گروه بینالملل مشرق - عصر روز شنبه هفته پیش بود که گروهی از افراد مسلح با ورود به مجتمع تجاری «وست گیت» از گرانترین و شلوغترین ساختمانهای تجاری پایتخت کنیا، اقدام به تیراندازی به سوی مردم کردند. این حمله که تا سهشنبه ادامه داشت، به کشته شدن 68 نفر و زخمی شدن دهها تن دیگر منتهی شد، از سوی دیگر با وجود اعلام رسمی گروه الشباب کنیا در مسئولیت این حمله، برخی مقامات کنیایی از جمله وزیر خارجه این کشور اعلام کردهاند که این عملیات بزرگتر از توان شورشیان الشباب بوده است.
با وجود آنکه گروهک تروریستی الشباب به عنوان ابزار انجام این اقدام تروریستی بوده؛ اما از عاملان اصلی و مشوقان پشت پرده این حمله اطلاع دقیقی در دست نیست، نکتهای که در این میان قابل توجه است؛ این است که این حادثه تا حدی زیادی توانست همگرایی بین کنیا با رژیم صهیونیستی را تقویت کند، بویژه اینکه این کشور به تازگی و ضمن سفر نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به این کشور با امضای چندین توافق همکاری سیگنالهایی را در گسترش مناسبات خود با ایران ارائه کرده بود.
در همین راستا یک تاجر سلاح اسرائیلی که از مدتها پیش در آفریقا کار میکند، به روزنامه صهیونیستی معاریو گفت که این حمله تروریستی شانس اسرائیل را در کنیا افزایش داده و به تقویت مناسبات امنیتی میان دو طرف منجر میشود.
در روزهای تیراندازی و ناآرامی در این مرکز تجاری، ارتش کنیا چندین بار به تروریستهای مستقر در این محل حمله کرد، اما موضوعی که قابل توجه بود، حضور کماندوهای اسرائیلی در عملیاتی ویژه برای پایان دادن به این حمله بود. آنچه در این مقاله به آن اشاره خواهد شد، واکاوی انگیزههای سران اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی از ورود به این عملیات پیچیده تروریستی است که برای اولین بار به صورت رسمی عملیات کماندویی خود را در یکی از کشورهای شاخ آفریقا انجام داد و آن را اعلام کرد. این در حالی است که اسرائیل پیشتر نیز در درگیری هایی در اریتره و سودان جنوبی و اتیوپی دست داشته؛ اما تاکنون به صورت رسمی به آن اذعان نکرده است.
رژیم صهیونیستی از دهها سال پیش تاکنون برنامههای ویژهای برای گسترش نفوذ خود در قاره سیاه داشته است،این رژیم بنا به اعتبارات و انگیزههای مهمی فعالیتهای سری و محرمانه خود را در این منطقه حیاتی از دنیا آغاز کرده است.
تلآویو- نایروبی؛ مناسباتی به قدمت استقلال کنیا
نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در کنیا تا حدی است که آمریکا برای کسب اطلاعات ویژه برای خود از آفریقا از موساد کمک میگیرد.
اسرائیلیها در دهههای اخیر با استفاده از ضعف مصر در دوره سی ساله حسنی مبارک و وابستگی این کشور به آمریکا و اسرائیل در سایه غیاب سیاست متحد آفریقایی نفوذ خود را در این منطقه از طریق عملیات فروش سلاح و حمایتهای لجستیک و عملیات آموزش نظامیان در دو بعد دولتی و سازمان های تروریستی و انجام پروژه های کشاورزی آغاز کردند.
مناسبات امنیتی اسرائیل با کنیا به صورت رسمی و مداوم به زمان استقلال این کشور از انگلیس قبل از سی سال پیش باز میگردد؛ البته این مناسبات پیش از آن نیز فعال بوده و به عنوان مثال بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل که بیشتر کشورهای آفریقایی نیز تعاملات خود با اسرائیل را قطع کردند، کنیا به تعامل خود با این رژیم در بعد تجاری و نظامی ادامه داد و تنها در ظاهر مناسبات دیپلماتیک دو طرف قطع شد. سازمان جاسوسی موساد کنیا را بعد از آفریقای جنوبی بزرگترین همپیمان اسرائیل در آفریقا میداند.
