کد خبر 32219
تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۷

امام موسي صدر، نامي آشنا براي ملت ايران و لبنان و حتي ملت‌هاي کشورهاي اسلامي است؛ نامي که سي و دو سال است خيانت و جنايت سرهنگ معمر‌ قذافي، حاکم ظالم و مستبد ليبي را به خاطر مي‌آورد.

آقاي صدر يک روحاني آگاه و روشنفکر ديني، که هم در حوزه‌هاي علميه سابقه‌اي طولاني و تلاش‌ها و مجاهدت‌هاي فراواني دارد و هم در زمان اوج مبارزات ملي شدن صنعت نفت در رشته اقتصاد دانشگاه تهران به‌عنوان اولين روحاني فارغ‌التحصيل شد، او از خاندان بزرگ، روحاني و مذهبي صدر و پدربزرگوار او از مراجع بزرگ زمان خود در قم بود. سيد عبدالحسين شرف‌الدين رهبر شيعيان لبنان بود و توصيه نمود که پس از او ‌آقاي موسي صدر جانشين او شود که پس از فوت او شيعيان لبنان بر حسب توصيه او به ايران آمدند و آقاي صدر را به لبنان بردند و با مشکلات فراوان شيعيان لبنان که در اينجا گفتني نيست مواجه مي‌شود و بلافاصله فعاليت خستگي ناپذير خود را براي رهايي شيعيان از فقر و فلاکت و بي‌هويتي آغاز مي‌نمايد.

شرايط آن روز شيعيان لبنان بازگو کردني نيست فقط، همين قدر مي‌توان گفت که آنان شرم داشتند که خود را شيعه بنامند و همه طوائف لبناني بر آنها مي‌تاختند و امام موسي صدر با مبارزاتي سخت و مدبرانه توانست بعد از 20 سال مجاهدت در لبنان به گونه‌اي شيعيان را وارد صحنه حيات لبنان نمايد که هنگام ربوده و زنداني شدن او در ليبي به‌دست قذافي، شيعه لبنان نقطه قوتي براي همه مسلمانان لبنان و بلکه همه ملت لبنان بود.

همين نقاط قوت امام موسي‌صدر بود که توانست نيروي مخلص، متفکر و سازماندهي قوي و توانمند همچون دکتر مصطفي چمران را بعد از امريکا و مصر به لبنان جذب نمايد و مدت هشت سال از اين همفکري کم نظير بخوبي استفاده نمايد و جايگاه شيعيان لبنان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در لبنان چنان ارتقا يابد که آنان به‌خود ببالند و با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به اوج خود برسد و امروز مي‌بينيم که اين پايه‌گذاران مقاومت اسلامي لبنان، نه تنها در لبنان بلکه در همه کشورهاي اسلامي و حتي ساير ملل از محبوبيت و جايگاه والاي جهاني برخوردارند که ريشه آنها به مجاهدات امام موسي‌صدر و تلاش‌هاي شهيد دکتر مصطفي چمران در کنار امام موسي صدر باز مي‌گردد.

