به گزارش مشرق،
«ناصر قندیل» سردبیر روزنامه لبنانی «البناء» در نامهای سرگشاده به رییس
جمهور ایران از اظهارات برخی مسئولان ایرانی درباره امپراتوری فارسها به
پایتختی بغداد انتقاد کرد. متن این نامه در ادامه میآید:
من جزو آنهایی نیستم که نیاز داشته باشم موضعگیریهای خود را در دفاع از انقلاب اسلامی ایران چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن شرح دهم، به ویژه در دوران جنگ تحمیلی با عراق که همه چشم ها به این نهال نوپا دوخته شده بود، جنگی که به تحریک آمریکاییها و با پول کشورهای حاشیه خلیج فارس شکل گرفت، اینجانب همواره جزء کسانی بودم که بارها به تاوان موضع گیری های خود نزدیک بود جانم را نیز تقدیم کنم، چرا که ایران بعد از انقلاب را تحولی استراتژیک در نقشه خاورمیانه و جهان، و سپیده دمی برای جهانی متعادلتر و خاورمیانهای امنتر و مستقل تر و آزادتر می دانستم و آن را تحقق دهنده رویای آزادسازی فلسطین می دیدم که روزبه روز به واقعیت نزدیکتر میشود.
اینجانب قصد ندارم درباره جایگاه بر حق ایران که در این مسیر فداکاری های بسیاری انجام داده و عمق دیدگاه و آرمان خود را به اثبات رسانده بحث کنم چرا که از همان ابتدای آشنایی ام با مقاله ها و سخنرانی های امام خمینی (ره) و ملاقات با ایشان در سال ۱۹۸۰ و نیز دیدارهایی که با شخصیت های نزدیک به ایشان از جمله امام سید علی خامنه ای داشتم به حقانیت این مسیر ایمان آوردم.
هر زمان که درگیریها در منطقه خاورمیانه در مقابل توحش آمریکایی بالا گرفت و به نفع جریان مقاومت خاتمه یافت تبحر و مهارت عقلی ایشان (امام خامنه ای) بیش از پیش تجلی پیدا کرد و جایگاه فلسطین در نزد ایشان و سلوک رفیع اخلاقی وی و حمایت شان از مسائل انسانی بدون در نظر گرفتن تعصب های طائفه ای و مذهبی و قومی و منطقه ای و نژادی، روزبروز روشنتر از قبل شد.
ما لبنانی ها شاهد بودیم چگونه مقاومت اسلامی حزب الله به مدد حمایت های بی چشم داشت ایران، عزت و کرامت و آقایی برای کشورمان به ارمغان آورد، این در حالی بود که مقاومت همواره آماج انواع اتهام ها قرار داشت و عده ای آن را نه مقاومت بلکه برگ برنده ای در دست ایران می نامیدند. اما آزاد سازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ باعث نشد تغییری در روابط ایران و غرب حاصل شود، و این مساله درست نبودن اتهام ها را ثابت می کرد.
پس از شروع جنگ جهانی علیه سوریه، فداکاریهای ایران و خونهایی که در این مساله تقدیم کرد، نشان از دیدگاه راسخ ایران در زمینه برقراری ارتباط بین حلقههای مقاومت داشت و از فهم استراتژیک عمیق این کشور درباره پیروزی کشورهای دوست و هم پیمانان در کنار هم و به کمک هم حکایت می کرد. کمک های بلا عوض و بی قید و شرطی که بدون چشم داشت نفوذ در آن کشور انجام میشود به منزله حمایت و سرمایه گذاری این ایثارگریها در حساب کشور دوست است، پیروزیهای کسب شده نیز در حقیقت پیروزی مشترک برای هر دو کشور به شمار میرود، از همین رو طبیعی است که هر کدام از آن دو درصدد تقویت جایگاه خود در معادلههایی برآیند که به امنیت منطقهای آنها ارتباط پیدا میکند. در جنگ سی و سه روزه لبنان، مقاومت لبنانی حمایت بیحدوحصر و بدون شرط و شروط را از ایران و سوریه دریافت کرد، آنهم در شرایطی که تضمینی برای پیروزی وجود نداشت، بلکه خطر و ریسک شکست نیز وجود داشت و عواقب این شکست ایران و سوریه را هم بینصیب نمیگذاشت. اما زمانی که جنگ با پیروزی مقاومت خاتمه یافت طبیعی بود که سوریه و ایران در این پیروزی سهم داشته باشند و جایگاه همه آنها در معادلههای بینالمللی و منطقهای تقویت شود. جای تعجبی نداشت که روسیه این پیروزی را تحول جهانی بداند و هوگو چاوز در ونزوئلا آن را آغاز مرحله جدیدی در مسیر آزادی بنامد.
