کد خبر 30669
تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۴

موسوي در مقابل بازجوي ساواک، بسيار ذليلانه رفتار مي‌کند و آنچه از آلادپوش مي‌دانسته و نمي‌دانسته به بازجويش تحويل مي‌دهد و در يک فرآيند کاملاً مطابق با مباني حقوق بشر! 10 روز بعد به دليل نبود ادله آزاد مي‌شود.

1- باقيمانده پرونده ساواک مير‌‌حسين موسوي و زهره کاظمي (زهرا رهنورد) را که نگاه مي‌کني، چند نکته جالب در آن وجود دارد. اول اين که اسناد مشکوکي در اين پرونده مبني بر همکاري اين دو نفر با دستگاه امنيت رژيم پهلوي وجود دارد، مثلاً زهرا رهنورد ارتباطات امام موسي‌صدر را به مخبرين ساواک گزارش مي‌کرده و يا ساواک مجوز عضويت هيأت علمي دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) را براي موسوي صادر کرده است.

دومين نکته جالب، دستگيري موسوي به اتهام ارتباط با آلادپوش است. آلادپوش از اعضاي ارشد سازمان مجاهدين خلق است که عامل اصلي ترور چند مستشار امريکايي بود. موسوي در مقابل بازجوي ساواک، بسيار ذليلانه رفتار مي‌کند و آنچه از آلادپوش مي‌دانسته و نمي‌دانسته به بازجويش تحويل مي‌دهد و در يک فرآيند کاملاً مطابق با مباني حقوق بشر! 10 روز بعد به دليل نبود ادله آزاد مي‌شود. اين در حالي است که چند "هم‌پرونده"اي موسوي که تنها نام آلادپوش را شنيده بودند و از او اطلاعاتي نداشتند، به چند سال حبس محکوم مي‌شوند. شايد رمز اظهارات اخير موسوي که نظام سلطنت را بر‌تر از نظام جمهوري اسلامي دانسته بود، در همين دستگيري و آزادي باشد.
نکته سوم پرونده موسوي، سفر او و زهره کاظمي با فرزندان‌شان به امريکا در سال 1355 جهت سکونت دائمي است. آنها که فرصت طلبانه بدون دادن هيچ‌گونه هزينه‌اي از کانون نويسندگان، مجاهدين خلق، جنبش مسلمانان مبارز، علي شريعتي و گروه‌هاي مسلمان به‌عنوان سکوي پرش روشنفکري استفاده مي‌کردند، مي‌خواستند به مهد روشنفکري يعني امريکا بروند تا نان سختي‌هاي مبارزين داخلي را بخورند اما يک سال پس از اقامت در امريکا با اوج‌گيري مبارزات مردمي در سال 1357، تصميم به بازگشت گرفته مي‌شود.
2- فرصت طلبي و تغيير عقيده در جهت قدرت و گفتمان غالب جهاني دو ويژگي موسوي است که مي‌تواند غالب تحرکات بعضاً متناقض سياسي او را توجيه کند! موسوي که در کارنامه سياسي‌اش هيچ‌ رگه‌اي از دين و معنويت به چشم نمي‌خورد، به يک‌باره به عضويت حزب جمهوري اسلامي درمي‌آيد و در فرم عضويت‌‌اش مي‌نويسد که حاضر به همکاري تمام وقت و 24 ساعته با حزب هستم! و اين گونه با ياري سمپات‌هاي سابق مجاهدين خلق، موسوي در نظام جمهوري اسلامي رشد مي‌کند و پس از سردبيري روزنامه جمهوري اسلامي و وزارت خارجه، در يک فرايند خاص به رئيس‌جمهور وقت تحميل مي‌شود.
جالب آنجاست که رئيس جمهور وقت زماني که براي نخست‌وزير نبودن آيت‌الله مهدوي کني استدلال مي‌کند، اظهار مي‌دارد که نمي‌توانم به ايشان دستور بدهم و آن‌گاه شخصي مانند موسوي نخست‌وزير مي‌شود.
يکي از وزراي مستعفي موسوي مي‌گفت که اکنون مردم مي‌فهمند که رئيس‌جمهور وقت از دست خودسري و خشک‌مغزي موسوي چه مي‌کشيد.
3- اگر نبود درايت و رهبري داهيانه امام خميني(ره) در دهه 60، مي‌توانستيم لقب بدترين دهه انقلاب را به دولت موسوي تقديم کنيم. آزادي‌هاي مشروع در دولت موسوي به پايين‌ترين حد خود رسيد تا جايي که رسماً دولت وقت رنگ مشکي و خاکستري را به عنوان رنگ‌هاي مورد قبول معرفي کرد و اين چنين بود که موسوي در کنار موسيليني تنها رؤساي دولتي بودند که براي مردم رنگ اجباري لباس تعيين مي‌کردند.
در زمينه اقتصادي، وضعيت بدتر بود. رانت‌خواران عضو کابينه موسوي با تأسيس شرکت‌هاي رجا، بنياد نبوت، بنياد الهادي و... چنان خون ملت را مکيدند که تا سال‌ها، دولت‌هاي جمهوري اسلامي بايد تاوان پس مي‌دادند. کوپني کردن تمام اجناس تا جارو دستي، بالا رفتن نارضايتي عمومي را در پي داشت و نسل دهه 60 به نسل صف‌هاي طولاني کوپن معروف شدند. موسوي هميشه جنگ را بهانه‌اي براي ناکارآمدي هايش قرار مي‌داد اما 20‌ سال پس از پايان جنگ معلوم شد که وزارت اقتصاد مي‌گفته که مي‌تواند جنگ را اداره کند و نظاميان نيز از ادامه جنگ تا پيروزي سخن مي‌گفتند و اين گونه موسوي دولتش را با عنوان "باني جام‌زهر" به پايان برد.
4- 20 سال سکوت موسوي از 1368 تا 1388 بي شباهت به قصد او براي اقامت در امريکا در سال 1355 نبود و اگر تندروي‌هاي رفقاي موسوي در دهه 60 نبود، بعيد نبود که او به امريکا يا فرانسه براي اقامت دائم سفر کند! به هر روي موسوي، 20 سال نقاشي کشيد و خوشحال بود که سنگ بناي رانت‌خواري، حلقه بسته مديريت تکنوکراسي را نهاده است و ‌هاشمي و خاتمي به راه او مي‌روند‌ اما در سال 1388 فضاي تنفس موسوي دگرگون شد.
موسوي که توهم و خيال، جزو ثابت زندگي‌ سياسي‌اش بود، در روز‌هاي پاييزي 87 مي‌گفت که اسم من 20‌ ميليون رأي دارد و 20 ميليون رأي خاتمي به خاطر حمايت من بود! مشارکتي‌ها و مجاهدين انقلاب که مرکب خوبي براي سواري پيدا کرده بودند، پس از انصراف خاتمي به دميدن درکوره توهم موسوي شدت بخشيدند. موسوي با ايده‌هاي انقلاب مخملين مانند رنگ سبز و کميته صيانت از آرا تجهيز شد. برخي افراد روي صحنه نيز در پشت صحنه، موسوي را محکم‌تر کردند که تو مي‌تواني احمدي‌نژاد را شکست دهي و شکست احمدي‌نژاد يعني هدف قرار گرفتن ولايت فقيه!
مناظره اما رؤياهاي مخملي موسوي را به‌هم زد و تقلب گفتماني او براي پنهان شدن در پناه خط امام در پيش چشم 70 ميليون ايراني افشا شد.
"چيز‌چيز"‌هاي موسوي نشان داد که او در برابر افشاگري‌هاي احمدي‌نژاد پاسخي ندارد و اعتراض‌هاي بي‌پاسخ احمدي‌نژاد نمايانگر پيوند موسوي با مفسدان، آقازاده‌ها و رانت‌خواران بود.
موسوي در انتخابات نتوانست مردم را در رياست بر جمهور نمايندگي کند و اين براي اولين بار در حيات 40 ساله سياسي موسوي بود که فرصت طلبي‌اش ناکام مانده بود. پس پيشنهاد آقازاده‌ها و خانم‌زاده‌ها را پذيرفت و فاز دوم براندازي را شروع کرد. مهدي و فائزه زمينه را براي نشان دادن تجلي واقعي موسوي فراهم کرده بودند. روز شنبه 23 خرداد دفتر مجمع تشخيص مصلحت نظام محلي براي پيمان چهار نفره عليه انقلاب اسلامي شد. خاتمي، موسوي، سيد حسن و تکيه‌گاه فتنه قرار گذاشتند تا آخر با هم باشند و چه خوب به عهدشان وفا کردند.
5- دوستي مي‌گفت عکس موسوي در حالي که مشت‌ها را گره کرده و در وضعيتي دون شأن يک انسان متشخص برروي سقف ماشين شعار مي‌دهد، نشان مي‌داد که او و هوادارانش چه نقشه‌اي براي ايران اسلامي داشتند. علي‌رغم هشدارهاي رهبري معظم انقلاب، يک هفته خيابان‌هاي تهران محل اردوکشي چماق‌به‌دست‌هاي سبز شد و آرام‌ترين حرکت موسوي و طرفدارانش در عصر روز 25 خرداد، با حمله به پايگاه نظامي و هفت کشته به پايان رسيد. موسوي که به عروسکي در دست دشمنان انقلاب تبديل شده بود، هشت ماه کوشيد تا هوادارانش را در خيابان نگه دارد، 30 خرداد، روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و عاشورا پله‌هايي براي موسوي بود تا هوادارانش را از جماعت داراي ابهام به نتيجه انتخابات به گروهي محدود از سلطنت‌طلب‌ها و بهايي‌ها و خانواده‌هاي معدومين منافق تبديل کند که کينه يزيدي از امام حسين(ع) را در سينه داشتند.
پشتيبانان موسوي هم با سکوتشان او را تشويق مي‌کردند، گويي قرار است حاکميتي دوگانه ايجاد شود و خواص ساکت نقش حکم و واسطه را بازي کنند. همانگونه که تکيه گاه فتنه هميشه از لفظ "اين طرفي‌ها" و "آن‌طرفي‌ها" استفاده مي‌کند.
6- در روزهاي اوج انقلاب اسلامي، در روزهايي که مردم ايران‌با نشاط و شادي تمام جشن 22 بهمن را بي مبارک مصري بر پا کردند، سران فتنه نيز به وظايف سازماني‌شان عمل مي‌کردند. در دو ماه گذشته فحش و ناسزايي نبود که موسوي و کروبي نثار انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي نکنند، کار به آنجا رسيد که در سالروز انقلاب اسلامي نظام منحوس شاهنشاهي بهتر از نظام اسلامي خوانده شد.
سقوط ديکتاتور مصر و گشوده شدن معبري طلايي براي صدور انقلاب اسلامي به کشورهاي عربي و مسلمان، انگليس، امريکا و اسرائيل را آنچنان آشفته کرده بود که بنابرمثل "الغريق يتشبّث بکل حشيش"، موسوي و کروبي را براي نا امن‌کردن ايران برگزيدند. موسوي اين بار هم کوشيد تا از اين فرصت امريکايي بهره برده اما روز 25 بهمن مصداق «ومکروا و مکرالله والله خير الماکرين» بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس