به گزارش مشرق، آنتن شبکههای مختلف سیما در نوروز امسال را در یک نگاه کلی و بدون درنظر گرفتن جزئیات میتوان با خرق عادتهایی همراه دانست. از جمله در نظر گرفتن یک سریال پلیسی اجتماعی با رگههایی کمیک مثل «فوق سری» که از شبکه یک سیما پخش شد. این مجموعه که سعی داشت در زمینه نحوه پیشگیری و برخورد با عاملان فروش مواد مخدر آگاه سازی کند، ساخته مهدی فخیمزاده کارگردان شناخته شده سینما و تلویزیون و البته ژانر مورد نظر است. وی درباره ویژگیهای سریال خود گفتوگویی کرده است که در ادامه میخوانید:
در نظر گرفتن یک مجموعه پلیسی برای نوروز امسال در نوع خود جالب توجه بود. اگرچه تولید این مجموعه با این هدف آغاز نشد. آیا تصمیمگیری مبنی بر پخش نوروزی آن و حتی اضافه شدن چند قسمت جدید به «فوق سری» تغییراتی هم در قصه اعمال کرد؟
تولید این سریال بیش از 8 ماه قبل شروع شد و قرار بود 4 ماهه هم به پایان برسد. اما با وقفههایی رو بهرو شد و به دلیل مشکلات مالی زمان زیادی برد. تا این که این اواخر تصمیم بر نوروزی بودن آن گرفته شد اما من هیچ وقت مناسبتی کار نکرده بودم و تصمیمی هم بر این قضیه نداشتم. ضمن این که فکر نمیکردم بتوانیم کار را تا نوروز آماده کنیم. در روزهای آخر بسیار پرفشار کار را پیش بردیم اما هیچ گونه تغییری برای مناسب شدن آن برای شرایط نوروز در داستان اتفاق نیفتاد. بلکه قصه از ابتدا پلیسی بود که به دلیل موقعیت خاص آن لحظات طنز هم داشت. شاید همین هم باعث شد تا برای پخش در نوروز مناسب دانسته شود. البته یک دلیل آن هم به دلیل نداشتن کار دیگری برای این ایام بود زیرا سال گذشته بهطور کلی تولیدات تلویزیون به حداقل رسیده بود. سریال ما هم بههمین دلیل گاهی با وقفه رو بهرو میشد. بنابراین «فوق سری» بین داشتههای شبکه خیرالموجود بود. بهطور کلی حتی یک پلان هم برای تطبیق با فضای نوروز تغییر نکرد.
بهار فاطمیامسال بر فضای رسانهای کشور هم تاثیر گذاشت. مناسبتی که همزمانی آن با نوروز شاید شما را هم برای پیشبرد کار به سمت کمدی تا حدی هم محدود میکرد. پخش سریال در این ایام تاثیری بر خروجی کار داشت؟
نه در این مورد هم هیچ تغییری بر کار اعمال نشد زیرا کار اساسا رج زده میشود. بنابراین وقتی به یک لوکیشن میرویم تا زمانی که سکانسهای مربوط به آن ضبط نشده باشد، در آن محل تصویربرداری را ادامه میدهیم. در نتیجه امکان اعمال نظر به دلایل مختلف و تغییر در قصه نیست. شبکه سریال را قسمت به قسمت میدید و آماده میشد. مسلما اگر شبکه سریال بهتری داشت آن را بهپخش میرساند. به هر حال تصمیمگیری درباره پخش بر عهده شبکه بوده اما چندان با پخش نوروزی آن موافق نبودم.
