گروه فرهنگی مشرق - شهر بادگیرها بیپناه شده است و هر روز زخمهای جدید چهره نجیبش را خط میاندازد و بر زخمهای کهنهاش نمک میپاشد. شهری که به زعم غریبه و آشنا، ابنیه تاریخیاش مظهر شعور ایرانیان خردمند بوده است، که از خاک، کیمیا ساختهاند، امروز بیپناه و بییاور مانده است. شهری که از غارتهای بزرگ تاریخی مصون مانده، امروز در برابر بولدوزهای مجوزدار، کلنگهای قانونی، پتکهای شبانه و ساختمانهای بلندمرتبه مصوب در شوراهای قانونی بیچاره مانده است. به گواه تاریخ یزد حتی در هجمه و غارت راهزنان و حرامیان نیز به اندازه چند دهه گذشته اینچنین مورد تخریب و تعرض قرار نگرفته است.
دارالعباده یزد که بر مدار خیر و مشی خیرمندی تا به امروز همراه و هم دم یزدیها بوده و به برکت انفاس قدسیه مومنین ساکن آن تا به امروز دوام آورده و دست به دست و نسل به نسل چرخیده است و هر خشتش متبرک به ذکری و هر بنایش متمسک به نیتی خیر میباشد گویی دیگر تاب تحملش را در برابر چرخ دندههای اقتصاد سود محور و مدیریت جهل مبنا از دست داده و افتاده و فرسوده شده است و خسته از نامردمیها عزم رفتن و محو شدن از این زمانه کرده است.
بادگیرها در لابه لای ساختوسازهای جدید در حال مدفون شدن هستند.
مصیبت آنجاست که حتی نهادهایی که وظیفه قانونیشان حفاظت از جسم و جان این شهر است، اگر خود دستی در این فجایع نداشته باشند، که این خود محل تردید است، در بهترین حالت به گزاردن مرهمی سطحی بر این جراحتهای عمیق، بسنده کرده و گزارش آن را از پشت تریبونهای کر کننده خود به سمع و نظر بينندگان و شنوندگان میرسانند. یکروز کوچههای آشتیکنانش را به بهانه خدماترسانی شهری، تعریض میکنند، روزی دیگر به دلیل غیر مقاوم بودن، ناامنش میخوانند، روز دیگر مجوز تخریب و بهسازی! میدهند و روزی دیگر قدمتش را نشان فرسوده بودن و ناکارآمدیاش میدانند و همه اینها، تکرار یک قصه تکراری را موجب میشود، جدال نابرابر لودرها و بافت.
در این غربت هویت،
فرهنگ و تمدن خودی، یکی باید فریاد برآورد که مگر فقط یزد در دنیا بافت تاریخی
دارد و مگر فقط یزد این کوچه های به تعبیر منتقدان، تنگِ ناامن ِفرسوده را دارد؟
چگونه است که در دنیای پیشرفته این بخشهای تنگ، فرسوده و ناامن شهرهای تاریخی بالاترین
میزان حضور عمومی، شعور فرهنگی و سرمایهگذاری منطقی و درآمدزایی را دارد و آنوقت
اینجا همه چیز وارونه است. حال آنکه هیچیک از موارد فوقالذکر و مواردی از این دست
که به عنوان نقطه ضعف برای بافتهای تاریخی چون یزد مطرح میشود، امروزه در شهرهای
تاریخی، ضعف تلقی نشده بلکه ویژگی متمایز و ارزندهای قلمداد میشود که نحوه
مواجهه خاص خود را طلب میکند.