از همان زمان اسرائیل آموزش یگانهای ویژه شبه نظامی در پلیس کنیا را تحت عنوان یگانهای خدمات عمومی را بر عهده گرفته است؛ این گروه روشهای سرکوب تظاهرات ضد دولتی را از عناصر موساد آموختند، اسرائیل همچنین یگانهای مبارزه با تروریسم را نیز در کنیا آموزش میدهد، یکی از مأموریتهای این یگان، محافظت از رئیس جمهور این کشور در برابر حملات احتمالی است. موساد با یک گروهک نظامی سری موسوم به گروه ریکا نیز همکاری داشته است.
در حوزه اطلاعات، ضد اطلاعات و جاسوسی نیز، کنیا مهمترین پایگاه موساد در آفریقا است؛ این سازمان تحت پوشش شرکت هواپیمایی العال در کنیا فعالیت گستردهای دارد.
اهداف و انگیزههای نگاه آفریقایی تلآویو
با روی کار آمدن آویگدور لیبرمن وزیر خارجه سابق اسرائیل، وی نگاه ویژهای به گسترش نفوذ اسرائیل در کشورهای آفریقایی از خود نشان داد. لیبرمن سعی داشت رژیم صهیونیستی را از انحصار حمایت توسط چند قدرت غربی خارج کند و پایههای نفوذ این رژیم در بخشهای مختلف جهان تقویت کند، آفریقا به علت فقر مفرط و آسان بودن نفوذ در آن یکی از مهم ترین این مراکز بود، در همین راستا وی در سفری دورهای به این کشورها سفر کرد، علاوه بر عوامل هیئتی از موساد و کارگزاران صادرات سلاح اسرائیل به دنیا، تعداد زیادی از تاجران اسرائیلی نیز در این سفر همراه لیبرمن بودند تا علاوه بر گسترش مناسبات امنیتی و نظامی، فعالیت های تجاری و بازرگانی خود را نیز در این کشور تقویت کنند.
روزنامه هاآرتص رژیم صهیونیستی نوشت که مناسبات تلآویو با نایروبی راهبردی، ویژه و مبتنی بر منافع مشترک است؛ کنیا به عنوان مرکز اطلاعاتی و پایگاه اصلی نفوذ اسرائیل در کشورهای شاخ آفریقا و سرچشمه رود نیل مطرح است.
افشاگری ویکی لیکس از اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا نیز نشان میدهد که یک دیپلمات آمریکایی در سال 2007 با تام آمولو مدیرکل وزارت خارجه کنیا دیدار کرد، آمولو در این دیدار تصریح کرده که کنیا و اسرائیل از سالها پیش مناسبات ویژه وهمکاری های امنیتی و اطلاعاتی مستحکمی در تمامی ابعاد و سطوح دارند.
هاآرتص به صراحت در این مقاله اذعان کرد نایروبی مرکز اطلاعاتی اسرائیل در قاره سیاه است و همچنان تل آویو به این کشور به عنوان مرکزی برای مبارزه با "تهدیدات تروریستی" روز افزون علیه منافع و اهداف خود در آفریقا نگاه میکند. این روزنامه صهیونیستی کنیا را مشتری دائمی سلاحهای اسرائیل و محصولات امنیت آن دانست و تاکید کرد که علاوه بر این، تجربه نظامی اسرائیل نیزدر سالهای اخیر به این کشور انتقال داده شده و نظامیان کنیایی آموزشهای ویژه ای را دراسرائیل دیدهاند و مربیان اسرائیلی نیز با حضور در کنیا به آموزش ارتش این کشور پرداختهاند.
تلاش تلآویو برای دسترسی به منابع غنی آب شیرین
بررسیهای اسرائیلیها نشان میدهد، این رژیم در آینده با مشکل عمده تامین آب شیرین مواجه خواهد بود و بنابراین باید منابع مطمئنی از واردات آب شیرین برای خود فراهم کند.
یکی از عوامل اصلی حضور رژیم صهیونیستی در کشورهای آفریقایی دسترسی آسان به آب رود نیل است، به همین علت است که عمده نفوذ این رژیم در آفریقا مربوط به کشورهای سرچشمه و حاشیه رود نیل است؛ در همین راستا چندین دیدار بین مقامات این کشورها با سران تلآویو انجام شده و در سال 2009 نیز توافقنامهای مربوط به آبها میان این کشورها با رژیم صهیونیستی با حضور آویگدور لیبرمن به امضا رسیده است.
