به گزارش مشرق، جایی آن پایین های شهر، کوچه های تنگ و ترش در هم گره خورده، جایی که هنوز بچه های خردسالش دنبال توپ پلاستیکی می دوند ، بقالی هایش نوشمک می فروشند و مردمش هنوز سوار شدن به پیکان جوانان و سی جی 125 را به لکسوس و مازراتی ترجیح می دهند، زمینی هست که خیلی از بچه پولدارهای این روزهای ورزش ایران را تربیت کرده است. زمین باباخانی، ته اتابک چسبیده به اتوبان بعثت. زمینی که مدت هاست که چمن مصنوعی جای خاکش را گرفته است. زمین خاکی معروف تیغی بازهای قدیم تهران. زمینی که کلی استعداد را از بین بچه های غیاثی ، اتابک و بیسیم و خراسان به فوتبال ایران هدیه داده است. زمینی که از بین همه ستاره های کم معرفتش تنها این مهدی مهدوی کیاست که دوباره برگشته و می خواهد نسلی جدید از ستاره ها را از آنجا به خیابان های بالای شهر بفرستد. بچه هایی که وقتی می بینندش عرق در شادی هستند و رویای شان فعلا انداختن عکس سلفی با اوست و وقتی می پرسی بچه کجای شهرند با هیجانی می گویند:«عارف ، اتابک ، ته بی سیم..» بچه هایی که بادی در سر دارند از اینکه فخر بفروشند برای پایین شهری بودن ، برای اینکه بگویند می توانند اوج شرارت باشند اما مهدی می خواهد از آنها مهدوی کیا بسازد. بچه پایین شهری که اهل شرارت نیست و فقط فوتبال بازی می کند.
1. آرام آرام راه می رود و ورزشگاه را نشان می دهد:«من اینجا خیلی بازی نمی کردم. زمین ما زمین بانک ملی بود اما خودم بچه همین محل بودم. یادم هست اینجا زمین خاکی بود و خیلی وقت ها برای تمرین می آمدیم آن بچگی های مان اینجا بازی می کردیم. یک زمین خاکی داشت که پاتوق خیلی از بچه های عشق فوتبال این محله ها بود. وقتی تصمیم گرفتم ایده آکادمی را راه بیاندازم رفتم دنبل زمین بانک ملی اما امکانش نبود و آمدم اینجا. گفتم کجا بهتر از اینجا. جایی که کم هم از آن خاطره ندارم. بچگی ، بازی توی خاک و کلی زخم و درد، به نظرم هنوز هم از همین جاها می شود استعداد پیدا کرد.» مهدی این ورزشگاه قدیمی را انتخاب کرده برای آکادمی فوتبالش . زمینی که از سوی هیات امنای منطقه 15 شهرداری و شورایاری تهران به او سپرده شده تا بتواند دینی که به فوتبال حس می کند را در آن ادا کند.
2. چرا اینجا؟ چرا ته شهر؟ کیا را چه چیزی به پایین شهر کشانده؟ این چنجاه شصت بچه یازده دوازده ساله چه داشتند که مهدی ، علی دوستی مهر و چند ستاره قدیم فوتبال ایران مثل لیث ناصری را به اینجا کشاندند تا تمرین شان بدهند؟ مهدی می گوید:«راستش را بخواهی باور دارم فوتبال ورزش بچه های مناطق محروم است. این فقط برای ایران هم نیست. تا فقیر نباشی فوتبالیست خوبی نمی شوی. بچه های بالای شهر خیلی سخت است که فوتبالیست های خوبی شوند. برای همین هم هست که تصمیم گرفتم از اینجا شروع کنم. این بچه ها را ببین ، همه بچه های خیابان های همین اطراف هستند. هیچ کدام شان بچه های خانواده های پولدار نیستند. ببین چه هیجانی دارند. به خود ما نگاه کن. هیچ کدام مان از خانواده های پولداری نبودیم. همه از زمین هایی مثل این شروع کردیم. مارادونا ، ریوالدو و زیکو هم مثل ما بودند. بکام هم قطعا یکی از ما بوده. برای همین هم هست که حتی بکام هم می گوید پسرش فوتبالیست نمی شود چون برای فوتبال بازی کردن نمی توانی با 2 تا محافظ به محل تمرین بروی و انتظار داشته باشی که بازیکن خوبی بشوی. اصلا یکی از دلایل اینکه فرزندان هیچ کدام از فوتبالیست های بزرگ بازیکن بزرگی نمی شود ، همین است. چون آنها استعدادش را دارند اما آن فقر و سختی پدران شان برای ستاره شدن را نکشیدند. من هم خواستم برگردم همین جا تا کاری را بکنم که روزی همین زمین های خاکی برای خودم کرد. حالا کاری که تقدیر برای ما کرد را برایش بهانه ای باشم که شاید چند تا از این بچه ها هم بتوانند مسیر ما را طی کنند.»
