدید کننده از جوانترین جانباز هم عیادت کرده و ضمن گفتوگو با او از طریقه اعزام و مجروحیت او نیز جویا شدند، «علیرضا جابری» 40 ساله از دماوند بود که در شانزده سالگی به جبهه رفته بود او سال 66 اعزام شده بود، میگفت یک ماه در بیمارستان بستری میشوم و یک هفته به خانه میروم، کتاب میخوانم و آخرین کتابی که خواندم «شب هجرت» بود. دیپلمه هستم و جوانترین جانباز بیمارستان.
این جوان که بازدیدکنندگان فراوانی را گرد خود آورده بود با پرسشهای متعدد مواجه شد و حتی بلقیس سلیمانی هم در کنار او نشسته و مواردی را جویا شد.
گروه بازدیدکننده در بدو ورود به بخش کاردرمانی رفته و از فعالیتهای هنری جانبازان دیدن کردند، نکته جالب مطلبی بود که روی یک برگه در کنار درب ورودی قرار گرفته بود در آن مواردی پیرامون تاثیر فعالیتها درج شده بود از جمله اینکه این امور میتواند به افزایش توجه و تمرکز، افزایش نشاط روانی، افزایش تحمل کاری کمک کند.
در این بخش عبدالنبی شریفپور، کارشناس کاردرمانی ضمن بیان مواردی در جمع اهالی رسانه و نویسندگان ابراز داشت: بیمارستان نیایش تقریبا از 25 سال پیش راهاندازی شد و تقریبا از سال 69 پذیرش جانبازان اعصاب و روان را آغاز کرد. که در آن زمان تعداد کمی از جانبازان در آن بستری بودند؛ البته تا پیش از تاسیس این مرکز جانبازان اعصاب و روان به دلیل ماهیت بیماریشان به صورت پنهان زندگی میکردند، اما پس از اینکه خانواده ها با مشکلاتی مواجه و از بروز برخی رفتارها مواجه شدند برخی شکایات واصل شد که در اواخر دهه 60، مسئولان به این نتیجه رسیدند که این دسته از رزمندگان سالهای جنگ را شناسایی کنند و آنها را تحت درمان قرار دهند.
وی به غربالگری اشاره و تصریح کرد: در همین سالها بود که طرح غربالگری جانبازان اعصاب و روان در سال 73 در سراسر کشور اجرا شده و بیمارستان نیایش 20 جانباز را پذیرفت.
به گفته این مقام مسئول، البته در دوران اوج فعالیت نیایش تعداد جانبازان به حدود 120 نفر هم رسید.
در اطراف حاضران آثار هنری این جانبازان قرار داشت که با هنرمندی تمام ساخته شده بود از شمع و بومهای نقاشی گرفته تا آثار هنری سیاه قلم و کار با کاشی و..
شریف پور در ادامه گفت: این آسایشگاه اولین مرکز آکادمیک در کشور است که به درمان جانبازان اعصاب و روان میپردازد، علاوه بر بیمارستان نیایش، 3 بیمارستان دیگر نیز ویژه اعصاب و روان وجود دارد، همچنین خراسان، اردبیل، نجفآباد، فارس، خوزستان نیز بیمارستانهای ویژهای برای جانبازان اعصاب و روان دارند.
این کارشناس به نحوه پیوستن این نهاد به بنیاد شهید اشاره و تصریح کرد: دفاعیهای را بنیاد جانبازان در سال 77 به مجلس ارائه کرد، پیگیریهای دولت سیدمحمد خاتمی ادامه یافت و با همکاری دولت هشتم تبصره بودجهای که برای این دسته از جانبازان در نظر گرفته شده بود به یک ماده واحده تبدیل شد و این زمینهای شد برای اینکه ما به عنوان بنیاد جانبازان کم کم وارد دولت شویم و بنیاد شهید و امور ایثارگران تشکیل شد.