اسرائیل از نفوذ خود در کشورهای سرچشمه و حاشیه نیل به دنبال دستیابی به میزان ثابت آب این رود است که از مصر می گذرد، این نیاز بویژه در سالهای اخیر که بی ثباتی در مصر به اوج خود رسیده، ملموس تر از قبل شد، بویژه اینکه سران صهیونیسم جنگ آینده را جنگ بر سرمنابع آبی میدانند. این سیاست البته مربوط به سالهای اخیر نیست و در عمق اندیشههای صهیونیسم ریشه دارد، به گونهای که تئودور هرتصل از موسسان جنبش صهیونیسم در طرحی که درسال 1903 به انگلیس ارائه کرده، موضوع تشکیل دولت یهودی در شبه جزیره سینا را مطرح کرد تا این رژیم به منابع کافی آبهای زیر زمینی و سطحی از رود نیل دسترسی داشته باشد. اسرائیل در نیم قرن گذشته نیز تلاشهای فراوانی به کار بسته تا بتواند حداقل بر یک درصد از آبهای روزد نیل مسلط شود و آن را به سرزمینهای اشغالی هدایت کند، این موضوع در امضای معاهده سازش میان این رژیم با مصر تا حدی محقق شد.
اهمیت نظامی و امنیتی کنیا
اسرائیل علاوه بر دسترسی به آب شیرین رود نیل انگیزههای دیگری برای نفوذ در منطقه راهبردی شاخ آفریقا دارد؛ این رژیم سعی دارد با ایجاد مناسبات ویژه با کشورهای بت پرست یا بدون ایدئولوژی دینی آفریقایی، جهان عرب را تحت محاصره در آورد. اسرائیل از این برگه به عنوان اهرم فشاری بر کشورهای مسلمان نشین آٰفریقای شمالی و همچنین اقلیتهای اسلامی کشورهای دیگر وارد می کند تا امنیت ملی آنها را به مخاطره اندازد.
در همین راستا اسرائیل با وابسته کردن کنیا به خود در بخشهای مختلف در سال 2010 و ضمن سفر وزیر کشور کنیا، اسرائیل به خواسته نایروبی در مقابله مشترک با شورشیان این کشور پاسخ مثبت داد و آن را خطری برای امنیت ملی کنیا اعلام کرد.
مؤلفههای اقتصادی سلطه طلبی آفریقایی تلآویو
سرمایه گذاری های گسترده اسرائیل در آفریقا و رونق تجارت این رژیم با استفاه از نیروی کار ارزان و تسلط بر منابع معدنی غنی و منابع نفتی در آفریقا از مهمترین عوامل حضور راهبردی این رژیم در آفریقا بویژه کنیا است؛ در همین راستاست که حجم تجارت خارجی اسرائیل به کشورهای حوزه رود نیل در سالهای اخیر چندین برابر شده و در همین راستا کنیا نیز با رشد نزدیک به هزار درصد واردات خود از اسرائیل را از 4/14 میلیون دلار در سال 1990 به بیش از 115 میلیون دلار در سال 2008 افزایش داد است.
لیبرمن در سال 2009 نیز با سفر به کشورهای آفریقای حوزه رود نیل از جمله کنیا قراردادهای اقتصادی دیگری با این کشور در بخشهای صنعتی، کشاورزی و نظامی امضا کرد تا بتواند بیش از پیش این منطقه را تحت نفوذ خود درآورد.
تسلط بر آبراهه استراتژیک دریای سرخ که مرکز اصلی تجارت خلیح فارس با کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی و معبر انتقال نفت خلیجی به این کشورهاست، از دیگر اهداف اسرائیل از نفوذ در شاخ آفریقاست؛ در این میان نقش کشورهایی مانند اریتره و اتیوپی مهمتر است، اما کنیا به عنوان مرکز فرماندهی عملیات رژیم صهیونیستی در مرکز آفریقا همواره مورد توجه قرار داشته است.
تجربه نشان داده که عمق تعاملات راهبردی رژیم صهیونیستی در یک کشور مانع از آن نمیشود که این رژیم برای پیشبرد اهداف خود به انجام یا مدیریت غیر مستقیم یک اقدام تروریستی در آن دست بزند، کنیا گرچه با ایجاد یک کمیه تحقیق بینالمللی به دنبال ریشهیابی و ماهیت سنجی دقیق این اقدام تروریستی است؛ اما شاید با موشکافی دقیق از طریق یک کمیته تحقیق بومی بهتر میتوانست ابعاد پنهان این حمله را شناسایی کرده و احتمالا در سیاستهای خارجی خود تجدید نظر کند. اما چیزی که مشخص است، این است که شاید سیاست در برابر این اقدام ساکت بماند، اما تاریخ هرگز سکوت نخواهد کرد.