3. دور تا دور منطقه بوی فقر را می توان حس کرد . مردمی که سخت زحمت می کشند و می خواهند زندگی شان را بهتر و با رویاهایی شیرین سر کنند. اما فقر که هست ، پارک هم که باشد ، وقتی سرگرمی نباشد ، مشکلات اجتماعی را با خود به همراه می آورد. اعتیاد به سیگار شاید کمترین اتفاق باشد برای جوان هایی که بی هیجان رها شوند و مهدی آمده اینجا تا انرژی بچه محل هایش هدر نرود:« بی تعارف بگویم ، این حوالی خطرهای اجتماعی در کمین بچه هاست. البته حالا دیگر همه جای شهر این مشکلات وجد دارد. بچه انرژی دارد. اگر انرژی اش در راه درست مصرف نشود ، می رود دنبال هزار راه اشتباه دیگر. ما اینجاییم که مسیر درست را نشان این بچه ها بدهیم. این شروع راه ماست. رویاهای زیادی در سر داریم. بچه ها باید بیایند ، ذره ذره آکادمی مان را گسترش می دهیم. هدف ما داشتن یک خوابگاه ، مدرسه ، سیستم آموزش و فرهنگسازی است. معلمی مثل علی دوستی مهر زحمت کشیده و آمده تا حواسش به بچه هایی باشد که خانواده های شان آنها را دست ما می سپارند.»
4. مهدی هدف ویژه ای برای آکادمی کیا دارد. او می خواهد بچه های با استعداد را جایگزین بازیکنانی کند که با پول پدرهای شان یا با توصیه نامه های شان در این سال ها آمدند جای با استعدادها را گرفتند. مهدی می گوید:«این شروع کار ماست. برای اینکه ببینی چه اتفاقی می افتد باید 5 سال صبر کنی . ما تازه امسال از سطح آسیا ویژن وارد فوتبال تهران می شویم و از رده 11 سال تا رده سنی امید در بازی ها تیم می دهیم. الان تیم دانش آموزی 11 سالمان را ساختیم و کلی بچه خوب در تیم مان داریم. بچه هایی که قرار است از یازده سالگی پا به پای بازیکنان آکادمی بهترین تیم های دنیا فوتبال بازی کنند. آنها اگر 10 تا تورنمنت این سطحی را تجربه کنند وقتی وارد لیگ بشوند دیگر نمی ترسند. باورت نمی شود اما برای تیمی که قرار است به این تورنمنت اتریش می بریم ، بچه هایی داریم که از دورترین نقاط کشور انتخاب شدند. بچه های شهرستانی با استعدادی که کمتر دیده می شدند. بازیکنی داریم که از نقطه صفر مرزی ایران و عراق در کردستان می آید. این بچه اگر روزی به تیم های بزرگ اروپایی برود ، چه افتخاری بزرگتر از این را می توانم در زندگی ام داشته باشم؟ برای آکادمی تهران هم برنامه ام همین است. ما باید در 5 سال آینده از بچه هایی که داریم استعدادهای زیادی را به فوتبال ملی بفرستیم.»
