وقتی 512 سال پیش شیخ بهایی داشت با دقت هرچه‌تمام‌تر برای تقسیم آب زاینده‌رود طومار می‌نوشت، شاید هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کرد که روزی، با تقاضای یک پیرزن، آب زاینده رود خشک شود و هیچ سهمی به اصفهان نرسد.

به گزارش گروه اجتماعی مشرق، «چون بعضی اختلاف در قرار و سهام رودخانه مبارکه زاینده‌رود اصفهان به‌هم رسیده بود بنابراین امنای دولت قاهره چند نفر از معتمدین و معمرین را مشخص نموده به امضای عالی‌جاهان مستوفیان عظام و تصدیق حضرات… سهام و حصه هریک از قراء و مزارع را … تعیین نموده …» این، جمله‌های ابتدایی طومار منسوب به شیخ بهایی برای تعیین «حقآبه» زاینده رود است. طوماری که حدود 512 سال پیش نوشته شد تا آب رودخانه زاینده‌رود به عدالت میان مردم و کشاورزانی که درمسیر رودخانه قرار داشتند تقسیم شود.

حالا اما زاینده رود دیگر زنده نیست. نه آبی از زیر پل‌های خواجو و سی‌وسه‌پل می‌گذرد و نه کشاورزان اصفهانی به حقآبه‌های خود می‌رسند. حقآبه‌هایی که گاهی حتی مهریه زنان‌شان هم می‌شد.

اما چه شد که زاینده رود به این حال و روز افتاد؟ شاید مرور اتفاقاتی که بر این رودخانه تاریخی و حبوب افتاده، کمی موضوع را شفاف‌تر کند.

هم‌نشینی غم انگیز تابلوی «شنا ممنوع» با رودخانه ای که حالا دیگر نیست

مهم‌ترین معترضان به وضعیت فعلی زاینده‌رود، اهالی اصفهان هستند. آن‌ها برای اعتراض‌های خود یک سند هم دارند. سندی که پیشینه‌ای بیش از 500 سال دارد و یادگار «شیخ بهایی» است.

فقیه، دانشمند و چهره شناخته‌شده ایران در زمان صفویان، یادگارهای ماندگاری از خود به‌جای گذاشته است. اما تنظیم طومار تعیین حقآبه زاینده‌رود توسط شیخ‌بهایی، از جمله مهم‌ترین کارهای او برای اهالی اصفهان است.

طومار شیخ‌بهایی برای تقسیم حقآبه زاینده‌رود وقتی نوشته شد که اختلاف قدیمی میان ساکنان حوالی زاینده‌رود برای چگونگی تقسیم آب بالا گرفته بود. اما شیخ بهایی طومارجنگ و نزاع همیشگی آن‌ها را با تنظیم طومار حقآبه زاینده رود پیچید.

طبق این طومار که در سال 923 هجری قمری تنظیم شده است، شیخ بهایی با محاسبه دقیق و به‌دست آوردن آمار بارندگی مناطق مختلف اصفهان،حومه و کوهستان های اطراف و همچنین سرچشمه زاینده رود،طرح دقیق نهرها و شیب و مقطح آنها و سهم استفاده آب هر باغ و محله و منزل، به مشکل و اختلاف چندین ساله این منطقه پایان داد.

طبق این طومار، جریان آب زاینده‌رود به 33 سهم تقسیم شده که هر سهم، معادل 5 شبانه‌روز قسمتی از آب رودخانه است که باید آب موجود در رودخانه به هر محله سرازیر شود.

این طومار به‌قدری دقیق تنظیم شده‌بود که حتی فصل سیلابی زاینده‌رود را طی 197 روز اوایل آذرماه و سپس مدت 168 روز برای جریان عادی و منظم بررسی و محاسبه کرده است. محاسبه‌ای که با گذشت 5 قرن، هنوز هم دقیق و مطابق با تغییرات جوی به‌نظر می‌رسد.

از نکات جالب دیگر این طومار، مشارکت دادن مردم بر مدیریت تقسیم حقآبه‌ها است. ميراب از طريق نمايندگان هر يک از سهام سي و سه گانه کل آب رودخانه و تقريباً در ايام نوروز و از بين معتمدين صاحب حقآبه و از بلوک ميانه ي رودخانه (بلوک جي) انتخاب مي شد تا از روز 75 نوروز (در سال هاي بدون خشک سالي) امور مربوط را عهده دار شود.

همه متهمان یک خشکی

باتلاق گاوخونی، حالا چند سالی می‌شود که چشم‌به‌راه آب زاینده رود مانده است. آبی که تا همین چند سال پیش با گذر از اصفهان، به این باتلاق در شرقی ترین نقطه اصفهان سرازیر می‌شد و حالا حتی به میانه راه هم نمی‌رسد.

سال 1333، احداث یک تونل سرچشمه دعواها بر سر زاینده رود شد. آن‌طور که «امیرعباس سلطانی» نماینده مردم بروجن در مجلس شورای اسلامی می‌گوید ریشه بحران کم آبی زاینده‌رود از همین سال آغاز شده است:«ریشه اول این مشکل در سال 1333 با ساخت تونل نخست کوهرنگ بود که برای 300 میلیون مترمکعب احداث شد. بلافاصله 36 هزار هکتار اراضی جدید اضافه شد در حالی‌که این آب در خشک‌سالی باید 155 میلیون مترمکعب باشد.»