با وجود آنکه گروهک تروریستی الشباب به عنوان ابزار انجام این اقدام تروریستی بوده؛ اما از عاملان اصلی و مشوقان پشت پرده این حمله اطلاع دقیقی در دست نیست، نکتهای که در این میان قابل توجه است؛ این است که این حادثه تا حدی زیادی توانست همگرایی بین کنیا با رژیم صهیونیستی را تقویت کند، بویژه اینکه این کشور به تازگی و ضمن سفر نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به این کشور با امضای چندین توافق همکاری سیگنالهایی را در گسترش مناسبات خود با ایران ارائه کرده بود.
در همین راستا یک تاجر سلاح اسرائیلی که از مدتها پیش در آفریقا کار میکند، به روزنامه صهیونیستی معاریو گفت که این حمله تروریستی شانس اسرائیل را در کنیا افزایش داده و به تقویت مناسبات امنیتی میان دو طرف منجر میشود.
در روزهای تیراندازی و ناآرامی در این مرکز تجاری، ارتش کنیا چندین بار به تروریستهای مستقر در این محل حمله کرد، اما موضوعی که قابل توجه بود، حضور کماندوهای اسرائیلی در عملیاتی ویژه برای پایان دادن به این حمله بود. آنچه در این مقاله به آن اشاره خواهد شد، واکاوی انگیزههای سران اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی از ورود به این عملیات پیچیده تروریستی است که برای اولین بار به صورت رسمی عملیات کماندویی خود را در یکی از کشورهای شاخ آفریقا انجام داد و آن را اعلام کرد. این در حالی است که اسرائیل پیشتر نیز در درگیری هایی در اریتره و سودان جنوبی و اتیوپی دست داشته؛ اما تاکنون به صورت رسمی به آن اذعان نکرده است.
رژیم صهیونیستی از دهها سال پیش تاکنون برنامههای ویژهای برای گسترش نفوذ خود در قاره سیاه داشته است،این رژیم بنا به اعتبارات و انگیزههای مهمی فعالیتهای سری و محرمانه خود را در این منطقه حیاتی از دنیا آغاز کرده است.
نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در کنیا تا حدی است که آمریکا برای کسب اطلاعات ویژه برای خود از آفریقا از موساد کمک میگیرد.
اسرائیلیها در دهههای اخیر با استفاده از ضعف مصر در دوره سی ساله حسنی مبارک و وابستگی این کشور به آمریکا و اسرائیل در سایه غیاب سیاست متحد آفریقایی نفوذ خود را در این منطقه از طریق عملیات فروش سلاح و حمایتهای لجستیک و عملیات آموزش نظامیان در دو بعد دولتی و سازمان های تروریستی و انجام پروژه های کشاورزی آغاز کردند.
مناسبات امنیتی اسرائیل با کنیا به صورت رسمی و مداوم به زمان استقلال این کشور از انگلیس قبل از سی سال پیش باز میگردد؛ البته این مناسبات پیش از آن نیز فعال بوده و به عنوان مثال بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل که بیشتر کشورهای آفریقایی نیز تعاملات خود با اسرائیل را قطع کردند، کنیا به تعامل خود با این رژیم در بعد تجاری و نظامی ادامه داد و تنها در ظاهر مناسبات دیپلماتیک دو طرف قطع شد. سازمان جاسوسی موساد کنیا را بعد از آفریقای جنوبی بزرگترین همپیمان اسرائیل در آفریقا میداند.
از همان زمان اسرائیل آموزش یگانهای ویژه شبه نظامی در پلیس کنیا را تحت عنوان یگانهای خدمات عمومی را بر عهده گرفته است؛ این گروه روشهای سرکوب تظاهرات ضد دولتی را از عناصر موساد آموختند، اسرائیل همچنین یگانهای مبارزه با تروریسم را نیز در کنیا آموزش میدهد، یکی از مأموریتهای این یگان، محافظت از رئیس جمهور این کشور در برابر حملات احتمالی است. موساد با یک گروهک نظامی سری موسوم به گروه ریکا نیز همکاری داشته است.
