به گزارش وبلاگستان مشرق، اميرحسين ثابتي در مطلب اخير وبلاگ "دستنوشته هاي يک دانشجو" نوشت:
"قرن خميني" آغاز شده است و اين تعبير نه يک شعار سياسي، بلکه حقيقتي است که 32 سال از آن مي گذرد و اگرچه فوکوياما "پايان تاريخ" را با استيلاي همه جانبه ليبرال دموکراسي بر سراسر جهان پيش بيني کرده بود، لکن "آغاز تاريخ" جديد بشريت را بايد به نظاره نشست و تحولات اين روزهاي جهان عرب بهانه اي است براي بازخواني وعده هاي صادق حضرت روح الله (ره) که گذر زمان، بيش از پيش مصدق آنها بوده است و اراده تاريخ نيز به سرعت در اين جهت در حال حرکت است.
اولين و يکي از مهم ترين وعده هاي صادق خميني کبير (ره) مربوط مي شود به زماني که ايشان "قبل" از فرار شاه از ايران، کار رژيم پهلوي را تمام شده دانستند و از مردم خواستند تا براي تمام کردن کار مقاومت کنند. اين مهم در حالي اتفاق مي افتاد که معظم له پيش از اين برهه نيز بارها به شاه هشدار داده بودند که اگر راه پدر خود را ادامه دهد با سرنوشتي مشابه دچار خواهد شد. از طرف ديگر در آخرين روزهاي قيام ملت ايران عليه رژيم پهلوي هم چنان برخي از جريانات داعيه دار مخالفت با نظام سلطنتي، از ايجاد سلطنت مشروطه سخن مي گفتند و حتي از شاپور بختيار به عنوان گزينه پيشنهادي خود به امام (ره) نام مي بردند. پيشنهادي که البته با مخالفت قاطع امام مواجه شد و در همين ايام بود که ايشان از پاريس و در پيامي خطاب به مردم ايران در 12 دي ماه 1357 تاکيد کردند: "اين چند روز آخر عمر اين جنايتکار از خطرناکترين لحظات تاريخ کشور ما است. ملت مظلوم و شريف ايران بايد در مقابل باقيمانده جنايات شاه پايدارى کند تا به خواست خداوند تعالى پيروزى نهايى را به دست آورد." 1
دومين وعده صادق امام (ره) باز مي گردد به پيش بيني هاي ايشان پيرامون ريزش برخي خواص. آنان که با تکيه بر سابقه مبارزه با رژيم شاه خود را انقلابي هاي تمام عيار مي دانستند و با استناد به اين موضوع، بسياري از خطاهاي خويش در افکار عمومي را توجيه مي کردند. اما اين اتفاق نيز از ابتدا مورد توجه حضرت امام بود بگونه اي که ايشان در روز تنفيذ حکم رياست جمهوري ابوالحسن بني صدر سخنان خود را با حديث «حبالدنيا رأس کل خطيئه» آغاز کردند و فرمودند: "هر مقامى که براى بشر حاصل مى شود، چه مقامهاى معنوى و چه مقامهاى مادى روزى گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است ... مقام رفتنى است و انسان در حضور خداى تبارک و تعالى ماندنى است. من از آقاى بنىصدر مى خواهم که مابين قبل از رياست جمهور و بعد از رياست جمهور در اخلاق روحىشان تفاوتى نباشد. تفاوت بودن دليل بر ضعف نفس است." 2 و شايد معناي اين سخنان امام، زماني کاملا آشکار شد که به فاصله يک سال و اندي پس از اين ماجرا و فرار بني صدر از کشور، فرمودند: " اگر شما آن نصيحتي را که آن روز من با حال مريض در بيمارستان (روز تنفيذ) به شما کردم گوش کرده بوديد امروز اين طور نبود و من نمي خواستم باشد ، آن روز من به يکي از حرف ها که اساس همه گرفتاري هاي بشر است تنبه دادم که حب الدنيا رأس کل خطيئة تمام خطاهايي که از ماها صادر مي شود روي اين حب نفس و جاه و مال و منال است. اگر اين کلمه را گوش کرده بوديد و هواهاي نفساني را زير پا گذاشته بوديد اين طور نمي شد " 3 و در نهايت نيز قسم تاريخي ايشان در نامه عزل آقاي منتظري در تاريخ 6 فروردين ماه 68 که تاکيد کردند: "و الله قسم، من راي به رياست جمهوري بنيصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم." 4
لکن پيش بيني هاي امام پيرامون سقوط برخي خواص همچنان ادامه داشت، تا جايي که ايشان ضمن تاکيدات چندباره پيرامون عدم صلاحيت ليبرال ها و افراد وابسته به اين مشي فکري از جمله نهضت آزادي، صراحتا درباره آقاي منتظري نيز پيش بيني هاي مهمي انجام دادند. مواردي که شايد مرور آنها تنها پس از گذشت 2 دهه از آن زمان معناي حقيقي خود را پيدا مي کند.
