گروه بینالملل مشرق - حاکمان عربستان سعودی اهمیت چندانی نمی دهند که لقب «پادشاه» به آنها داده شود یا به این نام خوانده شوند، چون بر این باورند که پادشاهان بسیاری در جهان وجود دارند، به همین دلیل آنها ترجیح می دهند، به خود لقب «خادم حرمین شریفین» را جهت اشاره به مکه مکرمه و مدینه منوره می دهند و اگرچه در این لقب تواضع و فروتنی بسیار نهفته است، اما حاکمان سعودی در پی بسط سلطه و حاکمیت خویش به ماورای عربستان سعودی هستند.
دو شهر مکه مکرمه و مدینه منوره دارای قداست و حرمت بسیار نزد مسلمانان است و هر سال میلیون ها مسلمان از سراسر جهان برای برگزاری مناسک حج روی به این کشور می آورند. آمارها نشان می دهد، در سال 2010 میلادی 12 میلیون نفر از سراسر نقاط جهان برای ادای مناسک حج راهی عربستان شدند و پیش بینی می شود، این رقم ظرف همین سال ها به 20 میلیون نفر برسد.
این دستاویز مناسبی است تا حکومت سعودی موضوع توسعه و گسترش مسجد الحرام را برای پذیرش تعداد بیشتری از حجاج مطرح کند و به ذائقه خویش دست به تعدیلاتی در شهر مکه مکرمه بزند.
اگرچه سال ها پیش حرم مکی به اندازه ای توسعه و گسترش یافته بود که ظرفیت پذیرش این تعداد از حجاج را داشته باشد و توسعه ای که هم اکنون روی این حرم صورت می گیرد، برای پذیرش ظرفیتی بسیار بیشتر از این است.
برای تحقق این امر بالطبع حکومت سعودی اقدام به از بین بردن کوه های اطراف حرم مکی خواهد کرد و در این راه بیش از آنکه در اندیشه عظمت و شکوه این حرم باشد، در پی بیان قدرت و شکوه خاندان سعودی است و سلمان بن عبد العزیز، شاه جدید سعودی برای اینکه نام خود را به گمانش در تاریخ جاودان کند، نامش را بر بناهای جدید خواهد گذاشت.
پادشاه جدید سعودی کمتر از شش ماه است که به این مقام منصوب شده است، اما با حرص و جدیتی که در حکومتمداری در خود نشان داده، به نظر می رسد که تلاش می کند، نام خود را به عنوان یکی از بزرگ ترین پادشاهان مسلمانان از دوره حاکمیت «صلاح الدین ایوبی» در تاریخ ماندگار کند، کسی که خود را اولین خادم حرمین شریفین نامید و در قرن 12 اقدام به متحد و منسجم کردن مسلمانان و بیرون راندن صلیبیان از کشورهای اسلامی و بازگرداندن قدس شریف کرد.
در کمتر از 5 ماه سلمان بن عبد العزیز اقدام به بازنگری در ساختار حکومت سعودی کرد، تا به نحوی احیاگر نقش رهبری آن در خاورمیانه باشد، نقشی که پادشاهان سعودی در طول تاریخ خو گرفته اند تا ایفاگر آن به شکل استفاده از درآمدهای نفتی جهت حمایت از گروه های تروریستی و رژیم های هم پیمانشان باشد.
در این راستا پادشاهان سعودی طی سال های گذشته تلاش کردند تا شبکه ای از مبلغان و مفتی های تندرو مذهبی را تاسیس کنند، شبکه ای که مهمترین وظیفه آن اشاعه و نشر نسخه افراط گرایانه از اسلام در سراسر نقاط جهان است.
اما آنچه تاکنون مخفی نگه داشته می شد، هم اکنون آشکار و عیان گشته است و بر کسی پوشیده نیست که آنچه عربستان سعودی دست به آن می زند، به دور از خویشتن داری و در مواردی موازین اخلاقی است.
آل سعود در مصر به حمایت مالی از ژنرال های مصری پرداخت که بار دیگر به قدرت رسیده بودند، در لیبی، سوریه و عراق گروه های مسلح تروریستی را غرق در حمایت های مالی و نظامی خویش کرده است.
در یمن به صورت مستقیم علیه جنبش «انصار الله» این کشور، وارد جنگ شد، چون بیش از هر طرف منطقه ای دیگری، حتی رژیم صهیونیستی از افزایش نفوذ و سیطره ایران در منطقه واهمه دارد و بر این باور است که انصار سر سپرده و مجری دستورات ایران در یمن است که باید از پیش رو برداشته شود.
نقشی که ریاض در این برهه از زمان تلاش می کند، ایفاگر آن باشد، شبیه نقش برلین در اروپاست، اما بر عکس «آنگلا مرکل»، صدر اعظم آلمان، ملک سلمان با تردید کمتری عمل می کند و صرف نظر از حجم و اندازه و ثروت و چشم داشت ها، این سوال را برای هر انسانی مطرح می کند که آیا عربستان سعودی می تواند، خواسته های پادشاه جدید را برآورده کند؟
تاکنون رهبران عربستان سعودی نتوانسته اند، برنامه روشن و شفافی را ارائه دهند که با توسل به آن زمینه برقراری صلح و آرامش را در خاورمیانه فراهم و در بعد داخلی اقتصاد کشور خود را از اقتصادی متکی به نفت به اقتصادی مدرن و شکوفا تبدیل کنند.
البته آینده به ما نشان خواهد داد که آیا رهبران جدید سعودی خواهد توانست نظام قدیم و منسوخ این کشور را در هم بشکنند و نظامی نوین و جدید بنا کنند، نظامی که در آن نام و نشانی از قدرت رهبران و سران دینی و مذهبی وهابی در آن نباشد.
نسل جديد
سلمان بن عبد العزيز پیش از آنکه به سلطنت برسد، 50 سال را در منصب امیر ریاض، پایتخت عربستان سپری کرد. پس از آن به سمت وزیر دفاع عربستان منصوب شد و هنوز جسد «عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه سابق سعودی به خاک سپرده نشده بود که نقل و انتقالات خود را آغاز کرد.
روز 23 ژانویه گذشته که اولین شب بر تخت نشستن سلمان به شمار می آمد، وی اقدام به برکناری اعضای با نفوذ و تاثیرگذار نزدیک به عبد الله کرد و هفته های بعد از آن اقدام به تغییر وزرای قدیمی و کهنه کار سعودی و بعد از سه ماه و نیم، اقدام به تغییر و بازنگری در روند خلافت و جانشینی در خاندان سعودی کرد.