در حوزه اطلاعات، ضد اطلاعات و جاسوسی نیز، کنیا مهمترین پایگاه موساد در آفریقا است؛ این سازمان تحت پوشش شرکت هواپیمایی العال در کنیا فعالیت گستردهای دارد.
اهداف و انگیزههای نگاه آفریقایی تلآویو
با روی کار آمدن آویگدور لیبرمن وزیر خارجه سابق اسرائیل، وی نگاه ویژهای به گسترش نفوذ اسرائیل در کشورهای آفریقایی از خود نشان داد. لیبرمن سعی داشت رژیم صهیونیستی را از انحصار حمایت توسط چند قدرت غربی خارج کند و پایههای نفوذ این رژیم در بخشهای مختلف جهان تقویت کند، آفریقا به علت فقر مفرط و آسان بودن نفوذ در آن یکی از مهم ترین این مراکز بود، در همین راستا وی در سفری دورهای به این کشورها سفر کرد، علاوه بر عوامل هیئتی از موساد و کارگزاران صادرات سلاح اسرائیل به دنیا، تعداد زیادی از تاجران اسرائیلی نیز در این سفر همراه لیبرمن بودند تا علاوه بر گسترش مناسبات امنیتی و نظامی، فعالیت های تجاری و بازرگانی خود را نیز در این کشور تقویت کنند.
روزنامه هاآرتص رژیم صهیونیستی نوشت که مناسبات تلآویو با نایروبی راهبردی، ویژه و مبتنی بر منافع مشترک است؛ کنیا به عنوان مرکز اطلاعاتی و پایگاه اصلی نفوذ اسرائیل در کشورهای شاخ آفریقا و سرچشمه رود نیل مطرح است.
افشاگری ویکی لیکس از اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا نیز نشان میدهد که یک دیپلمات آمریکایی در سال 2007 با تام آمولو مدیرکل وزارت خارجه کنیا دیدار کرد، آمولو در این دیدار تصریح کرده که کنیا و اسرائیل از سالها پیش مناسبات ویژه وهمکاری های امنیتی و اطلاعاتی مستحکمی در تمامی ابعاد و سطوح دارند.
هاآرتص به صراحت در این مقاله اذعان کرد نایروبی مرکز اطلاعاتی اسرائیل در قاره سیاه است و همچنان تل آویو به این کشور به عنوان مرکزی برای مبارزه با "تهدیدات تروریستی" روز افزون علیه منافع و اهداف خود در آفریقا نگاه میکند. این روزنامه صهیونیستی کنیا را مشتری دائمی سلاحهای اسرائیل و محصولات امنیت آن دانست و تاکید کرد که علاوه بر این، تجربه نظامی اسرائیل نیزدر سالهای اخیر به این کشور انتقال داده شده و نظامیان کنیایی آموزشهای ویژه ای را دراسرائیل دیدهاند و مربیان اسرائیلی نیز با حضور در کنیا به آموزش ارتش این کشور پرداختهاند.
تلاش تلآویو برای دسترسی به منابع غنی آب شیرین
بررسیهای اسرائیلیها نشان میدهد، این رژیم در آینده با مشکل عمده تامین آب شیرین مواجه خواهد بود و بنابراین باید منابع مطمئنی از واردات آب شیرین برای خود فراهم کند.
یکی از عوامل اصلی حضور رژیم صهیونیستی در کشورهای آفریقایی دسترسی آسان به آب رود نیل است، به همین علت است که عمده نفوذ این رژیم در آفریقا مربوط به کشورهای سرچشمه و حاشیه رود نیل است؛ در همین راستا چندین دیدار بین مقامات این کشورها با سران تلآویو انجام شده و در سال 2009 نیز توافقنامهای مربوط به آبها میان این کشورها با رژیم صهیونیستی با حضور آویگدور لیبرمن به امضا رسیده است.