به موازات نفوذ باند مهدي هاشمي در بيت آيت ا... منتظري که اين موضوع بارها از سوي امام به ايشان مورد تذکر قرار گرفته بود، روند جدايي قائم مقام رهبري از رهبري سرعت بيشتري گرفت تا اينکه نهايتا امام خميني (ره) در تاريخ 6 فروردين 68 در نامه تاريخي خود خطاب به ايشان، ضمن عزل او از اين منصب و تاکيد بر اينکه "و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را سادهلوح ميدانستم که مدير و مدبر نبوديد"، تصريح کردند: "اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود ميدانيد -که مسلماً منافقين صلاح نميدانند- شما مشغول به نوشتن چيزهايي ميشويد که آخرتتان را خرابتر ميکند ... از آنجا که سادهلوح هستيد و سريعاً تحريک ميشويد در هيچ کار سياسي دخالت نکنيد." 5
عباراتي که بعدها و در سايه انتشار خاطرات آيت ا... منتظري معنا يافت و متاسفانه محتواي خاطرات ايشان مورد نقدهاي جدي ياران امام (ره) قرار گرفت و تکذيب بسياري از قسمت هاي آن با ادله و شواهد متعدد تاريخي نشان داد که ايشان مشغول نوشتن چيزهايي شده است که جز خزاب کردن آخرتش، سود ديگري نداشته است. هم چنين ادامه مواضع همسو با دشمنان انقلاب و منافقين توسط مرحوم منتظري پس از وفات حضرت امام نيز از مواردي است که مصداقي بر پيش بيني امام مبني بر ساده لوحي و احاطه ايشان توسط منافقين بود.
سومين پيش بيني تاريخي حضرت روح الله پس از فتح خرمشهر در سوم خرداد ماه 1361 صورت گرفت. آن زمان که در پيام تبريک خويش خطاب به ملت ايران، تعريضي هم به صدام جنايتکار و ديگر هم پيمانانش در منطقه زد و اعلام کرد: "به شما اطمينان مي دهم که اگر از اطاعت بي چون و چراي امريکا و بستگان آن دست برداريد و با ما به حکم اسلام و قرآن کريم رفتار کنيد، از ما جز خير و پشتيباني نخواهيد ديد ... و شما عاقبت اين جنايتکار (صدام) و هم قطارجنايتکارش شاه مخلوع را به عيان ديده ايد. قدرتهاي بزرگ بيش از آنچه از شما استفاده نمايند از شما طرفداري نمي کنند و شماها را براي منافع خويش به هلاکت مي کشند" 6 و اين پيش بيني ها زماني رنگ واقعيت به خود گرفت که 24 سال بعد، ديکتاتور عراق که روزگاري در پناه کامل آمريکا در منطقه، قدرت نمايي مي کرد، پس از اشغال خاک اين کشور توسط نيروهاي امريکايي به هلاکت رسيد و اين مهر تاييد بود بر سخنان تاريخي حضرت روح الله که "قدرتهاي بزرگ بيش از آنچه از شما استفاده نمايند از شما طرفداري نمي کنند و شماها را براي منافع خويش به هلاکت مي کشند."