با این تغییر و تحولات شاه سلمان 79 ساله که از لحاظ سنی فاصله چندانی با شاه سابق ندارد و همچون عبد الله بیمار و رنجور نشان می دهد، تغییر و تحولاتی را در نسل حاکم به وجود آورد که سال هاست، عربستان سعودی انتظار آن را می کشید و در حالی که دو سوم جمعیت این کشور را افراد قرار گرفته در گروه سنی زیر 30 سال تشکیل می دهند و با وجودی که مهمترین ویژگی این کشور، جمعیت جوان آن است، اما پادشاهان و حاکمانی پیر و فرتوت بر آن حکومت می کنند، به گونه ای که عبد الله هنگام مرگ 90 سال داشت و میانگین صاحب منصبان و مقامات حکومتش 60 سال بود.
به طور کلی تمام حاکمان عربستان سعودی از سال 1953 میلادی از فرزندان «ملک عبد العزیز»، معروف به «ابن سعود»، بنیانگذار پادشاهی عربستان سعودی بودند، اما درپی تغییراتی که ملک سلمان دست به آن زد، از این پس سلطنت به فرزندان آخرین پادشاه از فرزندان ملک عبد العزیز می رسد.
به این ترتیب پس از مرگ سلمان اولین نواده ملک عبد العزیز قدرت را در عربستان به دست می گیرد و در این راه سلمان اقدام به برکناری شاهزاده «مقرن»، برادر ناتنی اش از منصب ولی عهدی کرد و به جای وی شاهزاده «محمد بن نایف»، برادر زاده 55 ساله اش و فرزند ولی عهد اسبق سعودی را به این سمت منصوب کرد.اما چون شاهزاده مقرن و شاهزاده محمد بن نایف، هر دو از خاندان سدیری نیستند، بنابراین نمی توانند، قدرت را در آل سعود به دست گیرند.
اما تصمیم عجیب تر شاه سلمان انتصاب پسر 30 ساله اش، شاهزاده «محمد» به سمت جانشین ولی عهد بود، کسی که به تند خویی، عصبی بودن و پرخاشگری در خاندان سعودی معروف است.
کسی که به ظاهر ولی عهدی پسر عمویش، محمد بن نایف را می پذیرد، اما همچون وی در غرب تحصیل نکرده است، بلکه گفته می شود، ژاپن را دوست دارد، به گونه ای که ماه عسلش با همسر اولش را در این کشور سپری کرد و هنگامی کع برای حضور در کنفرانس «کمپ دیوید»، چند ماه پیش به آمریکا سفر کرده بود، «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا وی را دارای شناخت و درک گسترده و تدبیر و حکمتی فراتر از سنش است.مطبوعات عربستان سعودی نیز که ماهها بود، برای شاهزاده محمد به عنوان منجی عربستان مانور می داد، به شدت از اظهارات رئیس جمهوری آمریکا درباره شاهزاده جوان به خود می بالیدند.
محمد بن سلمان، جانشین ولی عهد عربستان سعودی از حیث داشتن مناصب در تاریخ خاندان سعودی بی همتاست. او رئیس ستاد مشترک ارتش، رئیس دفتر سلطنتی که رفت و آمدهای افراد نزد پادشاه سعودی با مجوز این دفتر صورت می گیرد، رئیس کمیته امور سیاسی و امنیتی که به تازگی تشکیل شده، مدیر مسئول شرکت نفتی حکومت سعودی، مدیر مسئول شرکت سعودی آرامکو و مدیر مسئول صندوق سرمایه گذاری حکومت عربستان سعودی است.
افزون بر این جانشین جوان ولی عهد عربستان، وزیر دفاع این کشور نیز به شمار می آید و به تبع آن تصمیمات گرفته شده طی ماه های گذشته، به خصوص مناطقی که نیروی هوایی ارتش این کشور اقدام به بمباران آنها در یمن و وابسته به جنبش «انصار الله» یمن می کند، توسط شخص وی گرفته شده است.
با علم به اینکه عربستان سعودی در گذشته در عملیات های نظامی دیگری نیز مشارکت داشته است، به عنوان هم پیمان آمریکا در جنگ خلیج فارس در سال 1991 میلادی، به عنوان هم پیمان مصر و اردن و سوریه در جنگ شش روزه در سال 1967 میلادی، اما در جنگ اخیر علیه یمن، عربستان مستقیما وارد عرصه شد.
تک تیراندازی که در کمین نشسته است
سلسله کوه هایی که در مرزهای شمالی یمن وجود دارد، از این مرزها عبور کرده و تا جنوب عربستان ادامه می یابد. سوار بر خودرو یک ساعت از بندر شهر جازان به داخل شهر «ابو عبید تک تیرانداز» ایستاده است.
ابو عبید از اوایل آوریل در مرکز «المشرق» مستقر شده و با عینک تک تیراندازی خود به یکی از تپه های پوشیده از درختان و درختچه ها، در آن سوی مرز چشم دوخته است. هر از چندگاهی گله ای از گوسفندان و بزها به همراه چوپانشان از مقابل دیدگان وی عبور می کند و گزارش های خود را به مافوقش می دهد.ابو عبید تاکنون حتی یک تیر هم شلیک نکرده، اما می گوید: لحظه ای در شلیک تردید نخواهد کرد.
نیروهای ائتلاف ضد یمن به فرماندهی عربستان سعودی حملات هوایی علیه یمن را از اواخر مارس گذشته آغاز کردند و هدف اعلام شده از این حملات پایان دادن به تمرد انصار الله و واداشتن گروه ها و نیروهای درگیر در یمن جهت نشستن پای میز مذاکره عنوان شده و آنها مدعی هستند که در این امر موفق بوده اند، چون توانسته اند، گروه ها و نیروهای سیاسی یمنی را به ژنو و پای میز مذاکره بنشانند.
طی 10 هفته ای که از حملات هوایی ائتلاف ضد یمن می گذرد، بیش از 2 هزار یمنی کشته و بسیاری از موسسات و مراکز زیر ساختی و ساختارهای زیربنایی این کشور کاملا منهدم و بیش از نیم میلیون شهروند یمنی آواره شده اند، اما تاکنون قدرت انصار الله نه تنها تضعیف نشده است، بلکه این جنبش هفته گذشته مواضع و پایگاه های ارتش سعودی در مرزهای عربستان را هدف قرار داده و تعدادی از نظامیان سعودی را کشته و زخمی کرده است، در منطقه ای که با محل استقرار ابو عبید فاصله چندانی ندارد.
«جمال خاشفجی»، خبرنگار و یکی از نخبگان بارز عربستانی درباره حمله کشور متبوعش به یمن چنین می گوید: با این وجود، این حمله، اقدام درستی بود که عربستان دست به آن زد.خاشقجی ادامه می دهد: جنگ یمن نشان داد که ما توان و شایستگی رهبری و فرماندهی و تشکیل ائتلاف ها و هم پیمانی ها را داریم.
