به گزارش مشرق، امروز عرفانهای بدلی و نوظهور برخاسته از فرهنگهای بیمار و وارداتی آفتی شده است که روح و جان جوانان پاک کشور ما را تهدید میکند و پدیدهای است که میرود فراگیر شود، در این میان عدم ارائه مطلوب عرفان حقیقی شریعت اسلامی به جوانان که سرشار از سرچشمه ناب وحی و الهام معصومان است، راه را برای گرایش آنان به عرفانهای کاذب هموار ساخته است.
بر آن شدیم به دستورالعملهای عارفانه اساتید اخلاق از لابلای نامههای عارفانه آنها بپردازیم که در ادامه به نامهای از آیتالله شیخ عباس قمی اشاره میشود:
*توصیههای بیست گانه شیخ عباس قمی به روضهخوانها
بر اهل منبر و روضهخوانهاست که در کار خویش اموری را پاس دارند تا در زمره بزرگ شماران شعائر الهی قرار گیرند و بر ارشاد و هدایت بندگان خدا توفیق یابند.
1ـ اخلاص و دوری از ریا
از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است: ترسناکترین چیزی که از آن بر شما بیم دارم: شرک کوچک است. گفته شد: ای پیامبر خدا! شرک کوچک چیست؟ فرمود: ریا، سپس فرمود: خدا در روز قیامت که پاداش بندگان را عطا میکند به آنان میفرماید: بروید نزد آنانی که برایشان ریا کردید و بنگرید که پاداش کارهایتان پیش آنان است.
امام صادق(ع) به عباد بن کثیر بصری فرمود: وای بر تو ای عباد! از ریا دوری کن. هر کسی برای غیر خدا کار کند خدا او را به همان کس واگذارد.
بایسته است واعظ در کار خویش وجه خدای تعالی و امتثال فرمان او را در نظر گیرد و اصلاح نفس خود و ارشاد را نردبان رسیدن به متاع و موقعیت دنیایی قرار ندهد که در صف تبهکارانی در آید که رشته کار خویش از دست دادهاند و گمان دارند که خوب کار میکنند، مقام اخلاص بسیار والاست و خطرهای بسیاری هم دارد و خیلی دقیق است و تحصیل آن دشوار.
از این روی، طالب آن باید تیزبین باشد و نستوه، سزاوار است واعظ، آنچه را میگوید خود به کار بندد تا چونان چراغی نباشد که خود را تباه سازد و بسوزد و دیگران را نور و فروغ بخشد.
2ـ راستی و راستگویی
از امام ششم(ع) روایت شده است: همانا خدای عزوجل، هیچ پیامبری را نفرستاد، مگر به راستگویی و برگرداندن امانت به امانتگذاران، چه نیک و چه بد.
ابیکهمس گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: عبدالله بن ابییعفور شما را سلام میرساند، حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام، وقتی نزد عبدالله رفتی سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر بن محمد گفت: بنگر چه عاملی علی(ع) را نزد پیامبر(ص) به این مقام رساند، همان را مراعات کن و پاسدار، همانا علی(ع) با راستی در سخن و ادای امانت آن جایگاه بلند را نزد پیامبر(ص) کسب کرده است.
و نیز امام صادق(ع) فرمود: به رکوعها و سجدههای طولانی افراد نگاه نکنید، زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشند و اگر آن را ترک کنند، وحشت کنند بلکه راستگویی و امانتداری او را بنگرند، بنابراین، از سخن دروغ و افترا به خدا و حجتهای او و علمای دین دوری کن، نه بر حدیث بیفزا و نه در آن تدلیس کن و نه دروغی را به عنوان زبان حال، نقل کن.
از امام باقر(ع) نقل شده: البته خدا بر بدیها قفلها زده و کلید آنها را میخوارگی قرار داد. دروغگویی از شرابخواری هم بدتر است، باز میفرماید: دروغ ایمان را ویران میکند.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: بنده حقیقت ایمان را نچشد تا اینکه دروغ جدی و شوخی را وانهد.
امام سجاد(ع) فرمود: از دروغ کوچک و بزرگ، جدی و شوخی آن پروا گیر؛ زیرا آنکه دروغ کوچک را مرتکب شود به دروغ بزرگ جرأت یابد.
3ـ اجتناب و دوری از غنا
علامه مجلسی در بحار به نقل از تفسیر عیاشی از امام باقر(ع) روایت میکند: راوی گفت: در محضر امام صادق(ع) بودم که مردی به آن حضرت عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، من مستراح میروم، همسایههایی دارم که کنیزانی دارند، آواز میخوانند و تار میزنند، بسا میشود که در آنجا بیشتر مینشینم تا به آواز آنان گوش دهم، حضرت فرمود: این کار را مکن. مرد گفت: با پای خود که به سراغ آن نمیروم، بلکه به طور اتفاق، به گوش میخورد.