به‌گفته نماینده مردم بروجن احداث سد زاینده‌رود و تونل دوم کوهرنگ‌ هم از دیگر دلایل اصلی بحران آب زاینده رود است: «با احداث سد زاینده رود 67 هزار هکتار به اراضی اضافه شده است.احداث تونل دوم کوهرنگ در سال 1364 هم 18 هزار هکتار زمین به محدوده تغذیه کننده از آب زاینده رود اضافه کرده که همین، سبب خشکی آب این رودخانه شده است.»

سال 1377، نام سومین تونل کوهرنگ هم ورد زبان‌ها شد. در سال ۱۳۷۷ سازمان آب منطقه‌ای اصفهان به منظور تأمین و انتقال آب به میزان حدود ۲۵۵ میلیون متر مکعب در سال، جهت تأمین قسمتی ازکمبود آب منطقه مرکزی ایران برای مصارف شرب صنعت، کشاورزی و افزایش حجم آب تنظیم شده سد زاینده رود اصفهان با استفاده از سد مخزنی کوهرنگ سه، طراحی و عملیات اجرایی آن را آغاز کرد اما تونل سوم، گرفتار بروکراسی‌های اداری شد تا فعلا خبری از آب برای زاینده‌رود نباشد.

24 بهمن 91 و تجمع کشاورزان شرق اصفهان در اعتراض به قطع سهمیه آب

اما استاد محیط زیست دانشگاه تهران، خشکی زاینده‌رود را ناشی از ضعف مدیریتی هم می‌داند. «اسماعیل کهرم» می گوید:«مسئله اینجاست که سرمنشا زاینده رود مانند سالهای گذشته آب تولید می‌کند اما برخلاف تمام موازین به استان یزد منتقل می‌کنند و این امر موجب فاجعه می‌شود.»

پیرزنی که زاینده رود را خشک کرد

اما بعضی از مدیران سابق استان اصفهان، یک دلیل جالب دیگر هم برای خشکی زاینده رود دارند. یک پیرزن که گویا رای رئیس جمهور وقت را زده و سبب شده تا مسیر آب زاینده‌رود به جایی غیر از اصفهان برود. ادعایی جالب که مردادماه 92 و در پنجمین هم اندیشی بحران آب توسط معاون عمرانی سابق استاندار اصفهان مطرح شد.

«سید جمال الدین صمصام شریعت» دراین‌باره گفته بود:« مشکل کمبود آب در استان اصفهان از زمان سفر دوم ریاست جمهوری به استان چهارمحال و بختیاری آغاز شد. استاندار قبلی چهارمحال در این دور از سفرهای استانی دست یک پیرزن را گرفت تا از رییس جمهور طلب آب کند و گفت که بی آبی چهارمحال حاصل تخصیص آب به اصفهان است و ...»

زاینده‌رود اما قبل از این اتفاق هم سابقه خشک‌شدن داشت. نخستین خشکی زاینده رود در سال 1379 اتفاق افتاد. زمانی که راه آب، به سمت استان‌های همسایه اصفهان کج شد و بعد هم سر از یزد درآورد. انتقالی که قرار بود پس از اجرایی شدن سومین تونل کوهرنگ باز شود. اما صبر مدیران کم بود و زاینده رود زودتر از موعد به یزد سرازیر شد.

30 بهمن ماه سال 1387، طرح آب‌رسانی از زاینده‌رود به بافق با حضور رئیس جمهور دولت نهم به بهره‌برداری رسید

همان موقع، جرقه اولین اعتراض‌ها شکل گرفت و «کانون تشکل های غیر دولتی زیست محیطی استان اصفهان» در بیانیه ای برای زاینده‌رود اعلام خطر کرد:« در حال حاضر حیات این رودخانه و کل منطقه تحت تاثیر آن به خطر افتاده است... در صورتی که در موارد مذکور چاره اندیشی به عمل نیاید منطقه به زودی درگیر بحران های اکولوژیکی، اجتماعی، و اقتصادی جدی خواهد شد که برون رفت از آن بسیار مشکل خواهد بود.»

زاینده‌رود هم‌چنان خشک بود و اعتراض‌ها هم‌چنان ادامه داشت. حتی کار به جایی رسید که سال 1388 در یک اقدام نمادین، یک همایش درباره علل خشک‌شدن زاینده رود در بستر رودخانه برگزار شد.

در پایان این همایش مردم اصفهان طوماری یک و نیم کیلومتری برای ارسال به رئیس جمهور دولت دهم در اعتراض به خشکی زاینده رود امضاء کردند.

«گلاب»ی برای قبر زاینده رود

اما ماجرای زندگی زاینده‌رود به دو تونل دیگر نیز وابسته‌است. تونل‌هایی با نام «گلاب» و «بهشت‌آباد» که پای اعتراض مردم چهارمحال و بختیاری را هم به پرونده زاینده‌رود باز کرد. تونل گلاب برای تامین آب شرب استان اصفهان که دیگر به حالت بحرانی رسیده‌بود پیش‌بینی شده بود. اما مردم چهارمحال و بختیاری به احداث ان معترض شدند. در سال 1390 موضوع اجرای تونل گلاب مورد انتقاد کارشناسان چهار محال و بختیاری قرار گرفت. آن‌ها بر این باور بودند که طرح‌های انتقال آب نظیر تونل گلاب، به خشک‌شدن زاینده‌رود می‌انجامد و تالاب گاوخونی را خشک می‌کند.

