به گزارش مشرق به نقل از فارس، مشیت حضرت رحمن الرحیم بر آن شد تا مردی از تبار تقوی و گمنامی که یک عمر از زندگی بیآلایش خود را وقف مسیر الیالله و خدمت به بندگان خدا نموده بود ندای " رب الرجعون" را لبیک گفته و به دیدار همرزمان شهیدش ملحق شود...
مراد است سطوری از کاغذ را به نگارش خصائل نیک مردی اختصاص دهیم که تقوا و خدمتش به اسلام و مسلمین از جوانی تا به پیری مثالزدنی برای من و ما بود. مجاهدی که دفاع از اسلام و ولایت آلالله را افتخار و برکت دنیا و آخرت خود و مردمان ایران اسلامی میدانست.
سبزپوشی که مدافع حریم ولایت بوده و مرد عرصههای سخت دفاع از نظام مقدس اسلامی ایران، مجاهدی به نام حاج کاظم اکبری.
همو که دلتنگی امروزمان حاصل یکرنگی هر روز اوست و علیرغم سواد غیرکلاسیک دانشگاهی؛ رودی از معرفت و صفا و خلوص بود و خستگیناپذیر در مسیر الیالله و کمالات انسانی حیات طیبهاش را طی نمود. هم او که بنا به فرمایشات برخی از همرزمان و علماء مازندران و قم، حالاتی از مکاشفه و معنا در ایشان جاری بود و ...(1)
صبحدم مهرماه سال 1322 در منزل شیخ تقی طفلی متولد شد که پدر به احترام تقارن با میلاد امام کاظم (ع) وی را «کاظم» نامید. کلاس مکتب و قرآن را در زادگاهش روستای پروریج آباد از بخش چهاردانگه ساری سپری نمود و از همان کودکی علاقمند فراگیری قرآن و کمک کار پدر در امور کشاورزی میشود.
در عنفوان جوانی پدر نازنینش را که به برکت تلاوت و کتابت کلام الله متخلص به شیخ تقی بوده را از دست میدهد، اما ارادت وی و دو فرزند دیگر خانواده به پدر و مادر به انضمام اهتمام وی در امر کشاورزی و خدمت به اهل روستا نام نیکی از کاظم یتیم و خانواده بر جای میگذارد.
اوائل دهه پنجاه پس از پایان دوره سربازی مدتی در روستای زادگاهش به کشت و زرع و کمک به مادر و اقوام و اهل روستا مشغول میشود. و در ادامه با دعای خیر مادر؛ یتیم شیخ تقی با دست خالی از زادگاهش به ساری مهاجرت مینماید.
از همان ابتدا به دلیل پاکدستی و نجابت در یکی دو جایی که مشغول کار میشود تدین وی باعث اعتماد به وی می گردد. لیکن نهایتا در یکی از شرکتهای بزرگ راه سازی و ساختمانی آن زمان مشغول می شود و در همین اثناء با خانواده سادات جلیلالقدر عمادی آشنا شده که این آشنایی منتج به ازدواجش میگردد.
حوالی سال 54 در مراحل ساخت جاده اصلی ایزد شهر مازندران و برخی مناطق اصلی شهرستان نور بود که آوازه تدین و جانبداری کاظم ریش (در آن سالها به دلیل مذهبی بودن و داشتن محاسن نسبتا بلند؛ مرحوم حاج کاظم اکبری را دوستان «کاظم ریش» خطاب مینمودند) از امام خمینی (ره) و بحثهای شبانه وی با برخی اهالی منطقه، کارگران و رانندگان خودروهای راهسازی در منطقه میپیچد. تا آنجا که به واسطه صحبتهای اخلاقی کاظم ریش، یکی از رانندگانی که به قمار و شرب خمر اشتهار داشت، توبه نموده و ترک گناه مینماید که این مهم سبب نقل کلام مردم منطقه میشود. اما این زمینهای میشود تا شهربانی که مدتی به وی ظنین شده بود، ایشان را به اتهام فعالیت مشکوک سیاسی چند روز بازداشت نموده و نهایتا به دلیل فقدان ادله با اخذ تعهد آزاد نماید.
در این اثناء، خبر تدین و طرفداری از امام ایشان به گوش شیخ علیاکبر ناطق نوری که آن زمان از روحانیون مبارز کشوری علیه طاغوت پهلوی بود، میرسد و مدتی بعد شیخ با رساندن پیغامی از سوی یکی از دوستان معتمدش خواستار ملاقات با کاظم ریش در اوزکلاء نور میشود که این دیدار و دو دیدار بعدی وی را در جرگه فعالان انقلاب قرار میدهد.