فرمود: مگر نشنیدی خداوند میفرماید: همانا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد. آن مرد گفت: چرا، به خدا سوگند، گویا تا کنون این آیه قرآن را از هیچکس نشنیدهام، به خواست خدا این کار را نخواهم کرد و از آن استغفار میکنم و از خدا آمرزش میطلبم، حضرت فرمود: بلند شو و برو غسل کن تا میتوانی نماز بگذار؛ زیرا به کار بزرگی اشتغال داشتهای. اگر بر همان حال میمردی، بدترین حالت را داشتی، خدا را سپاس گوی، توبه کن از آنچه او را ناگوار است؛ زیرا آنچه را خدا مکروه میدارد، زشت و قبیح است. زشتیها را به اهلش واگذار؛ زیرا هر کاری را اهلی باشد.
4ـ اباطیل را ترویج نکنید و فاجر و فاسق را مدح نکنید.
از پیامبر اسلام(ص) روایت شده: آنگاه که فاجر مدح شود، عرش خدا بلرزد و پروردگار خشمگین شود.
5ـ بزرگان دین را سبک نشمارید.
6ـ اسرار آل محمد(ص) را در منبر فاش نکند.
زیرا ممکن است عامه مردم ظرفیت درک مقامات آنان را نداشته باشند و انکار آن کنند.
7ـ سخنان او باعث اختلاف و فساد در زمین و مایه نشر فتنه نشود.
8ـ اعانت ظالمان نکند.
خدا در قرآن کریم میفرماید: «وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»؛ و به کسانی که ستم کردهاند متمایل مشوید که آتش(دوزخ) به شما میرسد.
و در روایت از پیامبر اکرم(ص) آمده است: چون روز قیامت شود منادی ندا دهد: ستمکاران، یاران آنان و آنان که برایشان دواتی جوهر کرده و سر کیسهای بستهاند و یا قلمی سر کردهاند، کجایند؟ همه را با هم محشور کنید.
در وصیت امام امیرالمؤمنین(ع) به کمیل چنین آمده است: مبادا در خانه ستمکاران را بکوبی و با آنان همدم گردی... این کمیل! اگر مجبور شدی با آنان هم مجلس شوی، پیوسته خدا را یاد کن و بر او توکل نما و از شر آنان به خدا پناه بر. از آنان چشم برگیر، سر به زیر انداز و با قلب خود کارشان را انکار کن. بلند خدا را به بزرگی یاد کن تا آنان بشنوند و هیبت تو آنان را بگیرد و از شرشان در امان مانی.
امام علی بن الحسین(ع) در ضمن نامهای به محمد بن شهاب زهری مینویسد: آیا چنین نیست که با فراخوانی تو به دربار خود، میخواهند تو را قطبی کنند تا آسیاب مظالمشان را بر محور تو به گردش در آورند و پلی کنند تا از آن به سوی ظلم و ستم بر مردم عبور کنند و نردبان گمراهی خویش سازند و مبلغ روزگار سیاه و به راه خود بکشانندت؟ در دل تو نسبت به علمای حقیقی تردید افکنده و به وسیله تو دل مردم نادان را به خود جلب کنند. مقربترین وزیران و نیرومندترین معاونان و یاران آنان، کمتر از تو مفاسدشان را در نظر مردم توجیه کرده و خاصه و عامه را به دربار آنان میکشانند. چه مزد ناچیز و اندکی، در برابر بهره سرشاری که از تو میبرند، به تو میدهند. آبادی مختصری که در زندگی تو پیش میآورند، چه ضربه سختی بر بنیاد هستی و انسانیت و زندگی جاودان تو میزنند. تو خود باید خود را بیاپی، دیگری نیست که تو را بپاید، باید خود را به عنوان کسی که به زودی مورد بازخواست الهی قرار خواهد گرفت، حسابرسی و مؤاخذه کنی.
9ـ گناهکاران را مغرور نسازد و مطلبی را که به فاسقان جرأت در کارشان دهد نگوید.
زیرا فقیه کامل آن است که مردم را از رحمت خدا و روح و بشارت الهی مأیوس نگرداند و از مکر الهی در امانشان ندارد.
10ـ گناهها را در انظار مردم سبک و کوچک نشمارد.