تونل دیگر ام، بیشتر محل بحث بود. تونلی با نام «بهشت آباد» که کشاورزان چهارمحال و بختیاری معتقد بودند ارمغانش برای زمین‌هایشان، جهنم است. تغییر دولت، بهانه‌ای بود تا آتش این اعتراض‌ها شعله‌ور شود و سیاست‌های جدید دولت درباره این تونل را به‌همراه داشته باشد. استاندار چهار محال و بختیاری هم وارد ماجرا شد و بهمن ماه 1392 گفت : «حفرتونل گلاب مرگ زاینده رود و حفر تونل بهشت آباد نابودی اقلیم چهارمحال و بختیاری را در پی دارد .»

کمتر از دوماه بعد، گلایه‌ها تبدیل به اعتراض گسترده شد. فروردین ماه 93، بازار شهرکرد محل تجمع مردمی شد که به انتقال آب از این استان به اصفهان معترض بودند.

با فشار مردم و مدیران، اجرای پروژه تونل «بهشت آباد» به دلیل اثر گذاری تونل بر روی چشمه های مسیر متوقف شد.

از سوی دیگر، نمایندگان استان اصفهان در مجلس شورای اسلامی و مسئولان محلی نیز به فکر اجرای پروژه تونل «گلاب 2» افتادند. پروژه ای که مخالفانی همچون نمایندگان مجلس و مسئولین استان چهارمحال و بختیاری داشت و البته موافقانی همچون معاون امور هماهنگی استان‌های معاونت راهبردی و برنامه ریزی رئیس جمهور:« گلاب 2 طرحی درون استانی است و نقش پدافند غیر عاملی را دارد.راه اندازی این تونل از شش سال گذشته و از زمانی که بر اثر برخورد یک دستگاه بولدوزر با لوله نفت در محور رودخانه منجر به آلوده شدن آب رودخانه اصفهان به نفت شد در دستور کار قرار گرفت.»

اما اقدامات مسئولان وزارت نیرو در دولت یازدهم انگار چندان به مذاق نمایندگان اصفهان خوش نیامده‌است. تا جایی که بعد از بازدید سرزده و بدون اطلاع وزیر نیرو از پروژه تونل گلاب 2، مجمع نمایندگان استان اصفهان در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت زاینده رود، متوقف شدن طرح تونل گلاب دو و برکناری مدیر عامل منطقه ای در مقابل نهاد ریاست جمهوری تحصن کردند تا از این طریق گلایه خود را به رئیس جمهور برسانند.تحصن نمایندگان در برابر نهاد ریاست جمهوری نزدیک به چهار ساعت به درازا کشید.

17 آبان سال 90، آب بعد از 8 ماه دوباره به زاینده رود برگشت تا اصفهانی‌ها جشن بگیرند. جشنی که البته خیلی زود تمام شد تا زاینده‌رود هم‌چنان خشک بماند

حالا باید منتظر ماند و دید ماجرای دنباله‌دار زاینده‌رود به کجا کشیده می‌شود؟ آیا زاینده‌رود دوباره به وصال گاوخونی می‌رسد؟ آیا سی و سه پل و خواجو دوباره رنگ آب را خواهند دید؟ آیا طومار حقآبه‌های شیخ‌بهایی دوباره مرجع تقسیم آب قرار خواهد گرفت؟ گذشت زمان و تدبیر مدیران، پاسخ این پرسش‌ها را خواهد داد.



