به گزارش مشرق، محمدجواد اخوان فرزند یکی از جانباختگان فاجعه منا در نامهای سرگشاده به رهبر انقلاب ضمن انتقاد از دیپلماسی انفعال مسئولان، عزت حاصله را مرهون اقتدار ولایی دانست و از رهبر انقلاب سپاسگذاری کرد.
مشروح این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِه مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسولِه ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی الله؛
محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین
حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای (مدظلهالعالی)
سلامعلیکم
با درود بر خاتم پیامبران و خاندان پاکش و ارواح طیبه امام راحل و شهدای انقلاب اسلامی، با چشمانی اشکبار قلم را به دست گرفتهام و بر لوح ادب میسایم تا بخشی از آنچه در نهانخانه دلم میگذرد را با امام امت در میان بگذارم.
رهبرا!
پدرم مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ محمدصادق اخوان، عمری را در راه اعتلای فرهنگ و معارف حقه اسلامی و مکتب اهلبیت سپری کرد و پس از سالها ترویج معارف و ذکر مصائب اهلبیت، خصوصاً حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع)، به تأسی از مولایش با لبان خشکیده، در صحرای منی پر کشید و دست تطاول دشمنان خدا و ظلمه طاغوت، او را در این قربانگاه، آسمانی کرد.
با آنکه این مصیبت برای من و بقیه بازماندگان او بسیار سخت است، اما این مصیبت را نیز برای خود امتحانی الهی میشماریم و امیدواریم ما نیز در این امتحان سربلند بیرون آمده و در این راه به دعای خیر حضرتعالی و همه مؤمنان نیازمندیم.
اما آنچه بیشتر سبب شد تا این تنها پسر آن مرحوم قلم را دست گرفته و این سطور را به رشته تحریر درآورد، نخست عرض ارادتی به محضر ولایت و نیز عرض سپاس از سوی خود و همه بازماندگان آن مرحوم است.
آقاجان!
خدا را سپاس میگویم که مرحوم والد ما، از کودکی ما را با عشق ولایت و آماده برای سربازی در رکاب مقام ولایت مطلقه فقیه تربیت نموده است و اکنونکه در غم از دست دادن پدر به مصیبت نشستهایم، حضرتعالی را علاوه بر آنکه امام و ولیفقیه خود میدانیم بلکه سایه پدری شما را بر سر خود و همه فرزندان جانباختگان این فاجعه دردناک و دیگر شهدای انقلاب اسلامی، احساس میکنیم.
حادثه منی هرچند برای ما مصیبتبار بوده است، اما در آن عبرتهایی برای اهل بصیرت و زندهدلان آشکار است. نیک میدانیم اگر جملات پرصلابت و اقتدار علوی حضرتعالی در سخنرانی خود در دیدار ارتش جمهوری اسلامی ایران نبود، بیشک سفاکانی که خون پاک هزاران حاجی بیگناه را بر صحرای منی ریختند، از تحویل ابدان مطهر آنها خودداری میکردند. اساساً هیچ بعید نیست که این توطئه برای تحقیر ملت بزرگ ایران و قدرتنمایی پوشالی اذناب منطقهای آمریکا طراحیشده بود.
اما عرض سپاس ویژه این کمترین و دیگر بازماندگان از حضرتعالی آن است که در این زمانه حساس، صلابت و اقتدار برخاسته از صولت حیدریتان، بازیچههای دست دشمن را به عقب راند و میدانیم که این «عزّت» خود را مدیون «اقتدار ولایی» خود هستیم نه «دیپلماسی التماس». یک هفتهی سرنوشتسازی که ابدان مطهر این عزیزان پاکباخته در صحرای حجاز در سردخانهها و کانتینرها رها شده بود «دیپلماسی التماس» مشغول مصافحه با شیطان بزرگ بود و التماس از «امیرک»هایی که روزی تاجوتخت خود را در قمار احمقانه در حمایت از صدام حسین ملعون باختند!
بگذار عدهای خوشخیالانه وانمود کنند که این «دیپلماسی التماس» بوده است که «عزت و شرف ملت ایران» را حفظ کرده است اما تاریخ گواهی خواهد داد که آن دو جمله از زبان ولی امر مسلمین جهان خارج شد و از «عکسالعمل سخت و خشن» سخن به میان آمد، ورق را برگرداند.
آقاجان!
هرچند صبر و تحمل بر این مصیبت برای من سخت است، اما از اراده من نکاسته و نخواهد کاست، انشاءالله. امیدوارم به دعای خیر شما، افتخار تداوم سربازی در مسیر ولایت را یافته و بار دیگر پادررکاب بودن خود را با صدای رسا فریاد میزنم. رجای واثق دارم، روح مطهر پدرم که شاهد و ناظر هست در این راه یاریام خواهد کرد و از خداوند منان، مسئلت میکنم تا مرگی در راه محمد و آل محمد (ص) همچون پدرم نصیبم فرماید.
