عبدی در ابتدا در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه راهبرد اصلاحات در قبال دولت بايد
«اتحاد-انتقاد» باشد يا «اتحاد و حمايت ناب»؛ به موجودیت اصلاح طلبان اشره می کند که در حال حاضر فاقد برنامه و تشكيلات و رهبري است.
او در این خصوص توضیح می دهد: براي پاسخ به اين پرسش اول بايد موجوديتي به نام اصلاحطلبان از حيث برنامه و تشكيلات و رهبري وجود داشته باشد تا بتوان از اين تعابير استفاده كرد. به نظر نميرسد كه اصلاحطلبان در چنين وضعي قرار داشته باشند. آنان ابتدا بايد اين مشكل را در ميان خود حل كنند تا سپس به مساله اتحاد و انتقاد و... برسند.
وی در ادامه نا مشخص بودن وضعیت نامعلوم اصلاحات را اصلی ترین مساله برای اصلاح طلبان برمی شمارد و می گوید: مساله اصلي اصلاحطلبان چه پيش و چه پس از توافق، دولت روحاني نيست. با آنكه مساله جدي ندارند. مساله اصلي آنان با كليت ساختار است كه ابتدا بايد در اين باره وضعيت خود را مشخص كنند. تمام اين پرسشها براي دور زدن اين پرسش اصلي و نپرداختن به آن است.
وی در ادامه ضمن تاکید براینکه نياز امروز اصلاح طلبان، بيان يك ايده روشن درباره جامعه و سياست است، تاکید کرد: نگاه آنان به ساختار قدرت و بررسي آنچه در گذشته رخ داده و نشان دادن يك چشمانداز روشن از اصلاحطلبي در آينده است. در كنار اينها بايد يك اراده معين در پشت چنين ايدهاي خود را نشان دهد. بنده كه جزو پيگيرهاي چنين اخباري هستم، از وجود چنين ايده و ارادهاي بياطلاع هستم. اگر شما اطلاع داشتيد ما را هم خبر كنيد.
عبدی در ادامه به مسئله سال 88 که موجبات خروج اصلاح طلبان از عرصه سیاست ورزی را فراهم آورد، اشاره می کند و می گوید: مانع اصلي اين است كه تكليف خود را با وضعيتي كه موجب اخراج آنها شده روشن نكردهاند. اگر آن وضع را همچنان قبول دارند، طبعا اخراج آنان هم ادامه خواهد داشت، در غير اين صورت بايد تغيير موضع دهند.
این فعال اصلاح طلب در ادامه تاکید می کند: اصلاح طلبان اگر بر مدار گذشته هستند، اصراري بر حضور در ساختار سياسي نداشته باشند، همان مسير را ادامه دهند با همه تبعات آن. ولي اگر حضور را به نفع كشور ميدانند، در اين صورت بايد الزامات آن را نيز بپذيرند. اين مهمترين مشكل اصلاحطلبان است.
عبدی در ادامه به تحمل نقد نداشتن اصلاح طلبان اشاره می کند و می گوید: اصلاح طلبان فارغ از اينكه چه راهبردي را بپذيرند، نياز فوري آنان پذيرش آزادي بحث در سطح دروني و حتي بيروني و نقد گذشته است. اصلاحطلبان تا وقتي كه نگران نقد گذشته خود هستند و شهامت لازم را براي اين نقد به دست نياورند، ممكن نيست كه يك راهبرد روشن بتوانند اتخاذ كنند.
عبدی در انتها در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آيا اصلاحطلبان بايد چارچوب و هويت گفتمان اصلاحات را تغيير دهند، می گوید: اتفاقا وضع موجود نه بر اثر تاكيد بر هويت مرزهاي اصلاحطلبي، كه بر اثر ناديده گرفتن و در نتيجه از ميان رفتن اين مرزها به وجود آمده است. اصلاحطلبان اگر در چارچوب مرزهاي اصلاحطلبي باقي ميماندند، با هيچ مشكل غيرقابل حلي مواجه نميشدند. آنان نه يك گام كه چند گام فراتر از آن رفتند و اسير تبليغات شدند و به اين روز افتادند.[1]