وی که خود نیز از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود متذکر شد، خوشبختانه با گذشت این رویه مسائل قانونی و اداری این بیمارستان پس از آن با سرعت بیشتری پی گرفته شد. از نظر معیشتی نیز وضعیت ما به مراتب بهتر شد و اکنون برخلاف گذشته که تنها بیماران مزمن را نگهداری میکردیم، دو گروه از بیماران حاد و مزمن با شرایط ویژه در اینجا بستری هستند. بیماران حاد بیمارانی هستند که بیماریشان تازه است و پس از چندی فروکش میکند. اما جانباز اعصاب و روان دارای بیماریهای مزمن آنهایی هستند که میتوان گفت که به آخر خط رسیدهاند و بهبود پیدا نمیکنند. بیماران حاد مدتی در اینجا بستری میشوند، اما پس از مدتی ترخیص میشوند، ولی بیماران مزمن ترخیص نخواهند شد.
این کارشناس هدف از خدمت در این بیمارستان را بازگرداندن بیمارانش به بدنه جامعه مطرح و خاطرنشان کرد: شاخص بهبودی جانبازان اعصاب و روان به میزان حضورشان در اجتماع بر میگردد.
وی با اشاره به اینکه در بیمارستان نیایش هر یک از همکاران در راستای امور یکدیگر و در جهت رسیدن به هدف تلاش می کنند تصریح کرد: داروهایی که به این بیماران داده میشود متفاوت و توسط پزشکان و کادر درمانی بیمارستان تجویز میشود ولی معمولا بین 20 تا 25 قرص به صورت روزانه مصرف میکنند، جانبازان اعصاب و روان به صورت رایگان در این بیمارستان پذیرش میشوند و درمان دارویی انها نیز رایگان است.
این کارشناس مسئول با تاکید بر اینکه گاهی در اوقاتی از سال بیماران در انتظار برای بستری بسیار داریم، اضافه کرد: زمانهایی چون ایام عید، تعطیلات و... هم هستند که حضور بیماران در کشور به شدت کاهش پیدا میکند.
سکوت توضیح و پرسشهای بازدیدکنندگان با اعتراض یکی از جانبازان و دعای فرج خواندن جانبازی دیگر شکست، گویی آمده بودند بازهم خود را نشان دهند، یکی از آنها می گفت: مسئولان از 8 سال پیش دیگر به عیادت ما نیامدند، احمدی نژاد هم نیامد، دیگر مسئولان هم فقط وعده می دهند از طرف بیمارستان که دور می شوند همه چیز را فراموش می کنند، جانبازان اعصاب و روان مظلومند، انگار ما فقط سنگ قبری نداریم زیرا فراموش شدهایم، عنوان جانبازی ما از بیرون دیگران را کشته و از درون خودمان را، همه میگویند جانبازان سهمیه دانشگاه دارند، فرزندان و خانوادشان در رفاه هستند، حقوق خوبی دریافت میکنند اما کجایند ببینند که ما تنها یک حقوق 530 هزار تومانی دریافت می کنیم که مخارج نصف ماه را هم پاسخگو نیست! مسئولان به جانبازان اعصاب و روان توجهی ندارند، چرا که بیماری آنها پنهان است، بر خلاف جانبازان جسمی که بیماریشان عیان است.
جانبازی دیگر که از برخی بازدیدکنندگان طی روزهای آتی دلخوری داشت می گفت: خیلی ها می آیند و گریه می کنند ما نیاز به دلسوزی و گریه کسی نداریم، ( این جانباز با بغض می گفت) جانبازان اعصاب و روان واقعا مظلوم اند چون هیچ قانونی به مشکلات آنها توجه نمیکند. این را از قول من بنویسید، مسئولان می آیند و می روند، هر چه که آنها از پشت تریبون میگویند، دروغ محض است.
پیرمردی که در این روزگار سپیدی ایام بر موهایش نشسته از کنارم ارام عبور کرد و گفت: بفرمایید ناهار، تشکر کردم اما با اصرار می گفت زیاد داریم بفرمایید؛ این مردان همان دلیران دیروزند که بدون سیم خاردار و در روزگار نداری با دست خالی مردانه رزم کردند. دل دریایی داشتند و وسعت دیدگانش عطوفت را تبادل می کرد.
در صندلی های راهرو نشسته و با هم گفت وگو می کردیم، یکی از جانبازان پرسید: چه کاره اید؟ پاسخ دادم خبرنگار؛ گفت: مراقب باشید گول کشورهای خارجی را نخورید!