مخاطبان محترم گروه اجتماعی مشرق می توانند اخبار، مقالات و تصاویر اجتماعی خود را به آدرس shoma@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود. در ضمن گروه اجتماعی مشرق در صدد است با پیگیری مشکلات ارسالی شما از طریق کارشناسان و مشاوران مجرب پاسخی برای ابهامات مخاطبان عزیز بیابد.
منبع: مهر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 25
  • در انتظار بررسی: 5
  • غیر قابل انتشار: 4
  • ۱۳:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
    0 2
    آخه....!! تو این خشکسالی که مردم واسه کارهای روزمره شون آب ندارن باید به فکر خشکی زاینده رود بیفتید؟؟؟ شما دیگه چه جور بشری هستید! یاد غربی ها افتادم که حقوق حیوانات از حقوق انسانها براشون ارزشمندتره! البته در مثل مناقشه نیست!
  • ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
    1 0
    پس مردم سحاشیه زاینده تا گاوخونی هم احتمالا از نظر شما مشتی حیوان هستند. با تشکر از این همه عصبیت سیاه قومیتی.
  • ۱۵:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
    2 0
    اشتباه بسیار بزرگی که اخیر در چهار محال و بختیاری ( و همینطور خوزستان) بشدت فراگیر شده است - و توسط دستها و رسانه هایی خاص و مشکوک دایم بدان دامن زده می شود- این است که دلیل کمبود آب در این استانها تخصیص آب به استان اصفهان و مناطق مرکزی ایران است. در حالی که اگر منظور منظور از این تخصیص ها تونل اول و دوم کوهرنگ است که دهها سال است از احداث و بهره برداری از آنها می گذرد و در طی سالهای پس از احداث این تونلها هرگز کمبود آب در این استانها با وجود این انتقال آب وجود نداشت. و اگر منظور تونل سوم کوهرنگ و طرحهای مشابه است که هنوز بهره برداری نشده است! بنا براین دلیل دیگری پشت این کمبود آب در چهار محال و بختیاری و خوزستان است. اما اشکال کجا است؟ اشکال کار این است که نظم آمایش سرزمینی ایران در کشاورزی به هم خورده است. ایل بختیاری هزاران سال نسل اندر نسل کوچ نشین بودند و کارشان دامداری بود. آنها بنا بر قرنها تجربه متوجه بودند که سرزمینهای سردسیر واقع در ارتفاعات زاگرس فاقد ارزش کشاورزی هستند اما در عوض برای دامداری بسیار مناسب هستند. دامپروری هم که آب چندانی لازم نداشت و زاینده رود به مسیر طبیعی خود به سوی گاو خونی ادامه می داد و همه طومار شیخ بهایی هم با این فرض ایجاد شد که کشاورزی چندانی در بالادست زاینده رود وجود ندارد. گر چه ایل بختیاری بنا بر تجربه چند هزار ساله به این نکات ریز و دقیق رسیده بود اما دانش امروزی هم کاملا تجربه آنها را تایید می کند. از یک سو زاگرس کوهستانی است متشکل از رسوبات رسی و آهکی و فاقد هر نوع آثار آذرین یا آتشفشانی که سبب شده است زمینهای این کوهها و آبرفتهای حاصل از آن بشدت از نظر واد معدنی فقیر باشند و محتاج کود فراوان. ثانیا در کوهستانهای آهکی پدیده ای به نام ایجاد کارست و غارهای زیر زمینی بسیار رایج است و آبی که به درون زمین می رود وارد این کارستها شده و به طور کامل از دسترس دور می شود. ضمنا سردسیر بودن آب و هوا هم باعث محدودیت در فصول کشت و کار می گردد. اما رضاخان پهلوی در راستای ایجاد محیطی امن برای فعالیت شرکت نفت انگلیس دستور به تخت قاپو کردن و یکجا نشینی این عشایر را داد.به این ترتیب شاهد بودیم که این مردم ناگهان از شغل آبا و اجدادی خود ناچارا دست کشیدند و رو به کشاورزی آوردند. با گذشت زمان و افزایش جمعیت روز به روز بر وسعت زمینهای کشاورزی در چهارمحال و بختیاری افزوده شد و جالب اینکه همه این زمینها صرفا با آبیاری غرقابی مشروب می شود. به این ترتیب جای شک نیست که به سرعت از وردی آب به رودخانه ها کاسته شد. در عین حال به دلیل هرز روی آب زمین های کشاورزی به سمت کارستها و غارهای زیر زمینی ، آب زیادی برای هربار آبیاری لازم بود. این مشکل کم و بیش ادامه داشت تا آنکه طرح خودکفایی گندم مطرح شد. برای خود کفایی گندم زمینهای بیشتری زیر کشت گندم رفت و همینطور بسیاری از زمینهایی که دیم کاری بود به صورت کشت آبی درآمد. همه این موارد مساوی بود با افزایش شدید مصرف آب. حتی در بسیاری از موارد باغها را هم از میان بردند و به جایش گندم کاشتند. چرا که تشویقهای دولتی برای خرید گندم بسیار موثر واقع شده بود. تشویق بیجای مردم روستاها به افزایش کشت گندم تا جاییبود که بسیاری از روستاییانی که به شهر رفته بودند برگشتند و زمینهایشان را کاشتند. البته چقدر خوب بود اگر آب این زمین ها را هم با خود از شهر می آوردند!! رقابتی جنون آمیز بین استانها درگرفت چون هر مدیرکل کشاورزی استان