در ضمن وصایای پیامبر(ص) به ابن مسعود آمده است: هیچ گناهی را خرد و حقیر مشمار، از گناهان بزرگ بر کنار باش؛ زیرا در روز قیامت، هر بندهای که به گناهان خود بنگرد، به جای اشک از چشمانش چرک و خون بارد.
خدای تعالی میفرماید: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا»؛ روزی که هر کسی آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده حاضر شده مییابد و آرزو میکند کاش میان او و آن(کارهای بد) فاصلهای دور بود.
امام ششم(ع) فرمود: از گناهان کوچک بپرهیز، زیرا آنها آمرزیده نشوند. گفتم: آنها کدامند؟ فرمود: مرد گناهی کند و با خود گوید: خوشا بر من، اگر جز آن گناهی نداشته باشم.
آن حضرت(ع) در جای دیگر میفرمایند: هنگامی گروهی گناهی را مرتکب شوند، اگر سواره باشند، از سواره نظامان شیطانند و اگر پیاده باشند، پیاده نظام اویند.
11ـ قرآن را با رأی خود تفسیر نکنند.
به سند صحیح از پیامبر و امامان(ع) رسیده است که تفسیر قرآن جز با روایت صحیح و نص صریح جایز نیست.
ابن عباس از پیامبر(ص) روایت کرده است: هر کس قرآن را بدون آگاهی و دانش تفسیر کند، نشیمنگاه او پر از آتش شود.
و عامه از پیامبر(ص) روایت کردهاند: «هر کس قرآن را از پیش خود تفسیر کند ولو در این تفسیر به حق رسد، خطاکار باشد.
12ـ برای سخنان معصومین توجیهات ناسالم و باطل نکند و در آنها تصرفات و تحلیلهای خنگ و رکیک ننماید، چنانچه در روزگار ما رواج دارد، اعاذنا الله تعالی.
13ـ اگر مجتهد نیست در زمینه احکام فتوا ندهد.
نقل گفتار تکان دهنده سید بزرگوار، پارسا، زاهد، سعاتمند دوران، قدوه عارفان، چراغ فروزان مجتهدان، صاحب کرامتهای روشن، ابیالقاسم رضیالدین سید بن طاووس که خداوند نامش را در ملکوت اعلی بلند گرداند، در این زمینه بس است:
«من مصلحت و نجات خود را در دنیا و آخرت در کنارهگیری از فتوای در احکام شرعیه دانستم؛ زیرا روایات رسیده در احکام از فقهای اصحاب ما در مورد تکالیف شرعیه بسیار مختلف است و شنیدیم که خدای جل جلاله، به عزیزترین آفریده خود در بین خلایق، محمد(ص) فرمود: و اگر او پارهای از گفتهها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت میگرفتیم.
دیدم اگر کتابی در فقه برای عمل به آن بعد از خود مینوشتم، خلاف پارسایی و ورع از فتوا دادن بود و مشمول تهدید آیات نامبرده میشدم؛ زیرا وقتی خداوند پیامبر عزیز خود و دانای جهانیان را چنین عتاب کند، پس اگر من به ناحق حکمی کنم یا فتوای خلافی دهم با تألیفی ناصواب کنم یا در این موارد خطا کنم در حضور او، روز قیامت، چه حالی خواهم داشت...».
14-به هنگام بیان فضایل و مقامات پیامبران و امامان معصوم(ع) مطالبی را نگوید که نزد خردمندان ما به نقص آنان شود.
15-اگر توان پاسخ نیکو به شبهههای عقیدتی را ندارد، وارد آن نشود و اساس دین و عقیده مردم را ویران نسازد.
16-با نرمی و مدارا رفتار کند.
نرمی در همه کارها اصلی اساسی و بزرگ است، در پایان وصیت خضر به حضرت موسی(ع) آمده است: «هر کس در دنیا به دیگری نرمی کند، خداوند در آخرت با او نرمی و مدارا کند».
در این زمینه پیامبر(ص) فرمود: البته این دین متین و محکم است، در او با نرمی داخل شوید. عبادات خدا را بر نفست ناگوار مکن. شتابنده در سفر مانده گردد، نه راه به جایی برد و نه مرکبی برای او ماند، این معنا را سعدی شیرازی چنین بیان کرده است:
کارها بر وفق و تامل برآید و مستعجل به سر درآید
به چشم خویش دیدم در بیابان/که آهسته سبق برد از شتابان
سمند بادپا از تک فرو ماند/شتربان همچنان آهسته میراند
17- سخن را برای هدفهای باطل دراز نکند و در وعظ خویش منظور شخصی نداشته باشد.