یادداشتی از شما در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر این که ممیزیها و اعمال سلیقهها باعث شده تا این سریال را سریال خودتان ندانید بلکه آن را به لاشه تکه و پاره شده از فوق سری واقعی تعبیر کنید. دقیقا به چه چیزی اعتراض داشتید؟
ببینید من تا به حال 8 سریال برای تلویزیون ساختهام و این اتفاق تاکنون در طول سالیان فعالیت من در این رسانه سابقه نداشته است. من کارهای پلیسی، خانوادگی و طنز و ژانرهای دیگر برای سیما ساختهام اما در این کار از دو سو ممیزی اعمال میشد. یکی پخش سازمان و دیگری نیروی انتظامی بهعنوان مشارکت کننده. در واقع هیچ قسمتی از این سریال نیست که از ممیزیهای پخش سازمان رنج نبرده باشد. در هر قسمتی که به پخش ارائه میشد، وقت غروب حدود دو صفحه به ما پیام داده میشد که باید یک سری چیزها حذف و چیزهای دیگری تغییر کند. بنابراین اگر هر قسمت را ببینید، بسیاری از دیالوگها عوض شده؛ این موضوع قبلا سابقه نداشته است. من از سال 58 در تلویزیون کار کردهام و بهعنوان یک کارگردان با ضوابط آن آشنا هستم. میدانم چه چیزی مجاز است و چه چیز مجاز نیست. بنابراین همیشه خودم به خط قرمزها قائل بوده و رعایتشان میکردهام. شاید پیش آمده کلمه یا جملهای در کارهایم تغییر کند اما نه در این حد که لیستی از حذفیات یا تغییرها برایم پیامک شود. برای مثال یکبار پرسیدم آیا نشان دادن تخته بازی کردن مجاز است؟ و تایید کردند اما دیشب دیدم که شات بسته شده است تا بازی تخته کاراکترها دیده نشود. در واقع چیزهایی که ضرورتی نداشته و فکر میکنم به دلیل ترس از دست دادن میز اعمال شده و تغییر کرده است.
دلیل این اتفاقات را چه میدانید؟
شاید به دلیل تغییر مدیریت سازمان و آشنا نبودن با سلیقههای او، این ممیزیها محافظهکارانه صورت میگیرد تا نکند که پخش مورد اعتراض قرار بگیرد! بدون این که در نظر گرفته شود، طعم و رنگ و عطر کار از بین میرود که رفته است. مثل این است که بخواهید میوه موز را به خیار تبدیل کنید. برای مثال در قسمت یکی مانده به آخر مهندس کامپیوتر میگوید: چرا ناصر پاپتی را آوردی و سرهنگ میگوید: خب باید چه کارش میکردیم؟ اگر خانه میماند یک نفر نبود که یه تیکه غذا جلویش بیندازد و ناصر با لحن اعتراضی در جواب میگفت: مگر من سگ هستم که غذا جلویم بیندازید؟ اما گفتند که این دیالوگ باید بیرون کشیده شود و حرف ناصر به این جمله در نهایت تغییر کرد که مگر من گدا هستم که غذا جلویم بیندازید؟ در حالی که اگر به این دیالوگ دقت کنید آن را در آن موقعیت کاملا بیربط و بدون منطق مییابید. بنابراین خودشان کار را میبندند و تغییر میدهند. اسم این ممیزی را باید ممیزی وحشت گذاشت نه ممیزی سلیقه یا اصلاح.
یعنی چه؟
ترس از میز و مقام باعث این اتفاق میشود. اعتراضها هم بهجایی نمیرسد. وقتی چرایی آن را میپرسی گفته میشود پخش گفته؛ بنابراین باید این سکانس حذف شود یا تغییر کند. تهیهکننده هم به دلیل درگیری مالی با سازمان، ناچار است به این تغییرات تن بدهد. بهطور کلی در هیچ کاری از «ساختمان 85» گرفته تا «بیصدا فریاد کن» و «خواب و بیدار» با چنین شرایطی روبهرو نبودم. حتی در «ولایت عشق» که موضوع آن زندگی و سیره امام رضا(ع) بود و حساسیتهای خاص خود را داشت باز هم چنین فضایی حاکم نبود.
در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید ممیزی از دو طرف اعمال میشده است. به اعمال نظرهای پخش اشاره کردید. میماند تغییرات نشات گرفته از نگاه مجموعه مدیران معاونت اجتماعی ناجا.