در ادامه نیز به همراه فعالان انقلابی مرکز استان همچون: حجتالاسلام عبدالحمید عبدالاحد، مرحوم قلیاف، شهیدقاسمی، برادرکلونیان، مرحوم کردان، شهید پورقاسم، مرحوم دامادی، شهید گریبان، برادر کلانتری و... نقش حائز توجهی را در مبارزه با طاغوت پهلوی و پیروزی انقلاب در شهرستان ساری ایفا مینماید.
پس از پیروزی انقلاب و واگذاری چندین مسئولیت توسط شورای انقلاب به ایشان از جمله، مسئول حفاظت گارد ساحلی خزر، املاک و مستقلات خاندان پهلوی در باغات مهدشت و... نهایتا با عنایت امام راحل مبنی بر تشکیل سپاه، ایشان به اتفاق جمعی از دوستان انقلابی، سپاه ساری را تشکیل میدهند.
پس از تشکیل سپاه و جهاد سازندگی، به دلیل شناخت نزدیک ایشان با روستاهای محروم چهاردانگه و دودانگه ساری با هدایت و بعضا حضور فیزیکی ایشان و زحمات بسیار زیاد دوستان مرحوم در جهاد سازندگی، راههای مواصلاتی تعدادی از روستاهای این دو بخش احداث گردید و در ادامه با پیگیریهای به عمل آمده توسط مرحوم و زحمات مسئولین وقت استان و شهرستان، خانه بهداشت و مدرسه روستاها نیز افتتاح میگردد.
با تجاوز رژیم بعث صدام ملعون به مرزهای کشور ایران اسلامی؛ ایشان به اتفاق جمعی از دوستان سپاهی من جمله: شهید شمشیر بند، مرحوم سید محمود حسینی، برادر پاسدار جانباز حسینزاده و... راهی منطقه سرپل ذهاب و کرند غرب و پادگان ابوذر میشوند و پس از مدتی از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار میگیرد. چند ماه بعد به مازندارن باز می گردد و به عنوان معاون عملیات سپاه ساری و مسئول زندان این شهر معرفی میشود.
جدیت در مسئولیتهای محوله و در عین حال رافت اسلامی ایشان به نوعی است که برخی زندانیان سیاسی و... شیفته اخلاقش شده و عصرها به جای هواخوری دور برادرکاظم (عنوان زندانیان به مرحوم حاج کاظم اکبری) جمع شده و به صحبتهای دینی و اخلاقی او گوش میسپارند و پس از چندین ماه که ایشان زندان را تحویل شهربانی میدهد و با زندانیان خداحافظی مینماید بغض زندانیان است که تبدیل به اشک شده و بعد از چند روزی از رفتنش، طوماری را خطاب به مجریان (قوه قضائیه) جمهوری اسلامی ایران تنظیم و ارسال میدارند و ضمن اشاره به سجایای اخلاقی برادر کاظم از آنها درخواست میدارند ایشان به نوعی مورد تفقد مسئولین نظام قرار گیرد.(2)
در همین ایام قائله نفاق در جنگلهای مازندران حادث میشود که این بار نیز ایشان به اتفاق شهیدمحمد تقی برزگر و برخی دیگر دوستان سپاهی به مناطق جنگلی که پایگاههای منافقین در آنجا احداث شده بود عزیمت مینمایند. و نهایتا پس از چند ماه حماسه مردم مازندران خاصه مردم آمل در پاکسازی منافقین از جنگلها؛ به دلیل ترورهایی که منافقین کوردل نسبت به مردم و مسئولین روا می داشتند، واحد حفاظت شخصیتها در سپاه شکل میگیرد و به دلیل آمادگی بدنی بالا و طی نمودن دورههای دفاع شخصی و رزم چریکی که توسط شهید پورقاسم در اوائل انقلاب برای افراد ورزیده من جمله آقا کاظم؛ ایشان به عنوان یکی از معاونین حفاظت شخصیتهای سپاه منطقه سه مازندران که در ساری مستقر بودند معرفی و همزمان مسئولیت حفاظت حضرت ایت الله طبرسی (امام جمعه مرکز استان مازندران ) و بعدها استاندار وقت و... به ایشان واگذار میشود.