این حرف شاید به اعتباری یک جمله باشد اما معنایش هزاران کتاب تالیفی را محتاج است، او به من که یک خبرنگارم هشدار داد روزی که نامرد هجوم آورد گول نخوردیم تو نیز آگاه باش....
اتاقهایی بزرگ با 10 تا 15 تخت انتظار ما را میکشید، تختهایی که اکثراً خالی بودند، چرا که به گفته برخی اتاق ها خالی از جانبازان بودند، زیرا که به دلیل مصرف برخی داروها جانبازان باید ساعاتی از طول روز را به فعالیتهایی همچون پیادهروی بپردازند البته در کنار آن کار هنری کرده و بعضا در سالن تربیت بدنی هم حاضر می شوند.
نکته ای که بارها و بارها در این بازدید مورد پرسش بود نحوه تعیین درصد جانبازان بود ؛ آمارها نشان میدهد که بیش از 500 هزار جانباز دفاع مقدس داریم که 200 هزار نفرشان جانباز اعصاب و روان هستند.
کارشناسان اغلب در پاسخ به این پرسش عنوان می کردند که هنوز راهی برای تعیین میزان دقیق و واقعی آسیبدیدگی این گروه از جانبازان وجود ندارد و داروی مشخصی که خاص بیماریهای روانی ناشی از جنگ باشد نیز موجود نیست. این امر تنها به ایران اختصاص ندارد، بلکه در کشورهای دیگر نیز وضع چنین است. تمام این موارد در کنار هم تعیین درصد را دشوار کرده است؛ برخی از آنها با وجود رنج روحی شدید، درصد جانبازی ناچیزی دارند و از خدمات درمانی و حقوق اندکی نیز برخوردار هستند.
تابلویی در بخش پرستاری بیمارستان نصب شده بود که در آن اطلاعات دقیق جانبازان درج شده بود؛ این آمار از این قرار بود، تعداد کل 62 نفر، حاضرین 48 نفر، مرخصی موقت 14 نفر، تعداد تخت فعال 42 نفر، اما نکته جالب وجود نام یک جانباز ارمنی در میان لیست ثبت شده بود که خبرنگار فارس برای گفت و گو با این جانباز پرس و جو کرد اما وی در مرخصی به سر می برد.
در این میان مردان یل دیروز امروز مظلوم ترین بودند و ما تنها قلمی که به قول خودشان می گفتند بنویسید تا همه بدانند، با انصاف بنویسید، اینجا بیمارستان نیایش سعادت آباد، گروهی حاضرند که دیروز از مرز دفاع کردند و امروز از شأن، مرز گشایان دیروز امروز گلایه دارند که چرا نادیده انگاشته می شوند، آیا نه این است که درجه آنها بر دلهایشان نقش بسته و موجی از نوع توپ به آنها لقب موجی و بیمار اعصاب و روان داده است!!
این بخش را مسئولان بخوانند: در بدو ورودمان جانبازی می گفت من برای همسرم حتی 200 هزار تومان ندارم بدهم عینک بخرم، از کجا آمده اید؟ آمده اید ما را تماشا کنید؟ او که انتظار مسئولان را می کشید نه طالب مال بود نه طالب کار، تنها می خواست آنها که بی سبب در جایگاهی نشسته اند یاد مردان مرد دیروز را بکنند، بدانند مدیون چه عزیزانی هستند، آرام نمی شد مدام بلند بلند شکوائیه داشت، آیا مسئولان آنقدر سرشان شلوغ است که ما را فراموش کرده اند؟؟
این سخنان جمع حاضر را منقلب کرد، نه برای اینکه فردی با صدای بلند سینه شکافته و از فشار دل می نالید، نه، تنها به این دلیل که چه مظلوم و در سکوت فراموششان کرده اند این جانبازان اعصاب و روان را.
و شاید بد نباشد من به قلم خودم از قول آنها بنویسم که "تو ای مسئول؛ چشم در راهم...".
در این بازدید برخی از نویسندگان از جمله محمدعلی گودینی، اکبر خلیلی، بلقیس سلیمانی، قاسمعلی فراست، جهانگیر خسروشاهی، یاسر یسنا، محمدرضا شرفی، آرزو خمسه حضور داشتند، و ضمن حضور در این بیمارستان به گفتوگو با جانبازان پرداختند.