مصیبت دیگرمان تغییرات از این سمت بود آنهم در حالی که نمایندهای از نیروی انتظامی دائما سر صحنه حاضر بود و بر کار نظارت داشت. این سازمان از ابتدا در جریان قصه قرار داشت. برای مثال درباره صحنه فرار مجید باستان که در کارخانه سیمان تصویربرداری شده بود اظهار میکردند که نوپو نباید در صحنه حاضر باشد. در حالیکه نوپو را اصلا من سر صحنه نیاورده بودم که بخواهم حذفش کنم. بنابراین کل آن صحنه نابود شد و همه هلی شاتها از بین رفت یا میگفتند که این تعداد ماشین پلیس نباید در سکانس حاضر باشد. اما خود آنها تدارک این تجهیزات را دیده بودند یا در صحنهای سرهنگ نادری به نصرالهی میگوید باران کو؟ و نادری پاسخ میدهد: باران نبود و من بودم. در حالیکه اعتقاد داشتند نباید در این صحنه دروغی از زبان پلیس شنیده شود یا در صحنهای میگفتند که پلیس نباید دست روی مجرم بلند کند. یا در سکانسی میگفتند که نباید ناصر افراشته در مطب دکتر بگوید میخواهم شبیه رئیس جمهور شوم. شاید با گفتن این حرف توهینی صورت بگیرد! در حالی که نماینده ناجا دائما متنها را کنترل میکرد و سر صحنه بود. وقتی هم که من مقابل تغییرات مقاومت میکردم شروع کردند به نامه نگاری با شبکه و سازمان و حتی گفته شد که آقای اشتری با آقای سرافراز تماس گرفتهاند تا تغییرات اعمال شود که من در صحت وقوع این اتفاق شک دارم. ناجی هنر اصلا قرار نبود چنین دستورالعملی داشته باشد و تنها بهانهشان مقتدر نشان دادن نیروی انتظامیدر داستان است.
به نظر من اتفاقا برخی از تغییرات خلاف مقتدر نشان دادن پلیس در این سریال است. برای مثال در همین صحنهای که اجازه داده نمیشود پلیس دست روی مجرم بلند کند.
ببینید باید ابتدا تعریف کنیم منظورمان از اقتدار چیست. به نظرم با این ممیزیها طعم و رنگ و عطر سریال گرفته شده است. پلیس هم مثل همه افراد دیگر در درجه اول یک آدم است. در لحظاتی تابع احساسات و عواطف خود میشود. اقتدار امری ذاتی و درونی است نه صرفا یک موضوع ظاهری. پلیس هم صرفا کاراکتری نیست که خشک و جدی بایستد و اعمال قانون کند. اگر اینطور باشد شخصیتی تک بعدی میشود. اساسا درام از موقعیتهای متضاد پدید میآید. برای مثال اگر دزدی از دیوار خانهای بالا میرود، در واقع اقتدار جامعه را زیر سوال برده است. کشمکش هم درست از همینجا آغاز میشود. بهنظر من پلیس هم مثل همه آدمها خاکستری است. هیچ فردی سیاه سیاه یا سفید سفید نیست. تنها تفاوت آدمها با هم در درجه خاکستری بودن و میزان پررنگی آنها است.
بسیاری از بازیگران این کار به ویژه محمد صادقی دور از نقشهای قبلی شان دیده شدند. ضمن این که چهرههای جدید را هم معرفی کردید. درباره دلایلتان برای انتخاب بازیگران نقشها هم صحبت کنید.
معیار من برای انتخاب یک بازیگر، توانایی او برای عمق بخشیدن به کاراکتر است. من پیش از این در 4 پروژه با محمد صادقی و حبیب دهقان نسب همکاری کرده بودم و زیر و بمهای بازیشان را میشناختم. خودم هم زمانی که بازی میکنم دوست ندارم نقشی را تکرار کنم. برای مثال بعد از بازی در «مسافران مهتاب» پیشنهادهای نقش مشابه زیادی به من شد که زیر بارش نرفتم. یا اگر رویا نونهالی را برای ناتاشای «خواب و بیدار» انتخاب کردم به این دلیل بود که قبلا از او ناتاشایی ندیده بودم اما پتانسیل این نقش را در او حس میکردم. مجرم اصلی در این کار با بازی محمد صادقی، کسی است که برادر خود را برای ادامه تحصیل بهخارج از کشور میفرستد و سیاه سیاه نیست. بعضی از بازیگران جدید این کار هم از جمله شاگردان من در کلاسهای بازیگری هستند یعنی کسانی که توانایی ایفای نقشها را در آنها حس میکردم. اساسا انتخاب نقش بستگی به شناخت از توانایی یک بازیگر دارد نه تجربههای قبلی او اگر غیر از این باشد به کلیشه کشیده میشود.