سایهتان بر سر امت مستدام باد
محمدجواد اخوان
دوازدهم مهرماه هزار و سیصد و نودوچهار
مشروح این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِه مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسولِه ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی الله؛
محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین
حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای (مدظلهالعالی)
سلامعلیکم
با درود بر خاتم پیامبران و خاندان پاکش و ارواح طیبه امام راحل و شهدای انقلاب اسلامی، با چشمانی اشکبار قلم را به دست گرفتهام و بر لوح ادب میسایم تا بخشی از آنچه در نهانخانه دلم میگذرد را با امام امت در میان بگذارم.
رهبرا!
پدرم مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ محمدصادق اخوان، عمری را در راه اعتلای فرهنگ و معارف حقه اسلامی و مکتب اهلبیت سپری کرد و پس از سالها ترویج معارف و ذکر مصائب اهلبیت، خصوصاً حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع)، به تأسی از مولایش با لبان خشکیده، در صحرای منی پر کشید و دست تطاول دشمنان خدا و ظلمه طاغوت، او را در این قربانگاه، آسمانی کرد.
با آنکه این مصیبت برای من و بقیه بازماندگان او بسیار سخت است، اما این مصیبت را نیز برای خود امتحانی الهی میشماریم و امیدواریم ما نیز در این امتحان سربلند بیرون آمده و در این راه به دعای خیر حضرتعالی و همه مؤمنان نیازمندیم.
اما آنچه بیشتر سبب شد تا این تنها پسر آن مرحوم قلم را دست گرفته و این سطور را به رشته تحریر درآورد، نخست عرض ارادتی به محضر ولایت و نیز عرض سپاس از سوی خود و همه بازماندگان آن مرحوم است.
آقاجان!
خدا را سپاس میگویم که مرحوم والد ما، از کودکی ما را با عشق ولایت و آماده برای سربازی در رکاب مقام ولایت مطلقه فقیه تربیت نموده است و اکنونکه در غم از دست دادن پدر به مصیبت نشستهایم، حضرتعالی را علاوه بر آنکه امام و ولیفقیه خود میدانیم بلکه سایه پدری شما را بر سر خود و همه فرزندان جانباختگان این فاجعه دردناک و دیگر شهدای انقلاب اسلامی، احساس میکنیم.
حادثه منی هرچند برای ما مصیبتبار بوده است، اما در آن عبرتهایی برای اهل بصیرت و زندهدلان آشکار است. نیک میدانیم اگر جملات پرصلابت و اقتدار علوی حضرتعالی در سخنرانی خود در دیدار ارتش جمهوری اسلامی ایران نبود، بیشک سفاکانی که خون پاک هزاران حاجی بیگناه را بر صحرای منی ریختند، از تحویل ابدان مطهر آنها خودداری میکردند. اساساً هیچ بعید نیست که این توطئه برای تحقیر ملت بزرگ ایران و قدرتنمایی پوشالی اذناب منطقهای آمریکا طراحیشده بود.
اما عرض سپاس ویژه این کمترین و دیگر بازماندگان از حضرتعالی آن است که در این زمانه حساس، صلابت و اقتدار برخاسته از صولت حیدریتان، بازیچههای دست دشمن را به عقب راند و میدانیم که این «عزّت» خود را مدیون «اقتدار ولایی» خود هستیم نه «دیپلماسی التماس». یک هفتهی سرنوشتسازی که ابدان مطهر این عزیزان پاکباخته در صحرای حجاز در سردخانهها و کانتینرها رها شده بود «دیپلماسی التماس» مشغول مصافحه با شیطان بزرگ بود و التماس از «امیرک»هایی که روزی تاجوتخت خود را در قمار احمقانه در حمایت از صدام حسین ملعون باختند!
بگذار عدهای خوشخیالانه وانمود کنند که این «دیپلماسی التماس» بوده است که «عزت و شرف ملت ایران» را حفظ کرده است اما تاریخ گواهی خواهد داد که آن دو جمله از زبان ولی امر مسلمین جهان خارج شد و از «عکسالعمل سخت و خشن» سخن به میان آمد، ورق را برگرداند.
آقاجان!
هرچند صبر و تحمل بر این مصیبت برای من سخت است، اما از اراده من نکاسته و نخواهد کاست، انشاءالله. امیدوارم به دعای خیر شما، افتخار تداوم سربازی در مسیر ولایت را یافته و بار دیگر پادررکاب بودن خود را با صدای رسا فریاد میزنم. رجای واثق دارم، روح مطهر پدرم که شاهد و ناظر هست در این راه یاریام خواهد کرد و از خداوند منان، مسئلت میکنم تا مرگی در راه محمد و آل محمد (ص) همچون پدرم نصیبم فرماید.
سایهتان بر سر امت مستدام باد
محمدجواد اخوان
دوازدهم مهرماه هزار و سیصد و نودوچهار