ایوب پرندآور، یکی از شاعران ایرانی در واکنش به این جنایت شعری سروده است:
آتش گرفت تا که بگوید هنوز هم
این سرزمین تجسم میدان کربلاست
تکرار پر تواتر عصر دهم شده
آن خانه ای که در دل طوفان شعله هاست
در بین گاهوارهی خود گرمِ خواب بود
رویای کودکانهی باغ بهشت داشت
تعبیر خواب او شده آن شعله های داغ
این صحنه ها چقدر برای من آشناست:
آتش گرفت خیمه ی زن ها و دختری
دِق کرد در هجوم حرامی و مادرش
«رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول»
بنگر حرم به زیر قدم های اشقیاست
حس غرور حرمله از صید کودکان
با دست تیر و حنجره را می دهد نشان
خولی و زجر و شمر و سنان هلهله کنان...،
امشب دوباره در دل من روضه ای به پاست
نامش «علی» است وَ اصلا عجیب نیست
آتش کشد به خانه ی او کینه یهود
اصلا عجیب نیست که در شیرخوارگی
نعش نحیف و کوچک او روی دستهاست
اصلا عجیب نیست که از سال شصت و یک
هر لحظه روز واقعه تکرار می شود
حالا رسیده نوبت پیکار واپسین
حالا زمینِ قدس تجلی کربلاست؟