چهارمين پيش بيني تاريخي خميني کبير، تاکيد بر زوال و سقوط کمونيزم و جستجو کردن آن در موزه هاي تاريخ است. اولين روز سال 1989 ميلادي در حالي آغاز شد که يک اتفاق تاريخي موجب تمييز اين روز در تاريخ معاصر جهان گشت و آن هم انتشار نامه تاريخي حضرت روح الله خطاب به ميخاييل گورباچف آخرين رييس جمهور اتحاد جماهير شوروي بود. نامه اي که در آن تصريح شده بود: "در سياست اسلاف خود داير بر «خدازدايي» و «دينزدايي» از جامعه، که تحقيقاً بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيکر مردم کشور شوروي وارد کرده است، تجديدنظر نماييد و و بدانيد که برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممکن است از شيوههاي ناصحيح و عملکرد غلط قدرتمندان پيشين کمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي کور اقتصادي سوسياليسم و کمونيسم را با پناه بردن به کانون سرمايهداري غرب حل کنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نکردهايد، که ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران کنند ... بايد به حقيقت رو آورد. مشکل اصلي کشور شما مسئله مالکيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست. همان مشکلي که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشيده و يا خواهند کشيد. مشکل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است. جناب آقاي گورباچف! براي همه روشن است که از اين پس کمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا که مکتبي است مادي، و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، که اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد ... رهبر چين اولين ضربه را به کمونيسم زد؛ و شما دومين و عليالظاهر آخرين ضربه را بر پيکر آن نواختيد. امروز ديگر چيزي به نام کمونيسم در جهان نداريم." *
اين عبارات در حالي از سوي خميني کبير به گورباچف نوشته مي شد که وي با انجام اصلاحات گسترده در اين کشور قصد داشت کمونيسم را جاني دوباره ببخشد و در حالي که بسياري از متفکران و صاحب نظران غرب و شرق نيز بر آن بودند که دوران جديدي از عمر کمونيسم آغاز خواهد شد، حضرت امام (ره) از ضربه نهايي گورباچف به اين مکتب فکري سخن گفت و اين چنين بود که به فاصله کمتر از 3 سال پس از انتشار اين نامه، اتحاد جماهير شوروي رسما فروپاشيد و کمونيسم به موزه هاي تاريخ رفت. و اوج اين ماجرا آنجايي است که 10 سال پس از ارتحال حضرت امام (ره) گورباچف در خرداد 1378 و در گفتگو با واحد مرکزي خبر در مسکو اعلام کرد: "مخاطب پيام آيت ا... خميني از نظر من، همه اعصار در طول تاريخ بود. زماني که من اين پيام را دريافت کردم احساس کردم که شخصي که اين پيام را نوشته بود متفکر و دلسوز براي سرنوشت جهان است. من از مطالعه اين پيام استنباط کردم که او کسي است که براي جهان نگران است و مايل است من انقلاب اسلامي را بيشتر بشناسم و درک کنم" گورباچف سپس با تشريح نابساماني هاي اقتصادي و سياسي روسيه، تصريح کرد: "اگر ما پيشگويي هاي آيتالله خميني را در آن پيام جدي ميگرفتيم امروز قطعاً شاهد چنين وضعيتي نبوديم." 8
پنجمين مقطع، زماني اتفاق افتاد که سلمان رشدي در سال 67 با انتشار فحش نامه اي عليه اسلام و خاتم الانبياء صلي ا... عليه و آله وسلم، مسلمانان جهان را به شدت منقلب ساخت و بلافاصله امام خميني (ره) حکم ارتداد و مهدورالدم بودن وي را صادر کرد. اما تنها چند روز پس از اين واقعه بود که در سوم اسفند 67 معظم له در پيام مشهور به منشور روحانيت تاکيد کرد: "خيلى جالب و شگفتانگيز است که اين به ظاهر متمدنين و متفکرين وقتى يک نويسنده مزدور با نيش قلم زهرآگين خود احساسات بيش از يک ميليارد انسان و مسلمان را جريحهدار مىکند عدهاى در رابطه با آن شهيد مىشوند برايشان مهم نيست و اين فاجعه عين دموکراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حکم و عدالت به ميان مىآيد، نوحه رأفت و انساندوستى سر مىدهند. ما کينه دنياى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نکتهها به دست مىآوريم. قضيه