قطعاً همين تلاش‌هاي سازنده که توانست جايگاه بسيار بالايي براي يک رجل مذهبي اسلامي در لبنان و ساير کشورهاي عربي و اسلامي کسب نمايد، مي‌تواند بهترين دليل براي دشمني‌هاي فراوان و توطئه‌هاي پشت سر هم براي ضربه زدن به امام موسي‌صدر باشد و تاريخ مبارزات او در لبنان بويژه از سال 1975 (آغاز جنگ‌هاي داخلي لبنان) انباشته از اين دشمني‌ها و برنامه‌هاي دشمنان اسلام براي نابودي او و شکست مسلمين بود. هنگامي که پيروزي انقلاب اسلامي ايران نزديک مي‌شد، هراس استکبار جهاني از اين نقطه و هسته مقاومت اسلامي در لبنان بيشتر مي‌شد تا بالاخره يک توطئه و برنامه ناجوانمردانه استکباري به‌دست قذافي عامل سرسپرده صورت پذيرفت و در کمال ناباوري جنايت و خيانتي بزرگ به دنياي اسلام بلکه به کرامت و آزادي انساني صورت پذيرفت.
قذافي ابتدا به صورت يک انقلابي سوسياليست‌ ظاهر شد، چون دنياي آن روز (42سال قبل) عموماً انقلابيون وجهه کمونيست‌ يا سوسياليست‌ داشتند، گرچه او يک افسر ارتش ليبي زير نظر انگليس بود که با يک کودتاي ساختگي و بدون هيچگونه مقاومتي از سوي قواي نظامي انگليس براحتي و قاعدتاً با هماهنگي دولت انگليس بر ليبي مسلط شد و از آن زمان تاکنون به عنوان حاکم مطلق العنان با يک سيستم پليسي و امنيتي بسيار گسترده و پيچيده بدون يکبار انتخابات آزاد به ليبي حکم مي‌راند و روش حزبي کمونيستي را پيروي مي نمايد، در شهرها کميته‌هاي انقلاب (لجنات‌الثوريه) تشکيل داده و اين کميته‌ها رهبر خود را انتخاب مي‌کنند؛ هميشه حاکم مستبد بوده است.

