به گزارش مشرق، در اين شماره گفتاري منتشر نشده از سيدمرتضي آويني درباره فرهنگ، تبليغات و مفهوم حقيقي هنر با عنوان «تلويزيون دست انقلاب نيفتاده است» به چاپ رسيده و گفتوگويي با عنوان «براي همه پيکان سوارها» با رضا يزداني درباره پيکان، موسيقي اجتماعي و گزارشي از کار و زندگي يک ساندويچ فروش بهظاهر معمولي، از خواندنيهاي اين شماره است.
اين شماره به گفتوگو با کارگردان اخراجيهاي? درباره زشت و زيباي اکران اين فيلم پرداخته و از قول مسعود دهنمکي نوشته است: «هر شمال شهري، چهار شهرستاني ميارزد»!
يادداشتهايي از جمله «مفتخورها به بهشت نميروند» دکتر ابراهيم رزاقي، «اين سينما اجتماعي نيست» سعيد مستغاثي، «آقاي هاشمي و مار تقلبي» محمدعلي علومي، «وصلت همسايهها» محمدسرور رجايي و مطالبي از نعمتالله سعيدي، محمدکاظم کاظمي، عليمحمد مودب، سيدسليم غفوري، ميرزا عبدالکريم حقشناس، حجتالاسلام احمد رهدار، حسين معززي نيا، زهير توکلي، سعيد قاسمي و نادر طالبزاده، غلامعلي حدادعادل، کيومرث پوراحمد هم در اين شماره جديد «مهرنو» آمده است.
بخش جامعه اين شماره از ماهنامه «مهرنو» به موضوع آدمها و پيکانها پرداخته و مطالبي با عنوانهاي «ما پيکان نداشتيم»، «تحفه شاه دمدمي مزاج قاجار!» ، «براي پيکان؛ موزه متحرک مردمشناسي» و... از خواندني اين بخش است. در ادامه گفتوگويي با عنوان «براي همه پيکان سوارها» با رضا يزداني درباره پيکان موسيقي اجتماعي آمده است.
در بخش فرهنگ و رسانه اين شماره از ماهنامه «مهرنو» نيز پروندهاي براي سلمان هراتي با عنوان «شاعر متولد بهار» گردآوري شده که در مطلع آن منتخبي از شعرهاي اجتماعي اين شاعر آمده است. گفتارهايي از عقيل هراتي و نقره توکلي، پدر و مادر سلمان هراتي، بيوک ملکي، عبدالرضا رضايينيا، جواد توانا (مستند ساز)، حسين مهدوي (م.مويد)، منصور جنتعليپور (دوست سلمان) و... درباره سلمان هراتي از مطالب خواندني اين پرونده است. گفتوگويي خواندني با مصطفي رحماندوست درباره شعر و شخصيت سلمان هراتي با اين عنوان که «ترجيح داد معلم روستايي باشد، نه استاد شهري» از بخشهاي ديگر اين پرونده است.
گفتوگو با ساندويچ فروش خيابان هفده شهريور تهران از خواندنيهاي بخش سبک زندگي مجله مهرنو است که بعد از گفتارهاي اخلاقي ميرزا عبدالکريم حقشناس چاپ شده است. سيدرضا فکري ساندويچ فروش، سر نماز ظهر که وقت ناهار و وفور مشتري هم هست، در را ميبندد و ميرود سراغ نمازش، سوژه سبک زندگي «مهرنو» ميگويد: «کاسب يعني مرشد چلويي که بالاي سرش بنويسد وجه دستي هم داده ميشود».
در مطلع پروندهاي که «مهرنو» براي سيدمرتضي آويني چاپ کرده، آمده است: «همين که 18 سال بعد از آخرين روز زندگي سيدمرتضي آويني، هنوز غالب حرفهايش بر اوضاع و احوال امروز تطبيق ميکند، يعني برخورد مناسبتي و يادبودي با او، از اساس اشتباه است. وقتي مينويسد آخرين مقاتله ما نه با آمريکا، که با اسلام آمريکايي است و اين دومي از خود آمريکا ديرپاتر است، اينکه نقطه هلاک فرهنگ و هنر اسلامي را در افتادن به بازيهاي روشنفکري ميداند يا ميگويد تلويزيون هم هنوز دست بچههاي انقلاب نيفتاده است، يعني سيدمرتضي آويني هنوز و هر روز جاي پرداختن دارد و چه جالب که براي نسل امروز، کتابهاي نايابي دارد و سخنان منتشر نشدهاي که عدهاي فکر ميکنند بعد از نزديک به دو دهه هنوز وقت انتشار آنها نرسيده است!
اين سخن گزافه را کنار بگذاريد که صلاح نيست اين حرفها منتشر شوند و... آدم متفکر، چيزي براي پنهان کردن ندارد و هرچه نوشته و گفته و ساخته، براي دانستن و خواندن و ديدن جماعت است. مخاطب آويني ديگر به اين عادت کرده که هر چند وقت، وقفههاي چند ساله بين انتشار کتابهاي او بيفتد. اين کار فقط دسترسيها را سختتر ميکند، غيرممکن نميکند.»
اين شماره «مهرنو» با ??? صفحه و قيمت هزارتومان روي دکه روزنامهفروشيها قرار گرفته است.