5. او با خودش چه فکری کرده که سرمایه زندگی اش را آورده و ریخته در کاری که سالهاست باشگاه های مولتی میلیاردر انجامش نمی دهند؟ مهدی با هزینه شخصی وارد این مسیر شده که چه کند؟ مسیری که علی دوستی مهر با خنده درباره اش می گوید:«او می خواهد کل زندگی اش را خرج آن دنیایش کند» و البته خود مهدی درباره اش می گوید:« هنوز با هم دوره ای هایم که حرف نزدیم اما خیلی از بچه و رفقایم می گویند عقلت کم شده. به جای این کار می رفتی مدرک مربیگری می گرفتی ، می توانستی سالی اقلا 2 میلیارد بگیری که روی نیمکت بنشینی . آمدی دنبال آکادمی فوتبال که چی؟ ولی من برای این کار ساخته شدم و به کاری که می کنم ایمان دارم. من باید مسیر درست تربیت بازیکن را دوباره راه بیاندازم. من هم می توانستم مدرسه فوتبال راه بیاندازم و کلی پول از خانواده ها بگیرم اما آن راهش نیست. ما می خواهیم تشکیلاتی مثل همه تیم های دیگر دنیا داشته باشیم. این بچه ها را سالی چند بار به اردوهای خارجی ببریم. تغذیه ، تحصیل و فوتبال علمی را به آنها بیاموزیم. چند تا از دوستان خوبم هم کنار من هستند اما راضی نیستند فعلا اسم شان در میان باشد. ما تازه استارت زدیم. باید اینجا را توسعه بدهیم و تجهزیات مان را کامل کنیم. البته ممکن است خودم هم ایران نباشم اما آکادمی کیا از حرکت نمی ایستد و همه چیز زیر نظر آقای دوستی مهر و همکارانش ادامه دارد. یکی از بزرگترین رویاهای من این است که یک آکادمی تخصصی دروازه بانی هم بزنم چون به نظرم بزرگترین چالش فوتبال ما ، مشکل دروازه بانی است. دوست دارم مربیانی از آلمان که بهترین گلرهای دنیا را دارد بیارم و چند تا از بچه های با استعدادمان را زیر نظر بگیرد. این یکی از کارهایی هست که حتما انجامش می دهم.»
6. برنامه آینده؟ مهدی تقریبا دو سالی هست که فوتبال را کنار گذاته اما هنوز وارد کلاس های مربیگری نشده اما به نظر می رسد تصمیمش را گرفته است:« بزودی می روم دنبال آموزش مربیگری. حتما به آلمان می روم و باشگاه هامبورگ شرایط لازم را برای اینکه بتوانم تا بالاترین سطح مدرک مربیگری پیش بروم ، برایم امکانات در نظر می گیرد. حالا دنبال فرهام کردن شرایطم هستم که دوباره برودم چون باید چند سالی در این کلاس ها حاضر باشم. البته هنوز تصمیم جدی برای مربیگری دارم. یکی از کارهایی که خیلی دوست دارم ، این است که وارد مدیریت فوتبال بشوم و این باشگاه استارت این مسیر است. فکر می کنم عقایدی دارم که می توانم انجام شان بدهم. شاید در سال های بعد به جای ورود به مربیگری ، خیلی جدی وارد کار مدیریت فوتبال شدم. البته مطمئن باش که باشگاهم حتما تا 5 سال آینده در فوتبال ایران جایگاه ویژه ای پیدا می کند. »
7. پرسپولیس ، مهدی و رویای مربیگری. او فعلا خودش را خیلی دور از این مسیر می داند و می گوید:«راستش من هیچ وقت دنبال نفع شخصی نبودم. فعلا که باید بروم و دوره های مربیگری ببینم. شاید یک روز ی برگشتم و اگر امکانش پیش آمد ، مربی پرسپولیس هم شدم اما برای کمک به تیم حتما نباید روی نیمکتش بنشینی . همین که این باشگاه کارکرد و مسیرش درست باشد و مثلا 4 سال دیگر بتواند 2 یا 3 بازیکن خوب و با اخلاق تحویل پرسپولیس بدهد یعنی من دینم را به این تیم ادا کردم. نمی خواهم وارد سئوال ها و حرف های حاشیه ای بشوم اما بزرگترین گمشده این روزهای پرسپولیس ، بازیکنان با اخلاق حرفه ای است. ما اینجا یک هدف داریم. اینکه بازیکن هایی بسازیم که با اخلاق باشند . اینجا باید یک مدرسه باشد و بتواند بچه هایی را تربیت کند که هم بازیکنان خوبی هستند و فوتبال خوب بازی می کنند و هم اخلاق حرفه ای دارند و حاشیه های الکی و جنجال های بی خودی راه نمی اندازند. »
8. دو دغدغه بزرگ ، این شاید بزرگترین پرسش هایی است که این روزها ذهن مهدی را برای تشکیلاتی که راه انداخته به خود مغشوش کرده. یکی بحث چالش سربازی و یکی بی معرفتی ذاتی فوتبالیست ها؛«راستش دغدغه اش را که دارم. یکی از دلایلی که باعث شده کسی در فوتبال پایه سرمایه گذاری بلند مدت نکند ، مشکل سربازی است. یعنی یک نفر 5 سال روی یک سری جوان هزینه می کند و بعد وقتی به سن باردهی می رسند باید به خدمت بروند . این ترسی است که خیلی ها را از رفتن سمت بازیکن سازی منصرف می کند.»