آنان قضيه دفاع از يک فرد نيست، قضيه حمايت از جريان ضد اسلامى و ضد ارزشى است که بنگاههاى صهيونيستى و انگليس و امريکا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار دادهاند. البته بايد ببينيم که بعض دولتها و حکومتهاى اسلامى چگونه با اين فاجعه بزرگ برخورد مىکنند. اينکه ديگر مسئله عرب و عجم و فارس و ايران نيست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تا کنون و از امروز تا هميشه تاريخ است و نتيجه نفوذ بيگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناک و قلم به دستان اجير شده در آستين فراوان دارد. ضرورتى نيست که در چنين شرايطى ما به دنبال ايجاد روابط و مناسبات گسترده باشيم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شديم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دينى خود ساکت و آرام مىگذريم. آنان که هنوز بر اين باورند و تحليل مىکنند که بايد در سياست و اصول و ديپلماسى خود تجديد نظر نماييم و ما خامى کردهايم و اشتباهات گذشته را نبايد تکرار کنيم و معتقدند که شعارهاى تند يا جنگ سبب بدبينى غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواى کشور شده است و اگر ما واقعگرايانه عمل کنيم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مىگذارند. اين يک نمونه است که خدا مىخواست پس از انتشار کتاب کفرآميز «آيات شيطانى» در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياى تفرعن و استکبار و بربريت چهره واقعى خود را در دشمنى ديرينهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهانديشى به درآييم و همه چيز را به حساب اشتباه و سوء مديريت و بىتجربگى نگذاريم و با تمام وجود درک کنيم که مسأله اشتباه ما نيست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمين است ... روحانيون و مردم عزيز حزب اللَّه و خانوادههاى محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با اين تحليلها و افکار نادرست خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اين است که تحليلگران امروز، ده سال ديگر بر کرسى قضاوت بنشينند و بگويند که بايد ديد فتواى اسلامى و حکم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده است يا خير؟ و نتيجهگيرى کنند که چون بيان حکم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترک و کشورهاى غربى عليه ما موضع گرفتهاند، پس بايد خامى نکنيم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مکتب بگذريم. خلاصه کلام اينکه ما بايد بدون توجه به غرب حيلهگر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملى اسلام برآييم." 8
روح الله (ره) در همين چند خط بسياري از حوادث هنوز حادث نشده سالهاي آينده را گفت و رفت. گفت که اگر با پديده سلمان رشدي برخورد جدي صورت نگيرد و غفلت کنيم "اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناک و قلم به دستان اجير شده در آستين فراوان دارد." و متاسفانه در سايه همين غفلت ها بود که سال ها بعد پديده هايي همچون کاريکاتورهاي موهن روزنامه هاي دانمارکي و سوئدي، توليد فيلم هايي با محوريت اسلام ستيزي در هلند، قرآن سوزي در آمريکا و ... به راه افتاد و شايد اگر حکم سلمان رشدي تا کنون اجرا مي شد، تاريخ هيچ کدام از اين حوادث تلخ را ديگر به خود نمي ديد.
هم چنين ديگر پيش بيني تاريخي خميني کبير مبني بر اينکه "ترس من اين است که تحليلگران امروز، ده سال ديگر بر کرسى قضاوت بنشينند و بگويند که بايد ديد فتواى اسلامى و حکم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده است يا خير؟ و نتيجهگيرى کنند که چون بيان حکم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترک و کشورهاى غربى عليه ما موضع گرفتهاند" نيز خيلي زود خود را نشان داد. آن زمان که برخي مسئولان ارشد و پرنفوذ دولت سازندگي با تعابيري شبيه به جملات امام (ره)، از لزوم تنش زدايي در عرصه سياست خارجي و عدم تطابق احکام الهي با موازين ديپلماسي! سخن گفتند و در اين ميان اصالت را به قوانين موضوعه بشري در برابر احکام الهي دادند.