حرف آخر...
امیدوارم روزی برسد که ممیزیها به ممیزی منطق نزدیک شود نه ممیزی وحشت.
منبع: روزنامه صبا
در نظر گرفتن یک مجموعه پلیسی برای نوروز امسال در نوع خود جالب توجه بود. اگرچه تولید این مجموعه با این هدف آغاز نشد. آیا تصمیمگیری مبنی بر پخش نوروزی آن و حتی اضافه شدن چند قسمت جدید به «فوق سری» تغییراتی هم در قصه اعمال کرد؟
تولید این سریال بیش از 8 ماه قبل شروع شد و قرار بود 4 ماهه هم به پایان برسد. اما با وقفههایی رو بهرو شد و به دلیل مشکلات مالی زمان زیادی برد. تا این که این اواخر تصمیم بر نوروزی بودن آن گرفته شد اما من هیچ وقت مناسبتی کار نکرده بودم و تصمیمی هم بر این قضیه نداشتم. ضمن این که فکر نمیکردم بتوانیم کار را تا نوروز آماده کنیم. در روزهای آخر بسیار پرفشار کار را پیش بردیم اما هیچ گونه تغییری برای مناسب شدن آن برای شرایط نوروز در داستان اتفاق نیفتاد. بلکه قصه از ابتدا پلیسی بود که به دلیل موقعیت خاص آن لحظات طنز هم داشت. شاید همین هم باعث شد تا برای پخش در نوروز مناسب دانسته شود. البته یک دلیل آن هم به دلیل نداشتن کار دیگری برای این ایام بود زیرا سال گذشته بهطور کلی تولیدات تلویزیون به حداقل رسیده بود. سریال ما هم بههمین دلیل گاهی با وقفه رو بهرو میشد. بنابراین «فوق سری» بین داشتههای شبکه خیرالموجود بود. بهطور کلی حتی یک پلان هم برای تطبیق با فضای نوروز تغییر نکرد.
بهار فاطمیامسال بر فضای رسانهای کشور هم تاثیر گذاشت. مناسبتی که همزمانی آن با نوروز شاید شما را هم برای پیشبرد کار به سمت کمدی تا حدی هم محدود میکرد. پخش سریال در این ایام تاثیری بر خروجی کار داشت؟
نه در این مورد هم هیچ تغییری بر کار اعمال نشد زیرا کار اساسا رج زده میشود. بنابراین وقتی به یک لوکیشن میرویم تا زمانی که سکانسهای مربوط به آن ضبط نشده باشد، در آن محل تصویربرداری را ادامه میدهیم. در نتیجه امکان اعمال نظر به دلایل مختلف و تغییر در قصه نیست. شبکه سریال را قسمت به قسمت میدید و آماده میشد. مسلما اگر شبکه سریال بهتری داشت آن را بهپخش میرساند. به هر حال تصمیمگیری درباره پخش بر عهده شبکه بوده اما چندان با پخش نوروزی آن موافق نبودم.
یادداشتی از شما در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر این که ممیزیها و اعمال سلیقهها باعث شده تا این سریال را سریال خودتان ندانید بلکه آن را به لاشه تکه و پاره شده از فوق سری واقعی تعبیر کنید. دقیقا به چه چیزی اعتراض داشتید؟
ببینید من تا به حال 8 سریال برای تلویزیون ساختهام و این اتفاق تاکنون در طول سالیان فعالیت من در این رسانه سابقه نداشته است. من کارهای پلیسی، خانوادگی و طنز و ژانرهای دیگر برای سیما ساختهام اما در این کار از دو سو ممیزی اعمال میشد. یکی پخش سازمان و دیگری نیروی انتظامی بهعنوان مشارکت کننده. در واقع هیچ قسمتی از این سریال نیست که از ممیزیهای پخش سازمان رنج نبرده باشد. در هر قسمتی که به پخش ارائه میشد، وقت غروب حدود دو صفحه به ما پیام داده میشد که باید یک سری چیزها حذف و چیزهای دیگری تغییر کند. بنابراین اگر هر قسمت را ببینید، بسیاری از دیالوگها عوض شده؛ این موضوع قبلا سابقه نداشته است. من از سال 58 در تلویزیون کار کردهام و بهعنوان یک کارگردان با ضوابط آن آشنا هستم. میدانم چه چیزی مجاز است و چه چیز مجاز نیست. بنابراین همیشه خودم به خط قرمزها قائل بوده و رعایتشان میکردهام. شاید پیش آمده کلمه یا جملهای در کارهایم تغییر کند اما نه در این حد که لیستی از حذفیات یا تغییرها برایم پیامک شود. برای مثال یکبار پرسیدم آیا نشان دادن تخته بازی کردن مجاز است؟ و تایید کردند اما دیشب دیدم که شات بسته شده است تا بازی تخته کاراکترها دیده نشود. در واقع چیزهایی که ضرورتی نداشته و فکر میکنم به دلیل ترس از دست دادن میز اعمال شده و تغییر کرده است.