قذافي خود را نه فقط يک افسر نظامي، يک سياستمدار، حاکم و همه کاره کشور ليبي (که بسياري معاهده‌هاي پنهاني با کشورهاي اروپايي منعقد نموده است)، بلکه يک عالم ديني هم مي‌داند و کتابي به نام کتاب سبز به عنوان عقايد خود منتشر نموده که همه مردم ليبي موظف به پذيرش آن بودند و کسي را ياراي مخالفت با آن نبود، حتي علماي مذهبي و از جمله امام موسي‌صدر. قذافي به عنوان يک سوسياليست‌ ظاهر شد و اقدام مي‌کرد ولي در حقيقت مزدور امريکا و غرب بود و در اين هشت سال اخير با يک چرخش آشکار اين وابستگي خود به غرب را علني نمود.
روابط قذافي با امام موسي صدر و به طور کلي با شيعيان لبنان و جامعه اسلامي لبنان دوستانه و خوب نبود، سازمان‌هاي وابسته به ليبي در لبنان و روزنامه‌ها و راديوهاي اجير ليبي در لبنان از هيچ اهانتي به امام موسي‌ صدر و شيعيان فروگذار نمي‌کردند. در تابستان سال 1978، امام موسي صدر سفري به الجزاير رفت و توافقاتي با مسئولان و بخصوص شخص «بومدين» داشت. بعضي از مسئولان الجزايري به روابط تيره امام موسي صدر و قذافي اشاره کرده و پيشنهاد نمودند که اين تيرگي برطرف شود. امام موسي صدر اين ميانجيگري را پذيرفت و پس از ارتباطاتي که با قذافي برقرار کردند از طرف دولت ليبي دعوتي خاص از امام موسي صدر به عمل آمد تا در جشن‌هاي روز ملي ليبي به عنوان ميهمان رسمي شرکت نمايد. امام موسي صدر در تاريخ 25 اوت 1978 (3 شهريور 1357) رهسپار ليبي شد و تا 31 ماه اوت (نهم شهريورماه) براساس اطلاع رسمي دولت ليبي در آنجا بود که البته ملاقاتي با قذافي صورت نگرفت. امام موسي صدر ساعت 30/14 بعد از ظهر روز 31 اوت در مقابل هتل ديده شده که به ملاقات قذافي مي‌رفته است و بعد از آن هيچ خبري از امام موسي صدر، شيخ محمد يعقوب (روحاني) و عباس بدرالدين، (روزنامه‌نگار) همراهان امام موسي صدر در دست نيست.
گفته مي‌شود در جريان ملاقات با قذافي مباحثي مطرح شده و به مذاق ديکتاتور خوش نيامده است و امام موسي صدر را به دستور او زنداني کرده‌اند و اعلام داشته‌اند که ايشان خاک ليبي را ترک گفته است ولي هيچ کشوري ورود امام موسي صدر به خاک خود را اعلام نداشته است، بنابراين به قطع و يقين مسئول حفاظت از جان امام موسي صدر دولت ليبي و قذافي ميزبان او مي‌باشد. اخبار و تحليل‌هاي گوناگوني از دليل اين ربودن و اين جنايت منتشر شد و همه مردم را به شگفتي واداشت و شيعيان لبنان را بيش از همه به عکس‌العمل‌هايي بسيار شديد و برپا داشتن تظاهرات و اعتصابات حتي تظاهرات از بيروت تا دمشق واداشت ولي از آن زمان تا به حال خبر درستي از ايشان به دست نيامده است. در ميان اين تحليل‌ها آنچه که دکترمصطفي چمران بيان داشته است، با شناختي عميق که از امام موسي صدر و رفتار او و عقده‌هاي خودخواهي و غرور و خودبزرگ‌بيني و وابستگي قذافي به سياست غرب داشت، مي‌تواند بيشتر مورد توجه باشد که چند مورد آن اشاره مي‌شود:
1- گفته مي‌شود که اختلافات مذهبي سبب اين حادثه شده است، قذافي خود را خليفه‌الله علي الارض و اميرالمؤمنين مي‌خواند و فقط قرآن را آن هم با تغييراتي قبول داشت و به سنت قائل نبود و در کتاب سبز خود آنها را شرح داده است (البته ترجمه فارسي کتاب سبز عيناً کتاب عربي آن نيست و براي آنکه مورد تکفير ايرانيان مسلمان قرار نگيرد و وجهه قذافي خراب نشود، مزدوران او در ايران، محذوفاتي را در ترجمه و اصلاحاتي را در متن به‌وجود آورده‌اند). اين اختلافات مي‌تواند مورد بحث واقع شده و موجب عصبانيت و خشم ديکتاتور قرار گرفته باشد، چون امام موسي صدر يک عالم برجسته ديني و مسلط به همه اين امور بود و قذافي يک بي‌سواد بي‌اطلاع ولي با ادعاهاي پوچ و بي‌معني.
2- يک توطئه بين‌المللي با مشارکت قدرت‌هاي بزرگ و حتي بعضي از حکام عرب سبب اين بحث شده است. موضوع توطن فلسطيني‌ها در جنوب لبنان که در معاهده کمپ‌ديويد آمده بود و مخالفت صريح و عملي امام موسي صدر با اين موضوع و حمايت از بازگشت فلسطيني‌ها به سرزمين خود و مهمتر از اين موضوع شعله‌ور شدن انقلاب اسلامي و نزديک شدن به پيروزي حضرت امام خميني‌(ره) رهبر انقلاب اسلامي و فراگير شدن اين انقلاب در بين مردم مسلمان منطقه و شمال آفريقا و در خطر بودن حکومت‌هاي مستبد و خودکامه آنان مي‌تواند سبب اصلي اين جنايت و خيانت به ملت قذافي باشد.
