به گزارش مشرق، مذاکرات هسته ای اکنون دچار نوعی سکون شده است. این سکون می تواند از حیث خوانش سناریوهای محتمل در چند روز آینده گمراه کننده باشد وبنابراین باید نگاهی دقیق تر از تحلیل های ژورنالیستی به آن افکند. اطلاعات موجود نشان می دهد دو عامل اصلی شرایط کنونی را بوجود آورده است:
1- تماس پنج شنبه شب باراک اوباما با تیم مذاکره کننده امریکایی که منجر به تغییر مواضع ناگهانی آنها در برخی موضوعات کلیدی شده است.
2- لابی سعودی و اسراییل با امریکا، فرانسه و انگلستان که باعث شده خط قرمزهای جدیدی از جانب این کشورها در مذاکرات ترسیم شود.
با این حال، تحلیل دقیق این صحنه، نیازمند فراتر رفتن از تحولات ظاهری است که در وین شاهد آن هستیم. سوال اصلی این است که اوباما چرا چنین تماسی گرفته یا سعودی و اسراییل با کدام هدف به طرف های اروپایی فشار آورده اند؟ چند نکته زیر تلاش می کند، مسئله را از دیدگاهی اندک متفاوت تحلیل می کند.
یکم- برای امریکا –و به عقیده من اسراییل و حتی سعودی- هیچ اولویتی بالاتر از حفظ چارچوب لوزان –به قرائت فکت شیت وزارت خارجه امریکا- وجود ندارد. تلاش برای حفظ چارچوب لوزان و مقید نگه داشتن ایران به این چارچوب قلب راهبرد مذاکراتی امریکاست. یکی از تاکتیک هایی که امریکایی ها برای رسیدن به این هدف آن را سودمند یافته اند این است که خود در نقض چارچوب لوزان پیش قدم شده و مطالباتی سخت گیرانه تر را مطرح کنند. این اتفاق در طول 15 روز گذشته لااقل دوبار رخ داده است. دقیق ترین نوع نگاه به دبه های پی در پی امریکایی ها این است که آنها دائما در حال جلوتر بردن خاکریزهای خود برای صیانت از خاکریز لوزان هستند و بنابراین کاملا محتمل است که به یکباره از همه این خاکریزها عقب بنشینند و به خاکریز اصلی –یا جایی حوالی آن- برگردند. دبه اخیر امریکا نیز مشمول همین قاعده است. کاملا محتمل است که در همین یکی دو روز امریکایی ها طی کردن یک مسیر معکوس را آغاز کنند. این به هیچ وجه نباید منجر به غافلگیری شود یا کسانی را دچار این خطاکند که بازگشت امریکا به مرحله ماقبل دبه یک دستاورد مذاکرتی است. اگر مرحله ماقبل دبه همان لوزان به روایت فکت شیت امریکا باشد، مشکلات کماکان سر جای خود باقی است.
دوم- مسئله اصلی درباره لوزان مسئله زیرساخت هاست. تفاهم لوزان به امریکا امکان می دهد زیرساخت تحریم ها را نگه دارد ولی زیرساخت برنامه غنی سازی ایران را برچیند. اطلاعاتی که در چند روز گذشته از درون مذاکرات به دست آمده، همه در همین چارچوب قابل تحلیل است. اصرار بر حفظ تحریم های تسلیحاتی-بویژه موشکی- در واقع ترفندی برای نگه داشتن زیرساخت تحریم های شورای امنیت است چرا که همانطور که جای دیگری نشان داده ایم، در همه تحریم های شورای امنیت برنامه موشکی ایران در کنار برنامه هسته ای و به عنوان منشا اصلی نگرانی ذکر شده و وقتی تحریم های موشکی باقی بماند، به یک معنا گویی همه تحریم ها باقی مانده است. اصرار بر محدویت شدید برنامه تحقیق و توسعه غنی سازی نیز –در حالی که برنامه نیمه صنعتی ایران کاملا جمع شده- ابزاری است برای وارد کردن صدمات جبران ناپذیر به زیرساخت برنامه غنی سازی ایران در طول سال های توافق. تداوم بدون محدودیت برنامه تحقیق و توسعه روی ماشین های سانترییوژ پیشرفته یک تضمین زیرساختی برای تداوم حیات برنامه هسته یا ایران در زمانی است که امکان ایجاد تاسیسات صنعتی را ندارد و دقیقا به همین دلیل هم هست که صهیونیست ها تحقیق و توسعه را به عنوان مسئله اصلی در مذاکرات شناسایی کرده اند. مذاکرات در وین تنها زمانی به یک توافق خوب منجر خواهد شد که این ملاحظات زیرساختی را کاملا جدی بگیرد.