دلیل این اتفاقات را چه میدانید؟
شاید به دلیل تغییر مدیریت سازمان و آشنا نبودن با سلیقههای او، این ممیزیها محافظهکارانه صورت میگیرد تا نکند که پخش مورد اعتراض قرار بگیرد! بدون این که در نظر گرفته شود، طعم و رنگ و عطر کار از بین میرود که رفته است. مثل این است که بخواهید میوه موز را به خیار تبدیل کنید. برای مثال در قسمت یکی مانده به آخر مهندس کامپیوتر میگوید: چرا ناصر پاپتی را آوردی و سرهنگ میگوید: خب باید چه کارش میکردیم؟ اگر خانه میماند یک نفر نبود که یه تیکه غذا جلویش بیندازد و ناصر با لحن اعتراضی در جواب میگفت: مگر من سگ هستم که غذا جلویم بیندازید؟ اما گفتند که این دیالوگ باید بیرون کشیده شود و حرف ناصر به این جمله در نهایت تغییر کرد که مگر من گدا هستم که غذا جلویم بیندازید؟ در حالی که اگر به این دیالوگ دقت کنید آن را در آن موقعیت کاملا بیربط و بدون منطق مییابید. بنابراین خودشان کار را میبندند و تغییر میدهند. اسم این ممیزی را باید ممیزی وحشت گذاشت نه ممیزی سلیقه یا اصلاح.
یعنی چه؟
ترس از میز و مقام باعث این اتفاق میشود. اعتراضها هم بهجایی نمیرسد. وقتی چرایی آن را میپرسی گفته میشود پخش گفته؛ بنابراین باید این سکانس حذف شود یا تغییر کند. تهیهکننده هم به دلیل درگیری مالی با سازمان، ناچار است به این تغییرات تن بدهد. بهطور کلی در هیچ کاری از «ساختمان 85» گرفته تا «بیصدا فریاد کن» و «خواب و بیدار» با چنین شرایطی روبهرو نبودم. حتی در «ولایت عشق» که موضوع آن زندگی و سیره امام رضا(ع) بود و حساسیتهای خاص خود را داشت باز هم چنین فضایی حاکم نبود.
در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید ممیزی از دو طرف اعمال میشده است. به اعمال نظرهای پخش اشاره کردید. میماند تغییرات نشات گرفته از نگاه مجموعه مدیران معاونت اجتماعی ناجا.