اسرائیل از نفوذ خود در کشورهای سرچشمه و حاشیه نیل به دنبال دستیابی به میزان ثابت آب این رود است که از مصر می گذرد، این نیاز بویژه در سالهای اخیر که بی ثباتی در مصر به اوج خود رسیده، ملموس تر از قبل شد، بویژه اینکه سران صهیونیسم جنگ آینده را جنگ بر سرمنابع آبی میدانند. این سیاست البته مربوط به سالهای اخیر نیست و در عمق اندیشههای صهیونیسم ریشه دارد، به گونهای که تئودور هرتصل از موسسان جنبش صهیونیسم در طرحی که درسال 1903 به انگلیس ارائه کرده، موضوع تشکیل دولت یهودی در شبه جزیره سینا را مطرح کرد تا این رژیم به منابع کافی آبهای زیر زمینی و سطحی از رود نیل دسترسی داشته باشد. اسرائیل در نیم قرن گذشته نیز تلاشهای فراوانی به کار بسته تا بتواند حداقل بر یک درصد از آبهای روزد نیل مسلط شود و آن را به سرزمینهای اشغالی هدایت کند، این موضوع در امضای معاهده سازش میان این رژیم با مصر تا حدی محقق شد.
اهمیت نظامی و امنیتی کنیا
اسرائیل علاوه بر دسترسی به آب شیرین رود نیل انگیزههای دیگری برای نفوذ در منطقه راهبردی شاخ آفریقا دارد؛ این رژیم سعی دارد با ایجاد مناسبات ویژه با کشورهای بت پرست یا بدون ایدئولوژی دینی آفریقایی، جهان عرب را تحت محاصره در آورد. اسرائیل از این برگه به عنوان اهرم فشاری بر کشورهای مسلمان نشین آٰفریقای شمالی و همچنین اقلیتهای اسلامی کشورهای دیگر وارد می کند تا امنیت ملی آنها را به مخاطره اندازد.
در همین راستا اسرائیل با وابسته کردن کنیا به خود در بخشهای مختلف در سال 2010 و ضمن سفر وزیر کشور کنیا، اسرائیل به خواسته نایروبی در مقابله مشترک با شورشیان این کشور پاسخ مثبت داد و آن را خطری برای امنیت ملی کنیا اعلام کرد.
مؤلفههای اقتصادی سلطه طلبی آفریقایی تلآویو
سرمایه گذاری های گسترده اسرائیل در آفریقا و رونق تجارت این رژیم با استفاه از نیروی کار ارزان و تسلط بر منابع معدنی غنی و منابع نفتی در آفریقا از مهمترین عوامل حضور راهبردی این رژیم در آفریقا بویژه کنیا است؛ در همین راستاست که حجم تجارت خارجی اسرائیل به کشورهای حوزه رود نیل در سالهای اخیر چندین برابر شده و در همین راستا کنیا نیز با رشد نزدیک به هزار درصد واردات خود از اسرائیل را از 4/14 میلیون دلار در سال 1990 به بیش از 115 میلیون دلار در سال 2008 افزایش داد است.
لیبرمن در سال 2009 نیز با سفر به کشورهای آفریقای حوزه رود نیل از جمله کنیا قراردادهای اقتصادی دیگری با این کشور در بخشهای صنعتی، کشاورزی و نظامی امضا کرد تا بتواند بیش از پیش این منطقه را تحت نفوذ خود درآورد.
تسلط بر آبراهه استراتژیک دریای سرخ که مرکز اصلی تجارت خلیح فارس با کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی و معبر انتقال نفت خلیجی به این کشورهاست، از دیگر اهداف اسرائیل از نفوذ در شاخ آفریقاست؛ در این میان نقش کشورهایی مانند اریتره و اتیوپی مهمتر است، اما کنیا به عنوان مرکز فرماندهی عملیات رژیم صهیونیستی در مرکز آفریقا همواره مورد توجه قرار داشته است.
تجربه نشان داده که عمق تعاملات راهبردی رژیم صهیونیستی در یک کشور مانع از آن نمیشود که این رژیم برای پیشبرد اهداف خود به انجام یا مدیریت غیر مستقیم یک اقدام تروریستی در آن دست بزند، کنیا گرچه با ایجاد یک کمیه تحقیق بینالمللی به دنبال ریشهیابی و ماهیت سنجی دقیق این اقدام تروریستی است؛ اما شاید با موشکافی دقیق از طریق یک کمیته تحقیق بومی بهتر میتوانست ابعاد پنهان این حمله را شناسایی کرده و احتمالا در سیاستهای خارجی خود تجدید نظر کند. اما چیزی که مشخص است، این است که شاید سیاست در برابر این اقدام ساکت بماند، اما تاریخ هرگز سکوت نخواهد کرد.