ایران امروز به قدرت بینالمللی در حال رشد و نماینده واقعی مردم مشرق زمین تبدیل شده است. مردمی که از وابستگی و قرار گرفتن تحت هیمنه قدرتهای بزرگ به تنگ آمدهاند و میخواهند از جنگ افروزی های تروریستی و تعصبها و فتنههای مذهبی خلاصی پیدا کنند. ایران امروز پس از چند دهه مقاومت اسطوره مانند و تقدیم قربانیهای فراوان که ملت ایران در این مسیر انجام داد امروز به لحظه ثمردهی و نتیجهگیری نزدیک شده و دیدگان همه به آن لحظه موعود دوخته شده است.
پیروزی بالاتر آن است که هویت این پیروزی فراموشمان نشود و به خاطر داشته باشیم که این پیروزی پیروزی ملتها در برابر طاغوتها و برای خلاص شدن از هیمنه بیگانگان بود تا راهی به سوی آزادسازی فلسطین و ایجاد وحدت بین ملت های منطقه و طوائف و مذاهب مختلف آن باشد.
نباید اجازه داد این موفقیتها رقابت بر سر تعیین هویت آن را به راه اندازد و آن را در چارچوب تنگ گروه و طائفه و مذهب و قوم و نژاد خاصی قرار دهد که هویتهای موجود بین دیگر ملتهای منطقه را که شریکان در پیروزی و شکستها هستند، به چالش بطلبد.
ما اطمینان داریم انتصار بزرگی که سید حسن نصرالله به همه لبنانیها هدیه کرد و حتی به دشمنان داخلی خود در لبنان نیز اجازه جشن گرفتن برای آن را داد بخشی از پیروزی بود که ایران به فلسطین و ملت ها و طوایف و مذاهب و نژادهای موجود در منطقه هدیه داده و از آنها خواسته تا مانند یک شریک این پیروزی را از آن خود بدانند و برایش شادمانی کنند.
از همین رو به حساسیت و دقت مرحله کنونی را به روسای ایرانی خصوصا به جناب آقای روحانی رییس جمهور محترم ایران یادآور میشویم. باید مراقب بود هیچگونه کلمه و سخنی اینجا و آنجا گفته نشود که عواطف و احساسات عده ای را تحت تاثیر قرار دهد چرا که این مساله به فرصت مجانی به آنها خواهد داد که در گوشه و کنار کمین گرفتهاند.
میدانیم و اطمینان داریم که این گفتهها توسط رسانههای فتنهانگیز و به واسطه خارج کردن جمله از سیاق خود در بوق و کرنا شده تعبیر درست و واقعی از موضع ایران نمیباشد. رسانههای فتنه در تمام شبانه روز میکوشند تا ایران را درصدد برپایی امپراتوری فارسی به پایتختی بغداد معرفی کنند و آزادسازی سوریه را نیز که به مدد ایران در حال اتمام است در همین راستا قلمداد کنند. در اظهارات منسوب به برخی مسئولان و مشاوران ایرانی میتوان به موارد دیگری از این قبیل نیز اشاره کرد که البته باید بین آنها تفاوت قائل شد. لذا سخن از اینکه رسیدن ایران به مرزهای آبی دریای مدیترانه و باب المندب را نمیتوان از این باب دانست و این اظهارات باعث خوشحالی و احساس افتخار همه نیروهای مقاومت میشود.
به عنوان یک فرد که قصد تعبیر از میزان حرص و اهتمام خود را دارد و به ظرافتهای بازی رسانهای و نیز به خطر سهلانگاری از سوءاستفادههای پلید دشنمان در لحظههای حساس کاملا واقف است این نامه را برایتان نگاشتم. در شرایطی که آمریکا و عربستان امید بالایی به عشایر عراق داشتند ملاحظه میکنیم که این عشایر در دیدار با مارتین دمپسی که به منظور تحریک آنها علیه ایران انجام گرفت، اقدام به تعریف و تمجید از ایران کرده و از فداکاریهای انجام گرفته توسط ایران سخن گفتند.
سخن جنجالی منسوب به یکی از مسئولان ایرانی بدون شک در مقایسه با موضعگیریهای اصولی رهبران معنوی و رسمی ایران و در راس همه آنها امام سید علی خامنهای به منزله کلامی سطحی و گذرا تلقی خواهد شد اما برماست که به دست خود منفعت مجانی را تقدیم دشمنان نکنیم و با فرصت دادن به دشمنان در کمین، موجبات نگرانی دوستان را فراهم نکنیم.
