به گزارش مشرق، رسول منتجبنيا، قائم مقام حزب اعتماد ملي كه در سالهاي گذشته معتقد بود بدون حضور دبيركل فعاليتهاي حزبي اعتماد ملي معنايي ندارد، اين روزها بر اين اعتقاد است كه شرايط كشور به گونهيي است كه چارهيي جز فعال كردن حزب ندارند و مقدمات كار را فراهم كردهاند اما از وزارت اطلاعات و دستگاههاي امنيتي و انتظامي درخواست كردهاند وسايل و مدارك دفتر حزب را كه پلمب شده بازگردانند. وي همچنين تاكيد دارد اعتدال، گفتمان جديدي نيست.
منتجب نيا معتقد است تنها در صورت حضور افراطيون، اصولگرايان ميانه رو و اصلاحطلبان ائتلاف ميكنند. چكيده اظهارات رسول منتجب نيا در گفتوگو با خبرگزاري مهر به شرح زير است:
مسوولان دولتي و حكومتي به ما گفتند چرا حزب را فعال نميكنيد و دوستان حزبي هم ما در جناحهاي مختلف همه گله ميكنند چرا حزبتان را فعال نميكنيد و ما ناچار هستيم براي حفظ سرمايه اجتماعي حزب را فعال كنيم.
در جريان اصلاحات مساله تكثرگرايي و تعدد سلايق و احزاب يك امر پذيرفته شده است و مشكلي به وجود نميآورد، منتها چيزي كه مهم است اين است كه آيا تشكل جديد، با يك نگرش نو و نگاه جديد در جهت تكميل و تقويت جبهه اصلاحات به وجود ميآيد يا در جهت تضعيف جبهه و به عبارت ديگر يك حالت انشعاب و انشقاق در جبهه است. اگر صورت اول باشد امري پذيرفته و مورد قبول و حمايت ما است.
هر حزبي كه تشكيل و گروهي رسمي شود و پروانه بگيرد ما از آن استقبال ميكنيم و هيچ جاي نگراني نيست چرا كه وجود حزب ميتواند يك جو جديدي را به جريان اصلاحات اضافه كند و ميتواند افرادي را جذب كند كه تا به حال گروههاي ديگر اصلاحطلب نتوانستهاند آنها را جذب كنند. ولي مهم اين است كه هدف و انگيزه تقويت جريان اصلاحات و تحكيم آن و ايجاد تقويت و انسجام باشد ولي اگر خداي ناخواسته يك جريان يا يك گروهي بخواهند در سايه تشكل جديد به نام اصلاحات، رخنه و خدشهيي به جبهه اصلاحات وارد كنند و بخواهند اعلام كنند اصلاحات نوعي انشعاب پيدا كرده است و تابع مرامنامه نانوشته اصلاحطلبان نباشند پذيرفته شده نيست.
اصلاحطلبها همان كساني هستند كه انقلاب را بهپا كردند و كساني هستند كه بعد از انقلاب بخش زيادي از مسووليت نظام برعهده شان بوده است و عمر خود را صرف نظام كرده و استخوان خرد و موهايشان را سفيد كردهاند.
در شرايط فعلي بهترين راه پيروزي اصلاحطلبان همين است كه به صورت يك جبهه منسجم فراگير ظاهر شوند، احساس ميكنم شرايط مناسب است و عملا اين قضيه دارد اتفاق ميافتد و كسي را نديدهام كه بر طبل مخالف اين جبهه بكوبد و شعاري خلاف اين داشته باشد.
هرگونه پيشنهاد و طرحي كه بخواهد در جريان اصلاحات مطرح شود بايد در جمع دوستان و بزرگان اصلاحطلب مطرح شود و جمع به نتيجه برسد و به صورت انفرادي نبايد هر فرد طرحي را ارايه كند و بر سر زبانها بيندازد كه بعدا مشكل آفرين شود. اين يك مساله مهمي است و همه دوستان بايد حرمت اصلاحطلبي و بزرگان جبهه را حفظ كنند.
واقعيت جامعه به اينجا رسيده است، در دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب يك تعداد معدودي افراد افراطي هستند كه قبلا در ميان اصلاحطلبها هم بودند كه به حمدالله الان شايد يا وجود نداشته باشند يا اگر وجود دارند به ندرت هستند و همه تابع يك روش معتدل، ميانه و مقبول شدهاند. الان اصلاحطلبها تن به اعتدال و روش فارغ از افراط و تفريط دادند. در ميان اصولگراها هنوز مرزها مشخص نشده است. يك مجموعهيي از ميان جريان اصولگرا به وجود آمده است كه افراطيگري را ادامه ميدهند كه به هيچوجه با عقل و منطق قابل پذيرش نيست.
تعامل بين اصلاحطلبان و اصولگرايان اگر در مقابل خطر افراطيگري قرار بگيرد بايد عقلاي قوم در كنار هم قرار گيرند و اين خطر را از كشور و نظام دفع كنند. بعد از جريان 88 بارها در مصاحبهها گفتم تنها راهحل مشكلات كشور اين است كه از عقلاي كشور استفاده كنيم و حتي برخي چهرهها را اسم بردم كه عقلاي اصلاحطلب و اصولگرا بنشينند و راهحلي براي مشكلات كشور در آن زمان ارايه كنند.
الان هم در مقابل افراطيگري، اصولگرايان و اصلاحطلبان تعامل دارند اما اينكه اصلاحطلبان و اصولگرايان در كنار هم قرار بگيرند و اصولگرايان دست از اصولگرايي بردارند و اصلاحطلبان دست از اصلاحات اين يك امر نشدني است و منطقي نيست.
دولت نميتواند چتري براي تبليغات داشته باشد، دولت برگزاركننده انتخابات است. بايد كاملا بيطرف باشد و فضا را براي رقابتي سالم فراهم كند.
هواداران دولت كه اسم اعتدال گرفتهاند ما آن را تفكر جديد و گفتماني جديد نميدانيم؛ آنها كساني هستند كه با جريان اصلاحات گره خوردهاند و دوستان ما هستند كه با ما همفكر و همكار بودند، ممكن است در حزبهاي ما نبوده باشند اما با ما همجناح بودند و با يك بينش باز و اصلاحطلبي با ما همكاري كردند، كما اينكه روحاني در هيچ يك از احزاب اصلاحطلب نبوده است ولي آيا سخنان ايشان با اصلاحات متفاوت است؟ هيچ تفاوتي بين گفتمان وي و شعارهايش با شعارهاي اصلاحطلبان نميبينيم.
اگر جبهه اصلاحات و هواداران دولت يك جريان وسيعي را راه بيندازند ممكن است تعداد محدودي از اصولگرايان نيز در درون آنها بگنجند. اصولگراهايي كه دولت را قبول دارند ميتوانند با اين جبهه اصلاحطلبي رقابت كنند ضمن اينكه وجهه مشترك همه آنها حمايت از دولت است. اصولگرايان حامي دولت هستند با تفاوت بر اينكه گفتمان دولت به گفتمان اصلاحطلبي نزديك است. در عين اينكه گفتمان دولت اصولگرايي نيست، خيلي از اصولگرايان از روحاني حمايت ميكنند و ميتوانند روي همين مساله با هم رقابت كنند كه ببينند كدام گفتمان پيروز ميشود.
ارتباط احزاب و تشكلها با رهبر معظم انقلاب، ارتباط فرزند با پدر بوده و بايد باشد، بايد اين ارتباط متقابل وجود داشته باشد كه به هر حال رهبري نظام، متعلق به همه افراد است و همه افرادي كه ميخواهند فعاليت كنند در درون نظام هستند. ما در نظامي فعاليت ميكنيم كه هم رهبري با نگاه واحد به همه احزاب نگاه ميكنند و هم احزاب به رهبري به عنوان كسي كه فصلالخطاب است، نگاه ميكنند و اين ارتباط وجود داشته و بايد وجود داشته باشد.