برخی از این هالی قلم در گفتوگوی شخصی با رزمندگان هشت سال دفاع مقدس مواردی را در دفاتر خود نوشته و یادداشتبرداری میکردند تا بعدها از این موارد بتوانند استفاده کنند.
این بازدید حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید و گروه بازدید کننده از جوانترین جانباز هم عیادت کرده و ضمن گفتوگو با او از طریقه اعزام و مجروحیت او نیز جویا شدند، «علیرضا جابری» 40 ساله از دماوند بود که در شانزده سالگی به جبهه رفته بود او سال 66 اعزام شده بود، میگفت یک ماه در بیمارستان بستری میشوم و یک هفته به خانه میروم، کتاب میخوانم و آخرین کتابی که خواندم «شب هجرت» بود. دیپلمه هستم و جوانترین جانباز بیمارستان.
این جوان که بازدیدکنندگان فراوانی را گرد خود آورده بود با پرسشهای متعدد مواجه شد و حتی بلقیس سلیمانی هم در کنار او نشسته و مواردی را جویا شد.
گروه بازدیدکننده در بدو ورود به بخش کاردرمانی رفته و از فعالیتهای هنری جانبازان دیدن کردند، نکته جالب مطلبی بود که روی یک برگه در کنار درب ورودی قرار گرفته بود در آن مواردی پیرامون تاثیر فعالیتها درج شده بود از جمله اینکه این امور میتواند به افزایش توجه و تمرکز، افزایش نشاط روانی، افزایش تحمل کاری کمک کند.
در این بخش عبدالنبی شریفپور، کارشناس کاردرمانی ضمن بیان مواردی در جمع اهالی رسانه و نویسندگان ابراز داشت: بیمارستان نیایش تقریبا از 25 سال پیش راهاندازی شد و تقریبا از سال 69 پذیرش جانبازان اعصاب و روان را آغاز کرد. که در آن زمان تعداد کمی از جانبازان در آن بستری بودند؛ البته تا پیش از تاسیس این مرکز جانبازان اعصاب و روان به دلیل ماهیت بیماریشان به صورت پنهان زندگی میکردند، اما پس از اینکه خانواده ها با مشکلاتی مواجه و از بروز برخی رفتارها مواجه شدند برخی شکایات واصل شد که در اواخر دهه 60، مسئولان به این نتیجه رسیدند که این دسته از رزمندگان سالهای جنگ را شناسایی کنند و آنها را تحت درمان قرار دهند.
وی به غربالگری اشاره و تصریح کرد: در همین سالها بود که طرح غربالگری جانبازان اعصاب و روان در سال 73 در سراسر کشور اجرا شده و بیمارستان نیایش 20 جانباز را پذیرفت.
به گفته این مقام مسئول، البته در دوران اوج فعالیت نیایش تعداد جانبازان به حدود 120 نفر هم رسید.
در اطراف حاضران آثار هنری این جانبازان قرار داشت که با هنرمندی تمام ساخته شده بود از شمع و بومهای نقاشی گرفته تا آثار هنری سیاه قلم و کار با کاشی و..
شریف پور در ادامه گفت: این آسایشگاه اولین مرکز آکادمیک در کشور است که به درمان جانبازان اعصاب و روان میپردازد، علاوه بر بیمارستان نیایش، 3 بیمارستان دیگر نیز ویژه اعصاب و روان وجود دارد، همچنین خراسان، اردبیل، نجفآباد، فارس، خوزستان نیز بیمارستانهای ویژهای برای جانبازان اعصاب و روان دارند.
این کارشناس به نحوه پیوستن این نهاد به بنیاد شهید اشاره و تصریح کرد: دفاعیهای را بنیاد جانبازان در سال 77 به مجلس ارائه کرد، پیگیریهای دولت سیدمحمد خاتمی ادامه یافت و با همکاری دولت هشتم تبصره بودجهای که برای این دسته از جانبازان در نظر گرفته شده بود به یک ماده واحده تبدیل شد و این زمینهای شد برای اینکه ما به عنوان بنیاد جانبازان کم کم وارد دولت شویم و بنیاد شهید و امور ایثارگران تشکیل شد.