می خواست برنده شود در افزایش سطح زیر کشاورزی صورت گرفت بی آنکه فکر کنیم مثلا کشاورزی در استانهای کوهستانی زاگرس به دلیل نوع آب و هوا و جنس خاک کار درستی نیست. و باید بگذاریم آب رودها به مسیر طبیعی خود ادامه دهد. درست بعد از خودکفایی گندم بود که بحران آبی واقعی در چهار محال و بختیاری ایجاد شد. پیزی که عمدا مسولان در مقابل آن سکوت کرده اند. البته این بلای خودکفایی گندم صرفا بر چهار محال و بختیاری نبود. استان یزد که به دلیل قرار گرفتن در زون آتشفشانی دوران سوم زمین شناسی موسوم به زون ارومیه دختر خاک های بسیار غنی و پر از ماسه و با نفوذ پذیری بالا و مناسب داشت قربانی دیگر این طرح بود. البته ایرانیان قدیم بنا بر هزاران سال تجربه ارزش این خاکها را می دانستند که با قنات آب را از کوهستان به این مناطق خشک منتقل می کردند، اما اینبار چاههای عمیق بود که می خواست کشاورزی را رونق دهد! استان یزد به دلیل داشتن خاکهای غنی دو سال پیاپی استان نمونه در افزایش کشت گندم شد اما به قیمت آنکه سفره آبهایش خشکید و زمینش نشست کرد حتی تا سه متر در بعضی مناطق استان. ذرات خاک در این حالت طوری به هم می چسبند که حتی با وقوع بارزندگی های مجدد هم سفره آبها دیگر احیا نمی شوند چون فاصله بین ذرات خاک کمتر از آن شده است که اجازه تشکیل سفره آب را بدهد. به این می گویند خشکسالی هیدرولوژیکی. الان نه چاه برایشان مانده است و نه حتی در هنگام بارندگی امنیت دارند و باید دایم منتظر سیلاب باشند چون دیگر آب در خاک خوب نفوذ نمی کند. مصیبت دیگر نصیب خوزستان و فارس گردید که در زمینهایشان مملو از رسهایی است که نتیجه آبرفت کوههای زاگرس هستند. خاصیت خاک رس هم این است که نفوذ پذیری بسیار کم اما در عین حال تخلخل و جذب آب بسیار بالا دارد. آب فراوانی در این دو استان صرف خیس کردن رسها گردید و دریاچه بختگان در فارس خشکید و روهای خوزستان هم بشدت کم آب شدند و به طوری که آب گل آلود از حدود سال سال 81 به یک بحران در خوزستان تبدیل شد. البته این مشکل در خوزستان به مراتب شدیدتر از فارس بود چرا که حداقل در فارس خاکها دارای ذرات آهکی و نفوذ پذیری بالاتری هستند اما در خوزستان بعد ازشوشتر و کوههای فدلک تنها چیزی که باقی می ماند فقط خاک رس است که با فشار چند برابری بر سد ها و منابع آب سطحی و البته استفاده بی رویه و جنون آمیز از کودشیمیایی به زور در این منطقه به کشاورزی ادامه می دهند اما جالب اینکه به مردم می گویند مشکل کم آبی مربوط به انتقال آب به اصفهان است!! و شاهد بودم که وقتی چاهها یکی پس دیگری می خشکیدند دولت با فشار بر برداشت آب سدها سعی در جبران این مساله داشت. تا اینکه با وقوع خشکسالی های سالهای بعد ناگهان با بحرانی غیرقابل حل دچار شدیم. افرادی که مسبب خودکفایی گندم بودند را باید به پای میز محاکمه کشید. آنها کشور را نابود کردند تا فقط تقدیرنامه های مدیریتی دریافت کنند. اما جالب اینکه بعد از آنکه فاجعه به وقوع پیوست و تالاب ها و سفره آبهای ما نابود شدند و آن کشاورزانی که روزی کشاورز نمونه در افزایش تولید گندم شده بودند مجبور شدند زمینهای خود را رها کنند و دوباره کاسه گدایی حلوی دولت بگیرند، حالا همان اصلاح طلبان و همان مسببان این فاجعه، طلبکارانه دولت احمدی نژاد را که وارث این مصیبت بزرگ بود متهم کردند!!! وقتی فاجعه خودکفایی گندم را بگذاریم کنار عدم توسعه پالایشگاهی دوران اصلاحات و افزایش بیسابقه واردات بنزین و همچنین اضافه کنیم ماجرای تشویق شدید مردم به کاهش فرزند آوری و.. می بینیم که گویا همه این برنامه های دولت اصلاحات به طور هماهنگ برای آن طراحی شده بود که تا ایران به کشوری تامین شود که نه سوخت دارد نه کشاورزی و نه جمعیت جوان. و البته زمانبندی هم طوری بود که مسببان این فجایع قسر در بروند و کسی نفهمد این مرگ تدریجی نتیجه سمی است که ده سال قبل به کشوری خوراندند. کشوری که هم فاقد جمعیت جوان و سوخت و کشاورزی باشد خود بخود تسلیم دشمنش خواهد شد . اما ابعاد این خیانت بزرگ به موارد یاد شده محدود نماند و وارد فاز تحریکهای قومیتی شد و همان دستهای خائنی که پشت طرح به اصطلاح خودکفایی گندم بودند وارد فاز تحریک قومیتی شدند تا اصفهانی را علیه خوزستانی و خوزستانی را علیه اصفهانی تحریک کنند و این یعنی کلید زدن خطرناکترین توطئه علیه تمامیت ارضی ایران. تنها راه غلبه بر حل این مشکلات اولا گفتن حقیقت به مردم است و ثانیا ایجاد مدیریت جامع کشاورزی و صنعتی کشور و جلوگیری از ورود منافع استانی. باید نخبگان دست از قومیت گرایی بردارند به به مردم خوزستان و چهارمحال و بختیاری هشدار دهند