گروه تاریخ مشرق- سید احمد کسروی، متولد آذربایجان بود و وقتش را به نوشتن تاریخ و فلسفه صرف میکرد. او پس از فراگیری دروس متوسطه به تجارت و فعالیتهای آزاد روی آورد. سپس در بهمن 1307 توسط علی اکبر داور وزیر دادگستری رضاشاه، به وزارت دادگستری آمد و مشغول به کار شد. او مخالف قیام خیابانی بود. به پیشنهاد وزیر عدلیه رضاشاه به ریاست عدلیه خوزستان منصوب شد. کسروی مخالف سرسخت عرفان بود و براساس تمایلی که داشت از به کار بردن لغات و واژه های عربی دوری می جست. روزنامهای به نام «پرچم» داشت و مجلههایی هم به نام «پیمان» منتشر میکرد. کتاب «تاریخ مشروطیت» از آثار قابل ذکر او است.
* فدائیان اسلام، کسروی را میشناسند
سید مجتبی نواب صفوی در دوران تحصیل در نجف و خواندن کتاب «آتش به قلبش زد» با کسروی آشنا شد. رویه ضدشیعی کسروی که با نوشتن کتابهای متعددی ادامه داشت، فدائیان اسلام را آزرده کرده بود. آنها که همه تلاششان را صرف اجرای احکام دینی کرده بودند و هدف نهاییشان را «مبارزه با هرگونه اشکال بیدینی» قرار داده بودند، نمیتوانستند در برابر این هتاکیهای صریح بر اصل و اساس تشیع سکوت کنند. نواب علیه کسروی سخنرانی کرد. چندبار با او به مناظره برخاست. با ادامه روند هتاکیهای کسروی، نواب توانست فتوای تکفیر و جواز قتل او را از برخی علمای بزرگ عصر بگیرد.
البته اعتراض به کسروی فقط به فدائیان محدود نمیشد. در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد محدودی در مورد کسروی وجود دارد. این اسناد نشان میدهد که مردم و اهالی شهرهای مراغه، میاندوآب، رشت تهران و ... به تندی در برابر اقدامات کسروی به اعتراض و شکایت روی آورده بودند.
شهید واحدی، شهید نواب و شهید امامی
* کسروی؛ نخستین هدف فدائیان
قتل کسروی، نخستین اقدام انقلابی فدائیان اسلام، پس از اعلام موجودیت بود. محمد عبدخدایی از اعضای فدائیان، در این باره میگوید: «من معتقدم که آغاز حرکت فداییان اسلام مبارزه با احمد کسروی بهعنوان یک ناسیونالیست دو آتشه است. چهطور میشود بعد از شهریور 1320 که نظامیگری رضا خان مرده، چماقی مثل احمد کسروی پیدا میشود و امتیاز نشریه پرچم را میگیرد و باهماد آزادگان را تشکیل میدهد و کتاب شیعهگری را منتشر میکند و به میراثهای فرهنگی مذهبی شیعه اتهام وارد میکند؟» کرباسچیان، از دیگر یاران نواب هم میگوید: «این اولین کار رسمی فدائیان اسلام بود» و «قبلا فقط یک حمله زودگذر چند لحظهای پیش آمده و کسروی مضروب شده بود.»
* ناکام ماندن نخستین اقدام
جریان از این قرار است که در این بار اول، نواب پس از جمعآوری پول، سلاحی خرید و با همراهی محمدآقا خورشیدی به کسروی حمله کرد. پس از شلیک دو تیر، اسلحه از کار افتاد و نواب با احمد کسروی درگیر شد. در این میان، نیروهای انتظامی از راه رسیدند و نواب را دستگیر کردند. کسروی هم پس از انتقال به بیمارستان نجات یافت.
* تیر خلاص
پس از ناکامی فدائیان در اولین اقدام، وقفهای در فعالیت آنها ایجاد شد. با این همه، جمعیت مبارزه با بیدینی، کسروی را به مناظره فراخواند اما کسروی با رد آن، تندروی خود رابیشتر کرد. تا اینکه فدائیان در روز 20 اسفند 1324، حمله دوم را انجام دادند. کسروی و منشی او محمدتقی حدادپور، هردو به سلاح گرم مسلح بودند ولی تنها حدادپور مجال یافت که چهار تیر شلیک کند که یکی از آنها هم به خود کسروی اصابت کرد. با این همه، فدائیان اسلام، نه با سلاح گرم که با ضربات متعدد چاقو، کسروی و حدادپور را به قتل رساندند. در این فعل و انفعالات، برادران امامی زخمی شدند. هنگامیکه برای مداوا به بیمارستان مراجعه میکنند، دستگیر میشوند. با دستگیری آنها، عدهای دیگر از فدائیان هم خود را معرفی میکنند تا شریک جرم زیاد شود.