وی که خود نیز از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود متذکر شد، خوشبختانه با گذشت این رویه مسائل قانونی و اداری این بیمارستان پس از آن با سرعت بیشتری پی گرفته شد. از نظر معیشتی نیز وضعیت ما به مراتب بهتر شد و اکنون برخلاف گذشته که تنها بیماران مزمن را نگهداری میکردیم، دو گروه از بیماران حاد و مزمن با شرایط ویژه در اینجا بستری هستند. بیماران حاد بیمارانی هستند که بیماریشان تازه است و پس از چندی فروکش میکند. اما جانباز اعصاب و روان دارای بیماریهای مزمن آنهایی هستند که میتوان گفت که به آخر خط رسیدهاند و بهبود پیدا نمیکنند. بیماران حاد مدتی در اینجا بستری میشوند، اما پس از مدتی ترخیص میشوند، ولی بیماران مزمن ترخیص نخواهند شد.
این کارشناس هدف از خدمت در این بیمارستان را بازگرداندن بیمارانش به بدنه جامعه مطرح و خاطرنشان کرد: شاخص بهبودی جانبازان اعصاب و روان به میزان حضورشان در اجتماع بر میگردد.
وی با اشاره به اینکه در بیمارستان نیایش هر یک از همکاران در راستای امور یکدیگر و در جهت رسیدن به هدف تلاش می کنند تصریح کرد: داروهایی که به این بیماران داده میشود متفاوت و توسط پزشکان و کادر درمانی بیمارستان تجویز میشود ولی معمولا بین 20 تا 25 قرص به صورت روزانه مصرف میکنند، جانبازان اعصاب و روان به صورت رایگان در این بیمارستان پذیرش میشوند و درمان دارویی انها نیز رایگان است.
این کارشناس مسئول با تاکید بر اینکه گاهی در اوقاتی از سال بیماران در انتظار برای بستری بسیار داریم، اضافه کرد: زمانهایی چون ایام عید، تعطیلات و... هم هستند که حضور بیماران در کشور به شدت کاهش پیدا میکند.
سکوت توضیح و پرسشهای بازدیدکنندگان با اعتراض یکی از جانبازان و دعای فرج خواندن جانبازی دیگر شکست، گویی آمده بودند بازهم خود را نشان دهند، یکی از آنها می گفت: مسئولان از 8 سال پیش دیگر به عیادت ما نیامدند، احمدی نژاد هم نیامد، دیگر مسئولان هم فقط وعده می دهند از طرف بیمارستان که دور می شوند همه چیز را فراموش می کنند، جانبازان اعصاب و روان مظلومند، انگار ما فقط سنگ قبری نداریم زیرا فراموش شدهایم، عنوان جانبازی ما از بیرون دیگران را کشته و از درون خودمان را، همه میگویند جانبازان سهمیه دانشگاه دارند، فرزندان و خانوادشان در رفاه هستند، حقوق خوبی دریافت میکنند اما کجایند ببینند که ما تنها یک حقوق 530 هزار تومانی دریافت می کنیم که مخارج نصف ماه را هم پاسخگو نیست! مسئولان به جانبازان اعصاب و روان توجهی ندارند، چرا که بیماری آنها پنهان است، بر خلاف جانبازان جسمی که بیماریشان عیان است.
جانبازی دیگر که از برخی بازدیدکنندگان طی روزهای آتی دلخوری داشت می گفت: خیلی ها می آیند و گریه می کنند ما نیاز به دلسوزی و گریه کسی نداریم، ( این جانباز با بغض می گفت) جانبازان اعصاب و روان واقعا مظلوم اند چون هیچ قانونی به مشکلات آنها توجه نمیکند. این را از قول من بنویسید، مسئولان می آیند و می روند، هر چه که آنها از پشت تریبون میگویند، دروغ محض است.
پیرمردی که در این روزگار سپیدی ایام بر موهایش نشسته از کنارم ارام عبور کرد و گفت: بفرمایید ناهار، تشکر کردم اما با اصرار می گفت زیاد داریم بفرمایید؛ این مردان همان دلیران دیروزند که بدون سیم خاردار و در روزگار نداری با دست خالی مردانه رزم کردند. دل دریایی داشتند و وسعت دیدگانش عطوفت را تبادل می کرد.
در صندلی های راهرو نشسته و با هم گفت وگو می کردیم، یکی از جانبازان پرسید: چه کاره اید؟ پاسخ دادم خبرنگار؛ گفت: مراقب باشید گول کشورهای خارجی را نخورید!
این حرف شاید به اعتباری یک جمله باشد اما معنایش هزاران کتاب تالیفی را محتاج است، او به من که یک خبرنگارم هشدار داد روزی که نامرد هجوم آورد گول نخوردیم تو نیز آگاه باش....
اتاقهایی بزرگ با 10 تا 15 تخت انتظار ما را میکشید، تختهایی که اکثراً خالی بودند، چرا که به گفته برخی اتاق ها خالی از جانبازان بودند، زیرا که به دلیل مصرف برخی داروها جانبازان باید ساعاتی از طول روز را به فعالیتهایی همچون پیادهروی بپردازند البته در کنار آن کار هنری کرده و بعضا در سالن تربیت بدنی هم حاضر می شوند.
نکته ای که بارها و بارها در این بازدید مورد پرسش بود نحوه تعیین درصد جانبازان بود ؛ آمارها نشان میدهد که بیش از 500 هزار جانباز دفاع مقدس داریم که 200 هزار نفرشان جانباز اعصاب و روان هستند.
کارشناسان اغلب در پاسخ به این پرسش عنوان می کردند که هنوز راهی برای تعیین میزان دقیق و واقعی آسیبدیدگی این گروه از جانبازان وجود ندارد و داروی مشخصی که خاص بیماریهای روانی ناشی از جنگ باشد نیز موجود نیست. این امر تنها به ایران اختصاص ندارد، بلکه در کشورهای دیگر نیز وضع چنین است. تمام این موارد در کنار هم تعیین درصد را دشوار کرده است؛ برخی از آنها با وجود رنج روحی شدید، درصد جانبازی ناچیزی دارند و از خدمات درمانی و حقوق اندکی نیز برخوردار هستند.
تابلویی در بخش پرستاری بیمارستان نصب شده بود که در آن اطلاعات دقیق جانبازان درج شده بود؛ این آمار از این قرار بود، تعداد کل 62 نفر، حاضرین 48 نفر، مرخصی موقت 14 نفر، تعداد تخت فعال 42 نفر، اما نکته جالب وجود نام یک جانباز ارمنی در میان لیست ثبت شده بود که خبرنگار فارس برای گفت و گو با این جانباز پرس و جو کرد اما وی در مرخصی به سر می برد.
در این میان مردان یل دیروز امروز مظلوم ترین بودند و ما تنها قلمی که به قول خودشان می گفتند بنویسید تا همه بدانند، با انصاف بنویسید، اینجا بیمارستان نیایش سعادت آباد، گروهی حاضرند که دیروز از مرز دفاع کردند و امروز از شأن، مرز گشایان دیروز امروز گلایه دارند که چرا نادیده انگاشته می شوند، آیا نه این است که درجه آنها بر دلهایشان نقش بسته و موجی از نوع توپ به آنها لقب موجی و بیمار اعصاب و روان داده است!!
این بخش را مسئولان بخوانند: در بدو ورودمان جانبازی می گفت من برای همسرم حتی 200 هزار تومان ندارم بدهم عینک بخرم، از کجا آمده اید؟ آمده اید ما را تماشا کنید؟ او که انتظار مسئولان را می کشید نه طالب مال بود نه طالب کار، تنها می خواست آنها که بی سبب در جایگاهی نشسته اند یاد مردان مرد دیروز را بکنند، بدانند مدیون چه عزیزانی هستند، آرام نمی شد مدام بلند بلند شکوائیه داشت، آیا مسئولان آنقدر سرشان شلوغ است که ما را فراموش کرده اند؟؟
این سخنان جمع حاضر را منقلب کرد، نه برای اینکه فردی با صدای بلند سینه شکافته و از فشار دل می نالید، نه، تنها به این دلیل که چه مظلوم و در سکوت فراموششان کرده اند این جانبازان اعصاب و روان را.
و شاید بد نباشد من به قلم خودم از قول آنها بنویسم که "تو ای مسئول؛ چشم در راهم...".