1- تماس پنج شنبه شب باراک اوباما با تیم مذاکره کننده امریکایی که منجر به تغییر مواضع ناگهانی آنها در برخی موضوعات کلیدی شده است.
2- لابی سعودی و اسراییل با امریکا، فرانسه و انگلستان که باعث شده خط قرمزهای جدیدی از جانب این کشورها در مذاکرات ترسیم شود.
با این حال، تحلیل دقیق این صحنه، نیازمند فراتر رفتن از تحولات ظاهری است که در وین شاهد آن هستیم. سوال اصلی این است که اوباما چرا چنین تماسی گرفته یا سعودی و اسراییل با کدام هدف به طرف های اروپایی فشار آورده اند؟ چند نکته زیر تلاش می کند، مسئله را از دیدگاهی اندک متفاوت تحلیل می کند.
یکم- برای امریکا –و به عقیده من اسراییل و حتی سعودی- هیچ اولویتی بالاتر از حفظ چارچوب لوزان –به قرائت فکت شیت وزارت خارجه امریکا- وجود ندارد. تلاش برای حفظ چارچوب لوزان و مقید نگه داشتن ایران به این چارچوب قلب راهبرد مذاکراتی امریکاست. یکی از تاکتیک هایی که امریکایی ها برای رسیدن به این هدف آن را سودمند یافته اند این است که خود در نقض چارچوب لوزان پیش قدم شده و مطالباتی سخت گیرانه تر را مطرح کنند. این اتفاق در طول 15 روز گذشته لااقل دوبار رخ داده است. دقیق ترین نوع نگاه به دبه های پی در پی امریکایی ها این است که آنها دائما در حال جلوتر بردن خاکریزهای خود برای صیانت از خاکریز لوزان هستند و بنابراین کاملا محتمل است که به یکباره از همه این خاکریزها عقب بنشینند و به خاکریز اصلی –یا جایی حوالی آن- برگردند. دبه اخیر امریکا نیز مشمول همین قاعده است. کاملا محتمل است که در همین یکی دو روز امریکایی ها طی کردن یک مسیر معکوس را آغاز کنند. این به هیچ وجه نباید منجر به غافلگیری شود یا کسانی را دچار این خطاکند که بازگشت امریکا به مرحله ماقبل دبه یک دستاورد مذاکرتی است. اگر مرحله ماقبل دبه همان لوزان به روایت فکت شیت امریکا باشد، مشکلات کماکان سر جای خود باقی است.
دوم- مسئله اصلی درباره لوزان مسئله زیرساخت هاست. تفاهم لوزان به امریکا امکان می دهد زیرساخت تحریم ها را نگه دارد ولی زیرساخت برنامه غنی سازی ایران را برچیند. اطلاعاتی که در چند روز گذشته از درون مذاکرات به دست آمده، همه در همین چارچوب قابل تحلیل است. اصرار بر حفظ تحریم های تسلیحاتی-بویژه موشکی- در واقع ترفندی برای نگه داشتن زیرساخت تحریم های شورای امنیت است چرا که همانطور که جای دیگری نشان داده ایم، در همه تحریم های شورای امنیت برنامه موشکی ایران در کنار برنامه هسته ای و به عنوان منشا اصلی نگرانی ذکر شده و وقتی تحریم های موشکی باقی بماند، به یک معنا گویی همه تحریم ها باقی مانده است. اصرار بر محدویت شدید برنامه تحقیق و توسعه غنی سازی نیز –در حالی که برنامه نیمه صنعتی ایران کاملا جمع شده- ابزاری است برای وارد کردن صدمات جبران ناپذیر به زیرساخت برنامه غنی سازی ایران در طول سال های توافق. تداوم بدون محدودیت برنامه تحقیق و توسعه روی ماشین های سانترییوژ پیشرفته یک تضمین زیرساختی برای تداوم حیات برنامه هسته یا ایران در زمانی است که امکان ایجاد تاسیسات صنعتی را ندارد و دقیقا به همین دلیل هم هست که صهیونیست ها تحقیق و توسعه را به عنوان مسئله اصلی در مذاکرات شناسایی کرده اند. مذاکرات در وین تنها زمانی به یک توافق خوب منجر خواهد شد که این ملاحظات زیرساختی را کاملا جدی بگیرد.