18-سزاوار است به ویژه در غیر ایام عاشورا حالتهای روحی مردم را مراعات کند، به اندازهای ذکر مصیبت بگوید که دلها رمیده نشود و گفتهها سست نشود، مثلاً مصیبتهای بسیار فجیع و دلخراش را بر زبان نیاورد.
محدث فاضل، مؤرخ متبحر، میرزا هادی خراسان نجفی برایم نقل کرد: در عالم خواب دیدم گویا در یکی از حجرههای صحن امیرالمؤمنین(ع) هستم و همه امامان معصوم(ع) یا بیشتر آنان، در آنجا نشستهاند و مردی از اهل منبر برای آنان روضه میخواند تا گفتارش به اینجا رسید که شمر به سکینه گفت: این دختر خارجی! دیدم حضرت امیر(ع) از این سخن ناراحت شد و به سختی روی در هم کشید و رنگ چهره آن حضرت تغییر کرد، چون چنین دیدم به آن مرد روضهخوان اشاره کردم و گفتم: بس کن! حال امیرالمؤمنین(ع) را نمیبینی، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: آن سخن هم که دیروز خودت گفتی کمتر از این نبود، به یادم آمد که من دیروز مصیبت آویختن سر ابوالفضل را از سینه اسب خوانده بودم، عذر خواستم و توبه کردم.
19- امر به معروف و نهی از منکر کند.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: وقتی بدعتها (مطالب نوپیدای مخالف دین) پیدا شد، بر عالم است آنچه را حق است به مردم بگوید و عملش را آشکار کند وگرنه لعنت و نفرین خدا، فرشتگان و همه مردم بر او باد.
نیز روایت شده است: امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای پس از حمد و ستایش خداوند فرمود: عامل تباهی و هلاکت پیشینیان آن بود که خدا را نافرمانی میکردند، ولی عالمان آنان بازشان نمیداشتند،. چون نافرمانی آنان ادامه یافت و عالمان آنان را جلوگیر نشدند، عقوبتها بر آنان فرو ریخت، بنابراین امر به معروف و نهی از منکر کنید. بدانید که اجرای این دو فریضه، نه اجل را نزدیک میکند و نه روزی را قطع میکند، زیرا روزی هر کس چونان قطرههای باران از بالا کم یا زیاد برسد.
مرحوم کلینی و دیگران از امام صادق(ع) روایت کردهاند: خدای عزوجل دو فرشته را فرستاد تا شهری را بر سر اهل آن خراب کنند. چون به آن شهر رسیدند، مردی را دیدند که با خدا راز و نیاز میکند. یکی از آن دو به رفیق خود گفت: این اهل دعا و زاری را نمیبینی؟ گفت: او را میبینم، ولی باید دستور پروردگارم را اجرا کنم، او گفت: ولی من کاری نکنم تا به پروردگار مراجعه کرده و کسب دستور جدید کنم.
به درگاه حق رجوع کرده و آنچه را دیده بود عرضه داشت. خداوند دستور اجرای فرمان را داد و فرمود: این مرد، هرگز برای اجرای دستورات من روی ترش نکرده است.
از امام رضا(ع) روایت شده است: رسول خدا(ص) بارها میفرمود: هرگاه امت من امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر وانهند، باید منتظر بلای الهی باشند.
نیز از امام ششم(ع) روایت شده است: پیرمرد عابدی در بنیاسرائیل بود، پیوسته عمرش به عبادت الهی میگذشت. یک وقت، هنگام عبادت، چشم او به دو کودک افتاد که خروسی را گرفته پرهای او را میکندند. او به عبادت خود ادامه داد و آنان را از آزار خروس بازنداشت، خدا به زمین دستور داد: این مرد را در خود فرو ببر و او تا روزگار روزگار است و تا ابدالابدین به قعر زمین فرو رود.
و همان حضرت فرمود: پیامبر اکرم(ص) فرمود: چه حالی خواهید داشت وقتی زنان شما بدکار شوند و جوانان شما فاسق شوند و شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید؟ عرض شد یا رسولالله! چنین چیزی ممکن است پیش آید؟ فرمود: آری! بدتر از آن، چگونه باشید وقتی امر به منکر کنید و نهی از معروف نکنید؟ عرض شد چنین خواهد شد؟ فرمود: آری! بدتر از آن چطور خواهید بود، آنگاه که معروف را منکر بدانند و منکر را معروف شمارند؟
نیز آن حضرت فرمود: مردم رو به خوبی باشند، مادامی که امر به معروف و نهی از منکر کرده و همدیگر را در انجام خوبیها یار و کمک کار باشند، ولی چنانچه ترک این دو فریضه بزرگ کنند، برکت از زندگیشان گرفته شود به جان هم افتند و در زمین و آسمان فریادرسی نیابند.