با اوج جنگ تحمیلی، مرحوم حاج کاظم طی دو مرحله در قالب سپاه منطقه سه و لشکر ویژه25 کربلا با مسئولیتهای مختلف به مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور عزیمت مینماید و در هر مرحله بازگشت به استان در همان مسئولیت حفاظت شخصیتهای استان مشغول به خدمت میشود و از این فرصت استفاده و با حشر و بهرهگیری از محضر علماء بزرگ استان همچون: آیتالله طبرسی، مرحوم آیتالله صالحی مازندرانی، آیت الله صدوقی مازندرانی، مرحوم آیت الله تائبی و... نیز کسب فیض مینماید.
ضمن اینکه در همین اثناء مقاطع کوتاهی نیز مسئولیت حفاظت برخی شخصیتها و علماء بزرگی چون مانند شهید آیت الله حکیم (ره)، مرحوم حجت الاسلام شیخ سعدی حیدری و... نیز به ایشان واگذار میشود.
پس از مدتی ایشان به اتفاق چند تن از عزیزان سپاهی به تیپ مستقل کماندهی مالکاشتر مامور میشوند و چند ماه بعد به کشور لبنان و سوریه عزیمت مینمایند. با گذشت چندین ماه از حضور در ماموریتهای خارج از کشور، در اوج گمنامی به کشور باز می گردد و برگ دیگری بر افتخارات مجاهدت خویش اضافه مینماید.
در بازگشت به مازندران نیز ضمن خدمت در سپاه بخشی از وقت خود را به آموزش تجوید و تلاوت قرآن فرزندان و خدمت به مستمندان و روستائیان و مساعدت به فقرا و ایضا امورات عمران و آبادانی روستاهای چهاردانگه و دودانگه ساری سپری مینماید. تا آنجا که عالیترین مقام اجرایی دولت در استان (برادر ارزشی مهندس طاهایی در اولین دوره استانداری اش در مازندران) جهت رسیدگی به مشکلات روستائیان پروریجآباد و آبکسر و... به اتفاق تیمی از مدیران کل و کارشناسان به روستاهای دور دست ساری عزیمت نموده و بخشی از مشکلات این ولی نعمتان انقلاب را مرتفع مینمایند... این مهم بعدها نیز با حضور چندین باره آیت الله طبرسی و مدیران کل و روسای ادارات به روستاها خاصه زادگاه مرحوم رنگ و بوی اداری و رسمی به خود میگیرد و منشاء برکات زیادی میشود.
همچنین ایشان در بعد سیاسی مذهبی فرزندان و دوستان و بستگان را مدام سفارش به تابعیت از ولی فقیه زمان زمان می نمود و این مهم را مایه خشنودی امام عصر ارواحنا فداه و منشا برکات معنوی کشور میدانست و شاهد مدعا را ارادت و احترام بزرگان اخلاق و عرفان دنیای اسلام همچون: مرحوم آیت الله کشمیری رحمت الله، علامه حسنزاده آملی حفظه الله ،مرحوم آیتالله بهجت رحمت الله و.. نسبت به امام خمینی (ره) و حضرت آقا حفظه الله بیان میفرمود.
مرحوم حاج کاظم به غیر از حضور فیزیکی در عرصه های انقلاب و دفاع مقدس و سایر ماموریتها؛ در انفاق مال هم همت بلندی داشت و بارها بخشی از درآمد زمین کشاورزی یادگار مرحوم پدر و یا حقوق ناچیزش را تقدیم ستاد پشتیبانی جنگ و مستمندان می نمود تا بدانجا که پس از حکم تاریخی حضرت امام ره مبنی بر ارتداد سلمان رشدی ملعون در اهانت به ساحت رسول الله صلی الله، طی نامهای که به ولی امر مسلمین ارسال می دارند؛ زمین کشاورزی خود را برای مجری این حکم الهی اهداء می نمایند.(3)
دهه هفتاد مجددا به کردستان عزیمت نموده و چندین ماه در مریوان و پایگاههای تاکتیکی آن به انجام ماموریتهای محوله مشغول میشود همزمان نیز در مریوان به اهتمام ابوالشهید مصطفی مردوخی، تجوید تکمیلی و حفظ چند جزء از قرآن مجید را نزد آن عالم فقید فرا میگیرد ضمن اینکه به همت برادرحاج عبدالله ملکی(4) و تعدادی از سپاهیان مازندرانی، کاروانی از پیشمرگان کرد را مهیا و برای سومین مرتبه به یادواره شهید ابوعمار (حبیب الله افتخاریان) در بهشهر مازندران روانه میدارند.
