کمتر از دو سده پیش، قانونگذاران آمریکایی به دنبال مقاومت و شورش سیاهپوستان و نه مذاکره آنها با مقامات واشنگتن، وادار به لغو قوانین بردهداری شدند. البته این مدعی حقوق بشر، از آخرین کشورهایی بود که این قوانین را لغو میکرد.
با این وجود همه میدانستند ارثی که دولتهای آمریکایی برای مردم خود به جای گذاشتهاند، روحیه نژادپرستی و بردهداری است. مردمی که سالیان سال و بر اساس آموزههای دولتهای متجاوز خود، رنگ سیاه را رنگِ پست و نژاد سفید را برتر از سیاه میدانستند، حال چگونه میتوانستند خوی اشرافیگری خود را کنار گذاشته و با سیاهپوستان در شرایطی یکسان زندگی کنند. این کمتحملی سفیدپوستان به جایی رسید که برخی از تندروهای آنان، به سیاهپوستان حمله کرده و آنها را به طرز فجیعی به قتل میرساندند. شیوه آنها در آن زمان قطعه قطعه کردن بدن و زنده سوزاندن سیاهپوستان نگونبخت بود.
البته همانطور که انتظار میرفت، این مسأله با بیتفاوتی دولتمردان آمریکا و حتی گاهی با حمایت دموکراتها همراه بود. اساسا "دموکراسی" از نظر سیاستمداران آمریکایی معنایی غیر از آنچه در ذهن ماست را میرساند. از این نظر میتوان گفت ایراداتی که تحت عنوان "حمایت از حقوق بشر" از سوی آمریکا به کشورهای دیگر و به خصوص ایران مطرح میگردد، ریشه معنایی و مفهومی دارد و آنها دموکراسی و حقوق بشر را به شیوه خود ترجمه میکنند.
حدود یک هفته پیش، "دارن ویلسون"، پلیس سفیدپوست ایالت "میسوری" آمریکا، "مایکل براون"، نوجوان 18 ساله سیاهپوست را در شهر "فرگوسن" به ضرب شش گلوله به قتل رساند. پس از حادثه، رسانههای وابسته به دولت آمریکا برای حمایت از این پلیس قاتل اخباری منتشر کردند مبنی بر اینکه وی به دلیل اقدام "مایکل" به دزدیدن یک بسته سیگار به وی شلیک کرده است. این خبر هیچ مسألهای را جز دستپاچگی رسانههای آمریکایی از این حادثه را اثبات نمیکند. این موضوع جرقهای شده است برای آتش گرفتن خرمن خشم ساکنان سیاهپوست فرگوسن و اعتراضاتی که تا به امروز ادامه دارد.
"مایکل براون"، قربانی آموزههای جاهلی
با وجود مسالمتآمیز بودن تظاهراتها، پلیس به شدت با معترضان برخورد میکند و به زیبایی آزادی بیان آمریکایی را به نمایش میگذارد. در مدت تنها یک هفته، تدابیر بسیاری برای توقف این تظاهرات انجام شد. صدور فرمان حکومت نظامی و وضع قوانین منع آمد و شد و استفاده از گارد ملی برای مقابله با معترضان توسط فرماندار ایالت میسوری تنها گوشهای از این تدابیر است. شبکه "فرانس ۲۴" گزارش داد: تجهیز بیش از اندازه پلیس در آمریکا مردم این کشور را نگران کرده است. نیروهای امنیتی به شدت با مردم برخورد میکنند.
شبکه "سیانان" خبر داد: خبرنگاران اجازه نزدیک شدن به محل تظاهرات فرگوسن را ندارند. تاکنون دو خبرنگار روزنامه واشنگتنپست و هافینگتونپست در جریان اعتراضات بازداشت شدهاند. رسانهها اوضاع این شهر را بسیار امنیتی توصیف کردهاند.
برخورد نیروهای امنیتی با معترضان به حدی است که پایگاه آمریکایی "دیلی بیست" گزارش داد: "فرگوسن" به شهری اشغالی تبدیل شده است. این پایگاه آمریکایی همچنین خبر داد؛ 52 نفر از مجموع ۵۵افسری که در اداره پلیس این شهر خدمت میکنند، سفیدپوست هستند. این یعنی همچنان رژیم بردهداری و اعمال فشار از سوی سفیدپوستان بر سیاهها ادامه دارد. ممکن است برای برخی تعجبآور باشد که چرا با وجود سیاهپوست بودن رئیسجمهور آمریکا، این اوضاع ادامه دارد. البته تحلیلهای گوناگونی میتوان درباره این موضوع داشت که در این فرصت کم، مجال پرداختن به آنها نیست.
"جیمز رایزن"، تحلیلگر روزنامه "نیویورک تایمز" و برنده جایزه "پولیتز" در گزارشی از رویکرد رسانهای دولت اوباما نوشت: اوباما بزرگترین دشمن آزادی رسانهها است. البته رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا در این ماجرا سکوت نکرد و حفظ آرامش را از مردم خواستار شد.
با نگاهی متفاوت، میتوان آن پلیس خاطی را بیگناه دانست. این جرم تنها رفتاری موروثی در وجود اوست و کنترلی بر آن ندارد. ارث حکامی که تنها مدعی حمایت از حقوق بشر هستند، نه عامل آن. زمانی که او ناظر لشگرکشی و کشورگشایی نوینِ دولتمردان آمریکایی است، هنگامی که میبیند ارتش کشورش به کشتار مردم بیگناه در افغانستان، عراق، و پیش از آن بمباران هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، ویتنام و لیبی افتخار میکند و برخی نظامیان آن فخر میفروشند که جان افراد بیشتری را در این کشورها گرفتهاند و وقتی که شاهد حمایتهای همهجانبه از رژیم صهیونیستی در کشتار زنان و کودکان بیگناه غزه است، دیگر چه انتظاری از یک پلیس ساده میتوان داشت. حال آنکه وی آموخته است جان یک آمریکایی، بیشتر از جان یک سیاهپوست، سرخپوست و مسلمان ارزش دارد. در واقع رفتار وی مصداق "انَّما النَّاسُ معَ الملوک" مردم با پادشاهان همراه هستند. (نهج البلاغه، خطبه 210) میباشد.