گروه فرهنگی مشرق- فیلم کلاس هنرپیشگی هجدهمین ساخته علیرضا داوودنژاد است که از 27 شهریور در سینماها اکران شده است. در این فیلم، خانواده داوودنژاد در نقشهای واقعی خودشان بازی کردهاند.
خلاصه داستان
اعضای خانوادۀ داوودنژاد در یک کلاس هنرپیشگی شرکت میکنند که مدرّس آن خود جناب علیرضا داوودنژاد است. آنها در ادامه وارد یک بازی در متل قو میشوند و به دلیل مسائل اقتصادی و طلا، رو در روی یکدیگر قرار می¬گیرند.
مختصری درباره کارگردان
علیرضا داوودنژاد متولد سال 1332 در تهران است. او قبل از آنکه کارگردان شود فیلمنامهنویس بود و تاکنون شانزده فیلمنامه برای فیلمهای دیگران نوشته است. از مهمترین فیلمنامههای ساختهشده او میتوان به این آثار اشاره کرد: تاراج/ ایرج قادری (1363)، عروس/ بهروز افخمی (1369)، طوطیا/ ایرج قادری (1377).
داوودنژاد تاکنون هجده فیلم ساخته است که فیلمنامۀ اکثر آنها را خودش به تنهایی نوشته است. بهترین و تحسینشدهترین اثر او تاکنون، فیلم نیاز (1370) بوده است؛ بر اساس فیلمنامه علیاکبر قاضینظام.
نقد و نظر
کلاس هنرپیشگی یکی دیگر از فیلمهای خاص جناب داودنژاد است که تکنیک آن، اختصاصاً در دست خود اوست. این روش فیلمسازی را نمیتوان به سادگی نام نهاد و صرفاً میتوان آن را با برخی کلمات توصیف کرد: مستند داستانی، سینمای تجربی، غیر متعارف، ضد قصه، دوربین روی دست و در نهایت پلان ـ سکانسهای طولانی.
در این فیلم، هنرپیشهها با نام واقعی خودشان حضور دارند و یک نمایش را خیلی نزدیک به واقع بازی میکنند. فقط یک نفر از بازیگران به نام پردیس احمدیه، که نقش نیکی را بازی میکند با این خانواده نسبتی ندارد. او برای آنکه با سایر جمع همسنخ باشد از میان نابازیگران انتخاب شده است.
در ابتدای فیلم، خود علیرضا داودنژاد به جمع خانواده که در یک کلاس درس گرد آمدهاند آموزش میدهد که چطور به طور طبیعی بازی کنند. او در فواصل فیلم، به تدریج هفت موضوع را روی تخته مینویسد که هر کدام در مدت حدود ده تا پانزده دقیقه، اجرا میشود: «خاموشی، بیدارباش، مصلحت اندیشی، عاشقانه، تمرین و اجرا، دنیا عوض میشود». برخی از افراد این کلاس در فواصلی از فیلم، رو به دوربین خود را معرفی میکنند، مثلاً: «من عباس حبیبیان هستم بازیگر کلاس هنرپیشگی».
این جماعت در طی فیلم، نمایشی را با موضوع افزایش نرخ طلا بازی میکنند. دغدغۀ برخی از اعضای خانواده این است که منزل اجدادیشان در متل قو (سلمان شهر) را بفروشند و طلا بخرند. چون افزایش نرخ طلا بیش از خانه و مِلک بوده است.
در فصل عاشقانۀ فیلم، عشق علی به دختر عمویش نیکی روایت میشود. پدر نیکی به دلیل مشکلات مالی میخواهد او را به کوشان (کوشان بهرامی) که یک سرمایهدار مقیم کانادا است شوهر دهد. فیلم پایان خوش دارد و پدر به اشتباه خود پی برده، میفهمد که همه چیز قابل خرید و فروش نیست و باید معشوق را به جناب عاشقپیشه، شوهر داد! نیکی در انتها رو به دوربین میگوید: این دنیای خوبی نیست و ما آن را عوض میکنیم.
ظاهراً فیلمساز قصد کرده تا به نوعی مسئلۀ گرانی و فقر را آسیب شناسی کند، که گرانی و افزایش نرخ طلا چه مصایبی میتواند بر خانوادهها وارد میآورد. چنانچه اینطور باشد قصد فیلمساز در ساخت این فیلم دشوار، تحسین کردنی است.
فیلمساز قبلاً در فیلم مصایب شیرین (1377) این نوع از فیلمسازی خانوادگی را تجربه کرده و فیلمی با بازی اهالی خانواده خود ساخته است و اکنون با این فیلم اعضای خانواده بیش از پیش، دور هم جمع شده و باز هم فیلمی ارزان قیمت ساختهاند. اگرچه در فیلم تحسینشدۀ مرهم (1389) نیز که نقش اول آن با طناز طباطبایی بود باز هم خانواده داوودنژاد همۀ نقشهای فیلم را گرفتهاند و باز هم بخشی از ماجراها در ویلای آنها در متل قو میگذرد.
علیرضا داوودنژاد تاکنون دو بازیگر برای سینمای ایران تربیت کرده است: برادرش محمدرضا و پسرش رضا. خانم زهرا داوودنژاد (دختر محمدرضا) نیز که اغلب فعالیت او در سینما به عنوان منشی صحنه بوده است این بار با بازی خوبش توانست جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن را دریافت کند. علیرضا داوودنژاد هم نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی بود که این جایزه به پرویز شهبازی برای فیلم دربند رسید. البته جناب داوودنژاد، جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت کرد؛ به خاطر حضور نجیبانه، مستمر و پرتلاش در راستای اعتلا و تکریم محیط خانواده ایرانی.
کیومرث پوراحمد تدوینگر این فیلم بوده است و بخش عمدهای از اعجاب فیلم و مقبولیت آن مدیون تلاش و همراهی او با داوودنژاد است.
* امیر اهوارکی
*******
فیلم کلاس هنرپیشگی، یکی دیگر از فیلمهای خاص جناب داوودنژاد است. او که کارگردانی را از سال 1354 با ساخت فیلم نازنین شروع کرد در این سالها توانسته زبان سینمایی خاص خود را بیابد و در همان طریق سلوک کند. اغلب فیلمهای داوودنژاد در گیشه موفق نبودهاند. این فیلم 116 دقیقهای نیز از این قاعده مستثنی نیست.خلاصه داستان
اعضای خانوادۀ داوودنژاد در یک کلاس هنرپیشگی شرکت میکنند که مدرّس آن خود جناب علیرضا داوودنژاد است. آنها در ادامه وارد یک بازی در متل قو میشوند و به دلیل مسائل اقتصادی و طلا، رو در روی یکدیگر قرار می¬گیرند.
مختصری درباره کارگردان
علیرضا داوودنژاد متولد سال 1332 در تهران است. او قبل از آنکه کارگردان شود فیلمنامهنویس بود و تاکنون شانزده فیلمنامه برای فیلمهای دیگران نوشته است. از مهمترین فیلمنامههای ساختهشده او میتوان به این آثار اشاره کرد: تاراج/ ایرج قادری (1363)، عروس/ بهروز افخمی (1369)، طوطیا/ ایرج قادری (1377).
داوودنژاد تاکنون هجده فیلم ساخته است که فیلمنامۀ اکثر آنها را خودش به تنهایی نوشته است. بهترین و تحسینشدهترین اثر او تاکنون، فیلم نیاز (1370) بوده است؛ بر اساس فیلمنامه علیاکبر قاضینظام.
نقد و نظر
کلاس هنرپیشگی یکی دیگر از فیلمهای خاص جناب داودنژاد است که تکنیک آن، اختصاصاً در دست خود اوست. این روش فیلمسازی را نمیتوان به سادگی نام نهاد و صرفاً میتوان آن را با برخی کلمات توصیف کرد: مستند داستانی، سینمای تجربی، غیر متعارف، ضد قصه، دوربین روی دست و در نهایت پلان ـ سکانسهای طولانی.
در این فیلم، هنرپیشهها با نام واقعی خودشان حضور دارند و یک نمایش را خیلی نزدیک به واقع بازی میکنند. فقط یک نفر از بازیگران به نام پردیس احمدیه، که نقش نیکی را بازی میکند با این خانواده نسبتی ندارد. او برای آنکه با سایر جمع همسنخ باشد از میان نابازیگران انتخاب شده است.
در ابتدای فیلم، خود علیرضا داودنژاد به جمع خانواده که در یک کلاس درس گرد آمدهاند آموزش میدهد که چطور به طور طبیعی بازی کنند. او در فواصل فیلم، به تدریج هفت موضوع را روی تخته مینویسد که هر کدام در مدت حدود ده تا پانزده دقیقه، اجرا میشود: «خاموشی، بیدارباش، مصلحت اندیشی، عاشقانه، تمرین و اجرا، دنیا عوض میشود». برخی از افراد این کلاس در فواصلی از فیلم، رو به دوربین خود را معرفی میکنند، مثلاً: «من عباس حبیبیان هستم بازیگر کلاس هنرپیشگی».
این جماعت در طی فیلم، نمایشی را با موضوع افزایش نرخ طلا بازی میکنند. دغدغۀ برخی از اعضای خانواده این است که منزل اجدادیشان در متل قو (سلمان شهر) را بفروشند و طلا بخرند. چون افزایش نرخ طلا بیش از خانه و مِلک بوده است.
در فصل عاشقانۀ فیلم، عشق علی به دختر عمویش نیکی روایت میشود. پدر نیکی به دلیل مشکلات مالی میخواهد او را به کوشان (کوشان بهرامی) که یک سرمایهدار مقیم کانادا است شوهر دهد. فیلم پایان خوش دارد و پدر به اشتباه خود پی برده، میفهمد که همه چیز قابل خرید و فروش نیست و باید معشوق را به جناب عاشقپیشه، شوهر داد! نیکی در انتها رو به دوربین میگوید: این دنیای خوبی نیست و ما آن را عوض میکنیم.
ظاهراً فیلمساز قصد کرده تا به نوعی مسئلۀ گرانی و فقر را آسیب شناسی کند، که گرانی و افزایش نرخ طلا چه مصایبی میتواند بر خانوادهها وارد میآورد. چنانچه اینطور باشد قصد فیلمساز در ساخت این فیلم دشوار، تحسین کردنی است.
فیلمساز قبلاً در فیلم مصایب شیرین (1377) این نوع از فیلمسازی خانوادگی را تجربه کرده و فیلمی با بازی اهالی خانواده خود ساخته است و اکنون با این فیلم اعضای خانواده بیش از پیش، دور هم جمع شده و باز هم فیلمی ارزان قیمت ساختهاند. اگرچه در فیلم تحسینشدۀ مرهم (1389) نیز که نقش اول آن با طناز طباطبایی بود باز هم خانواده داوودنژاد همۀ نقشهای فیلم را گرفتهاند و باز هم بخشی از ماجراها در ویلای آنها در متل قو میگذرد.
علیرضا داوودنژاد تاکنون دو بازیگر برای سینمای ایران تربیت کرده است: برادرش محمدرضا و پسرش رضا. خانم زهرا داوودنژاد (دختر محمدرضا) نیز که اغلب فعالیت او در سینما به عنوان منشی صحنه بوده است این بار با بازی خوبش توانست جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن را دریافت کند. علیرضا داوودنژاد هم نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی بود که این جایزه به پرویز شهبازی برای فیلم دربند رسید. البته جناب داوودنژاد، جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت کرد؛ به خاطر حضور نجیبانه، مستمر و پرتلاش در راستای اعتلا و تکریم محیط خانواده ایرانی.
کیومرث پوراحمد تدوینگر این فیلم بوده است و بخش عمدهای از اعجاب فیلم و مقبولیت آن مدیون تلاش و همراهی او با داوودنژاد است.
* امیر اهوارکی