در نزدیکی «جده» شهری بنا شده بر سواحل دریای سرخ که با راه های سریع السیر و برج های سر به فلک کشیده اش و بازارها و مراکز خریدش بیش از آنکه شبیه ریاض باشد، شبیه لس آنجلس است، به ویژه آنکه صدای آهنگ های رپ غربی از خودروهایی که از کنار ساحل با سرعت سرسام آور می گذرند، گوش را کر می کند.
ساکنان جده خود را مدرن تر و با فرهنگ تر از ساکنان ریاض می دانند، اما لحظه ای در درستی تصمیمات پادشاه اشان که تلاش دارد، رهبری منطقه را در دست بگیرد، شک کنند.
خاشقجی می گوید: ریاض برای سال های بسیار مسئولیت های خود در برابر خاورمیانه را نادیده گرفته بود و ادامه می دهد: وقتی انقلاب های عربی رخ دادند، تصور می شد که آمریکا نظام قدیم را به خاورمیانه باز می گرداند، اما هم اکنون آمریکا درحال عقب نشینی از خاورمیانه است و ایران موجب مشکلات بسیاری از لبنان تا بحرین و از سوریه تا یمن شده است، به همین دلیل منطقه نیازمند قدرت منطقه ای جدیدی است که از این نظام منطقه ای محافظت کند و این عربستان است که اقدام به اصلاح و ترمیم این خاورمیانه به ویرانه تبدیل شده خواهد پرداخت.
خاشقجی پس از آن اینگونه به بیان دیدگاه های جالبش می پردازد: شاه سلمان به گفته خود عینیت بخشید، هنگامی که گفت، عربستان را پادشاه فعال جدیدی هدایت و رهبری خواهد کرد و این به معنای پایان دادن به دوره ضعف عربی و بازنگری در نظام منطقه و فراتر از آن ایستادن در برابر ایران است و جنگ در یمن بنا به گفته وی اولین نمود این اصل «جنگ در یمن» است.
خاشقجی می گوید: چند سال پیش پیشنهاد تشکیل ائتلافی متشکل از عربستان و ترکیه را داده بود تا براندازی نظام در سوریه را تسریع کند. در آن زمان همه به این پیشنهاد خندیدند، اما هم اکنون در دوره سلطنت سلمان این ائتلاف به یک حقیقت و واقعیت تبدیل شده است.
همانگونه که خاشقجی نمی تواند، هدف راهبردی کشورش از ائتلاف با ترکیه تبیین کند، به همان ترتیب نمی تواند، خاورمیانه جدیدی که ادعا می کند، کشورش آن را بازسازی و ترمیم خواهد کرد، را ترسیم کند.
اما آنچه آشکار است، اینکه شکاف بین ایران و عربستان به ویژه پس از آغاز جنگ یمن و جنگ های شیعی – سنی در منطقه افزایش یافته و سران این دو کشور مهم منطقه ای با یکدیگر اتفاق نظر ندارند، همان گونه که برای حل مشکلات منطقه نیز دیدار و نشست مشترکی نداشته اند و این چالشی بزرگ در عرصه بین المللی است، چون در چنین شرایطی چگونه می توان انتظار برقراری صلح و امنیت در خاورمیانه را داشت.
در واقع جهان عرب تا زمانی که یکی از بحرانی ترین مناطق جهان باشد، در حل بحران های خویش ناکام خواهد بود و همچنان در عقب ماندگی و جنگ دست و پا خواهد زد و باید منتظر سرایت این جنگ ها و ناآرامی ها به تمامی این کشورها حتی عربستان سعودی باشیم که در آن زمان دیگر خاندان سعودی بی شک نخواهد توانست با درآمد نفت وفاداری و فرمانبرداری مردمانش را بخرد.
حاکمان سعودی عربستان باید توجه داشته باشند که از مدت ها پیش کشورشان وارد مرحله اجتماعی جدیدی شده است. جمعیت 30 میلیون نفری عربستان به سرعت در افزایش است و تا سال 2050 میلادی به مرز 45 میلیون نفر خواهد رسید و به موازات آن بهای نفت نیز از 140 دلار به 60 دلار کاهش خواهد یافت.
علاوه بر اینکه باید به دو عامل بازگشت ایران به بازارهای جهانی نفت و کشف نفت در آمریکا نیز باید توجه داشت که بر قیمت نفت تاثیر خواهد گذاشت و در این بین عربستان برای حفظ موازنه در بودجه عمومیش نیاز به آن دارد که دست کم هر بشکه نفت خود را 100 دلار بفروشد.
آینده نفت
وزارت نفت عربستان در ساختمانی محقر در شهر ریاض قرار دارد. دفتر «ابراهیم المهنا»، یکی از مشاوران بسیار نزدیک به «علی النعیمی»، وزیر نفت عربستان در کنار این ساختمان قرار دارد و بالطبع او از جمله افرادی در این کشور شمرده می شود که از جایگاه نفت در سیاستگذاری عربستان و راهی که کشورش در آن گام بر می دارد، آگاه است.
مهنا می گوید که آمریکا در حال خروج از منطقه است و در این بین سه کشور عربستان و ایران و ترکیه هستند که از شانس بیشتری برای پر کردن این خلاء برخوردار هستند و عربستان به این جهت که دارای هم پیمانان بیشتری است، از شانس بزرگ تری نسبت به دو کشور دیگر برخوردار است.
مهنای 60 ساله که شاهد بحران ها و جنگ های متعددی در منطقه بوده، نشان می دهد که چندان به بحران هایی که هم اکنون در سوریه و عراق و مصر جریان دارد، توجهی ندارد. وی می گوید که نگرش و دیدگاهش به جهان تغییر نکرده و عربستان همچنان بازار نفت را در دست خواهد داشت.
وزارت نفت نیز همانند دیگر دستگاه ها و موسسات حکومتی عربستان از تغییر و تحول برکنار نخواهد بود. به نظر می رسد، فرزند چهارم ملک سلمان به عنوان جانشین احتمالی وزیر نفت کنونی که از سال 1995 میلادی در این منصب قرار دارد و با وجود تمام وعد و وعیدها نتوانسته راه حلی اساسی برای کاستن از اتکای کشورش به نفت ارائه دهد و این کشور همچنان 90 درصد بودجه اش بر درآمدهای نفتی متکی است.
درحال حاضر حدود 8 میلیون نیروی کار خارجی در عربستان مشغول به کار هستند که تقریبا یک سوم جمعیت این کشور را تشکیل می دهد و می توان تصور کرد که بدون این نیروی کار حکومت عربستان توان پیشبرد امور را ندارد.
با این حال هم اکنون امکان ادامه این شرایط ممکن نیست، چون میانگین بیکاری در این کشور به خصوص در میان جوانان همچنان روند صعودی را طی می کند و در این شرایط پر کردن 8 میلیون فرصت شغلی توسط نیروی کار خارجی منطقی به نظر نمی رسد.