مصیبت دیگرمان تغییرات از این سمت بود آنهم در حالی که نمایندهای از نیروی انتظامی دائما سر صحنه حاضر بود و بر کار نظارت داشت. این سازمان از ابتدا در جریان قصه قرار داشت. برای مثال درباره صحنه فرار مجید باستان که در کارخانه سیمان تصویربرداری شده بود اظهار میکردند که نوپو نباید در صحنه حاضر باشد. در حالیکه نوپو را اصلا من سر صحنه نیاورده بودم که بخواهم حذفش کنم. بنابراین کل آن صحنه نابود شد و همه هلی شاتها از بین رفت یا میگفتند که این تعداد ماشین پلیس نباید در سکانس حاضر باشد. اما خود آنها تدارک این تجهیزات را دیده بودند یا در صحنهای سرهنگ نادری به نصرالهی میگوید باران کو؟ و نادری پاسخ میدهد: باران نبود و من بودم. در حالیکه اعتقاد داشتند نباید در این صحنه دروغی از زبان پلیس شنیده شود یا در صحنهای میگفتند که پلیس نباید دست روی مجرم بلند کند. یا در سکانسی میگفتند که نباید ناصر افراشته در مطب دکتر بگوید میخواهم شبیه رئیس جمهور شوم. شاید با گفتن این حرف توهینی صورت بگیرد! در حالی که نماینده ناجا دائما متنها را کنترل میکرد و سر صحنه بود. وقتی هم که من مقابل تغییرات مقاومت میکردم شروع کردند به نامه نگاری با شبکه و سازمان و حتی گفته شد که آقای اشتری با آقای سرافراز تماس گرفتهاند تا تغییرات اعمال شود که من در صحت وقوع این اتفاق شک دارم. ناجی هنر اصلا قرار نبود چنین دستورالعملی داشته باشد و تنها بهانهشان مقتدر نشان دادن نیروی انتظامیدر داستان است.
به نظر من اتفاقا برخی از تغییرات خلاف مقتدر نشان دادن پلیس در این سریال است. برای مثال در همین صحنهای که اجازه داده نمیشود پلیس دست روی مجرم بلند کند.
ببینید باید ابتدا تعریف کنیم منظورمان از اقتدار چیست. به نظرم با این ممیزیها طعم و رنگ و عطر سریال گرفته شده است. پلیس هم مثل همه افراد دیگر در درجه اول یک آدم است. در لحظاتی تابع احساسات و عواطف خود میشود. اقتدار امری ذاتی و درونی است نه صرفا یک موضوع ظاهری. پلیس هم صرفا کاراکتری نیست که خشک و جدی بایستد و اعمال قانون کند. اگر اینطور باشد شخصیتی تک بعدی میشود. اساسا درام از موقعیتهای متضاد پدید میآید. برای مثال اگر دزدی از دیوار خانهای بالا میرود، در واقع اقتدار جامعه را زیر سوال برده است. کشمکش هم درست از همینجا آغاز میشود. بهنظر من پلیس هم مثل همه آدمها خاکستری است. هیچ فردی سیاه سیاه یا سفید سفید نیست. تنها تفاوت آدمها با هم در درجه خاکستری بودن و میزان پررنگی آنها است.
بسیاری از بازیگران این کار به ویژه محمد صادقی دور از نقشهای قبلی شان دیده شدند. ضمن این که چهرههای جدید را هم معرفی کردید. درباره دلایلتان برای انتخاب بازیگران نقشها هم صحبت کنید.
معیار من برای انتخاب یک بازیگر، توانایی او برای عمق بخشیدن به کاراکتر است. من پیش از این در 4 پروژه با محمد صادقی و حبیب دهقان نسب همکاری کرده بودم و زیر و بمهای بازیشان را میشناختم. خودم هم زمانی که بازی میکنم دوست ندارم نقشی را تکرار کنم. برای مثال بعد از بازی در «مسافران مهتاب» پیشنهادهای نقش مشابه زیادی به من شد که زیر بارش نرفتم. یا اگر رویا نونهالی را برای ناتاشای «خواب و بیدار» انتخاب کردم به این دلیل بود که قبلا از او ناتاشایی ندیده بودم اما پتانسیل این نقش را در او حس میکردم. مجرم اصلی در این کار با بازی محمد صادقی، کسی است که برادر خود را برای ادامه تحصیل بهخارج از کشور میفرستد و سیاه سیاه نیست. بعضی از بازیگران جدید این کار هم از جمله شاگردان من در کلاسهای بازیگری هستند یعنی کسانی که توانایی ایفای نقشها را در آنها حس میکردم. اساسا انتخاب نقش بستگی به شناخت از توانایی یک بازیگر دارد نه تجربههای قبلی او اگر غیر از این باشد به کلیشه کشیده میشود.
حرف آخر...
امیدوارم روزی برسد که ممیزیها به ممیزی منطق نزدیک شود نه ممیزی وحشت.
منبع: روزنامه صبا