که کشاورزی در بیشتر زمینهای این استانها کاری غیر اقتصادی و نادرست است. باید به افراد متعصبی که مکررا سخن از بندشادروان و جندی شاپور و تاسیسات ساسانیان می گویند فهماند که چرا با وجود آنهمه تلاش خوزستان هرگز در کشاورزی نتوانست به جای برسد و حتی با عراق یا سیستان قابل مقاسه باشد که هر دو بر آفرفت کوههای آذرین ترکیه یا افغانستان قرار دارند. باید به آنها فهماند که تا قبل از کشف نفت استان آنها تا بدان حد خالی از سکنه بود که عربها می گفتند لیس وراء العبادان قریه . و اگر قرار است درآمد اقتصادی برای مردم خوزستان وجود داشته باشد باید بر اساس توسعه صنایع مربوط به نفت باشد نه آبیاری غرقابی خاک رس با حجم وحشتناک آب و کود شیمیایی. با مدیریت جامع کشاوری و صنعتی کشور استانهای کوهستانی باید محل دامپروری و لبنیات و شیلات رودخانه ای باشند. باید کشاورزای را در چهار محل و بختیاری با دامداری و پرورش شیلات عوض کرد. آب را باید در مناطق دارای خاک های غنی و مناسب و مواد معدنی مانند زون ارومیه دختر سرمایه گذاری کرد و بالاترین بازدهی کشاورزی را گرفت. آب باید در خاکی کشاورزی شود که بالاترین عنای مواد معدنی و نفذپذیری کافی داشته باشد تا محتاج کودشیمیایی هم نباشد و اندکی آب بتواند به آسانی به ریشه گیاهان نفوذ کند. اما صنایع باید از اصفهان و مناطق مرکزی به خارج از مناطق داخلی فلات ایران و مخصوصا به سواحل جنوبی منتقل شوند و به جای استفاده از آب شیرین ناچیز زاینده رود و ضمنا آلوده کردن فضای بسته بین کوهها، از آب دریا استفاده کنند و ضمنا دچار حبس آلودگی هم نشوند. همچنین به بنادر هم نزدیک تر باشند. تنها گزینه مناسب برای خوزستان تبدیل آن به یک کارگاه بزرگ صنعتی و بازرگانی است. تنها الگوی موفق برای خوزستان تبدیل شدن به یک مرکز بزرگ صنعتی و بازارگانی نظیر دوبی است. اگر همه اینکارها انجام شود هم آب در زاینده رود خواهد آمد. هم کارون دیگر گم آب نخواهد شد و هم مردم چهارمحال و بختیاری دچار مشکل آب نخواهند شد. اما آیا براستی سیاسیون حاکم در این استانها حاضرند اجازه دهند حقیقت به مردم گفته شود؟ آیا کسانی که دنبال برانگیختن تعصبات قومی هستند می گذارند مدیریت جامع صنغتی و کشاورزی اجرایی گردد؟؟
  • ۱۵:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
    1 2
    بنده خدا مردم خوزستان اصفهانی ها اگر اجازه پیدا کنند مسیر رودخانه کارون لار جارجرود سفید رود همه را تغییر می دهند برای کشت برنج در کنار زاینده رود
  • ۱۵:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
    2 0
    عزیزم کاشت برنج در اصفهان بسیار محدود است آنهم به گونه خاص برنج مشهور لنجان که از نظر عطر و طعم در ایران بی نظیر است. اما این مردم برنجکار حداقل هزاران سال است که شغلشان کشاورزی و برنجکاری است. شما بگویید آیا مردم خوزستان چند درصدشان اصلا صد سال قبل کشاورز بوده اند؟ آنها یا اقوام از کوچ نشین بودند و یا عشایر عرب و کشاورزیشان هم محدود بود به شوشتر و درفول و رامهرمز. اما حالا بیاییم و اصلا برنجکاری را از اصفهان حذف کنیم. آیا توجیه آبیاری غرقابی در رسهای خوزستان می شود؟ آیا نیم زمینهای شوشتر زیر کشت برنج نیست؟
  • ۱۸:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
    1 0
    وقتی هیچ درک وهیچ اطلاعاتی نداری درمورد زاینده رود حرف نزن نترس کسی نمیگه تونیستی
  • خوزستانی ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
    0 1
    مشرق تصاویر تونل های احداثی را منتشر کن.تونل کوهرنگ 3 . گلاب و بهشت آباد.آیا این تونل ها که در هر کدام دو قطار جای میگیرد برای تامین آب شرب است؟؟؟
  • ۱۴:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۵
    0 1
    مشرق خیلی بدی چرا نظر منو نزدی اونی که در مورد جمعیتو... ترسو از اصفهانیا میترسی یا خودت اصفهانی هستی ننگ برتو مشرق ننگ
  • باستانشناس ۱۱:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 0
    جناب ناشناس از سوئد چرا بیخود اظهار فضل میکنی خوزستان همیشه پر از سکنه بود.از کدام اعراب حرف میزنی؟شوش از مراکز تمدنی عالم است.خوزستان در طول تاریخ یعنی یعنی از دوره ایکه اصطلاحا به آغاز روستا نشینی معروف شده است مسکونی و زمینهای آن زیر کشت بوده و تمدن و حکومت ایلامی در آن بوجود آمد.هخامنشبان هم کاخ و مرکز اصلی حکومتشان شوش بود.در دورهای بعدی شهرهای رامهرمز و ارگان و بعد از آن بهبهان و شوشتر و ایوان کرخه و جندیشاپور و پس از آن دزفول و هندیجان و عسگر مکرم که مربوط به اواخر دوره ساسانی است و دورق و اهواز و آسک و ایذه و منجنیق و.....ساخته شد.عرب هایی که میگویند در اطراف آبادان چیزی نبوده این مربوط به منتهی علیه جنوبغرب خوزستان است نه شهرهای بزرگ و آبادی مانند رامهرمز و شوشتر و ایذه و دزفول و شوشتر و هندیجان و بهبهان.شما چرا بی مطالعه حرف میزنید.خوزستان استان کوچکی است و مثل همه جای ایران که توسعه پیدا کرد و شهرهای جدید در آن بوجود آمد در خوزستان هم شهرهای جدید بوجود آمد اما اینکه خوزستان خالی از سکنه بود حرف مفتی است.اتفاقا همیشه این استان به برکت تنوع اقلیمی و آب و رودخانه و مجاورت با دریا و بهترین زمین های کشاورزی شهرها و روستاهای فراوانی داشت.