هر بازگشت ایشان از ماموریتها بارقه امیدی است برای مستمندان برخی روستاها؛ چرا که به واسطه دوستی و قرابت معنوی بین حاج کاظم با اطباء بزرگ و خوشنامی مانند: مرحوم دکتر صادقی، مرحوم دکتر شهیدی، دکتر... هر دوره تعدادی از کشاورزان فقیر و مستمند به صورت رایگان مورد معالجه قرار گیرند.
پس از چند سالی با درخواست سپاه حضرت ولی امر به یگان حفاظت مقام معظم رهبری مامور شده و به جمع محافظین حضرتش مفتخر میگردد و بارها از این ایام به عنوان روزهایی یاد مینمود که به مانند روزهای دفاع مقدس ، حالات خوش حشر با دوستان شهید و معنویت آن ایام برایش متجلی بود. ضمن اینکه در طی چندین ماه حضور منشاء برخی اقدامات می شود که مورد تفقد فرمانده یگان قرار میگیرند تا بدانجا که برادر سرهنگ علیپور(5) بارها در جمع همکاران بیت مدیریت،تقوا و تدبیر ایشان را باعث افتخار همکاران مازندرانی حاضر در بیت مقام معظم رهبری عنوان میفرمود.
در یکی از ماموریتها حاج کاظم و تعدادی از همکاران مورد تفقد حضرت آقا قرار گرفته و معظم له تربت خاصه امام علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء را به ایشان و چند محافظ دیگر هدیه میفرمایند که در روز خاکسپاری مرحوم؛ فرزند برومند ایشان بخشی از این تربت و تربت اباعبدالله را که مرحوم در زیارت عتبات توسط خادم حرم به ایشان هبه شده بود را در کفنی که خود از کربلا خریداری نموده و به ضریح حضرت ابا عبدالله و حضرت ابالفضل العباس علیهم السلام متبرک گردیده بود را تبرکا در داخل قبر در جوار ایشان قرار میدهند.
چند سال خدمت پایانی این فقید سعید در مدیریت قضایی لشکر 25کربلا سپری شد و به قول سردار حاج کمیل(6) و سردار پور قاسم (7) و ... با دیدن حاج کاظم در جمع نیروهای لشکر روحیه میگیریم و مفتخریم که سابقون دفاع مقدس همچنان پا به پای جوانان در تمام صحنههای رزمی و فرهنگی حضور دارند و...
پس از بازنشستگی ضمن توجه بیشتر به خودسازی معنوی و پیگیری و گره گشایی از کار اقشار جامعه و ایضا عمران و آبادانی محل و اهتمام در برگزاری مراسمات روضه ائمه صلوات الله در منزل و زادگاه ، به کشاورزی روی آورد و اذعان میداشت؛ کشاورزی و دامداری شغل اکثر پیامبران و امامان بوده و قطعا به غیر از برکات مادی، برکات معنوی خاصی دارد که اولیاء خدا به این امر اشتغال داشتند.
پاکی، صفا، صداقت و خلوص باطنی این بنده خدا از او یک محبوب ماندگار در قلوب دوستان و بستگان آشنایان ساخت و غبطه ای پایان ناپذیر در دلهای همه بر جای نهاد که با هر عبارت و ادبیاتی نمیتوان آن را به مدار تعادل برگرداند و عواطف درونی خویش را مهار ساخت. چشمها در انتظار و دلها بیقرار و خاطرها سوگوار مردی هستند که عمری بر عواطف ما حاکم بود و در همیشه ایام ما را مشتاقانه، محتاج ملاقات و دیدارش نگه می داشت.
و سرانجام این مرد بیادعا و پاسدار حریم آل الله پس از عمری تلاش و مجاهده در راه خدا در صبح جمعه 29 شهریور در سن 70سالگی به هنگام کشاورزی در زمین کشاورزی با آرامشی عرفانی روی به قبله، سر بر حصیری که در جوار امام معصوم علیه السلام خریداری نموده بود نهاده و با سلامی به ارباب بیکفن دار فانی را وداع گفتند.
- یادش گرامی و روح بلندش متنعم سفره حضرت زهرا سلام الله علیها باد.
نثار ارواح طیبه امام و شهدا و مرحوم حاج کاظم اکبری فاتحهای هدیه فرمائید.