1. آرام آرام راه می رود و ورزشگاه را نشان می دهد:«من اینجا خیلی بازی نمی کردم. زمین ما زمین بانک ملی بود اما خودم بچه همین محل بودم. یادم هست اینجا زمین خاکی بود و خیلی وقت ها برای تمرین می آمدیم آن بچگی های مان اینجا بازی می کردیم. یک زمین خاکی داشت که پاتوق خیلی از بچه های عشق فوتبال این محله ها بود. وقتی تصمیم گرفتم ایده آکادمی را راه بیاندازم رفتم دنبل زمین بانک ملی اما امکانش نبود و آمدم اینجا. گفتم کجا بهتر از اینجا. جایی که کم هم از آن خاطره ندارم. بچگی ، بازی توی خاک و کلی زخم و درد، به نظرم هنوز هم از همین جاها می شود استعداد پیدا کرد.» مهدی این ورزشگاه قدیمی را انتخاب کرده برای آکادمی فوتبالش . زمینی که از سوی هیات امنای منطقه 15 شهرداری و شورایاری تهران به او سپرده شده تا بتواند دینی که به فوتبال حس می کند را در آن ادا کند.
2. چرا اینجا؟ چرا ته شهر؟ کیا را چه چیزی به پایین شهر کشانده؟ این چنجاه شصت بچه یازده دوازده ساله چه داشتند که مهدی ، علی دوستی مهر و چند ستاره قدیم فوتبال ایران مثل لیث ناصری را به اینجا کشاندند تا تمرین شان بدهند؟ مهدی می گوید:«راستش را بخواهی باور دارم فوتبال ورزش بچه های مناطق محروم است. این فقط برای ایران هم نیست. تا فقیر نباشی فوتبالیست خوبی نمی شوی. بچه های بالای شهر خیلی سخت است که فوتبالیست های خوبی شوند. برای همین هم هست که تصمیم گرفتم از اینجا شروع کنم. این بچه ها را ببین ، همه بچه های خیابان های همین اطراف هستند. هیچ کدام شان بچه های خانواده های پولدار نیستند. ببین چه هیجانی دارند. به خود ما نگاه کن. هیچ کدام مان از خانواده های پولداری نبودیم. همه از زمین هایی مثل این شروع کردیم. مارادونا ، ریوالدو و زیکو هم مثل ما بودند. بکام هم قطعا یکی از ما بوده. برای همین هم هست که حتی بکام هم می گوید پسرش فوتبالیست نمی شود چون برای فوتبال بازی کردن نمی توانی با 2 تا محافظ به محل تمرین بروی و انتظار داشته باشی که بازیکن خوبی بشوی. اصلا یکی از دلایل اینکه فرزندان هیچ کدام از فوتبالیست های بزرگ بازیکن بزرگی نمی شود ، همین است. چون آنها استعدادش را دارند اما آن فقر و سختی پدران شان برای ستاره شدن را نکشیدند. من هم خواستم برگردم همین جا تا کاری را بکنم که روزی همین زمین های خاکی برای خودم کرد. حالا کاری که تقدیر برای ما کرد را برایش بهانه ای باشم که شاید چند تا از این بچه ها هم بتوانند مسیر ما را طی کنند.»
