به گزارش مشرق، برای کارلوس کیروش انگار این یک عادت شده که در اموری ورود کند که چندان با حیطه فنی شغل وی همخوانی ندارد. صد هزار دلاری که او از شرکت آلاشپورت گرفته تا مخالفت گذشتهاش را با محصولات ساخت این کمپانی آلمانی نادیده بگیرد البته در چارچوب قراردادهای تجاری – ورزشی میگنجد و به نظر نمیرسد تخلفی روی داده باشد اما آنجا که سرمربی پرتغالی تیم ملی فوتبال ایران وارد بحثهای سیاسی و جناحبندیها میشود و جملاتی میگوید که ارتباطی با کار مربیگری ندارد و حتی با سرمربی تیم ملی یک کشور بیارتباط است، باید در مورد آینده او نگران شد و به تبع آن مسیر آینده تیم ملی را هم دشوارتر تلقی کرد.
همین یک ماه پیش بود که کیروش گفت همه از او راضیاند الا وزیر ورزش و دبیر فدراسیون فوتبال ولی او دل آنها را هم به دست خواهد آورد! بیان این مساله حتی اگر حقیقت داشته باشد و محمود گودرزی و علیرضا اسدی نظر مساعدی نسبت به سرمربی 4 سال و نیم اخیر تیم ملی نداشته باشند، طریق عقل نیست و وی میتوانست از کنار آن بگذرد و برداشت و احساسش را در این زمینه به زبان نیاورد اما حالا که به آن اشاره کرده، شک قدیمی به وی در خصوص قدم زدن در مسیرهایی ابهامساز و نافرجام تشدید میشود و ناظران از خود بیش از پیش میپرسند که دلبستگیهای سرمربی تیم ملی چیست و آیا او باید وارد جناحبندیها شود و از همه چیز سر دربیاورد و یا به نفع خود اوست که فقط سر در کارش داشته باشد و تیم ملی را ارنج و مدیریت کند و حتی علی کفاشیان هم از این خصلت کیروش خسته شده و به اعتراف خودش به او چند بار تذکر داده است که درباره امور غیرمربوط به وی اظهارنظر نکند و حواسش ششدانگ روی تیم ملی باشد.
در آستانه دیدار خردادماه تیم ملی با ترکمنستان کیروش چنان وارد بحث کوبیدن «مقدس» سرپرست موقتی تیم ملی در یکی از مصاحبههایش شد که تمرکزش را بر بازی از دست داد و اکتفا به تساوی یک – یک با این حریف متوسط شاید محصول همان حواس «غیرجمع» و نامتمرکز بوده باشد.
در حالی که فرضیه اختلاف سران ورزش با مدیران فدراسیون فوتبال بر سر امور این ورزش هر روز بیشتر قوت میگیرد و آمدن «اسدی متمایل به وزارتخانه» به فدراسیون محصول همین رویکرد دانسته شده، کیروش چنان درگیر این ماجراها و حرفها و اظهارنظرهایش در این خصوص طی ماههای اخیر شده که فراموش کرده او یک مربی است و نه یک استراتژیست سیاسی و اگر هم در زمینه دوم مهارتی دارد، ایران برای این مهارت احتمالی پولی به او نداده و دستمزد کلان اهدایی به وی به قصد بهرهگیری از سازماندهیهای ورزشی اوست. اینکه او چقدر اضافه بر معمول از آلاشپورت پول گرفته، در چارچوب قرارداد همکاری فدراسیون با این شرکت قابل توجیه است اما اینکه او چقدر وقت و نیرو و فکر صرف تشکیل شرایط «دلخواه اجتماعی» خودش در محیط ورزشی ایران میکند از بحث خارج و تخطی او از حیطه اختیاراتش است. کسی از سرمربی سابق تیم ملی پرتغال و رئال مادرید نخواسته در جبههبندیهای غیرورزشی تخصص کسب کند و اظهارنظر نماید و از او فقط پیروزیهای ورزشی در سایه اتخاذ تدابیر درست فوتبالی طلب شده است. آیا کسی در فدراسیون فوتبال هست که بیش از پیش این موضوع را به این مربی البته توانا و کارساز تفهیم کند؟
همین یک ماه پیش بود که کیروش گفت همه از او راضیاند الا وزیر ورزش و دبیر فدراسیون فوتبال ولی او دل آنها را هم به دست خواهد آورد! بیان این مساله حتی اگر حقیقت داشته باشد و محمود گودرزی و علیرضا اسدی نظر مساعدی نسبت به سرمربی 4 سال و نیم اخیر تیم ملی نداشته باشند، طریق عقل نیست و وی میتوانست از کنار آن بگذرد و برداشت و احساسش را در این زمینه به زبان نیاورد اما حالا که به آن اشاره کرده، شک قدیمی به وی در خصوص قدم زدن در مسیرهایی ابهامساز و نافرجام تشدید میشود و ناظران از خود بیش از پیش میپرسند که دلبستگیهای سرمربی تیم ملی چیست و آیا او باید وارد جناحبندیها شود و از همه چیز سر دربیاورد و یا به نفع خود اوست که فقط سر در کارش داشته باشد و تیم ملی را ارنج و مدیریت کند و حتی علی کفاشیان هم از این خصلت کیروش خسته شده و به اعتراف خودش به او چند بار تذکر داده است که درباره امور غیرمربوط به وی اظهارنظر نکند و حواسش ششدانگ روی تیم ملی باشد.
در آستانه دیدار خردادماه تیم ملی با ترکمنستان کیروش چنان وارد بحث کوبیدن «مقدس» سرپرست موقتی تیم ملی در یکی از مصاحبههایش شد که تمرکزش را بر بازی از دست داد و اکتفا به تساوی یک – یک با این حریف متوسط شاید محصول همان حواس «غیرجمع» و نامتمرکز بوده باشد.
در حالی که فرضیه اختلاف سران ورزش با مدیران فدراسیون فوتبال بر سر امور این ورزش هر روز بیشتر قوت میگیرد و آمدن «اسدی متمایل به وزارتخانه» به فدراسیون محصول همین رویکرد دانسته شده، کیروش چنان درگیر این ماجراها و حرفها و اظهارنظرهایش در این خصوص طی ماههای اخیر شده که فراموش کرده او یک مربی است و نه یک استراتژیست سیاسی و اگر هم در زمینه دوم مهارتی دارد، ایران برای این مهارت احتمالی پولی به او نداده و دستمزد کلان اهدایی به وی به قصد بهرهگیری از سازماندهیهای ورزشی اوست. اینکه او چقدر اضافه بر معمول از آلاشپورت پول گرفته، در چارچوب قرارداد همکاری فدراسیون با این شرکت قابل توجیه است اما اینکه او چقدر وقت و نیرو و فکر صرف تشکیل شرایط «دلخواه اجتماعی» خودش در محیط ورزشی ایران میکند از بحث خارج و تخطی او از حیطه اختیاراتش است. کسی از سرمربی سابق تیم ملی پرتغال و رئال مادرید نخواسته در جبههبندیهای غیرورزشی تخصص کسب کند و اظهارنظر نماید و از او فقط پیروزیهای ورزشی در سایه اتخاذ تدابیر درست فوتبالی طلب شده است. آیا کسی در فدراسیون فوتبال هست که بیش از پیش این موضوع را به این مربی البته توانا و کارساز تفهیم کند؟