بر خلاف دیگر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، مانند امارات متحده عربی و عمان که تلاش کرده اند، از میزان وابستگی خود به نفت بکاهند، اما عربستان در عمل گامی در این راه برنداشته است و اگر هم برداشته شده، محدود و کوچک بوده و چالش های بوروکراتیک بسیار و بزرگی در این راه وجود دارد که باید از پیش رو برداشته شود. از آنچه گفته شد، به راحتی می توان دریافت که وابستگی عربستان به نفت تا سال های سال ادامه خواهد داشت.
وقتی با مهنا درباره پایان ذخایر نفتی عربستان سخن می گوییم، او می گوید: بله این ذخایر تمام خواهد شد، اما این امر 10 تا 20 سال آینده رخ نخواهد داد. این گفته به خوبی نشان می دهد که تغییری در راه نخواهد بود.
ائتلاف سمی
در یکی از روزهای بهار، در حالی که حدود سه ماه از به قدرت رسیدن سلمان گذشته بود، وی از «درعیه» بازدید به عمل می آورد، منطقه ای که اطراف ریاض، پایتخت عربستان واقع شده و آل سعود می گوید که پایتخت اول حکومت سعودی پیش از ریاض بوده است.
ملک سلمان اعلام می کند که برای توسعه منطقه 500 میلیون دلار اختصاص داده و حکومت سعودی انتظار دارد، ظرف دو سال آینده این منطقه ده ها هزار گردشگر را جذب خود کند.
حدود 270 سال پیش در این منطقه قبیله سعود با عشیره مردی که «محمد بن عبد الوهاب» خوانده می شد، ائتلاف کرد، کسی که پایه گذار مکتب وهابیت بود و با اصول افراط گرایانه ای که پایه گذاری کرد، مادر و سرمنشاء تمام گروه ها و جریان های افراط گرایانه از جمله «القاعده» و «داعش» شمرده می شود.
ائتلاف سعودی – وهابی همچنان به قوت خود پابر جاست و حتی حوادث 11 سپتامبر 2001 میلادی که از 19 نفر عامل آن، 15 نفر دارای تابعیت سعودی بودند، نیز نتوانست ضربه ای به پیکر این ائتلاف وارد کند.
سعودی ها در پاسخ به انتقادات غربی ها و فعالان حقوق بشر درباره عدم اجازه ساخت و بنای کلیسا برای مسیحیان یا اماکنی برای عبادت پیروان دیگر ادیان یا ادای فرایض دینی و مذهبی اشان به این بهانه متوسل می شود که عربستان به این جهت که موطن حرمین شریفین است، به معنای کامل کلمه دولت خوانده نمی شود، بلکه باید آن را شبیه واتیکان دانست و به این طریق آل سعود با تکیه بر اصول و مبادی وهابیت به مقابله با ادیان دیگر می پردازد.
با وجود تمام سختگیری های صورت گرفته با این حال جوانان عربستانی در تلاش برای تغییر وضعیت و شرایط زندگی خود هستند و همواره این سوال را مطرح می کنند که چرا همانند جوانان دیگر کشورها نیستند و بسیاری از امور بر آنها تحریم شده است.
این یکی از مهمترین ویژگی های وهابیت سعودی است و به نظر نمی رسد که ملک سلمان آمادگی پذیرش تغییرات و انجام اصلاحات را داشته باشد، حتی وی در برخی از موسسات مانند هیات امر به معروف و نهی از منکر از مدیرانی استفاده کرد که تندروتر از مدیران و روسای قبلی بودند، همچنین اعدام ها در این کشور از زمان به قدرت رسیدن سلمان افزایش چشمگیری داشته و از آغاز سال جاری تاکنون حکم اعدام 90 نفر به شیوه قطع کردن سر اجرا شده که برابر تمام اعدام های اجرا شده در سال گذشته میلادی است که آخرین سال سلطنت عبد الله به شمار می آمد.
یکی از مشاوران عبد الله می گوید که سلمان تلاش می کند، همه را زیر چتر خود بگیرد، اما این چتر تنها افرادی را در برخواهد گرفت که به گذشته تعلق داشته و به قدیم دل بسته باشند.
شورشی متعارض
«محسن العواجی»، فعال معارض سعودی 12 دوربین مدار بسته و مانیتور را اطراف خانه اش در یکی از شهرک های اطراف ریاض نصب و راه اندازی کرده و هنگامی که از وی دلیل این امر را سوال می کنید، با خنده می گوید: می خواهم وقتی برای بازداشت مجددم، می آیند، آمادگی کامل داشته باشم.
العواجی تاکنون چند بار توسط نیروهای امنیتی سعودی بازداشت شده و آخرین بار مربوط به زمانی است که وی بیانیه نخبگان سعودی مخالف انقلاب نظامیان در مصر را امضا کرده و خواستار بازگشت مشروعیت به این کشور شده بود.
العواجی که از طبع ظنز بسیار بالایی برخوردار است و با اخوان المسلمین هم دردی می کند، تنها شهروند عربستانی نیست که خواهان پارلمان و سلطنت مشروطه برای کشورش است و آن را رویایی برای خود می داند، بلکه این خواست تمام عربستانی هاست، اما در عین حال وی می گوید که ما جامعه ای قبیله ای هستیم و به همین دلیل نیازمند خاندان سعودی می باشیم، اما این بدین معنا نیست که آنها را دوست داریم، بلکه مجبوریم آنها را تحمل کنیم.
افکار العواجی برای خاندان سعودی خطرناک شمرده می شود، با این حال وی بخشی از این نظام است و خود را جزو دستگاه دینی و مذهبی می داند که بر کشور حاکم است و با وجود تمام افکار و اندیشه ها و دیدگاه هایش می گوید که «من وهابی هستم».
العواجی به عنوان مبلغ و مفتی وهابی در دهه هشتاد برای اسامه بن لادن، رهبر القاعده و عناصر این گروه کمک مالی جمع آوری می کرد، اما هم اکنون با مجوز حکومت سعودی جوانان وهابی که قصد پیوستن به صفوف گروه های مسلح را دارند، قانع می کند که خود را تسلیم پلیس کنند.وی همچنین تاجری همیشه در سفر است و دیپلمات های غربی برای فهم و دریافت نگرش و افکار سعودی ها با وی دیدار می کنند.
از آنچه گذشت به راحتی می توان دریافت که کنار هم قرار دادن این تناقضات چقدر سخت است، اینکه فردی هم مشوق فعالیت مسلحانه در قالب گروهی مانند القاعده باشد و هم مانع آن در قالب گروه های مسلح کنونی مانند داعش.