3. دور تا دور منطقه بوی فقر را می توان حس کرد . مردمی که سخت زحمت می کشند و می خواهند زندگی شان را بهتر و با رویاهایی شیرین سر کنند. اما فقر که هست ، پارک هم که باشد ، وقتی سرگرمی نباشد ، مشکلات اجتماعی را با خود به همراه می آورد. اعتیاد به سیگار شاید کمترین اتفاق باشد برای جوان هایی که بی هیجان رها شوند و مهدی آمده اینجا تا انرژی بچه محل هایش هدر نرود:« بی تعارف بگویم ، این حوالی خطرهای اجتماعی در کمین بچه هاست. البته حالا دیگر همه جای شهر این مشکلات وجد دارد. بچه انرژی دارد. اگر انرژی اش در راه درست مصرف نشود ، می رود دنبال هزار راه اشتباه دیگر. ما اینجاییم که مسیر درست را نشان این بچه ها بدهیم. این شروع راه ماست. رویاهای زیادی در سر داریم. بچه ها باید بیایند ، ذره ذره آکادمی مان را گسترش می دهیم. هدف ما داشتن یک خوابگاه ، مدرسه ، سیستم آموزش و فرهنگسازی است. معلمی مثل علی دوستی مهر زحمت کشیده و آمده تا حواسش به بچه هایی باشد که خانواده های شان آنها را دست ما می سپارند.»
4. مهدی هدف ویژه ای برای آکادمی کیا دارد. او می خواهد بچه های با استعداد را جایگزین بازیکنانی کند که با پول پدرهای شان یا با توصیه نامه های شان در این سال ها آمدند جای با استعدادها را گرفتند. مهدی می گوید:«این شروع کار ماست. برای اینکه ببینی چه اتفاقی می افتد باید 5 سال صبر کنی . ما تازه امسال از سطح آسیا ویژن وارد فوتبال تهران می شویم و از رده 11 سال تا رده سنی امید در بازی ها تیم می دهیم. الان تیم دانش آموزی 11 سالمان را ساختیم و کلی بچه خوب در تیم مان داریم. بچه هایی که قرار است از یازده سالگی پا به پای بازیکنان آکادمی بهترین تیم های دنیا فوتبال بازی کنند. آنها اگر 10 تا تورنمنت این سطحی را تجربه کنند وقتی وارد لیگ بشوند دیگر نمی ترسند. باورت نمی شود اما برای تیمی که قرار است به این تورنمنت اتریش می بریم ، بچه هایی داریم که از دورترین نقاط کشور انتخاب شدند. بچه های شهرستانی با استعدادی که کمتر دیده می شدند. بازیکنی داریم که از نقطه صفر مرزی ایران و عراق در کردستان می آید. این بچه اگر روزی به تیم های بزرگ اروپایی برود ، چه افتخاری بزرگتر از این را می توانم در زندگی ام داشته باشم؟ برای آکادمی تهران هم برنامه ام همین است. ما باید در 5 سال آینده از بچه هایی که داریم استعدادهای زیادی را به فوتبال ملی بفرستیم.»
5. او با خودش چه فکری کرده که سرمایه زندگی اش را آورده و ریخته در کاری که سالهاست باشگاه های مولتی میلیاردر انجامش نمی دهند؟ مهدی با هزینه شخصی وارد این مسیر شده که چه کند؟ مسیری که علی دوستی مهر با خنده درباره اش می گوید:«او می خواهد کل زندگی اش را خرج آن دنیایش کند» و البته خود مهدی درباره اش می گوید:« هنوز با هم دوره ای هایم که حرف نزدیم اما خیلی از بچه و رفقایم می گویند عقلت کم شده. به جای این کار می رفتی مدرک مربیگری می گرفتی ، می توانستی سالی اقلا 2 میلیارد بگیری که روی نیمکت بنشینی . آمدی دنبال آکادمی فوتبال که چی؟ ولی من برای این کار ساخته شدم و به کاری که می کنم ایمان دارم. من باید مسیر درست تربیت بازیکن را دوباره راه بیاندازم. من هم می توانستم مدرسه فوتبال راه بیاندازم و کلی پول از خانواده ها بگیرم اما آن راهش نیست. ما می خواهیم تشکیلاتی مثل همه تیم های دیگر دنیا داشته باشیم. این بچه ها را سالی چند بار به اردوهای خارجی ببریم. تغذیه ، تحصیل و فوتبال علمی را به آنها بیاموزیم. چند تا از دوستان خوبم هم کنار من هستند اما راضی نیستند فعلا اسم شان در میان باشد. ما تازه استارت زدیم. باید اینجا را توسعه بدهیم و تجهزیات مان را کامل کنیم. البته ممکن است خودم هم ایران نباشم اما آکادمی کیا از حرکت نمی ایستد و همه چیز زیر نظر آقای دوستی مهر و همکارانش ادامه دارد. یکی از بزرگترین رویاهای من این است که یک آکادمی تخصصی دروازه بانی هم بزنم چون به نظرم بزرگترین چالش فوتبال ما ، مشکل دروازه بانی است. دوست دارم مربیانی از آلمان که بهترین گلرهای دنیا را دارد بیارم و چند تا از بچه های با استعدادمان را زیر نظر بگیرد. این یکی از کارهایی هست که حتما انجامش می دهم.»
6. برنامه آینده؟ مهدی تقریبا دو سالی هست که فوتبال را کنار گذاته اما هنوز وارد کلاس های مربیگری نشده اما به نظر می رسد تصمیمش را گرفته است:« بزودی می روم دنبال آموزش مربیگری. حتما به آلمان می روم و باشگاه هامبورگ شرایط لازم را برای اینکه بتوانم تا بالاترین سطح مدرک مربیگری پیش بروم ، برایم امکانات در نظر می گیرد. حالا دنبال فرهام کردن شرایطم هستم که دوباره برودم چون باید چند سالی در این کلاس ها حاضر باشم. البته هنوز تصمیم جدی برای مربیگری دارم. یکی از کارهایی که خیلی دوست دارم ، این است که وارد مدیریت فوتبال بشوم و این باشگاه استارت این مسیر است. فکر می کنم عقایدی دارم که می توانم انجام شان بدهم. شاید در سال های بعد به جای ورود به مربیگری ، خیلی جدی وارد کار مدیریت فوتبال شدم. البته مطمئن باش که باشگاهم حتما تا 5 سال آینده در فوتبال ایران جایگاه ویژه ای پیدا می کند. »
7. پرسپولیس ، مهدی و رویای مربیگری. او فعلا خودش را خیلی دور از این مسیر می داند و می گوید:«راستش من هیچ وقت دنبال نفع شخصی نبودم. فعلا که باید بروم و دوره های مربیگری ببینم. شاید یک روز ی برگشتم و اگر امکانش پیش آمد ، مربی پرسپولیس هم شدم اما برای کمک به تیم حتما نباید روی نیمکتش بنشینی . همین که این باشگاه کارکرد و مسیرش درست باشد و مثلا 4 سال دیگر بتواند 2 یا 3 بازیکن خوب و با اخلاق تحویل پرسپولیس بدهد یعنی من دینم را به این تیم ادا کردم. نمی خواهم وارد سئوال ها و حرف های حاشیه ای بشوم اما بزرگترین گمشده این روزهای پرسپولیس ، بازیکنان با اخلاق حرفه ای است. ما اینجا یک هدف داریم. اینکه بازیکن هایی بسازیم که با اخلاق باشند . اینجا باید یک مدرسه باشد و بتواند بچه هایی را تربیت کند که هم بازیکنان خوبی هستند و فوتبال خوب بازی می کنند و هم اخلاق حرفه ای دارند و حاشیه های الکی و جنجال های بی خودی راه نمی اندازند. »
8. دو دغدغه بزرگ ، این شاید بزرگترین پرسش هایی است که این روزها ذهن مهدی را برای تشکیلاتی که راه انداخته به خود مغشوش کرده. یکی بحث چالش سربازی و یکی بی معرفتی ذاتی فوتبالیست ها؛«راستش دغدغه اش را که دارم. یکی از دلایلی که باعث شده کسی در فوتبال پایه سرمایه گذاری بلند مدت نکند ، مشکل سربازی است. یعنی یک نفر 5 سال روی یک سری جوان هزینه می کند و بعد وقتی به سن باردهی می رسند باید به خدمت بروند . این ترسی است که خیلی ها را از رفتن سمت بازیکن سازی منصرف می کند.»