من جزو آنهایی نیستم که نیاز داشته باشم موضعگیریهای خود را در دفاع از انقلاب اسلامی ایران چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن شرح دهم، به ویژه در دوران جنگ تحمیلی با عراق که همه چشم ها به این نهال نوپا دوخته شده بود، جنگی که به تحریک آمریکاییها و با پول کشورهای حاشیه خلیج فارس شکل گرفت، اینجانب همواره جزء کسانی بودم که بارها به تاوان موضع گیری های خود نزدیک بود جانم را نیز تقدیم کنم، چرا که ایران بعد از انقلاب را تحولی استراتژیک در نقشه خاورمیانه و جهان، و سپیده دمی برای جهانی متعادلتر و خاورمیانهای امنتر و مستقل تر و آزادتر می دانستم و آن را تحقق دهنده رویای آزادسازی فلسطین می دیدم که روزبه روز به واقعیت نزدیکتر میشود.
اینجانب قصد ندارم درباره جایگاه بر حق ایران که در این مسیر فداکاری های بسیاری انجام داده و عمق دیدگاه و آرمان خود را به اثبات رسانده بحث کنم چرا که از همان ابتدای آشنایی ام با مقاله ها و سخنرانی های امام خمینی (ره) و ملاقات با ایشان در سال ۱۹۸۰ و نیز دیدارهایی که با شخصیت های نزدیک به ایشان از جمله امام سید علی خامنه ای داشتم به حقانیت این مسیر ایمان آوردم.
هر زمان که درگیریها در منطقه خاورمیانه در مقابل توحش آمریکایی بالا گرفت و به نفع جریان مقاومت خاتمه یافت تبحر و مهارت عقلی ایشان (امام خامنه ای) بیش از پیش تجلی پیدا کرد و جایگاه فلسطین در نزد ایشان و سلوک رفیع اخلاقی وی و حمایت شان از مسائل انسانی بدون در نظر گرفتن تعصب های طائفه ای و مذهبی و قومی و منطقه ای و نژادی، روزبروز روشنتر از قبل شد.
ما لبنانی ها شاهد بودیم چگونه مقاومت اسلامی حزب الله به مدد حمایت های بی چشم داشت ایران، عزت و کرامت و آقایی برای کشورمان به ارمغان آورد، این در حالی بود که مقاومت همواره آماج انواع اتهام ها قرار داشت و عده ای آن را نه مقاومت بلکه برگ برنده ای در دست ایران می نامیدند. اما آزاد سازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ باعث نشد تغییری در روابط ایران و غرب حاصل شود، و این مساله درست نبودن اتهام ها را ثابت می کرد.
پس از شروع جنگ جهانی علیه سوریه، فداکاریهای ایران و خونهایی که در این مساله تقدیم کرد، نشان از دیدگاه راسخ ایران در زمینه برقراری ارتباط بین حلقههای مقاومت داشت و از فهم استراتژیک عمیق این کشور درباره پیروزی کشورهای دوست و هم پیمانان در کنار هم و به کمک هم حکایت می کرد. کمک های بلا عوض و بی قید و شرطی که بدون چشم داشت نفوذ در آن کشور انجام میشود به منزله حمایت و سرمایه گذاری این ایثارگریها در حساب کشور دوست است، پیروزیهای کسب شده نیز در حقیقت پیروزی مشترک برای هر دو کشور به شمار میرود، از همین رو طبیعی است که هر کدام از آن دو درصدد تقویت جایگاه خود در معادلههایی برآیند که به امنیت منطقهای آنها ارتباط پیدا میکند. در جنگ سی و سه روزه لبنان، مقاومت لبنانی حمایت بیحدوحصر و بدون شرط و شروط را از ایران و سوریه دریافت کرد، آنهم در شرایطی که تضمینی برای پیروزی وجود نداشت، بلکه خطر و ریسک شکست نیز وجود داشت و عواقب این شکست ایران و سوریه را هم بینصیب نمیگذاشت. اما زمانی که جنگ با پیروزی مقاومت خاتمه یافت طبیعی بود که سوریه و ایران در این پیروزی سهم داشته باشند و جایگاه همه آنها در معادلههای بینالمللی و منطقهای تقویت شود. جای تعجبی نداشت که روسیه این پیروزی را تحول جهانی بداند و هوگو چاوز در ونزوئلا آن را آغاز مرحله جدیدی در مسیر آزادی بنامد.