20-مطلبی که ذلت امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرانمقامش را برساند، نگوید.
زیرا آن جناب آقا و بزرگ سرفرازان و غیرتمداران بود. جان دادن زیر شمشیر را بر خواری و ذلت برگزید و با ندای بلند روز عاشورا فریاد کرد: ناپاک و پسر ناپاک، مرا بر سر دو راهی نگه داشته: مرگ یا ذلت! هرگز من تن به ذلت نمیدهم.
هیهات که زبونی را قبول کنم، نه خدا به ذلت من راضی است و نه رسول خدا و نه مردان با ایمان و ...».
استاد محدث متبحر ما حاج میرزا حسین نوری – خدا مرقدش را در دارالسلام نور باران کند – حکایتی دارد که گزیده آن این است:
یکی از بزرگان اهل منبر در خواب دید، رستاخیز برپا شده است و مردم وحشت زدهاند و هر کس به احوال خویش مشغول، کارگزاران و موکلان حساب، مردم را به پای حساب میبرند و با هر فردی گواه و مأمور جلبی است تا اینکه مرا به پای حساب بردند، در آنجا منبری بود بسیار بلند و پرپله، سیدالمرسلین(ص) بر بالای آن منبر نشسته و علی(ع) بر پله اول بود و مردم را حساب میرسید.
همه در برابر او صف کشیده بودند. نوبت به من رسید. با عتاب به من فرمود: چرا فرزند عزیزم حسین را به خواری نام بردی و او را به خواری نسبت دادی؟ من درجواب آن حضرت حیران شدم و چارهای جز انکار ندیدم، ناگاه در بازوی خود دردی احساس کردم، گویا میخی بر آن فرو کردند. چون به پهلوی خود نگاه کردم، دیدم: مردی طومار در دست دارد. آن مرد، طومار را به من داد. طومار را گشودم. تمام صورت مجلسها و منابر من در آن، به طور مفصل ثبت شده بود. آنچه از من پرسش شد و من منکر گشتم در آن درج شده بود. آن خواب، سبب شد که آن سید منبر و موعظه را رها کند.
نیز استاد ما فرمود: سید حمیری با جعفر بن عفان الظایی برخورد کرد، سید حمیری به جعفر بن عفان گفت: وای بر تو، آیا تو درباره آل محمد(ص) این شعر را سرودی.
ما بال بیتکم تحزب سقفه/و ثیابکم من ارذل الاثواب
چه شد خانه آنان را که سقفش خرابه/چرا جامهتان پستترین جامهها شد
جعفر در پاسخ گفت: مگر غیر از این بود؟ سید با ناراحتی گفت:اگر از مدح نیکوی آنها ناتوانی لب فرو بند، آیا آل محمد(ص) را چنین وصف میکنند؟ من، تو را معذور میدارم، طبع تو چنین است و سطح فکرت همین، ولی من مدح گفتهام که ننگ مدح تو را از دامن پاک آنان میزداید.
اقسم بالله و آیاته/والمرء عما قال مسئول
ان علی بن ابی طالب/علی التقی و البر مجبول
کان ذالحرب مزقها القنا/واجحمت عنها البهالیل
یمشی الی القران و فی کفه/ابیض ماضی الحد مصقول
مشی العفرنابین اشباله/ابرزه للقنص الغیل
ذاک الذی سلم فی لیله/علیه میکال و جبریل
میکال فی الف و جبریل فی/الف و تیلوهم سرافیل
لیله بدر مددا انزلوا کانهم طیرا ابابیل
به خدا قسم و آیاتش/مرد مسئول قول و گفتارش
که علی زاده، ابیطالب/بر و تقواش بود غالب
چون که پیکار نیزه باران بود/ خیرگردان از آن گریزان بود
میشدی سوی هر نبرد و به دست/تیغ بران و تیرش اندر شست
همچو شیری میان اشبالش/برشکاری گشوده چنگالش
آنکه دادش سلام در یک شب/جبرئیل و میکال خوش مشرب
هر کدامی هزارهای همراه/بد سرافیلشان ز پی درگاه
در پی بدر به هر امدادی/چون ابابیل آمدند زدی
درباره آن بزرگان چنین باید شعر سرود، سروده تو لایق تنگدستان و درماندگان است، جعفر پیشانی او را بوسید و گفت: تو ای اباهاشم، به حق سرور شاعران و ما پیروان توییم.
والسلام