بنا بر آمار منتشر شده توسط سازمان "پیو ریسرچ" در سال 2011، در کشور آمریکا حدود 2 میلیون و 595 هزار مسلمان سکونت دارند که این تعداد معادل 0.8 درصد از جمعیت کل این کشور را شامل میشود. این سازمان همچنین پیشبینی میکند که تا سال 2020 جمعیت مسلمانان آمریکا به 4 میلیون و 150 هزار نفر و تا سال 2030 به 6 میلیون و 216 هزار نفر خواهد رسید. مسلمانان بومی آمریکا، اغلب آمریکاییهای آفریقاییتبار یا همان سیاهپوستانی هستند که حدود یک چهارم از جمعیت مسلمانان این کشور را تشکیل میدهند.
با این حال، روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز طی گزارشی مینویسد: "حوادث 11 سپتامبر، زندگی در آمریکا را برای مسلمانان متحول کرد و سیل مهاجران از کشورهایی مثل مصر، پاکستان و مراکش به شدت کاهش یافت. اما پنج سال بعد، بنا به آمار جمعآوری شده توسط وزارت امنیت داخلی و اداره سرشماری، به نظر میرسد تعداد بیشماری از مسلمانان دوباره به آمریکا نقل مکان میکنند. "در ادامه این گزارش میخوانیم که در سال 2005 حدود 96 هزار مسلمان، رسماً شهروند آمریکا شدهاند که این تعداد در 20 سال قبل از آن بیسابقه بوده است. سازمان پیو ریسرچ نیز طی آماری که منتشر کرده نشان میدهد تعداد مسلمانانی که در سال 2009 شهروند رسمی آمریکا شدهاند، حدود 115 هزار نفر بوده است.
مسلمانان همواره در آمریکا یک اقلیت بودهاند و مانند اقلیتهای دیگر در این کشور مورد تبعیض و بیعدالتی قرار گرفتهاند. همانطور که اشاره شد، بسیاری از مسلمانان آمریکا سیاهپوست هستند و ناگفته پیداست که دو عامل مسلمان بودن و سیاهپوست بودن موجب میشود تا سازمانهای دولتی و امنیتی آمریکا از هر گونه فعالیت و پیشرفت این افراد جلوگیری و آنها را به شدت سرکوب کند.
الامین سال 1967 به ریاست کمیته هماهنگی فعالیتهای مسالمتآمیز دانشجویان انتخاب شد و دقیقاً همان سال بود که در شهر "کمبریج" ایالت "مریلند" به جرم تحریک مردم و ایجاد شورش به خاطر سخنرانی در این شهر دستگیر شد. وی در سال 1971 بار دیگر و این بار به جرم شلیک گلوله در جریان سرقت از یک مغازه مشروبفروشی در نیویورک بازداشت شد. الامین به پنج سال حبس در زندان "آتیکا" محکوم شد. وی طی همین پنج سال اسلام آورد و نام خود را نیز به "جمیل عبدالله الامین" تغییر داد. بعد از آزادی از زندان آتیکا، یک مغازه خواربار فروشی تأسیس کرد و به یکی از رهبران معنوی مسلمانان و همچنین فعالین اجتماعی تبدیل شد که مردم محله خود در "وست اند" شهر آتلانتا در ایالت جورجیا را به دور شدن از مواد مخدر و قمار موعظه میکرد.
با این حال، ماجرای آخرین باری که
جمیل الامین به زندان افتاد، از ماه مه سال 1999 آغاز میشود. آنچه دولت آمریکا میگوید
اتفاق افتاده، این است: یک افسر پلیس خودروی جمیل الامین را در شهر "ماریتا"ی ایالت جورجیا
متوقف میکند و بعد از آنکه مشخصات خودرو را بررسی میکند، متوجه میشود که خودرو
سرقتی است و سند بیمه نیز ندارد. بعد از جستجوی مدارک الامین، یک نشان پلیس هم در
مدارک وی پیدا میشود. الامین به جرم سرقت و جعل هویت دستگیر میشود، اما با وثیقه
10 هزار دلاری، آزاد میشود. الامین در دادگاهی که به همین پرونده اختصاص داده میشود
حضور پیدا نمیکند و بنابراین فراری محسوب و حکم جلب وی صادر میشود.