امام موسي صدر در بين همه ملت‌هاي مسلمان جايگاه والايي داشت، بويژه در کشورهاي عربي که مرتباً با آنها مراوده داشت و سياست‌ها و احساسات آنها را به‌خوبي مي‌شناخت، ارتباط نزديک او با شهيد سيد محمدباقر صدر در عراق و ساير علماي بلاد اسلامي موقعيت خاصي را براي او در دنياي اسلام و بخصوص کشورهاي عربي پديد آورده بود و به تعبير دکتر چمران دست امام خميني‌(ره) در منطقه بود و به‌خوبي مي‌توانست آرمان‌هاي اسلامي حضرت امام‌(ره) را در منطقه ارائه و گسترش دهد که اين خطري بزرگ براي استکبار جهاني چه شرق و چه غرب بود و اين توطئه صورت پذيرفت که دست امام‌(ره) را در منطقه قطع نمايند، همان‌گونه که سيد محمدباقر صدر را نيز صدام (همپالگي قذافي) به شهادت رسانيد، البته زهي خيال باطل.
بدين ترتيب مي‌توان نتيجه گرفت که امام موسي صدر فداي انقلاب اسلامي و گسترش تفکر و ايدئولوژي اسلامي مکتب تشيع در ميان کشورهاي مسلمان عربي شده است، چون محبوب ملت‌هاي مسلمان و بويژه شيعيان عرب منطقه و کلامش در بين آنان نافذ بود و به روحيه و عادات آنها و افکار آنها آشنايي داشت و از نزديک با آنان در تماس بود و مي‌توانست به‌خوبي دنباله رسالت امام خميني‌(ره) را در اين کشورها پياده نمايد. از همين‌جا هم مي‌توان به وظيفه بزرگ ايران اسلامي درباره زنداني شدن او در ليبي پي برد که متأسفانه کوتاهي شده است. حضرت امام خميني‌(ره) اجازه تأسيس سفارت ليبي در تهران و ملاقات قذافي، جلود (نخست‌وزير وقت ليبي) و سعد مجبر (وابسته دولت ليبي) را تا روشن شدن قضيه امام موسي صدر نداد و چند بار بيانات احترام‌آميز از امام موسي صدر را که همه شنيده‌ايم، خود از نزديک شاهد بوده‌ام.
3- مي‌توان هر دو مورد گذشته را با هم جمع نمود و کنار هم گذاشت و انگيزه اين جنايت بزرگ قذافي دانست که همه کرامت و آرزوي انساني و همه ادعاهاي حقوق بشري را زير سؤال مي‌برد و جالب است که همه ابرقدرت‌ها و تعداد زيادي از حکام عرب که امروز در آستانه سقوط قرار گرفته‌اند، در مقابل اين خشونت ضد انساني، سکوتي مرگبار برگزيدند؛ شايد در دل شادمان بودند. ولي امروز که ديکتاتور در سراشيبي سقوط و پايان دوره 42 ساله حکومت مرگبار و خيانت‌‌‌آميز او در ليبي فرا رسيده است، وظيفه دولت ايران و ملت به پاخاسته ليبي آن است که براي روشن شدن وضعيت رهبر بزرگ زنداني قذافي، امام موسي صدر به دقت و تدبير تمام که آسيبي به او نرسانند اقدامي کاملاً برنامه‌ريزي شده و فکر شده به عمل آورند، بدان اميد که چشم همه جهانيان به ديدار اين عالم رباني و مجاهد نستوه و مبارز مکتب انسان‌ساز اسلام و بويژه شيعيان ايران و لبنان روشن گردد.
بد نيست اشاره‌اي هم به کساني بشود که شيفته قذافي بودند و از او به عنوان يک انقلابي که حتي به انقلاب اسلامي ايران هم ايراد مي‌گرفت ياد مي‌کردند. ‌قذافي نسبت به مسئولان کشور اطلاعات وسيعي را جمع‌آوري کرده و با فريب و نيرنگ، سعي در خنثي‌سازي خيانت ربودن امام موسي صدر و همچنين وجهه‌اي انقلابي با دخترهايي که حفاظت او را برعهده داشته و شترها و چادرهاي بزرگي که محل اقامت او را حتي در فرانسه و امريکا تشکيل مي‌دادند، به وجود آورند. بيش از همه آقاي منتظري و دفتر او، حاميان او بودند و بيشتر از همه آنها،‌ مهدي هاشمي (معدوم) وابسته به او و پيرو راه او بود و جنايات خود را هم به تبعيت راه قذافي دنبال مي‌نمود و عجب آن بود که بازگوکنندگان حقايق ليبي و قذافي را به باد ناسزا و تهمت و افترا مي‌گرفتند ولي به هر حال حقيقت چهره خود را مي‌نماياند و باز هم اين نشاني و تأکيدي بر روشن‌بيني حضرت امام خميني(ره) است. ديکتاتورها از پس‌لرزه‌هاي انقلاب اسلامي ايران يکي پس از ديگري چون بتان بالا و درون کعبه دوران جاهليت فرو مي‌ريزند و اينک نوبت قذافي است تا به اميد خداوند شاهد دنيايي بدون اين ظلمت و جهل و خودکامگي باشيم.

منبع: شبکه ايران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس