گروه جنگ نرم مشرق- اين مستند به بررسي طبيعت، تكامل، اثرات و آيندهي ابرشركتهاي مدرن ميپردازد. ابرشركتها در ابتدا اختيارات قانوني محدودي داشتند. اما سوال اينجاست كه چه چيزي به آنها اجازه داد تا امروز به چنين قدرت و نفوذي برسند؟ اين مستند تحقيق خود را در حالي آغاز ميكند كه رسواييهاي اخير، موجي از بحث و جدلهاي گسترده را در مورد فقدان كنترل بر عملكرد ابرشركتها در کشورهای غربی به راه انداخته است.
***
150 سال پيش، شركتهاي تجاري نهادهاي چندان مهمي نبودند اما امروز همهجا را احاطه كردهاند. امروزه ابرشركتها همانند كليسا، رژيمهاي سلطنتي و يا احزاب ليبرال و كمونيست در روزگاران پيش، نهادهاي مسلط بر جامعه هستند.
جرج بوش تعداد شركتهاي متخلف را كم و آنان را چند سيب گنديده خطاب ميكند اما آنها فقط چند سيب گنديده نيستند. سيبهاي گنديدهاي چون تايكو، وورلد كام، زيراكس، آرتور اندرسون، اِنران، كيمارك و .... كه نشان ميدهد بيشتر سيبهاي ما گنديده هستند. و اين يعني وخيمترين بحران بياعتمادي در دنياي تجارت.
ما در اين مستند از طريق مديراني كه فرياد افشاگري برآوردهاند و دلالان بورس، مرشدان بصير و جاسوسان، ابرشركتها را به عنوان يك پاراداوكس معرفي ميكنيم. نهادهايي كه ثروتي انبوه توليد ميكنند اما در عين حال خساراتي عظيم به جاي ميگذارن و بعد پنهان ميشوند.
ابرشركتها بخشي از جامعه مدرن هستند كه جامعه مدرن بدون آنها ساخته نميشود و مانند يك خانواده، همه اعضاي آن براي رسيدن به يك هدف مشترك تلاش ميكنند. ابرشركتها مثل خطوط تلفن در همهجا هستند.
ابر شركتها موجوداتي مصنوعي هستند شبيه هيولاهايي كه اشتهايي سيريناپذير براي سودآوري دارند حتي به قيمت آسيب بقيه.
لغت Corporation يا همان ابرشركت به شكلي با واژه اولويت همراه ميشود. همهجا صحبت از اولويت شركتها ميشود طوري كه انگار يك چيز پليد است. اولويتي كه سعي دارد جهان را به تصرف دربياورد.
تولد ابرشركتها
ابرشركتهاي مدرن از شكم عصر صنعتيسازي و انقلاب صنعتي در سال 1712 متولد شدند. در آن زمان، توليد ذغالسنگ بيشتر در ازاي يك ساعت كار كارگران و امروز همان سيستم دارد كار ميكند به صورت تراشه يا محصول آرايشي يا اتومبيل بيشتر به ازاي يك ساعت كار كارگران.
جنگهاي داخلي و انقلاب صنعتي باعث رشدهاي زياد در ابرشركتها شدند. در نتيجه خطوط راهآهن زيادي به وجود آمد كه يارانههاي زيادي از دولت فدرال ميگرفتند. در نتيجه، ابرشركتها فهميدند كه به قدرت بيشتري نياز دارند تا بيشتر سود كسب كنند و به همين دليل به دنبال برداشتن موانع سر راه خود حركت كردند.
با تصويب قانون منع بردهداري و آزاد شدن همه اشخاص آمريكايي، ابرشركتها هم آمدند و گفتند كه شركت ما هم يك شخصيت دارد و هيچكس نميتواند آزادي عملش را از او بگيرد. دادگاه عالي آمريكا هم رضايت داد. جالب اينجاست كه وقتي اين قانون اجرا شد از حدود 310 پروندهاي كه به دادگاه رفته بود، 288 مورد آن مربوط به آزادسازي ابرشركتها بود.
ابرشركت، يك شخصيت حقوقي
معناي شخصيت حقوقي شركت اين است:
يك شركت داراي شخصيت حقوقي بيشتر حقوق يك شخص حقيقي را داراست. خريد و فروش، دريافت وام، شكايت از دادگاه يا اداره يك تجارت. اين ابرشركتها امروزه مانند بسياري از افراد حقيقي در جامعه زندگي ميكنند. حال اين سوال به ذهن ميرسد كه اين ابرشركت چجور شخصي است؟
اساسا ابرشركت يك شخص ناميرا است و زندگي ابدي دارد در
حالي كه هيچ وجدان اخلاقياي نيز ندارد. اين شخصيتها هيچ چيزي و هيچ چيزي ندارند
جز اينكه تا جاي ممكن پول دربياورند؛ به هر ترتيبي كه شده. اساسا وجود شركتها در
برخي موارد براي جامعه مفيد است اما مشكل از انگيزه سودآوري ناشي ميشود.
همه ابرشركتهاي سهامي عام، از لحاظ حقوقي طوري ساخت يافتهاند كه يك ويژگي نامعمول و آزاردهنده دارند: قانون آنها را ملزم كرده تا منافع مالي مالكانشان را بالاتر از منافع رقابتي قرار دهند. در واقع آنها ملزم هستند تا سودشان را جلوتر از هر چيزي قرار دهند حتي جلوتر از منافع عمومي. شخصيت حقوقي ابرشركتها فقط به خودشان و سودشان و رشد بيشترشان وفادارند و تلاش ميكنند تا هزينهها را به گردن ديگران بياندازند. اقتصاددانها به اين كار شركتها «اثرات جانبي» ميگويند. ميلتون فريدمن:
موارد تاريخي
ميتوانيم در مقام يك روانشناس، ميزان خسارات وارده به ديگران يا همان اثرات جانبي را در بيمارمان كه همان ابرشركتها هستند را بررسي كنيم و علائم بيماري را تشخيص دهيم: علائمي مانند: اخراجها، تخريب اتحاديههاي كارگري، آتشزدن كارخانه خود، راهاندازي كارگاههاي بيگاريكِشي.
علم استثمار:
در جاهايي كه ابرشركتها به آنجا ميروند و موفق ميشوند اتفاقي ميافتد؟ بعد از مدتي ميفهمند كه در آن كشور ديگر نميتوانند كار كنند چون دستمزدها بيش از حد بالا رفته. پس ميگويند ما از همه مردم اين منطقه استفاده كرديم حالا وقتش است كه به كشور ديگري برويم.
ابرشركتها علائم بيماري رواني را دارند: بيعاطفگي و بيتفاوتي نسبت به احساسات ديگران. ناتواني در برقراري روابط پردوام. بيتوجهي به امنيت ديگران. دروغگويي مداوم به منظور سودجويي. ناتواني از پذيرش گناه. ناتواني در مطابعت از هنجارهاي اجتماعي.
نائومي كلاين نويسنده كتاب دكترين شوك: ايده اصلي مناطق آزاد تجاري اين است كه در هر منطقهاي كه وارد ميشود نخستين قدم در نوع خود به سوي توسعه باشد. اما چون كشورها زيادي وارد اين بازي شدند و مناطق آزاد تجاري ايجاد كردند، ابرشركتها بايد باز هم انگيزههاي بيشتري ايجاد كنند تا شركتهاي كوچك به سمت آنها بروند و سكهاي به كلاه گدايي آنها بياندازند.
در سال 1940 عصر توانايي سنتز و ايجاد مواد شيميايي جديد در مقياس بدون محدوديت شروع شد. يكباره اين امكان به وجود آمد كه هر ماده جديد كه ميخواهند را توليد كنند. البته بدون هيچ هزينهاي. اما هرچه رشد مواد شيميايي بيشتر شد، اثرات جانبي و خطرات آن نيز بيشتر ديده شد تا جايي كه بر همگان اثبات شد كه اكثر اين مواد سرطانزا هستند. اما شركتها با اينكه از خطرات اين مواد آگاه بودند حتي حداقل تغييرات را نيز براي كاهش آسيب انجام نميدادند زيرا برايشان هزينه داشت. اكنون همين شركتها شيوع سرطان را به نهايت رساندهاند.
نظاميان آمريكايي در جنگ ويتنام براي غلبه بر بوميان جنگلي با استفاده از عامل نارنجي كه شركت غذايي مونسانتو توليد كرده بود تمام منطقه را جنگلزدايي كرد. بسياري از مردم ويتنام سرطاني و فرزندانشان ناقصالخلقه شدند. بسياري از سربازان آمريكايي نيز دچار انواع بيماريها شدند. شركت مونسانتو هرگز گناه خود را نپذيرفت.
در طول دهه 1990 برخي شركتها داراي بالاترين آمار جرم و جنايت نسبت به بشريت بودند؛ ابرشركتهاي اكسان و ولدز به جرم ريختن نفت به دريا 125 ميليون دلار جريمه شدند. ژنرال الكتريك به جرم كلاهبرداري از دولت فدرال جريمه شد. شوران به جرم تخلفات زيستمحيطي. ميتسوبيشي به دليل تخلف از قانون رقابت منصفانه. آيبيام. كوداك. فايزر. اودوالا. سيرز. دوو و دهها ابرشركت ديگر.
اساسا پيروي ابرشركتها از قانون به اين بستگي دارد كه آيا اين كار مقرون به صرفه هست يا نه. آنها به قانون هم به شكل سودآور نگاه ميكنند. چيزي كه شركتها از خودشان به جا ميگذارند، ميراثي هولناك از سم، تحليل و فرسودگي محيط زيست است. اين چيزي است كه براي نسلهاي بعد به جا ميماند. برخي اسم آن را خودكامگي بيننسلي گذاشتهاند. نوعي ماليات كه امروز ما از نوههاي خود ميگيريم چرا كه نسبت به كار شركتها بيتفاوتيم.
ادامه دارد...