زمانی که دو افسر سیاهپوست پلیس به نامهای "آلدرانون اینگلیش" و "ریکی کینچن" برای دستگیری الامین به مغازه او مراجعه میکنند، او را نزدیک یک خودروی مرسدس بنز سیاه رنگ میبینند. دو افسر پلیس به جمیل الامین که دستهای خود را مخفی کرده است، دستور میدهند تا دستهایش را به آنها نشان بدهد. او هم به سرعت دو اسلحه خود را جلو میآورد و به هر دوی آنها شلیک میکند. کینچن با شش گلوله ای که به او اصابت میکند، جان میدهد و اینگلیش علیرغم آنکه از ناحیه هر دو پا، دست چپ و سمت راست سینهاش مورد اصابت گلوله قرار میگیرد، اما زنده میماند و در تصاویری که به وی نشان میدهند، جمیل الامین را به عنوان عامل تیراندازی شناسایی میکند.
الامین پس از تیراندازی، به "وایت هال" ایالت آلاباما فرار میکند و برای بار دوم، در لیست تحتتعقیبترین افراد افبیآی قرار میگیرد. چهار روز بعد، صد افسر تا دندان مسلح آمریکایی، او را دستگیر میکنند. الامین هنگاه دستگیری، جلیقه ضدگلوله پوشیده و خودروی مرسدس بنز را نیز همراه خود دارد که جای گلوله روی این خودرو مشهود است. الامین رایفل کالیبر 0.223 و تفنگ دستی 9 میلیمتری نیز با خود دارد که پس از آزمایش مشخص میشود این اسلحهها، همانهایی هستند که به اینگلیش و کینچن شلیک کردهاند. اما در ماه مه سال 2000، زمانی که دادستان منطقه "فولتون کانتی" اعلام کرد دولت، مجازات اعدام را به خاطر قتل کینچن و جرائم دیگر برای الامین در نظر گرفته است، جمیل الامین خود را بیگناه معرفی میکند.
اما این ماجرا را باید از زبانی غیر از زبان دولت آمریکا نیز شنید. مجله آمریکایی "ایلوم" درباره سرنوشت واقعی جمیل الامین اینگونه مینویسد: بیش از 10 سال است که "امام جمیل عبدالله الامین" در یک سلول انفرادی است و معمولاً 23 ساعت در روز را تقریبا بدون هیچ ارتباطی با انسانهای دیگر سپری میکند. الامین اکنون تنها با عنوان 99974-555 شناخته میشود، شمارهای که در زندان فدرال و فوقالعاده امنیتی موسوم به ADX در فلورانس ایالت کلرادو به وی داده شده است. او در حال گذراندن محکومیت به خاطر جرم و جنایتی است که بسیاری از مردم معتقدند وی هرگز مرتکب نشده است.
الامین در ماه مارس سال 2000 به قتل یک معاون کلانتر و زخمی کردن یک افسر دیگر متهم و دو سال بعد نیز به حبس ابد محکوم شد. وی شب 1 آگوست سال 2007 مخفیانه به زندان فوق-امنیتی "ادمینستریتیو مکسیموم فسیلیتی" منتقل شد، بدون اطلاع خانواده و یا حتی وکیل قانونیاش.
الامین همیشه بیگناهی خود را اظهار داشته است. وی در بیانیهای که پس از دستگیری، منتشر کرد، مینویسد: "بگذارید مقابل خانواده این آقایان (دو افسر پلیس)، مقابل دولت و مقابل هر کسی که شجاعت شنیدن واقعیت را دارد، بگویم که من نه به کسی شلیک کرده و نه کسی را کشتهام. من بیگناهم."
واقعیت این است که الامین از دهه 60 میلادی و حتی پیش از آن تحت تعقیب افبیآی بوده است. اسنادی که در وبسایت رسمی افبیآی نیز منتشر شده است نشان میدهد که"جی ادگا هوور" مدیر وقت این سازمان، طی نامهای به همه افسران افبیآی در ماه آگوست سال 1967، دستور میدهد تا الامین، به همراه سه نفر دیگر از جمله "الایجا محمد" رهبر گروه دینی "امت اسلام"، هدف برنامهای قرار بگیرد که علیه "گروههای ملیگرای سیاهپوست اشاعهدهنده نفرت" طراحی شده بود. به موجب این برنامه و در دهه 90، چندین عامل نفوذی از سوی افبیآی در آتلانتا مأمور شدند تا از راههای مختلف، ارتباطی میان الامین و فعالیتهای مجرمانه پیدا کنند. افبیآی علیرغم تهیه گزارشی 44 هزار صفحهای درباره جمیل الامین، نتوانست حتی یک جرم در پرونده وی ثبت کند.
الامین پس از آنکه ریاست کمیته هماهنگی فعالیتهای مسالمتآمیز دانشجویان را به عهده گرفت و در شهر کمبریج سخنرانی کرد، هنگام برگشت به طرف منزل، هدف حمله گروهی از نیروهای پلیس قرار گرفت که پشت درخت مخفی شده بودند و به طرف وی شلیک کردند. وی و اطرافیانش توانستند از حادثه جان سالم به در ببرند، اگرچه الامین از ناحیه سر جراحت مختصری برداشت. مدتی بعد، یک دبستان مخروبه که مخصوص کودکان سیاهپوست بود، آتش گرفت و الامین که مورد حمله واقع شده بود، به آتش زدن این مدرسه متهم شد. فرماندار وقت ایالت "مریلند" درباره الامین گفته بود: "امیدوارم زود دستگیرش کنند، به زندان بیندازندش و کلید زندان را هم گم و گور کنند."
در ماه مارس سال 1970، الامین برای محاکمه به اتهام تحریک مردم برای شورش و همچنین اقدام به آتش زدن یک دبستان، به دادگاه فراخوانده شد. در تاریخ 9 مارس، یک مایل آنطرفتر از دادگاهی که الامین قرار بود محاکمه شود، خودرویی حامل دو نفر از اعضای کمیته هماهنگی فعالیتهای مسالمتآمیز دانشجویان با یک بمب منفجر شد و هر دو نفر کشته شدند. اگرچه ادعا میشد این دو میخواستهاند دادگاه را منفجر کنند که بمب به طور اتفاقی در خودروی خودشان منفجر شده است، اما حتی خود پلیس هم اعتراف کرده بود که این خودرو در حال بازگشت از مریلند به واشنگتن بوده و بنابراین حتی به طرف دادگاه هم حرکت نمیکرده است. بعدها مشخص شد که عاملان بمبگذاری تصور میکردهاند که الامین در هنگام انفجار، در این خودرو خواهد بود. شب بعد نیز بمب دیگری بخشی از دیوار دادگاه را فرو ریخت.
خطری که الامین را تهدید میکرد، موجب شد تا وی در دادگاه حاضر نشود. او برای مدتی ناپدید شد و به این ترتیب، در لیست 10 نفر تحت تعقیب افبیآی قرار گرفت. بعدها "باب وودوارد" در هفتهنامه "مونتگومری سنتینل" نوشت که "ویلیام ییتس" وکیل دولت در پرونده، صراحتاً گفته است که اتهام آتشسوزی برای این بود که الامین در لیست تحتتعقیبهای افبیآی قرار بگیرد.
31 مه سال 1999 حدود ساعت 5:30 عصر، یک افسر پلیس در "ماریتا"ی ایالت جورجیا به نام "جانی مک"، خودروی الامین را متوقف کرد. وی متوجه شده بود که خودرو، برچسب "بیرون آمده از مغازه" را دارد. این برچسب هنگامی به یک خودرو داده میشود که خودرو در انتظار صدور پلاک دائم باشد. برچسب تا سی روز اعتبار دارد و زمان متوقف شدن خودروی الامین نیز اعتبار این برچسب تمام نشده بود. "مک" در شهادت مقابل دادگاه گفت که متوقف کردن این نوع خودروها بخشی از وظیفه وی بوده است. این افسر پلیس، شماره شناسایی خودرو را چک کرده و متوجه شد که خودرو، سرقتی است. وی الامین را از خودرو پیاده کرد و مدارک او را بررسی نمود. در مدارک الامین، یک نشان پلیس هم پیدا شد. این در حالی است که سند خرید خودرو، نشان میدهد که الامین مالک قانونی آن است و بعد از دستگیری الامین، "جان جکسون" شهردار وقت "وایت هال" در ایالت آلاباما نامهای به مقامات مربوط در ایالت جورجیا فرستاد که ثابت میکرد خود وی این نشان را به عنوان یک نشان افتخاری به الامین اهدا کرده است. علیرغم همه این شواهد، الامین به جرم رانندگی در خودرویی سرقتی و بدون سند بیمه، و همچنین جعل هویت یک افسر پلیس، بازداشت شد. در این مقطع زمانی به الامین پیشنهاد شد تا خود را مقصر معرفی کند که در این صورت تنها به سه ماه زندان محکوم میشد، اما او که میدانست جرمی مرتکب نشده است، چنین اعترافی نکرد.
قرار بود روز 28 ژانویه سال 2000، دادگاه الامین برگزار شود، اما طوفانی در جورجیا وزیدن گرفت و دادگاه آن روز بسته بود. الامین که نمایندهای هم در دادگاه نداشت، نه تماسی دریافت کرد و نه به او اطلاع دادند که تاریخ بعدی برای دادگاهش چه زمانی است. طوفان و بیاطلاعی الامین دست به دست هم دادند و آخرین بهانه را برای اتهام بزرگ و سرنوشتساز علیه وی آماده کردند.
پنجشنبه 16 مارس 2000 ساعت 10 شب، دو افسر سیاهپوست پلیس به نامهای "ریکی کینچن" و "آلدرانون اینگلیش" برای دستگیری الامین به جرم عدم حضور در دادگاه به مغازه او مراجعه کردند. این دو، خودروی گشت خود را مقابل یک خودروی مرسدس بنز در اطراف مغازه الامین پارک کردند که تصور میکردند متعلق به الامین است. وقتی دیدند یک مرد سیاهپوست از خودرو خارج شد، با اسلحههای کشیده از خودروی خود خارج شدند. در یک لحظه، درگیری آغاز شد و هر دو افسر پلیس به ضرب گلوله مرد سیاهپوست به زمین افتادند.
کینچن بر اثر جراحات وارده کشته شد، اما اینگلیش چند روز را در آیسییو بود و بعد مرخص شد. بر اساس شهادتهایی افسران پلیس دادند، الامین تحت تعقیب قرار گرفت. این تعقیب 4 روز طول کشید و در نهایت الامین دستگیر شد. مأمورین فدرال آمریکا میگویند در طول این چهار روز، یک خودروی کادیلاک هم که تصور میشد به حادثه تیراندازی به کینچن و اینگلیش مربوط بوده است، متوقف شده و اگرچه الامین در این خودرو نبود، اما سرنشینان خودرو دستگیر و بازداشت شدند. به این ترتیب، حقایق درباره دستگیری و اتهامات به الامین هنوز هم مشخص نیست، چرا که مأمورین امنیتی افبیآی و دیگر مأمورین فدرال، هر کدام توصیف متفاوتی از دستگیری وی دارند. مثلاً افبیآی گفته بود که الامین به درون جنگل فرار کرده و قبل از فرار هم به سمت مأمورین دولتی شلیک کرده است، اما شاهدین در دادگاه شهادت دادند که مردی که به جنگل فرار کرده بود نه لباسهایی شبیه به الامین داشت و نه از نظر فیزیکی شباهتی با الامین داشت. ادعای افبیآی نیز بعدها کاملاً رد شد.