این موضوعی است که خود العواجی نیز به آن اذعان می کند و می گوید: برای مردم عربستان به خصوص افرادی که سنتی هستند، بسیار سخت که برخی معانی و مفاهیم را درک کنند، به عنوان مثال به آنها گفته شده است که جهاد علیه دشمنان اسلام مقدس است، در حالی که اکنون مشاهده می کنیم که این جهاد را مستثنی می کنند و این موضوع به ویژه پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 تشدید شد.
العواجی تاکید می کند: این موضوعی است که القاعده پیشتر و داعش هم اکنون به خوبی از آن به سود خود بهره برداری می کند، به همین دلیل است که مشاهده می کنیم، جوانانی از عربستان به صفوف داعش ملحق می شوند تا با دشمنان اسلام مبارزه کنند، اما پس از مدتی به دشمن عربستان تبدیل می شوند.
این فعال عربستانی می گوید: پادشاه جدید عربستان باید روزی بر تمام این تناقضات فائق آید و آنها را حل کند. عربستان بخشی از جامعه بین المللی است، اما کشوری است که تشابهی با نحوه شکل گیری کشورهای دیگر ندارد.
وی می افزاید: من هرگز آرزو نمی کردم جای رهبران و مسئولان جدید کشور باشم، چون نمی دانم چگونه می خواهند تناقضات موجود در کشور را حل کنند.
دو شهر مکه مکرمه و مدینه منوره دارای قداست و حرمت بسیار نزد مسلمانان است و هر سال میلیون ها مسلمان از سراسر جهان برای برگزاری مناسک حج روی به این کشور می آورند. آمارها نشان می دهد، در سال 2010 میلادی 12 میلیون نفر از سراسر نقاط جهان برای ادای مناسک حج راهی عربستان شدند و پیش بینی می شود، این رقم ظرف همین سال ها به 20 میلیون نفر برسد.
این دستاویز مناسبی است تا حکومت سعودی موضوع توسعه و گسترش مسجد الحرام را برای پذیرش تعداد بیشتری از حجاج مطرح کند و به ذائقه خویش دست به تعدیلاتی در شهر مکه مکرمه بزند.
اگرچه سال ها پیش حرم مکی به اندازه ای توسعه و گسترش یافته بود که ظرفیت پذیرش این تعداد از حجاج را داشته باشد و توسعه ای که هم اکنون روی این حرم صورت می گیرد، برای پذیرش ظرفیتی بسیار بیشتر از این است.
برای تحقق این امر بالطبع حکومت سعودی اقدام به از بین بردن کوه های اطراف حرم مکی خواهد کرد و در این راه بیش از آنکه در اندیشه عظمت و شکوه این حرم باشد، در پی بیان قدرت و شکوه خاندان سعودی است و سلمان بن عبد العزیز، شاه جدید سعودی برای اینکه نام خود را به گمانش در تاریخ جاودان کند، نامش را بر بناهای جدید خواهد گذاشت.
پادشاه جدید سعودی کمتر از شش ماه است که به این مقام منصوب شده است، اما با حرص و جدیتی که در حکومتمداری در خود نشان داده، به نظر می رسد که تلاش می کند، نام خود را به عنوان یکی از بزرگ ترین پادشاهان مسلمانان از دوره حاکمیت «صلاح الدین ایوبی» در تاریخ ماندگار کند، کسی که خود را اولین خادم حرمین شریفین نامید و در قرن 12 اقدام به متحد و منسجم کردن مسلمانان و بیرون راندن صلیبیان از کشورهای اسلامی و بازگرداندن قدس شریف کرد.
در این راستا پادشاهان سعودی طی سال های گذشته تلاش کردند تا شبکه ای از مبلغان و مفتی های تندرو مذهبی را تاسیس کنند، شبکه ای که مهمترین وظیفه آن اشاعه و نشر نسخه افراط گرایانه از اسلام در سراسر نقاط جهان است.
اما آنچه تاکنون مخفی نگه داشته می شد، هم اکنون آشکار و عیان گشته است و بر کسی پوشیده نیست که آنچه عربستان سعودی دست به آن می زند، به دور از خویشتن داری و در مواردی موازین اخلاقی است.
آل سعود در مصر به حمایت مالی از ژنرال های مصری پرداخت که بار دیگر به قدرت رسیده بودند، در لیبی، سوریه و عراق گروه های مسلح تروریستی را غرق در حمایت های مالی و نظامی خویش کرده است.
در یمن به صورت مستقیم علیه جنبش «انصار الله» این کشور، وارد جنگ شد، چون بیش از هر طرف منطقه ای دیگری، حتی رژیم صهیونیستی از افزایش نفوذ و سیطره ایران در منطقه واهمه دارد و بر این باور است که انصار سر سپرده و مجری دستورات ایران در یمن است که باید از پیش رو برداشته شود.
نقشی که ریاض در این برهه از زمان تلاش می کند، ایفاگر آن باشد، شبیه نقش برلین در اروپاست، اما بر عکس «آنگلا مرکل»، صدر اعظم آلمان، ملک سلمان با تردید کمتری عمل می کند و صرف نظر از حجم و اندازه و ثروت و چشم داشت ها، این سوال را برای هر انسانی مطرح می کند که آیا عربستان سعودی می تواند، خواسته های پادشاه جدید را برآورده کند؟
تاکنون رهبران عربستان سعودی نتوانسته اند، برنامه روشن و شفافی را ارائه دهند که با توسل به آن زمینه برقراری صلح و آرامش را در خاورمیانه فراهم و در بعد داخلی اقتصاد کشور خود را از اقتصادی متکی به نفت به اقتصادی مدرن و شکوفا تبدیل کنند.
البته آینده به ما نشان خواهد داد که آیا رهبران جدید سعودی خواهد توانست نظام قدیم و منسوخ این کشور را در هم بشکنند و نظامی نوین و جدید بنا کنند، نظامی که در آن نام و نشانی از قدرت رهبران و سران دینی و مذهبی وهابی در آن نباشد.
سلمان بن عبد العزيز پیش از آنکه به سلطنت برسد، 50 سال را در منصب امیر ریاض، پایتخت عربستان سپری کرد. پس از آن به سمت وزیر دفاع عربستان منصوب شد و هنوز جسد «عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه سابق سعودی به خاک سپرده نشده بود که نقل و انتقالات خود را آغاز کرد.
روز 23 ژانویه گذشته که اولین شب بر تخت نشستن سلمان به شمار می آمد، وی اقدام به برکناری اعضای با نفوذ و تاثیرگذار نزدیک به عبد الله کرد و هفته های بعد از آن اقدام به تغییر وزرای قدیمی و کهنه کار سعودی و بعد از سه ماه و نیم، اقدام به تغییر و بازنگری در روند خلافت و جانشینی در خاندان سعودی کرد.