فدائیان اسلام، پس از قتل کسروی، با کمک
آیتالله کاشانی تبرئه و آزاد شدند
* آزادی فدائیان اسلام
از همان زمان، کوشش برای آزادی آنها آغاز شد. کرباسیان معتقد است که احمد قوام نخست وزیر در آزادی فدائیان بسیار کمک کرد و قول داد که خیلی زود آنها را آزاد کند. ایتالله کاشانی هم در آزادی آنها نقش مهمی داشت. کرباسیان نقل میکند که آیتالله کاشانی آن قدر مصر بود فدائیان آزاد شوند که میگفت: «من تا این پنج نفر را به چشم خودم اینجا نبینم، باور نمیکنم. امامیها را که میشناسم ولی بقیه را قیافهشان را ندیدهام. هر پنج تا هم باید باشند. چون ممکن است یکیشان را نگه دارند.» سرانجام نیروهای فدائی، با تلاش آیتالله کاشانی، «اللهاکبر گویان» از زندان آزاد شدند و این آغازی بود برای فعالیتهای بعدی آنها.
غلامرضا سعیدی: کسروی دچار خودگندهبینی شد
درباره خصائص احمد کسروی، حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی به نقل از مرحوم غلامرضا سعیدی مینویسد:
«من در 1312 در روزنامهی شفقِ سرخ مقالاتی بر ضداروپاییگری به قلم احمد کسروی خواندم که بسیار برایم جالب بود. از بیرجند نامهای به وی نوشتم و تاکید نمودم که برای نشر این قبیل اندیشهها، باید نشریه یا مجلهای مستقل منتشر گردد. کسروی در پاسخ ضمن ارسال یکی دو تا از کتابهایش نوشت که به زودی مجلهی پیمان را منتشر خواهد ساخت و از من هم دعوت به همکاری کرد. پیمان در سال 1313 منتشر شد و من هم مقالاتی در زمینههای اسلامی ترجمه و به آن میفرستادم که چاپ میشد. تا آنکه من به تهران آمدم و او عاشقانه از اسلام صحبت میکرد و یک بار هم مرا برای افطار دعوت کرد ... اما وقتی دو سال بعد، انحرافاتی درمجله پیمان و پرچم و نشریات وی دیدم، روزی به سراغ وی رفتم و پس از مباحثاتی که دیدم تاثیری ندارد، به او اخطار کردم که هذا فراق بینی و بینک.
کسروی دچار خودگندهبینی شد ... عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن، او را سخت مغرور کرد. شذوذاتی هم خود داشت که دچار آن انحراف بزرگ شد و آن ظلم را بر اسلام و تشیع روا داشت...»
* فدائیان اسلام، کسروی را میشناسند
سید مجتبی نواب صفوی در دوران تحصیل در نجف و خواندن کتاب «آتش به قلبش زد» با کسروی آشنا شد. رویه ضدشیعی کسروی که با نوشتن کتابهای متعددی ادامه داشت، فدائیان اسلام را آزرده کرده بود. آنها که همه تلاششان را صرف اجرای احکام دینی کرده بودند و هدف نهاییشان را «مبارزه با هرگونه اشکال بیدینی» قرار داده بودند، نمیتوانستند در برابر این هتاکیهای صریح بر اصل و اساس تشیع سکوت کنند. نواب علیه کسروی سخنرانی کرد. چندبار با او به مناظره برخاست. با ادامه روند هتاکیهای کسروی، نواب توانست فتوای تکفیر و جواز قتل او را از برخی علمای بزرگ عصر بگیرد.
البته اعتراض به کسروی فقط به فدائیان محدود نمیشد. در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد محدودی در مورد کسروی وجود دارد. این اسناد نشان میدهد که مردم و اهالی شهرهای مراغه، میاندوآب، رشت تهران و ... به تندی در برابر اقدامات کسروی به اعتراض و شکایت روی آورده بودند.
شهید واحدی، شهید نواب و شهید امامی
* کسروی؛ نخستین هدف فدائیان
قتل کسروی، نخستین اقدام انقلابی فدائیان اسلام، پس از اعلام موجودیت بود. محمد عبدخدایی از اعضای فدائیان، در این باره میگوید: «من معتقدم که آغاز حرکت فداییان اسلام مبارزه با احمد کسروی بهعنوان یک ناسیونالیست دو آتشه است. چهطور میشود بعد از شهریور 1320 که نظامیگری رضا خان مرده، چماقی مثل احمد کسروی پیدا میشود و امتیاز نشریه پرچم را میگیرد و باهماد آزادگان را تشکیل میدهد و کتاب شیعهگری را منتشر میکند و به میراثهای فرهنگی مذهبی شیعه اتهام وارد میکند؟» کرباسچیان، از دیگر یاران نواب هم میگوید: «این اولین کار رسمی فدائیان اسلام بود» و «قبلا فقط یک حمله زودگذر چند لحظهای پیش آمده و کسروی مضروب شده بود.»
* ناکام ماندن نخستین اقدام
جریان از این قرار است که در این بار اول، نواب پس از جمعآوری پول، سلاحی خرید و با همراهی محمدآقا خورشیدی به کسروی حمله کرد. پس از شلیک دو تیر، اسلحه از کار افتاد و نواب با احمد کسروی درگیر شد. در این میان، نیروهای انتظامی از راه رسیدند و نواب را دستگیر کردند. کسروی هم پس از انتقال به بیمارستان نجات یافت.
* تیر خلاص
فدائیان اسلام، پس از قتل کسروی، با کمک
آیتالله کاشانی تبرئه و آزاد شدند
* آزادی فدائیان اسلام
از همان زمان، کوشش برای آزادی آنها آغاز شد. کرباسیان معتقد است که احمد قوام نخست وزیر در آزادی فدائیان بسیار کمک کرد و قول داد که خیلی زود آنها را آزاد کند. ایتالله کاشانی هم در آزادی آنها نقش مهمی داشت. کرباسیان نقل میکند که آیتالله کاشانی آن قدر مصر بود فدائیان آزاد شوند که میگفت: «من تا این پنج نفر را به چشم خودم اینجا نبینم، باور نمیکنم. امامیها را که میشناسم ولی بقیه را قیافهشان را ندیدهام. هر پنج تا هم باید باشند. چون ممکن است یکیشان را نگه دارند.» سرانجام نیروهای فدائی، با تلاش آیتالله کاشانی، «اللهاکبر گویان» از زندان آزاد شدند و این آغازی بود برای فعالیتهای بعدی آنها.
غلامرضا سعیدی: کسروی دچار خودگندهبینی شد
درباره خصائص احمد کسروی، حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی به نقل از مرحوم غلامرضا سعیدی مینویسد:
«من در 1312 در روزنامهی شفقِ سرخ مقالاتی بر ضداروپاییگری به قلم احمد کسروی خواندم که بسیار برایم جالب بود. از بیرجند نامهای به وی نوشتم و تاکید نمودم که برای نشر این قبیل اندیشهها، باید نشریه یا مجلهای مستقل منتشر گردد. کسروی در پاسخ ضمن ارسال یکی دو تا از کتابهایش نوشت که به زودی مجلهی پیمان را منتشر خواهد ساخت و از من هم دعوت به همکاری کرد. پیمان در سال 1313 منتشر شد و من هم مقالاتی در زمینههای اسلامی ترجمه و به آن میفرستادم که چاپ میشد. تا آنکه من به تهران آمدم و او عاشقانه از اسلام صحبت میکرد و یک بار هم مرا برای افطار دعوت کرد ... اما وقتی دو سال بعد، انحرافاتی درمجله پیمان و پرچم و نشریات وی دیدم، روزی به سراغ وی رفتم و پس از مباحثاتی که دیدم تاثیری ندارد، به او اخطار کردم که هذا فراق بینی و بینک.
کسروی دچار خودگندهبینی شد ... عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن، او را سخت مغرور کرد. شذوذاتی هم خود داشت که دچار آن انحراف بزرگ شد و آن ظلم را بر اسلام و تشیع روا داشت...»