در جریان پرونده الامین، اینگلیش به عنوان تنها شاهد عینی که الامین را به عنوان ضارب خود و قاتل کینچن شناسایی کرده بود، حاضر نشد با وکیل مدافع الامین مصاحبه کند. هنوز هم به نظر میرسد موضوعی وجود دارد که اینگلیش درباره آن پنهانکاری میکند، چرا که وقتی یکی از محققین درباره پرونده الامین بعد از 12 سال، با اینگلیش تماس گرفت، وی بلافاصله پس از شنیدن نام الامین صدایش لرزید و به هیچ عنوان حاضر به گفتگو در اینباره نشد.
خود الامین هم در دادگاه بارها تقاضا کرد تا پشت تریبون برود و اتفاقاتی که افتاده بود را از زبان خودش هم مطرح کند، با این حال و علیرغم حقی که قانون به او میداد تا این کار را بکند، اما دادگاه به وی اجازه نداد تا در دفاع از خود چیزی بگوید. در تاریخ 13 مارس 2002، هیئت منصفه دادگاه، رأی نهایی خود را اعلام کرد: الامین مجرم است. "تری واکر" یکی از اعضای هیئت منصفه درباره رأی نهایی دادگاه میگوید: "عدم شهادت الامین در دادگاه نقش مهمی در تصمیم ما درباره رأی نهایی داشت. ما دوست داشتیم شهادت الامین را هم بشنویم، اما او در دادگاه شهادت نداد و همین باعث شد تا ما نتیجه بگیریم که وی مجرم است."
"جک مارتین" عضو اصلی تیم مدافع الامین میگوید به خاطر ندارد که الامین درخواست داده باشد که در دادگاه شهادت بدهد. البته مارتین بعدها اعتراف کرد که الامین بنا به توصیه تیم مدافع از شهاد دادن خودداری کرده است. این در حالی است که در متن مکتوب دادگاه الامین آمده است که بعد از اعلام رأی نهایی بود که موضوع شهادت دادن الامین در دادگاه مطرح شد. حتی خود قاضی هم گیج شده بود و بعد از مرخص کردن هیئت منصفه پرسید که آیا الامین میداند که حق دارد در دادگاه شهادت بدهد یا نه. مارتین بارها از گفتگو درباره این موضوع خودداری کرده است.
الامین محکوم شده بود و دیگر اهمیتی نداشت که دقیقاً در همان روز اعلام حکم نهایی دادگاه، دادگاه دیگری رأی داد که متوقف کردن الامین توسط اولین افسر پلیس و گشتن مدارک او که منجر به اتهام به راندن خودروی سرقتی و جعل هویت شده بود، از نظر قانون اساسی آمریکا مردود است و حق الامین در عدم "جستجو و بازداشت غیرمنطقی" پلیس را زیرپا گذاشته است. با این حال، آنچه موثقتر از این حکم دادگاه، بیگناهی الامین را ثابت میکند، اتفاق دیگری است که هرگز در پرونده الامین گنجانده و یا حتی دخالت داده نشد.
"اوتیس جکسون" علناً خود را رهبر یکی از قدیمیترین گروههای گانگستری در شیکاگو موسوم به "ملت دستیار قدرتمند خدا" خوانده است. وی به جرم شلیک به یک شهروند آمریکایی 16 ماه در زندان بود و از تاریخ 31 ژانویه 2000 با عفو مشروط از زندان آزاد شد، اما در حبس خانگی به سر میبرد. وی توسط ردیابی که به پایش بسته شده بود و همچنین تماسهای متناوب با خانه مادریاش، تحت نظر بود تا از خانه مادرش در آتلانتا خارج نشود. "سارا بیکن" افسر مراقب جکسون به او کمک کرد تا در رستورانی در محله خود، کار پیدا کند و هر روز ده ساعت به او وقت میداد تا به محل کارش برود و شیفت خود را بماند و برگردد. "بیکن" تصور میکرد جکسون دسترسی به هیچ وسیله نقلیهای ندارد. این در حالی بود که شبی که کینچن و اینگلیش مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، جکسون کادیلاک مشکیرنگ پسر عمویش را گرفته بود و با آن به محل کارش رفته بود.