مجمع روحانيون مبارز تنها تشكلي است كه با تاييد حضرت امام(ره) به وجود آمد و از مجموعه نيروهاي ريشهدار انقلاب و علماي بهنام و ياران امام(ره) است. بعد از امام خميني(ره) نيز تعاملشان را با مقام معظم رهبري بهطور منسجم داشتند و الان دوست دارند اين ارتباط وجود داشته باشد.
منتجب نيا معتقد است تنها در صورت حضور افراطيون، اصولگرايان ميانه رو و اصلاحطلبان ائتلاف ميكنند. چكيده اظهارات رسول منتجب نيا در گفتوگو با خبرگزاري مهر به شرح زير است:
مسوولان دولتي و حكومتي به ما گفتند چرا حزب را فعال نميكنيد و دوستان حزبي هم ما در جناحهاي مختلف همه گله ميكنند چرا حزبتان را فعال نميكنيد و ما ناچار هستيم براي حفظ سرمايه اجتماعي حزب را فعال كنيم.
در جريان اصلاحات مساله تكثرگرايي و تعدد سلايق و احزاب يك امر پذيرفته شده است و مشكلي به وجود نميآورد، منتها چيزي كه مهم است اين است كه آيا تشكل جديد، با يك نگرش نو و نگاه جديد در جهت تكميل و تقويت جبهه اصلاحات به وجود ميآيد يا در جهت تضعيف جبهه و به عبارت ديگر يك حالت انشعاب و انشقاق در جبهه است. اگر صورت اول باشد امري پذيرفته و مورد قبول و حمايت ما است.
هر حزبي كه تشكيل و گروهي رسمي شود و پروانه بگيرد ما از آن استقبال ميكنيم و هيچ جاي نگراني نيست چرا كه وجود حزب ميتواند يك جو جديدي را به جريان اصلاحات اضافه كند و ميتواند افرادي را جذب كند كه تا به حال گروههاي ديگر اصلاحطلب نتوانستهاند آنها را جذب كنند. ولي مهم اين است كه هدف و انگيزه تقويت جريان اصلاحات و تحكيم آن و ايجاد تقويت و انسجام باشد ولي اگر خداي ناخواسته يك جريان يا يك گروهي بخواهند در سايه تشكل جديد به نام اصلاحات، رخنه و خدشهيي به جبهه اصلاحات وارد كنند و بخواهند اعلام كنند اصلاحات نوعي انشعاب پيدا كرده است و تابع مرامنامه نانوشته اصلاحطلبان نباشند پذيرفته شده نيست.
اصلاحطلبها همان كساني هستند كه انقلاب را بهپا كردند و كساني هستند كه بعد از انقلاب بخش زيادي از مسووليت نظام برعهده شان بوده است و عمر خود را صرف نظام كرده و استخوان خرد و موهايشان را سفيد كردهاند.
در شرايط فعلي بهترين راه پيروزي اصلاحطلبان همين است كه به صورت يك جبهه منسجم فراگير ظاهر شوند، احساس ميكنم شرايط مناسب است و عملا اين قضيه دارد اتفاق ميافتد و كسي را نديدهام كه بر طبل مخالف اين جبهه بكوبد و شعاري خلاف اين داشته باشد.
هرگونه پيشنهاد و طرحي كه بخواهد در جريان اصلاحات مطرح شود بايد در جمع دوستان و بزرگان اصلاحطلب مطرح شود و جمع به نتيجه برسد و به صورت انفرادي نبايد هر فرد طرحي را ارايه كند و بر سر زبانها بيندازد كه بعدا مشكل آفرين شود. اين يك مساله مهمي است و همه دوستان بايد حرمت اصلاحطلبي و بزرگان جبهه را حفظ كنند.
واقعيت جامعه به اينجا رسيده است، در دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب يك تعداد معدودي افراد افراطي هستند كه قبلا در ميان اصلاحطلبها هم بودند كه به حمدالله الان شايد يا وجود نداشته باشند يا اگر وجود دارند به ندرت هستند و همه تابع يك روش معتدل، ميانه و مقبول شدهاند. الان اصلاحطلبها تن به اعتدال و روش فارغ از افراط و تفريط دادند. در ميان اصولگراها هنوز مرزها مشخص نشده است. يك مجموعهيي از ميان جريان اصولگرا به وجود آمده است كه افراطيگري را ادامه ميدهند كه به هيچوجه با عقل و منطق قابل پذيرش نيست.
تعامل بين اصلاحطلبان و اصولگرايان اگر در مقابل خطر افراطيگري قرار بگيرد بايد عقلاي قوم در كنار هم قرار گيرند و اين خطر را از كشور و نظام دفع كنند. بعد از جريان 88 بارها در مصاحبهها گفتم تنها راهحل مشكلات كشور اين است كه از عقلاي كشور استفاده كنيم و حتي برخي چهرهها را اسم بردم كه عقلاي اصلاحطلب و اصولگرا بنشينند و راهحلي براي مشكلات كشور در آن زمان ارايه كنند.
الان هم در مقابل افراطيگري، اصولگرايان و اصلاحطلبان تعامل دارند اما اينكه اصلاحطلبان و اصولگرايان در كنار هم قرار بگيرند و اصولگرايان دست از اصولگرايي بردارند و اصلاحطلبان دست از اصلاحات اين يك امر نشدني است و منطقي نيست.
دولت نميتواند چتري براي تبليغات داشته باشد، دولت برگزاركننده انتخابات است. بايد كاملا بيطرف باشد و فضا را براي رقابتي سالم فراهم كند.
هواداران دولت كه اسم اعتدال گرفتهاند ما آن را تفكر جديد و گفتماني جديد نميدانيم؛ آنها كساني هستند كه با جريان اصلاحات گره خوردهاند و دوستان ما هستند كه با ما همفكر و همكار بودند، ممكن است در حزبهاي ما نبوده باشند اما با ما همجناح بودند و با يك بينش باز و اصلاحطلبي با ما همكاري كردند، كما اينكه روحاني در هيچ يك از احزاب اصلاحطلب نبوده است ولي آيا سخنان ايشان با اصلاحات متفاوت است؟ هيچ تفاوتي بين گفتمان وي و شعارهايش با شعارهاي اصلاحطلبان نميبينيم.
اگر جبهه اصلاحات و هواداران دولت يك جريان وسيعي را راه بيندازند ممكن است تعداد محدودي از اصولگرايان نيز در درون آنها بگنجند. اصولگراهايي كه دولت را قبول دارند ميتوانند با اين جبهه اصلاحطلبي رقابت كنند ضمن اينكه وجهه مشترك همه آنها حمايت از دولت است. اصولگرايان حامي دولت هستند با تفاوت بر اينكه گفتمان دولت به گفتمان اصلاحطلبي نزديك است. در عين اينكه گفتمان دولت اصولگرايي نيست، خيلي از اصولگرايان از روحاني حمايت ميكنند و ميتوانند روي همين مساله با هم رقابت كنند كه ببينند كدام گفتمان پيروز ميشود.
ارتباط احزاب و تشكلها با رهبر معظم انقلاب، ارتباط فرزند با پدر بوده و بايد باشد، بايد اين ارتباط متقابل وجود داشته باشد كه به هر حال رهبري نظام، متعلق به همه افراد است و همه افرادي كه ميخواهند فعاليت كنند در درون نظام هستند. ما در نظامي فعاليت ميكنيم كه هم رهبري با نگاه واحد به همه احزاب نگاه ميكنند و هم احزاب به رهبري به عنوان كسي كه فصلالخطاب است، نگاه ميكنند و اين ارتباط وجود داشته و بايد وجود داشته باشد.
مجمع روحانيون مبارز تنها تشكلي است كه با تاييد حضرت امام(ره) به وجود آمد و از مجموعه نيروهاي ريشهدار انقلاب و علماي بهنام و ياران امام(ره) است. بعد از امام خميني(ره) نيز تعاملشان را با مقام معظم رهبري بهطور منسجم داشتند و الان دوست دارند اين ارتباط وجود داشته باشد.