ایران امروز به قدرت بینالمللی در حال رشد و نماینده واقعی مردم مشرق زمین تبدیل شده است. مردمی که از وابستگی و قرار گرفتن تحت هیمنه قدرتهای بزرگ به تنگ آمدهاند و میخواهند از جنگ افروزی های تروریستی و تعصبها و فتنههای مذهبی خلاصی پیدا کنند. ایران امروز پس از چند دهه مقاومت اسطوره مانند و تقدیم قربانیهای فراوان که ملت ایران در این مسیر انجام داد امروز به لحظه ثمردهی و نتیجهگیری نزدیک شده و دیدگان همه به آن لحظه موعود دوخته شده است.
پیروزی بالاتر آن است که هویت این پیروزی فراموشمان نشود و به خاطر داشته باشیم که این پیروزی پیروزی ملتها در برابر طاغوتها و برای خلاص شدن از هیمنه بیگانگان بود تا راهی به سوی آزادسازی فلسطین و ایجاد وحدت بین ملت های منطقه و طوائف و مذاهب مختلف آن باشد.
نباید اجازه داد این موفقیتها رقابت بر سر تعیین هویت آن را به راه اندازد و آن را در چارچوب تنگ گروه و طائفه و مذهب و قوم و نژاد خاصی قرار دهد که هویتهای موجود بین دیگر ملتهای منطقه را که شریکان در پیروزی و شکستها هستند، به چالش بطلبد.
ما اطمینان داریم انتصار بزرگی که سید حسن نصرالله به همه لبنانیها هدیه کرد و حتی به دشمنان داخلی خود در لبنان نیز اجازه جشن گرفتن برای آن را داد بخشی از پیروزی بود که ایران به فلسطین و ملت ها و طوایف و مذاهب و نژادهای موجود در منطقه هدیه داده و از آنها خواسته تا مانند یک شریک این پیروزی را از آن خود بدانند و برایش شادمانی کنند.
از همین رو به حساسیت و دقت مرحله کنونی را به روسای ایرانی خصوصا به جناب آقای روحانی رییس جمهور محترم ایران یادآور میشویم. باید مراقب بود هیچگونه کلمه و سخنی اینجا و آنجا گفته نشود که عواطف و احساسات عده ای را تحت تاثیر قرار دهد چرا که این مساله به فرصت مجانی به آنها خواهد داد که در گوشه و کنار کمین گرفتهاند.
میدانیم و اطمینان داریم که این گفتهها توسط رسانههای فتنهانگیز و به واسطه خارج کردن جمله از سیاق خود در بوق و کرنا شده تعبیر درست و واقعی از موضع ایران نمیباشد. رسانههای فتنه در تمام شبانه روز میکوشند تا ایران را درصدد برپایی امپراتوری فارسی به پایتختی بغداد معرفی کنند و آزادسازی سوریه را نیز که به مدد ایران در حال اتمام است در همین راستا قلمداد کنند. در اظهارات منسوب به برخی مسئولان و مشاوران ایرانی میتوان به موارد دیگری از این قبیل نیز اشاره کرد که البته باید بین آنها تفاوت قائل شد. لذا سخن از اینکه رسیدن ایران به مرزهای آبی دریای مدیترانه و باب المندب را نمیتوان از این باب دانست و این اظهارات باعث خوشحالی و احساس افتخار همه نیروهای مقاومت میشود.
به عنوان یک فرد که قصد تعبیر از میزان حرص و اهتمام خود را دارد و به ظرافتهای بازی رسانهای و نیز به خطر سهلانگاری از سوءاستفادههای پلید دشنمان در لحظههای حساس کاملا واقف است این نامه را برایتان نگاشتم. در شرایطی که آمریکا و عربستان امید بالایی به عشایر عراق داشتند ملاحظه میکنیم که این عشایر در دیدار با مارتین دمپسی که به منظور تحریک آنها علیه ایران انجام گرفت، اقدام به تعریف و تمجید از ایران کرده و از فداکاریهای انجام گرفته توسط ایران سخن گفتند.
سخن جنجالی منسوب به یکی از مسئولان ایرانی بدون شک در مقایسه با موضعگیریهای اصولی رهبران معنوی و رسمی ایران و در راس همه آنها امام سید علی خامنهای به منزله کلامی سطحی و گذرا تلقی خواهد شد اما برماست که به دست خود منفعت مجانی را تقدیم دشمنان نکنیم و با فرصت دادن به دشمنان در کمین، موجبات نگرانی دوستان را فراهم نکنیم.