جکسون اتفاقات آن شب را به خوبی به یاد دارد و حتی به صورت مکتوب نیز شهادت داده است. همان شب، شبی بود که جکسون ارتقای شغلی پیدا کرد و بنابراین لازم نبود آن شب را کار کند. وی بلافاصله فهمید که میتواند 10 ساعت در اختیار خودش باشد. بعد از خرید از مرکز خریدی در "وست اند"، وی با عبور از یک مرسدس بنز مشکی، به طرف مسجدی رفت که امام آن الامین بود، اما الامین را آنجا پیدا نکرد. به او گفتند که میتواند الامین را در مغازهاش پیدا کند. جکسون برای آنکه با الامین درباره این صحبت کند که چگونه سازمان گانگستری او میتواند به الامین کمک کند، به طرف مغازه الامین رفت، اما مغازه هم بسته بود. وقتی داشت از مغازه فاصله میگرفت، یک خودروی پلیس را دید که مقابل یک مرسدس بنز پارک کرده است. دو افسر پلیس از خودرو خارج شدند و به او دستور دادند تا دستهایش را به آنها نشان بدهد.
دستنوشته اعترافات اوتیس جکسون
جکسون با خود فکر کرد که افسران پلیس حتماً فکر میکنند که قصد سرقت از مغازه را داشته است، بنابراین او را میگردند و اسلحهاش را پیدا میکنند. این یعنی دومین تخطی آشکار از حبس خانگی. بنابراین به دستور افسران پلیس گوش نداد و در عوض به آنها توضیح داد که نه برای سرقت از مغازه و نه برای دزدیدن مرسدس بنز به اینجا آمده است. افسران پلیس که سلاحهای خود را هم بیرون آورده بودند، به جکسون نزدیک شدند. جکسون تصمیم عجولانهای گرفت و شروع به شلیک به طرف دو افسر پلیس کرد.
اعترافات بعدی جکسون در دادگاه خودش که نهایتاً به برگرداندن او به زندان منتهی شد، پیش از برگزاری دادگاه الامین، به تیم مدافع وی ارائه شد، اما این تیم حکم داد که "برای همه واضح است که اظهارات جکسون اعتبار ندارد و وی مشکلات ذهنی دارد." این اطلاعات جدید و تناقضگوییهای مأمورین امنیتی آمریکا درباره پرونده الامین نشان میدهد که وی به خاطر جرمی که "اوتیس جکسون" مرتکب شده و حتی سه بار مجزا به آن اعتراف هم کرده است، تا آخر عمر خود در زندان به سر خواهد برد.
اما این پایان ماجرا نیست. اگرچه الامین در حال حاضر در یکی از امنیتیترین زندانهای زیرزمینی دنیا و در یک سلول انفرادی به سر میبرد، اما همسر الامین درباره این مرد 68 ساله میگوید: "حالش خیلی خوب است. تا زمانی که کسی جلوی نماز خواندنش را نگیرد، حالش خوب است. شعار جمیل این است: هنوز هم پنج نوبت در روز، برقرار است." البته دیدار الامین با خانوادهاش، بعد از انتقال او به زندان فدرال در کلورادو به شدت محدود شده است. الامین تنها 4 یا 5 بار در سال میتواند همسر و فرزندش "کایری" را ملاقات کند. "کریمه" همسر الامین که خودش نیز یک وکیل است، تا به امروز نقش هماهنگکننده را در پرونده الامین ایفا میکند.
اگرچه هنوز هم پرونده الامین با توجه به اعترافات جکسون و درخواستهای تجدیدنظر و برگزاری مجدد دادگاه ادامه دارد، اما امید زیادی نمیرود که حکم دادگاه درباره الامین تغییری کند. کریمه الامین در اینباره میگوید: "من تسلیم امر خدا هستم. همین باعث میشود این وضعیت برایم آسان شود. من تنها میتوانم کار خودم را خوب انجام بدهم و به جمیل کمک کنم، اما میدانم که تنها کاری را انجام خواهم داد که برایم مقدر شده است. به این هم راضی هستم. سؤالی هم نمیکنم. حتماً حکمتی دارد که خدا جمیل را در زندان نگه داشته است."