ساخت و سازهای جدید و نامبارک در شهر تاریخی یزد؛ چه ارگانی به این کونه ساختمان سازی ها مجوز می دهد؟ و اگر غیر قانونی است آیا نهادی توان جلوگیری و پاکسازی این لکه های ننگ در بافت تاریخی را ندارد؟
شنیدن خبر صدور مجوز ساخت و آغاز عملیات اجرایی برج سی طبقه در آستانه شهر تاریخی یزد، خبر ناگوار دیگری برای دوستداران این شهر تاریخی و آنان که ارزش این شهر یادگار تاریخ را میدانند، بود. در روزگاری که ساخت برجها در شهرهای بزرگ غربی ممنوع یا با محدودیتهای بسیاری همراه است و در روزگاری که به ضرس قاطع بر اساس پژوهشهای علمی ثابتشده که میزان جرم، بزه و معضلات فرهنگی و اجتماعی با بلندمرتبهسازی نسبت مستقیم دارد، تازه عدهای خوابنماشده، یادشان افتاده که این هم راهی برای تغییر و تحول سیمای شهر، آن هم در منحصر به فردترین شهر تاریخی ایران به لحاظ کمیت و کیفیت بافت پیوسته تاریخی است.
بولدوزرهایی که به جان شهر تاریخی یزد افتادهاند
آنچه محل شگفتی است، نوع برخورد بدنه کرخت مدیریت شهری است که ظهور این غول بتنی و سیمانی در گرو مجوزهای اوست. نظام بینظم مدیریت شهری به راحتی اجازه میدهد در شهری به قدمت تاریخ، هر اتفاق نامبارکی بیفتد، گویی شهری باارزش بازیچه طفلانی بیتمیز گردیده است. طفل جز خط خطی کردن چه خواهد کرد، کجاست بزرگتری که این طفل را ادب کرده، قلم از دستش بگیرد و گنج از زیر پایش بدر آرد. به راستی نباید متولیان شهری پاسخگوی این گونه تصمیمات باشند و بگویند با شکلگیری این برج سیمای شهر تاریخی یزد و حریم بصری آن چه میشود. عاملان و حامیان این اقدام باید بدانند که در این بلبشو حتی بازخواستی از آنها نشود به راستی از عاقبت کار خود نمیهراسند. دیر نخواهد بود که فرزندانشان آنها را مورد عتاب قرار خواهند داد که این شما بودید که یزد نگین کویر، این شهر محجوب گلین را به ثمن بخس با شهری بتنی، آهنی و پلاستیکی تعویض کردید؛ آری دیر نخواهد بود. به راستی متولیان بافت تاریخی این شهر ارزشمند، که در پشت تریبونهای خود مدام دم از حفاظت این شهر تاریخی میزنند کاری بیشتر از کاهگل مالی دیوارهای بافت تاریخی، نصب تابلوهای مبتذل در ایام نوروز، تعریض کوچه ها، مجوز تخریب و نوسازی و استثمار این بافت خسته از شلاق جهالت سود محور بلد نیستند. آیا مدیریت شهری، معنای مفاهیمی چون شهر تاریخی، سیمای شهری، حریم بصری و نظریات متعدد اندیشمندان این حوزه را نمیداند یا میداند و خود را به تجاهل میزند، که در هر دو صورت باید مورد عتاب و بازخواست قرار گیرد.
مجوز نوسازی یک بنای تاریخی
لازم به ذکر است به لحاظ قانونی برای چنین پروژههای عمرانی با این مقیاس وجود پیوست فرهنگی و مطالعات شهرسازی، زیست محیطی و ترافیکی ضروری است؛ حال این که در آستانه شهر تاریخی یزد و در کنار معبری هشت متری که در آن تا قبل از این قانونگذار تا سه طبقه مجوز ساختوساز میداده و در حال حاضر نیز ترافیک بالایی دارد با چه توجیه فرهنگی، شهرسازی و معماری برجی سی طبقه میخواهد علم شود، خود حکایتی غریب است.
انشاا... خداوند به ما در هر حوزهای که به خدمت مشغولیم علم عطا فرماید، ما را از توهم خدمت که عین خیانت است مصون دارد؛ بمنه و جوده و کرمه.
محسن عباسی هرفته
عضو هیئت علمی و معاون دانشکده هنر و معماری دانشگاه یزد
اردیبهشت 1394