با این تغییر و تحولات شاه سلمان 79 ساله که از لحاظ سنی فاصله چندانی با شاه سابق ندارد و همچون عبد الله بیمار و رنجور نشان می دهد، تغییر و تحولاتی را در نسل حاکم به وجود آورد که سال هاست، عربستان سعودی انتظار آن را می کشید و در حالی که دو سوم جمعیت این کشور را افراد قرار گرفته در گروه سنی زیر 30 سال تشکیل می دهند و با وجودی که مهمترین ویژگی این کشور، جمعیت جوان آن است، اما پادشاهان و حاکمانی پیر و فرتوت بر آن حکومت می کنند، به گونه ای که عبد الله هنگام مرگ 90 سال داشت و میانگین صاحب منصبان و مقامات حکومتش 60 سال بود.
به طور کلی تمام حاکمان عربستان سعودی از سال 1953 میلادی از فرزندان «ملک عبد العزیز»، معروف به «ابن سعود»، بنیانگذار پادشاهی عربستان سعودی بودند، اما درپی تغییراتی که ملک سلمان دست به آن زد، از این پس سلطنت به فرزندان آخرین پادشاه از فرزندان ملک عبد العزیز می رسد.
به این ترتیب پس از مرگ سلمان اولین نواده ملک عبد العزیز قدرت را در عربستان به دست می گیرد و در این راه سلمان اقدام به برکناری شاهزاده «مقرن»، برادر ناتنی اش از منصب ولی عهدی کرد و به جای وی شاهزاده «محمد بن نایف»، برادر زاده 55 ساله اش و فرزند ولی عهد اسبق سعودی را به این سمت منصوب کرد.اما چون شاهزاده مقرن و شاهزاده محمد بن نایف، هر دو از خاندان سدیری نیستند، بنابراین نمی توانند، قدرت را در آل سعود به دست گیرند.
اما تصمیم عجیب تر شاه سلمان انتصاب پسر 30 ساله اش، شاهزاده «محمد» به سمت جانشین ولی عهد بود، کسی که به تند خویی، عصبی بودن و پرخاشگری در خاندان سعودی معروف است.
محمد بن سلمان، جانشین ولی عهد عربستان سعودی از حیث داشتن مناصب در تاریخ خاندان سعودی بی همتاست. او رئیس ستاد مشترک ارتش، رئیس دفتر سلطنتی که رفت و آمدهای افراد نزد پادشاه سعودی با مجوز این دفتر صورت می گیرد، رئیس کمیته امور سیاسی و امنیتی که به تازگی تشکیل شده، مدیر مسئول شرکت نفتی حکومت سعودی، مدیر مسئول شرکت سعودی آرامکو و مدیر مسئول صندوق سرمایه گذاری حکومت عربستان سعودی است.
افزون بر این جانشین جوان ولی عهد عربستان، وزیر دفاع این کشور نیز به شمار می آید و به تبع آن تصمیمات گرفته شده طی ماه های گذشته، به خصوص مناطقی که نیروی هوایی ارتش این کشور اقدام به بمباران آنها در یمن و وابسته به جنبش «انصار الله» یمن می کند، توسط شخص وی گرفته شده است.
با علم به اینکه عربستان سعودی در گذشته در عملیات های نظامی دیگری نیز مشارکت داشته است، به عنوان هم پیمان آمریکا در جنگ خلیج فارس در سال 1991 میلادی، به عنوان هم پیمان مصر و اردن و سوریه در جنگ شش روزه در سال 1967 میلادی، اما در جنگ اخیر علیه یمن، عربستان مستقیما وارد عرصه شد.
تک تیراندازی که در کمین نشسته است
سلسله کوه هایی که در مرزهای شمالی یمن وجود دارد، از این مرزها عبور کرده و تا جنوب عربستان ادامه می یابد. سوار بر خودرو یک ساعت از بندر شهر جازان به داخل شهر «ابو عبید تک تیرانداز» ایستاده است.
ابو عبید از اوایل آوریل در مرکز «المشرق» مستقر شده و با عینک تک تیراندازی خود به یکی از تپه های پوشیده از درختان و درختچه ها، در آن سوی مرز چشم دوخته است. هر از چندگاهی گله ای از گوسفندان و بزها به همراه چوپانشان از مقابل دیدگان وی عبور می کند و گزارش های خود را به مافوقش می دهد.ابو عبید تاکنون حتی یک تیر هم شلیک نکرده، اما می گوید: لحظه ای در شلیک تردید نخواهد کرد.
نیروهای ائتلاف ضد یمن به فرماندهی عربستان سعودی حملات هوایی علیه یمن را از اواخر مارس گذشته آغاز کردند و هدف اعلام شده از این حملات پایان دادن به تمرد انصار الله و واداشتن گروه ها و نیروهای درگیر در یمن جهت نشستن پای میز مذاکره عنوان شده و آنها مدعی هستند که در این امر موفق بوده اند، چون توانسته اند، گروه ها و نیروهای سیاسی یمنی را به ژنو و پای میز مذاکره بنشانند.
طی 10 هفته ای که از حملات هوایی ائتلاف ضد یمن می گذرد، بیش از 2 هزار یمنی کشته و بسیاری از موسسات و مراکز زیر ساختی و ساختارهای زیربنایی این کشور کاملا منهدم و بیش از نیم میلیون شهروند یمنی آواره شده اند، اما تاکنون قدرت انصار الله نه تنها تضعیف نشده است، بلکه این جنبش هفته گذشته مواضع و پایگاه های ارتش سعودی در مرزهای عربستان را هدف قرار داده و تعدادی از نظامیان سعودی را کشته و زخمی کرده است، در منطقه ای که با محل استقرار ابو عبید فاصله چندانی ندارد.
«جمال خاشفجی»، خبرنگار و یکی از نخبگان بارز عربستانی درباره حمله کشور متبوعش به یمن چنین می گوید: با این وجود، این حمله، اقدام درستی بود که عربستان دست به آن زد.خاشقجی ادامه می دهد: جنگ یمن نشان داد که ما توان و شایستگی رهبری و فرماندهی و تشکیل ائتلاف ها و هم پیمانی ها را داریم.
در نزدیکی «جده» شهری بنا شده بر سواحل دریای سرخ که با راه های سریع السیر و برج های سر به فلک کشیده اش و بازارها و مراکز خریدش بیش از آنکه شبیه ریاض باشد، شبیه لس آنجلس است، به ویژه آنکه صدای آهنگ های رپ غربی از خودروهایی که از کنار ساحل با سرعت سرسام آور می گذرند، گوش را کر می کند.
ساکنان جده خود را مدرن تر و با فرهنگ تر از ساکنان ریاض می دانند، اما لحظه ای در درستی تصمیمات پادشاه اشان که تلاش دارد، رهبری منطقه را در دست بگیرد، شک کنند.
خاشقجی می گوید: ریاض برای سال های بسیار مسئولیت های خود در برابر خاورمیانه را نادیده گرفته بود و ادامه می دهد: وقتی انقلاب های عربی رخ دادند، تصور می شد که آمریکا نظام قدیم را به خاورمیانه باز می گرداند، اما هم اکنون آمریکا درحال عقب نشینی از خاورمیانه است و ایران موجب مشکلات بسیاری از لبنان تا بحرین و از سوریه تا یمن شده است، به همین دلیل منطقه نیازمند قدرت منطقه ای جدیدی است که از این نظام منطقه ای محافظت کند و این عربستان است که اقدام به اصلاح و ترمیم این خاورمیانه به ویرانه تبدیل شده خواهد پرداخت.
خاشقجی پس از آن اینگونه به بیان دیدگاه های جالبش می پردازد: شاه سلمان به گفته خود عینیت بخشید، هنگامی که گفت، عربستان را پادشاه فعال جدیدی هدایت و رهبری خواهد کرد و این به معنای پایان دادن به دوره ضعف عربی و بازنگری در نظام منطقه و فراتر از آن ایستادن در برابر ایران است و جنگ در یمن بنا به گفته وی اولین نمود این اصل «جنگ در یمن» است.
خاشقجی می گوید: چند سال پیش پیشنهاد تشکیل ائتلافی متشکل از عربستان و ترکیه را داده بود تا براندازی نظام در سوریه را تسریع کند. در آن زمان همه به این پیشنهاد خندیدند، اما هم اکنون در دوره سلطنت سلمان این ائتلاف به یک حقیقت و واقعیت تبدیل شده است.
همانگونه که خاشقجی نمی تواند، هدف راهبردی کشورش از ائتلاف با ترکیه تبیین کند، به همان ترتیب نمی تواند، خاورمیانه جدیدی که ادعا می کند، کشورش آن را بازسازی و ترمیم خواهد کرد، را ترسیم کند.
اما آنچه آشکار است، اینکه شکاف بین ایران و عربستان به ویژه پس از آغاز جنگ یمن و جنگ های شیعی – سنی در منطقه افزایش یافته و سران این دو کشور مهم منطقه ای با یکدیگر اتفاق نظر ندارند، همان گونه که برای حل مشکلات منطقه نیز دیدار و نشست مشترکی نداشته اند و این چالشی بزرگ در عرصه بین المللی است، چون در چنین شرایطی چگونه می توان انتظار برقراری صلح و امنیت در خاورمیانه را داشت.
در واقع جهان عرب تا زمانی که یکی از بحرانی ترین مناطق جهان باشد، در حل بحران های خویش ناکام خواهد بود و همچنان در عقب ماندگی و جنگ دست و پا خواهد زد و باید منتظر سرایت این جنگ ها و ناآرامی ها به تمامی این کشورها حتی عربستان سعودی باشیم که در آن زمان دیگر خاندان سعودی بی شک نخواهد توانست با درآمد نفت وفاداری و فرمانبرداری مردمانش را بخرد.
حاکمان سعودی عربستان باید توجه داشته باشند که از مدت ها پیش کشورشان وارد مرحله اجتماعی جدیدی شده است. جمعیت 30 میلیون نفری عربستان به سرعت در افزایش است و تا سال 2050 میلادی به مرز 45 میلیون نفر خواهد رسید و به موازات آن بهای نفت نیز از 140 دلار به 60 دلار کاهش خواهد یافت.
علاوه بر اینکه باید به دو عامل بازگشت ایران به بازارهای جهانی نفت و کشف نفت در آمریکا نیز باید توجه داشت که بر قیمت نفت تاثیر خواهد گذاشت و در این بین عربستان برای حفظ موازنه در بودجه عمومیش نیاز به آن دارد که دست کم هر بشکه نفت خود را 100 دلار بفروشد.
آینده نفت
وزارت نفت عربستان در ساختمانی محقر در شهر ریاض قرار دارد. دفتر «ابراهیم المهنا»، یکی از مشاوران بسیار نزدیک به «علی النعیمی»، وزیر نفت عربستان در کنار این ساختمان قرار دارد و بالطبع او از جمله افرادی در این کشور شمرده می شود که از جایگاه نفت در سیاستگذاری عربستان و راهی که کشورش در آن گام بر می دارد، آگاه است.
مهنا می گوید که آمریکا در حال خروج از منطقه است و در این بین سه کشور عربستان و ایران و ترکیه هستند که از شانس بیشتری برای پر کردن این خلاء برخوردار هستند و عربستان به این جهت که دارای هم پیمانان بیشتری است، از شانس بزرگ تری نسبت به دو کشور دیگر برخوردار است.
مهنای 60 ساله که شاهد بحران ها و جنگ های متعددی در منطقه بوده، نشان می دهد که چندان به بحران هایی که هم اکنون در سوریه و عراق و مصر جریان دارد، توجهی ندارد. وی می گوید که نگرش و دیدگاهش به جهان تغییر نکرده و عربستان همچنان بازار نفت را در دست خواهد داشت.
وزارت نفت نیز همانند دیگر دستگاه ها و موسسات حکومتی عربستان از تغییر و تحول برکنار نخواهد بود. به نظر می رسد، فرزند چهارم ملک سلمان به عنوان جانشین احتمالی وزیر نفت کنونی که از سال 1995 میلادی در این منصب قرار دارد و با وجود تمام وعد و وعیدها نتوانسته راه حلی اساسی برای کاستن از اتکای کشورش به نفت ارائه دهد و این کشور همچنان 90 درصد بودجه اش بر درآمدهای نفتی متکی است.
درحال حاضر حدود 8 میلیون نیروی کار خارجی در عربستان مشغول به کار هستند که تقریبا یک سوم جمعیت این کشور را تشکیل می دهد و می توان تصور کرد که بدون این نیروی کار حکومت عربستان توان پیشبرد امور را ندارد.
با این حال هم اکنون امکان ادامه این شرایط ممکن نیست، چون میانگین بیکاری در این کشور به خصوص در میان جوانان همچنان روند صعودی را طی می کند و در این شرایط پر کردن 8 میلیون فرصت شغلی توسط نیروی کار خارجی منطقی به نظر نمی رسد.
بر خلاف دیگر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، مانند امارات متحده عربی و عمان که تلاش کرده اند، از میزان وابستگی خود به نفت بکاهند، اما عربستان در عمل گامی در این راه برنداشته است و اگر هم برداشته شده، محدود و کوچک بوده و چالش های بوروکراتیک بسیار و بزرگی در این راه وجود دارد که باید از پیش رو برداشته شود. از آنچه گفته شد، به راحتی می توان دریافت که وابستگی عربستان به نفت تا سال های سال ادامه خواهد داشت.
وقتی با مهنا درباره پایان ذخایر نفتی عربستان سخن می گوییم، او می گوید: بله این ذخایر تمام خواهد شد، اما این امر 10 تا 20 سال آینده رخ نخواهد داد. این گفته به خوبی نشان می دهد که تغییری در راه نخواهد بود.
ائتلاف سمی
در یکی از روزهای بهار، در حالی که حدود سه ماه از به قدرت رسیدن سلمان گذشته بود، وی از «درعیه» بازدید به عمل می آورد، منطقه ای که اطراف ریاض، پایتخت عربستان واقع شده و آل سعود می گوید که پایتخت اول حکومت سعودی پیش از ریاض بوده است.
ملک سلمان اعلام می کند که برای توسعه منطقه 500 میلیون دلار اختصاص داده و حکومت سعودی انتظار دارد، ظرف دو سال آینده این منطقه ده ها هزار گردشگر را جذب خود کند.
ائتلاف سعودی – وهابی همچنان به قوت خود پابر جاست و حتی حوادث 11 سپتامبر 2001 میلادی که از 19 نفر عامل آن، 15 نفر دارای تابعیت سعودی بودند، نیز نتوانست ضربه ای به پیکر این ائتلاف وارد کند.
سعودی ها در پاسخ به انتقادات غربی ها و فعالان حقوق بشر درباره عدم اجازه ساخت و بنای کلیسا برای مسیحیان یا اماکنی برای عبادت پیروان دیگر ادیان یا ادای فرایض دینی و مذهبی اشان به این بهانه متوسل می شود که عربستان به این جهت که موطن حرمین شریفین است، به معنای کامل کلمه دولت خوانده نمی شود، بلکه باید آن را شبیه واتیکان دانست و به این طریق آل سعود با تکیه بر اصول و مبادی وهابیت به مقابله با ادیان دیگر می پردازد.
با وجود تمام سختگیری های صورت گرفته با این حال جوانان عربستانی در تلاش برای تغییر وضعیت و شرایط زندگی خود هستند و همواره این سوال را مطرح می کنند که چرا همانند جوانان دیگر کشورها نیستند و بسیاری از امور بر آنها تحریم شده است.
این یکی از مهمترین ویژگی های وهابیت سعودی است و به نظر نمی رسد که ملک سلمان آمادگی پذیرش تغییرات و انجام اصلاحات را داشته باشد، حتی وی در برخی از موسسات مانند هیات امر به معروف و نهی از منکر از مدیرانی استفاده کرد که تندروتر از مدیران و روسای قبلی بودند، همچنین اعدام ها در این کشور از زمان به قدرت رسیدن سلمان افزایش چشمگیری داشته و از آغاز سال جاری تاکنون حکم اعدام 90 نفر به شیوه قطع کردن سر اجرا شده که برابر تمام اعدام های اجرا شده در سال گذشته میلادی است که آخرین سال سلطنت عبد الله به شمار می آمد.
یکی از مشاوران عبد الله می گوید که سلمان تلاش می کند، همه را زیر چتر خود بگیرد، اما این چتر تنها افرادی را در برخواهد گرفت که به گذشته تعلق داشته و به قدیم دل بسته باشند.
شورشی متعارض
«محسن العواجی»، فعال معارض سعودی 12 دوربین مدار بسته و مانیتور را اطراف خانه اش در یکی از شهرک های اطراف ریاض نصب و راه اندازی کرده و هنگامی که از وی دلیل این امر را سوال می کنید، با خنده می گوید: می خواهم وقتی برای بازداشت مجددم، می آیند، آمادگی کامل داشته باشم.
العواجی تاکنون چند بار توسط نیروهای امنیتی سعودی بازداشت شده و آخرین بار مربوط به زمانی است که وی بیانیه نخبگان سعودی مخالف انقلاب نظامیان در مصر را امضا کرده و خواستار بازگشت مشروعیت به این کشور شده بود.
العواجی که از طبع ظنز بسیار بالایی برخوردار است و با اخوان المسلمین هم دردی می کند، تنها شهروند عربستانی نیست که خواهان پارلمان و سلطنت مشروطه برای کشورش است و آن را رویایی برای خود می داند، بلکه این خواست تمام عربستانی هاست، اما در عین حال وی می گوید که ما جامعه ای قبیله ای هستیم و به همین دلیل نیازمند خاندان سعودی می باشیم، اما این بدین معنا نیست که آنها را دوست داریم، بلکه مجبوریم آنها را تحمل کنیم.
العواجی به عنوان مبلغ و مفتی وهابی در دهه هشتاد برای اسامه بن لادن، رهبر القاعده و عناصر این گروه کمک مالی جمع آوری می کرد، اما هم اکنون با مجوز حکومت سعودی جوانان وهابی که قصد پیوستن به صفوف گروه های مسلح را دارند، قانع می کند که خود را تسلیم پلیس کنند.وی همچنین تاجری همیشه در سفر است و دیپلمات های غربی برای فهم و دریافت نگرش و افکار سعودی ها با وی دیدار می کنند.
از آنچه گذشت به راحتی می توان دریافت که کنار هم قرار دادن این تناقضات چقدر سخت است، اینکه فردی هم مشوق فعالیت مسلحانه در قالب گروهی مانند القاعده باشد و هم مانع آن در قالب گروه های مسلح کنونی مانند داعش.
این موضوعی است که خود العواجی نیز به آن اذعان می کند و می گوید: برای مردم عربستان به خصوص افرادی که سنتی هستند، بسیار سخت که برخی معانی و مفاهیم را درک کنند، به عنوان مثال به آنها گفته شده است که جهاد علیه دشمنان اسلام مقدس است، در حالی که اکنون مشاهده می کنیم که این جهاد را مستثنی می کنند و این موضوع به ویژه پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 تشدید شد.
العواجی تاکید می کند: این موضوعی است که القاعده پیشتر و داعش هم اکنون به خوبی از آن به سود خود بهره برداری می کند، به همین دلیل است که مشاهده می کنیم، جوانانی از عربستان به صفوف داعش ملحق می شوند تا با دشمنان اسلام مبارزه کنند، اما پس از مدتی به دشمن عربستان تبدیل می شوند.
این فعال عربستانی می گوید: پادشاه جدید عربستان باید روزی بر تمام این تناقضات فائق آید و آنها را حل کند. عربستان بخشی از جامعه بین المللی است، اما کشوری است که تشابهی با نحوه شکل گیری کشورهای دیگر ندارد.
وی می افزاید: من هرگز آرزو نمی کردم جای رهبران و مسئولان جدید کشور باشم، چون نمی دانم چگونه می خواهند تناقضات موجود در کشور را حل کنند.