گروه بینالملل مشرق - از ابتدای بحران سوریه، دولت ترکیه، راهبرد حداکثری خود را در اسقاط دست نیافتنی نظام سوریه قرار داده بود که کمترین دلیل ناکامی آن، دسته جاتی بودند که ابزار تحقق این راهبرد بودند.
در واقع ترکیه با راهبرد ماکیاولی و رویکردی که هدف وسیله را توجیه می کند، حتی به سارقان و مافیای مرزی هم دل بسته بود و فکر نمی کرد که با تشکل های رنگارنگ و حمایت های گسترده ارتجاع عرب و غرب کار به رسوایی و ناکامی منتهی شود.
مقامات دولتی ترکیه و حزب اخوانی آن، در راهبرد خود یک حداقل و حداکثر را در نظر گرفته و برای تحقق آن برنامه ریزی کرده بودند.
در سیاست حداقلی، ترکیه انتظار داشت تا به نحوی به دستاوردهایی در حوزه کردی در سوریه دست یافته و عمق استراتژیک پ.ک.ک را در سوریه، در دست گرفته و مهار نماید.
در واقع ترکیه با راهبرد ماکیاولی و رویکردی که هدف وسیله را توجیه می کند، حتی به سارقان و مافیای مرزی هم دل بسته بود و فکر نمی کرد که با تشکل های رنگارنگ و حمایت های گسترده ارتجاع عرب و غرب کار به رسوایی و ناکامی منتهی شود.
مقامات دولتی ترکیه و حزب اخوانی آن، در راهبرد خود یک حداقل و حداکثر را در نظر گرفته و برای تحقق آن برنامه ریزی کرده بودند.
در سیاست حداقلی، ترکیه انتظار داشت تا به نحوی به دستاوردهایی در حوزه کردی در سوریه دست یافته و عمق استراتژیک پ.ک.ک را در سوریه، در دست گرفته و مهار نماید.
به همین دلیل از سال دوم بحران، بر ضرورت منطقه پرواز ممنوع و منطقه حائل اصرار داشت و به بهانه آن قصد داشت با انتقال آوارگان سوری به این مناطق کردی، یک جابجایی جمعیتی را نیز در نوار مرزی با ترکیه شکل دهد. مداخله مستقیم سربازان و افسران ترک و افسران اطلاعاتی ترکیه هم در درگیری های حلب و حتی در حمص و حماه و استان های شمالی، برای افزایش تضمین در اجرای راهبرد فوق بود. اکنون هم که یک گردان از ارتش خود را در قبر شاه سلیمان مستقر کرده و ننگ هماهنگی آشکار با داعش را پذیرفته، برای این است که به این حضور نظامی و این نوار مرزی در سوریه بشدت نیازمند است.
در سیاست حداکثری، براندازی نظام سیاسی در سوریه را دنبال می کرد و تردید نداشت که می تواند در نتیجه نهایی، بیشترین سهم از قدرت را در سوریه کسب کند. چرا که در کنار ارتش حر و مجموعه های اخوانی که مستقیماً با ترکیه و قطر وصل بودند، بسیاری از گروه های تروریستی مانند داعش و النصره، احرار الشام، جیش الاسلام و... هم به دستگاه اطلاعاتی میت وصل بودند و تمامی خطوط مالی و لجستیکی و تسلیحاتی آنها از خاک ترکیه انجام می شد. جالب اینکه حتی در مراحل اولیه برای مرتبط کردن النصره با ترکیه، واسطه هایی از دیگر گروه ها ایجاد کرده بود تا سلاح و مهمات مورد نیاز النصره را برای آنها به داخل سوریه منتقل نمایند!!
در سیاست حداکثری، براندازی نظام سیاسی در سوریه را دنبال می کرد و تردید نداشت که می تواند در نتیجه نهایی، بیشترین سهم از قدرت را در سوریه کسب کند. چرا که در کنار ارتش حر و مجموعه های اخوانی که مستقیماً با ترکیه و قطر وصل بودند، بسیاری از گروه های تروریستی مانند داعش و النصره، احرار الشام، جیش الاسلام و... هم به دستگاه اطلاعاتی میت وصل بودند و تمامی خطوط مالی و لجستیکی و تسلیحاتی آنها از خاک ترکیه انجام می شد. جالب اینکه حتی در مراحل اولیه برای مرتبط کردن النصره با ترکیه، واسطه هایی از دیگر گروه ها ایجاد کرده بود تا سلاح و مهمات مورد نیاز النصره را برای آنها به داخل سوریه منتقل نمایند!!
این ارتباط با گروه های تروریستی، با منطق منافع مشترک دنبال شده و در حال اجراست و طرفین به نیازهای متقابل به یکدیگر واقفند.
آنچه امروز این مثال را محسوس تر می کند، آگاهی داعش از سیاست های ترکیه است و به نحوی عمل می کند که دولت ترکیه نمی تواند در ژست جهانی در مسیر مبارزه با داعش قرار گیرد. ترکیه به داعش نیاز دارد تا عین العرب و دیگر مناطق کردی در شمال و شمال شرق سوریه را زیر فشار قرار داده و یا اشغال کنند. ترک ها برای این هدف حاضرند که هرگونه همراهی با داعش هم به عمل آورند واینکار را تابحال انجام داده اند. مثلاً در قبال آزادی 49 گروگان آنها که در موصل و در ابتدای پروژه اشغال عراق دستگیر شده بودند!! مقادیر قابل توجهی نیازهای پزشکی و درمانی و مهمات و سلاح در اختیار داعش قرار داده شد و مقامات ترک هم قسم خوردند که ما به داعش پول ندادیم!! و یا از ابتدای گسترش جغرافیایی داعش در شرق سوریه، یک شرکت ویژه ترک که به مقامات درجه یک وصل است، وظیفه خرید و فروش نفت قاچاق شده به داخل ترکیه را به عهده گرفته و مبالغ توافق شده ای را مستمراً در اختیار داعش قرار می دهند.
آنچه امروز این مثال را محسوس تر می کند، آگاهی داعش از سیاست های ترکیه است و به نحوی عمل می کند که دولت ترکیه نمی تواند در ژست جهانی در مسیر مبارزه با داعش قرار گیرد. ترکیه به داعش نیاز دارد تا عین العرب و دیگر مناطق کردی در شمال و شمال شرق سوریه را زیر فشار قرار داده و یا اشغال کنند. ترک ها برای این هدف حاضرند که هرگونه همراهی با داعش هم به عمل آورند واینکار را تابحال انجام داده اند. مثلاً در قبال آزادی 49 گروگان آنها که در موصل و در ابتدای پروژه اشغال عراق دستگیر شده بودند!! مقادیر قابل توجهی نیازهای پزشکی و درمانی و مهمات و سلاح در اختیار داعش قرار داده شد و مقامات ترک هم قسم خوردند که ما به داعش پول ندادیم!! و یا از ابتدای گسترش جغرافیایی داعش در شرق سوریه، یک شرکت ویژه ترک که به مقامات درجه یک وصل است، وظیفه خرید و فروش نفت قاچاق شده به داخل ترکیه را به عهده گرفته و مبالغ توافق شده ای را مستمراً در اختیار داعش قرار می دهند.
امروز هر دو سیاست و راهبرد ترکیه با پارادوکس روبروست و یا دستیابی بدان غیرممکن است. ساقط کردن نظام را امریکایی ها و سعودی ها هم که انگیزه های ویژه داشتند، کنار گذاشته اند و آن را غیر ممکن می دانند و به حداقل ها دل خوش کرده اند.
در قبال راهبرد و اهداف حداقلی، ترکیه از یک سو به شکل گسترده ای متهم به حمایت و ارتباط با تروریست های داعش و بقیه دسته جات تکفیریست، به نحوی که داود اوغلو ناچار است، با دروغ های بزرگ و مضحک برای مقابله با آن تلاش کرده و بگوید سیاست های ترکیه امیدبخش هستند. البته امید بخش هستند ولی صرفاً برای تروریست ها، امید بخش می باشند.
با اینکه مقامات ترک از مدتی قبل در هماهنگی کامل با داعش بودند و مقدمات حملات فعلی به عین العرب را در حمله به لشکر 17 و فرودگاه نظامی مستقر در استان رقه فراهم کرده بودند و حمله به عین العرب را بخش مهمی از راهبرد، ضد پ.ک.ک و ضد کردی خود در سوریه تلقی می کردند ولی امروز با مشکل جدیدی روبرو هستند. درست است که سقوط عین العرب، یک هدیه استراتژیک داعش به ترکیه است ولی با تهدیدات پ.ک.ک، با مشکل راهبردی جدیدی روبرو خواهند شد، خصوصاً اینکه تمامی کردهای منطقه با این سیاست ترکیه مخالفند. مذاکره با دولت اردوغان متوقف و درگیری های کردی به داخل خاک ترکیه کشیده می شود. یعنی یک امتیاز در امنیت حاشیه مرزهای جنوبی در مقابل یک تهدید و خطر در امنیت داخلی برای ترک ها ثبت می شود.
در قبال راهبرد و اهداف حداقلی، ترکیه از یک سو به شکل گسترده ای متهم به حمایت و ارتباط با تروریست های داعش و بقیه دسته جات تکفیریست، به نحوی که داود اوغلو ناچار است، با دروغ های بزرگ و مضحک برای مقابله با آن تلاش کرده و بگوید سیاست های ترکیه امیدبخش هستند. البته امید بخش هستند ولی صرفاً برای تروریست ها، امید بخش می باشند.
با اینکه مقامات ترک از مدتی قبل در هماهنگی کامل با داعش بودند و مقدمات حملات فعلی به عین العرب را در حمله به لشکر 17 و فرودگاه نظامی مستقر در استان رقه فراهم کرده بودند و حمله به عین العرب را بخش مهمی از راهبرد، ضد پ.ک.ک و ضد کردی خود در سوریه تلقی می کردند ولی امروز با مشکل جدیدی روبرو هستند. درست است که سقوط عین العرب، یک هدیه استراتژیک داعش به ترکیه است ولی با تهدیدات پ.ک.ک، با مشکل راهبردی جدیدی روبرو خواهند شد، خصوصاً اینکه تمامی کردهای منطقه با این سیاست ترکیه مخالفند. مذاکره با دولت اردوغان متوقف و درگیری های کردی به داخل خاک ترکیه کشیده می شود. یعنی یک امتیاز در امنیت حاشیه مرزهای جنوبی در مقابل یک تهدید و خطر در امنیت داخلی برای ترک ها ثبت می شود.
البته اگر این مشکل تا این حد متوقف می شد، شاید برای ترک ها راهی وجود داشت، چرا که این سیاست آنها، روابط ترکیه با بارزانی و اقلیم کردی را هم تحت تأثیر شدید قرار می دهد و در داخل ترکیه هم، موج جدید گروه های اپوزیسیون، دولت اردوغان را با چالش جدی روبرو خواهد کرد. شاید یکی از دلایل طولانی شدن حمله به عین العرب همین است تا ترکیه برای این مشکل پاسخی پیدا کند. مسئله مهم برای ترک ها این است که حتی اگر برای این مشکل پاسخی دست و پا کنند ولی برای اتهام تروریست پروری و ارتباط با داعش نه تنها با تکذیب به نتیجه نمی رسند بلکه امریکایی ها هم برای فرار از مسئولیت، حاضرند ترکیه و امارات و بقیه را قربانی کنند.
این رسوایی برای همه کسانی که در پروژه تروریست پروری در سوریه مشارکت داشته اند، پر هزینه است. خصوصاً اینکه این پروژه طولانی شود، چرا که اگر یک زمان کوتاه درگیر این پروژه بودند، قابل تحمل بود ولی حالا نه تنها طولانی شده بلکه به نتایج آن هم امید ندارند و برای داستان سرایی ائتلاف مبارزه با داعش هم، هر یک از طرف ها، تفسیر و معانی خاصی را دنبال می کند. در این داستان هم، نگاه سعودی و نگاه ترکیه و قطر و نگاه کلان امریکایی و انگلیسی، از عمر قابل استفاده بودن این پروژه جدید در سوریه خواهد کاست و دعواهای یاد شده هم پایان نخواهد داشت.
* هادی محمدی