  • ناشناس ۱۱:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 1
    سوئدی بیسواد که از شیر و خورشید تا ایزدی ها و عشایر و کشاورزی نظر مفت میدی.رضا شاه میخواست همه عشایر را ساکن کند و این موضوع مربوط به همه جای ایران بود در ضمن تا اوایل دوره محمدرضا شاه نفت در بودجه ما جایگاهی نداشت.رضا شاه هم هیچوقت به شرکت نفت دستور نداد که عشایر را تخته قاپو کن.شما اگر در این زمینه سندی داری ارائه کن.اصلا ایران روی نفت کنترلی نداشت.اگر میبینی که در مسجد سلیمان لرهای بختیاری ها جذب نفت شدند بدلیل اینست که آنجا همه بختیاری هستند بعد از اینکه صنعت نفت به هفتکل رفت قشقایی های ساکن خوزستان که یک اقلیت هستند هم جذب این صنعت شدند با رفتن این صنعت به سمت جنوب خوزستان دیگر شهروندان خوزستانی از جمله عرب ها هم به این مجموعه اضافه شدند و سپس از همه جای ایران از جمله اصفهان و شیراز هم برای کار به آبادان و اهواز هم آمدند.تخته قاپو در همه ایران بود در آذربایجان و کردستان و سیستان بلوچستان و فارس و خراسان و لرستان و اصفهان و کرمان و حتی تهران که هنوز هم در اطراف تهران شما عشایر میبینید.لطفا اینقدر اظهار فضل نکنید
  • ناشناس ۱۱:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 0
    بهترین خاک کشاورزی ایران متعلق به خوزستان است این را وزیر نیرو در گفتگو با ایسنا اعتراف کرده است.بر خلاف آنچه که همه فکر میکنند که خوزستان فقط نفت و گاز است باید بگویم که خوزستان یک منطقه کشاورزی بسیار بزرگ است همه شهرهای خوزستان به جز ماهشهر که در خورموسی قرار دارد کشاورزی و باغی هستند و قطر خاک سیاه کشاورزی در شهرهایی مانند رامهرمز و دزفول و بهبهان و شوشتر و حمیدیه و سوسنگرد و هویزه و بستان و هندیجان و..... حتی به 120 سانتی متر هم میرسد.در پیش از انقلاب در آبادان و خرمشهر هفت میلیون اصله نخل وجود داشت.شهرهای دزفول و باغملک و ایذه و رامهرمز باغات معروفی داشته و دارند.حداقل نام پرتقال دزفول را شنیدید.خوزستان با اینکه به مراتب از فارس کوچکتر است اما بارها در برداشت گندم از فارس پیشی گرفته است و مقام اول ککشوری را بدست آورده است و در برنج هم پس از شمال مقام بالای کشوری را دارد.در سبزی و صیفی هم همینطور.در تولید شکر مقام اول کشور را دارد و بخش عمده تولید شکر کشور را بر عهده دارد.بخشی از مردم خوزستان هم از ماهیگیری در دریا و تالاب ها ارتزاق میکنند که با انتقال آب به اصفهان و یزد و کرمان و قم همه اینها از بین می رود
  • ناشناس ۱۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 0
    با اینکه خوزستان استان کوچکی است یعنی از فارس و اصفهان و کرمان و سیسیتان بلوچستان و یزد و خراسانهای شمالی و جنوبی و رضوی کوچکتر و از تهران و تبریز و مشهد و کرج و شیراز و اصفهان کم جمعیت تر است اما تنوع انواع کشت از خرما و رطب تا صیفی جات و سبزی جات و نیشکر و باغات میوه گرفته تا گردو و محصولات سردسیری تا برنج و گندم تا حتی زیتون و.... در این استان رواج دارد. خوزستان همواره آباد بوده و رامهرمز و شوشتر و دزفول و شوش و اهواز و بهبهان و ایذه و هندیجان از شهرهای قدیمی ایران هستند و در همه استان در فواصل کم روستا های کوچک و بزرگ از قدیم بوده و هست که مردم آن روی زمینهای کشاورزی کار میکنند و انواع کشت را از قدیم به عمل می آورند.
  • ۱۴:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 0
    جناب باستانشناس ! من حاضرم هفده شهر سومر را برایتان نام ببرم. اگر شما توانستید 5 شهر عیلام را نام ببرید. تنها اهمیت خوزستان موقعیت آن به دلیل قرار گیری بر سر راه پارس به بابل بوده است.
  • ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 0
    آقای محترم نظر را دو باره بخوان. رضا خودش برای تامین امنیت شرکت نفت انگلیس عشایر را تخت قاپو کرد و البته به این بهانه همه عشایر را تخت قاپو کرد. عربها هم ساکنان قدیمی همیشگی خوزستان بوده و هستند.