اما ششمين وعده صادق حضرت روح الله، اين روزها در جهان عرب بيش از هميشه خود را نشان مي دهد. تغيير موازنه قدرت در لبنان، ادامه مقاومت قهرمانانه فلسطينيان در برابر رژيم غاصب صهيونيستي و از همه مهم تر انقلاب تونس و مصر و ديگر تحرکات منطقه اي در اردن، يمن، عربستان و ... حاکي از آن است که جملات تاريخي خميني کبير در اين رابطه محقق شده است و سياست "صدور انقلاب اسلامي" اين روزها در اوج خود به سر مي برد و در همين رابطه بود که حضرت امام (ره) در پيام تاريخي منشور روحانيت، اعلام کردند: "ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم، ما در جنگ، پرده از چهره تزوير جهانخواران کنار زديم ... ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستيم، ما در جنگ ريشههاى انقلاب پر بار اسلامىمان را محکم کرديم ... ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم که عليه تمامى قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مىتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند ... جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نيست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه کوتهنظرند آنهايى که خيال مىکنند چون ما در جبهه به آرمان نهايى نرسيدهايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بيفايده است! در حالى که صداى اسلامخواهى آفريقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلامشناسى مردم در امريکا و اروپا و آسيا و آفريقا يعنى در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست." 9 و به طور متعدد در قسمتهايي از قطعنامه تاريخي 598 که در آخرين روزهاي تير 1367 انتشار يافت، مي فرمايند: "من با اطمينان مي گويم اسلام ابرقدرت ها را به خاک مذلت مي نشاند؛ اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يکي پس از ديگري برطرف و سنگرهاي کليدي جهان را فتح خواهد کرد. انشاءاللّه روزي همه مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان فرياد زنند و اثبات کنند که ابرقدرتها و نوکران و جيره خوارانشان از منفورترين موجودات جهان هستند ... البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بين الملل اسلامي مان بارها اعلام نموده ايم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم .حال اگر نوکران امريکا نام اين سياست را توسعه طلبي و تفکر تشکيل امپراتوري بزرگ مي گذارند، از آن باکي نداريم و استقبال مي کنيم. ما درصدد خشکانيدن ريشه هاي فاسد صهيونيزم، سرمايه داري و کمونيزم در جهان هستيم. ما تصميم گرفته ايم، به لطف و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايي را که بر اين سه پايه استوار گرديده اند نابود کنيم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلي اللّه عليه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترويج نماييم. و دير يا زود ملتهاي دربند شاهد آن خواهند بود ... مسلمانان جهان و محرومين سراسر گيتي از اين برزخ بي انتهايي که انقلاب اسلامي ما براي همه جهانخواران آفريده است احساس غرور و آزادي کنند ... ملت عزيز و دلاور ايران مطمئن باشند که حادثه مکه منشا تحولات بزرگي در جهان اسلام و زمينه مناسبي براي ريشه کن شدن نظامهاي فاسد کشورهاي اسلامي و طرد روحاني نماها خواهد بود ... جنگ ما جنگ عقيده است، و جغرافيا و مرز نمي شناسد و ما بايد در جنگ اعتقاديمان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم ... ما بر سر شهر و مملکت با کسي دعوا نداريم. ما تصميم داريم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفيع کرامت و بزرگواري به اهتزاز درآوريم ... من به صراحت اعلام مي کنم که جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذاري مي کند و دليلي هم ندارد که مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوي جاه طلبي و فزونطلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد." 10
و از همه مهم تر پيش بيني ايشان پيرامون حسني مبارک، ديکتاتور مصر: "من اميدوارم که ملت هاى ديگر هم توجه بکنند و اقتدا بکنند به اين ملت ايران. ملت مصر اعتنا نکند به اين حکومت جائرى که اعلام مىکند که ما هرکس اسم از اسلام ببرد سرکوب مىکنيم. بدانند که اسلام در مصر در خطر است و واجب است بر زن و مرد مصرى که قيام کنند و اين حکومت فاسد را، که از اول اعلام جنگ با اسلام داده است، سرکوب کنند." 11 و يا: "اين رئيس جمهور تحميلي ثاني [حسني مبارک] که خيال دارد در مصر مثل آن [انور سادات] حکومت کند، دربست خودش را در اختيار آمريکا گذاشته است؛ قبل از اينکه به رياست برسد اعلام همبستگي خودش را با اسرائيل و آمريکا کرده است. نديده است که همان طوري که سلف طالحش به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، همين عمل را با او هم خواهند کرد. ملت مصر بايد اين مطلب را بداند که اگر قيام کند بر خلاف اين توطئه ها ج همان طوري که ايران قيام کرد- آنجا هم پيروز خواهد شد. ملت مصر از حکومت نظامي نترسد و به او اعتنا نکند و همان طور که ايران حکومت نظامي را شکست و به خيابان ها ريخت، آن ها هم بشکنند و به خيابان ها بريزند و اين تفاله هاي آمريکا را بيرون بريزند." 12
اما اگرچه همچنان بسياري از پيش بيني هاي خميني کبير همچون آزادي بيت المقدس، محو اسراييل از صحنه روزگار، نابودي آل سعود و ... در صف تاريخ هنوز حادث نشده، باقي مانده تا به وقوع بپيوندد لکن آخرين وعده صادق حضرت روح الله چه زماني محقق خواهد شد؟ "پيروزي ما را خدا تضمين کرده است. ما موفق مي شويم، در اينجا حکومت اسلامي تشکيل مي دهيم و پرچم را به صاحب پرچم مي سپاريم." اينها عباراتي است که حجت الاسلام ري شهري به نقل از دکتر بشارتي در کتاب خاطرات خود نقل کرده است. محمد بشارتي در تعريف اين خاطره خطاب به آقاي ري شهري مي گويد: «در تابستان سال 1358 هنگامي که مسئول اطلاعات سپاه بودم، گزارشي داشتيم که آقاي کاظم شريعتمداري در مشهد گفته است من بالاخره عليه امام [خميني] اعلام جنگ مي کنم. خدمت امام رسيدم و ضمن ارائه گزارشي، خبر مذکور را هم گفتم. ايشان سرش پايين بود و گوش مي داد، اين جمله را که گفتم، سر بلند کرد و فرمود اين ها چه مي گويند؟ پيروزي ما را خدا تضمين کرده است. ما موفق مي شويم، در اينجا حکومت اسلامي تشکيل مي دهيم و پرچم را به صاحب پرچم مي سپاريم. پرسيدم: خودتان؟ امام سکوت کردند و جواب ندادند...» 13
خبر آمدنت ميرود باغ به باغ / ميرود شهر به شهر / مردمان يمن اردن و تونس و مصر/ همه عالم به تمناي تو برخاسته اند/ شور وحالي برپاست / وعده ات نزديک است ...
پي نوشتها:
1. صحيفه امام، ج5، ص: 330 تا 333
2. 15 بهمن 1358، بيمارستان قلب تهران
3. صحيفه نور ، ج 15 ، ص 34
4. صحيفه نور، جلد 21- صفحه 330
5. همان
6. صحيفه نور، جلد شانزدهم - صفحه 257
7. صحيفه امام، ج 21، ص 220
8. روزنامه جمهوري اسلامي، 11/3/1378
8 . پيام منشور روحانيت، 3 اسفند 1367
9 . همان
10. پيام قطعنامه 598. 29 تير 1367
11 . صحيفه امام جلد 15، صفحه 318
12. صحيفه امام، جلد 15، صفحه 285
13 . جلد اول کتاب خاطرات حجت الاسلام ري شهري، صفحه 242