  • ۱۴:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 0
    این اظهارات صرفا از سر تعصب است و بس. وزیر نیرو هم ملاحظات امنیتی دارد که من ندارم. خاک سیاه؟ اگر منظورتان گیاخاک است چنین چیزی در خوزستان نیست و اگر منظور خاک های حاوی کروژن است که به درد کشاورزی نمی خورند. بله قبول دارم که به قیمت اسراف وحشیانه آب و کود شیمیایی و شور شدن آب شرب در پایین دست خوزستان توانسته اید کشاورزی کنید. اما لطفا دروغ نگویید.
  • ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    1 0
    عزیزم! خوزستان در دویست سال پیش هیچ شهری به جز شوشتر نداشت و رامهرمز و درفول هم قصبات بزرگ آن بودند و آنچه شما نام بردید جز روستاهایی بی نام و نشان نبودند. این همه تعصب برای چیست؟ چه را انکار می کنید؟ چرا مانند ترکها دارید تاریخ را تحریف می کنید برای آنکه کمی بیشتر به اسراف وحشیانه آب ادامه دهید؟
  • ناشناس ۲۲:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
    0 0
    سوئدی ناشناس.همه اشتباه میکنند به جز تو.نام خوزستان از نیشکر که محصول کشاورزی است می آید و نام اصفهان از سپاهان که منظور نظامی گری است می آید.چرا زور بیخود میزنی؟خیلی بیسوادی و فقط شارلاتان بازی بلدی.
  • باستانشناس ۱۰:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
    0 0
    شهرها و مراكز ايلامي شوش و آياپير (ايذه) و آوان و سيماشكي و كبنك(هفت تپه) دور اونتاش (چغازنبيل) و هوهنور (احتمالا رامهرمز) و آنزان يا آنشان (منطقه بيضاي فارس) و ليان (بوشهر) و ليدوما (ممسني) مابقي يادم نيست فعلا.
  • باستانشناس ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
    0 0
    تمدن و فرهنگ ايلامي 2300 سال پيش از هخامنشيان بوجود آمد.چرا حرف بيخود ميزني بيسواد.چغازنبيل كه مربوط به دوره ايلام ميانه است 700 الي 800 سال پيش از كورش بنا شد.هخامنشيان بدليل تاريخي بودن خوزستان در شوش مستقر شدند.نه اينكه اهميت خوزستان بخاطر قرار گرفتن در بين فارس و بابل بود.دهنت رو ببند گند زدي به تاريخ.
  • ناشناس ۱۰:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
    0 0
    سوئدي خان.يعني رضا شاه به شركت نفت گفت برويد و عشاير را در خراسان و آذربايجان و كردستان و گيلان و كرمان و.... تخته قاپو كن. بابا گند زدي به تاريخ.چرند نگو.اين موطنان عرب هم از دوره آخر صفوي و بخصوص زنديه وارد خوزستان شدند.
  • ناشناس ۱۰:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
    0 0
    بيسواد سوئدي.خوزستان از نيشكر كه منشا كشاورزي دارد گرفته شده است و تمدن ايلامي هم منشا كشاورزي دارد كه بدليل رودخانه هاي جاري در استان است.كود شيميايي حدود 40 سال است كه وارد ايران شده.در خوزستان چند هزار سال است كشاورزي ميشود و سدها و كانال كشاورزي احداث ميشود.خاك خوزستان هم جلگه است از آورد رودخانه اي و سيلاب و پوشش گياهي و مواد آلي گياهي و حيواني و خاك حاصلخيز تشكيل شده.چرا حرف بيخود ميزني بيسواد.
  • ناشناس ۱۰:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
    0 0
    آره تو درست ميگي سوئدي.خوزستان اصلا وجود ندشته.رضا شاه و عده اي انگليسي و پان فارسيست ها و شركت نفت آمدند مردم را تخته قاپو كردند و يه جايي رو بنام خوزستان را كه در آن اصلا چيزي نمي روييد آب را از كوههاي زاگرس منحرف كردند و به زور آن هم به زور خوزستان را درست كردند.
  • ناشناس ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
    0 0
    ميزان كشت برنج در شوشتر بسيار كم است بيشترين برنجكاري خوزستان در شهرستان باغملك است كه اصلا اين شهر ارتباطي با كارون ندارد.
  • یک اصفهانی ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۹
    0 0
    ناشناس از سو ئد نظراتش خوب وعلمی است معلومه که مطالعه داره ولی خوب نظرش در مورد منطقه خوزستان یک کم اشتباه است نه دوست عزیز منطقه خوزستان اگر به سابقه تاریخی ان هم صرف نظر کنیم یک منطقه پراب ویک جلگه ابرفتی همانند منطقه میان رودان (بین النهرین) ودارای استعداد بسار خوب برای کشاورزی است واصولا همیشه مناطق هموار ودجلگه ای وکنار رودخانه ها محل به وجود امدن تمدن هستند(جلگه نیل در مصر) دوستان دیگر هم میتوانستند با ادب ایشان را متوجه این مطلب کنند
  • ۰۳:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۸
    0 0
    مردم اب اشامیدنی ندارن بخورن اونوقت یه عده میگن اب رو بدین به ما تا بریمتو بیابون شلغم بکاریم. تو رو خدا ببینین با کیا یه کشور تشکیل دازیم والله

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس