به گزارش مشرق، دو باشگاه، هر دو متصل به یک جریان، با پشتیبانی مشابه و بودجه یکسان، با امکانات برابر، یکی در بالای جدول برای قهرمانی میجنگد، دیگری به زور از قعر جدول چند پلهای فاصله گرفته و با زحمت روی پله یازدهمی ایستاده است.
هر دو تیم طرفداران میلیونی دارند و با حاشیههای مشابهی دست و پنجه نرم میکنند اما چرا این همه تفاوت و فاصله در نتیجهگیری؟
وزارت ورزش برای هر دو تیم هیاتمدیرهای مشابه برگزیده و در نتیجه افرادی روی صندلی مدیرعاملی دو تیم نشستند که از حمایت یکسانی برخوردار بودند؛ هم افشارزاده مورد تایید وزارت ورزش بود و هم طاهری رابطه نزدیکی با وزیر داشت اما در چرایی اینکه پرسپولیس از ابتدای لیگ در بحران بوده و استقلال نتایج خوب و قابل تحسینی کسب کرده میتوان به چند مساله اشاره کرد:
1- بهرام افشارزاده یک مدیر معمولی نیست؛ او موهایش را در همین ورزش سپید کرده و سرد و گرم چشیده است. افشارزاده عقبهای ورزشی و باارزش دارد. سالها در سطح بالای مدیریت ورزش کشور حضور داشته و در یک کلام با فضای پرالتهاب ورزش آشنا است. او به خوبی راه خروج از بحرانهای مالی را بلد است و با استفاده از تجربیات خود در مدیریت ورزش کشور، مدیریت بهتری را در باشگاه استقلال اعمال کرده است.
آنهایی که افشارزاده را از نزدیک میشناسند، با این روحیه او آشنا هستند که از ساعت 5 صبح پشت میز کارش حاضر میشود و تا ساعات پایانی شب به امور محوله رسیدگی میکند. اهالی ورزش به یاد ندارند که حتی یک روز افشارزاده را دیرتر از ساعت 5 پشت میز کارش دیده باشند. این یعنی حس مسوولیتپذیری؛ افشارزاده برای خود مانیفستی تعریف کرده و مطابق با این برنامه، سالها در ورزش بوده است و به یاد نداریم که در مدیریت کمیته المپیک در دوران دبیرکلی او بحران و حادثهای در نتیجه سوءمدیریت شکل گرفته باشد. افشارزاده مدیری با مختصات مدیران قدیمی – و البته کاربلد – است که روی یک مساله تاکید فراوان دارد؛ اول نظم، دوم نظم و باز هم نظم که حضور او پشت میز کار در ساعات اولیه بامداد از این روحیه نشأت گرفته است.
2- باشگاه استقلال هم مثل باشگاه پرسپولیس با بحران مالی مواجه است و بازیکنان و مربیان این تیم هنوز بخش زیادی از قرارداد خود را طلبکار هستند و اسپانسر هم حمایت لازم را از مجموعه استقلال نداشته اما پرسپولیس نمیتواند بحران مشابهی را مدیریت کند و کار به اعتصاب و تمرین نکردن میکشد اما در استقلال هرگز شاهد چنین مسالهای نیستیم.
اینکه چرا در استقلال اعتصاب رخ نمیدهد، خود نشاندهنده نوع مدیریت افشارزاده است. مدیرعامل استقلال به واسطه سابقه دیرینه و کهنهای که در ورزش کشور دارد، در مواقع بحران و اضطرار راحتتر مساله را مدیریت میکند و آنجایی که کارد به استخوان رسیده، با استفاده از رابطههایش مساله را حل و فصل میکند. هدف زیر سوال بردن مدیریت باشگاه پرسپولیس نیست بلکه میخواهیم از این زاویه به مدیریت افشارزاده نگاه کنیم که او میتواند الگویی مناسب برای مدیران فعلی باشد.
3- افشارزاده از ارتباطات بینالمللی فوقالعادهای برخوردار است؛ او با شیخ احمد – از روزهایی که رییس شورای المپیک آسیا کودک بود – به واسطه رفاقت با پدر شیخ احمد آشنا است و همین مساله باعث شده تا در روزهای حساس ورزش ایران در سطح بینالمللی، روابط افشارزاده گرهگشا باشد. حالا نوبت استقلال است که از این حسن مدیرعامل خود بهره بگیرد و در مسائل خارجی فعالیتهای بهتری داشته باشد. البته خود افشارزاده هم بایستی در این زمینه برای استقلال برنامهها و نقشههایی تازه بیندیشد تا صرفا کارکرد مدیرعامل، مسائل داخلی و پرداخت به بحث قراردادها نباشد. به عنوان نمونه میتوان به اردوها و بازی با تیمهای خارجی اشاره کرد که به واسطه ارتباطات افشارزاده، با هزینه اندک امکانپذیر است.
4- ختم کلام اینکه مدیریت افشارزاده برای استقلال یک فرصت غنیمت است. شاید منتقدان به بحثهای اخیر درباره ریوالدو و گم شدن 40 هزار دلار او اشاره کنند اما این موضوع ارتباط مستقیمی با مدیرعامل ندارد و نتیجه سهلانگاری و سوءمدیریت در لایههای میانی و پایینی مدیریت باشگاه استقلال است که البته این اتفاقها به دلیل درست نبودن ساختارهای فوتبال ایران هم رخ میدهد. یا در موضوع کرار هم نمیتوان خیلی به افشارزاده انتقاد کرد بلکه حضور او در استقلال به دلیل مدیریت افشارزاده اتفاق افتاده و اگر مدیرعامل با حساسیت به مشکل کرار رسیدگی نمیکرد، شاید او برای همیشه قهر میکرد و کار به شکایت در مجامع بینالمللی میکشید تا این بازیکن عراقی به پولش برسد.
در مجموع تفاوت میان استقلال و پرسپولیس را میتوان در 50 سال تجربه افشارزاده دید که نه فقط در پرسپولیس بلکه در هیچ کدام از تیمهای لیگ برتری نمونه مشابه آن را نمیبینیم.
این تجربه را باید دید و به آن احترام گذاشت.
هر دو تیم طرفداران میلیونی دارند و با حاشیههای مشابهی دست و پنجه نرم میکنند اما چرا این همه تفاوت و فاصله در نتیجهگیری؟
وزارت ورزش برای هر دو تیم هیاتمدیرهای مشابه برگزیده و در نتیجه افرادی روی صندلی مدیرعاملی دو تیم نشستند که از حمایت یکسانی برخوردار بودند؛ هم افشارزاده مورد تایید وزارت ورزش بود و هم طاهری رابطه نزدیکی با وزیر داشت اما در چرایی اینکه پرسپولیس از ابتدای لیگ در بحران بوده و استقلال نتایج خوب و قابل تحسینی کسب کرده میتوان به چند مساله اشاره کرد:
1- بهرام افشارزاده یک مدیر معمولی نیست؛ او موهایش را در همین ورزش سپید کرده و سرد و گرم چشیده است. افشارزاده عقبهای ورزشی و باارزش دارد. سالها در سطح بالای مدیریت ورزش کشور حضور داشته و در یک کلام با فضای پرالتهاب ورزش آشنا است. او به خوبی راه خروج از بحرانهای مالی را بلد است و با استفاده از تجربیات خود در مدیریت ورزش کشور، مدیریت بهتری را در باشگاه استقلال اعمال کرده است.
آنهایی که افشارزاده را از نزدیک میشناسند، با این روحیه او آشنا هستند که از ساعت 5 صبح پشت میز کارش حاضر میشود و تا ساعات پایانی شب به امور محوله رسیدگی میکند. اهالی ورزش به یاد ندارند که حتی یک روز افشارزاده را دیرتر از ساعت 5 پشت میز کارش دیده باشند. این یعنی حس مسوولیتپذیری؛ افشارزاده برای خود مانیفستی تعریف کرده و مطابق با این برنامه، سالها در ورزش بوده است و به یاد نداریم که در مدیریت کمیته المپیک در دوران دبیرکلی او بحران و حادثهای در نتیجه سوءمدیریت شکل گرفته باشد. افشارزاده مدیری با مختصات مدیران قدیمی – و البته کاربلد – است که روی یک مساله تاکید فراوان دارد؛ اول نظم، دوم نظم و باز هم نظم که حضور او پشت میز کار در ساعات اولیه بامداد از این روحیه نشأت گرفته است.
2- باشگاه استقلال هم مثل باشگاه پرسپولیس با بحران مالی مواجه است و بازیکنان و مربیان این تیم هنوز بخش زیادی از قرارداد خود را طلبکار هستند و اسپانسر هم حمایت لازم را از مجموعه استقلال نداشته اما پرسپولیس نمیتواند بحران مشابهی را مدیریت کند و کار به اعتصاب و تمرین نکردن میکشد اما در استقلال هرگز شاهد چنین مسالهای نیستیم.
اینکه چرا در استقلال اعتصاب رخ نمیدهد، خود نشاندهنده نوع مدیریت افشارزاده است. مدیرعامل استقلال به واسطه سابقه دیرینه و کهنهای که در ورزش کشور دارد، در مواقع بحران و اضطرار راحتتر مساله را مدیریت میکند و آنجایی که کارد به استخوان رسیده، با استفاده از رابطههایش مساله را حل و فصل میکند. هدف زیر سوال بردن مدیریت باشگاه پرسپولیس نیست بلکه میخواهیم از این زاویه به مدیریت افشارزاده نگاه کنیم که او میتواند الگویی مناسب برای مدیران فعلی باشد.
3- افشارزاده از ارتباطات بینالمللی فوقالعادهای برخوردار است؛ او با شیخ احمد – از روزهایی که رییس شورای المپیک آسیا کودک بود – به واسطه رفاقت با پدر شیخ احمد آشنا است و همین مساله باعث شده تا در روزهای حساس ورزش ایران در سطح بینالمللی، روابط افشارزاده گرهگشا باشد. حالا نوبت استقلال است که از این حسن مدیرعامل خود بهره بگیرد و در مسائل خارجی فعالیتهای بهتری داشته باشد. البته خود افشارزاده هم بایستی در این زمینه برای استقلال برنامهها و نقشههایی تازه بیندیشد تا صرفا کارکرد مدیرعامل، مسائل داخلی و پرداخت به بحث قراردادها نباشد. به عنوان نمونه میتوان به اردوها و بازی با تیمهای خارجی اشاره کرد که به واسطه ارتباطات افشارزاده، با هزینه اندک امکانپذیر است.
4- ختم کلام اینکه مدیریت افشارزاده برای استقلال یک فرصت غنیمت است. شاید منتقدان به بحثهای اخیر درباره ریوالدو و گم شدن 40 هزار دلار او اشاره کنند اما این موضوع ارتباط مستقیمی با مدیرعامل ندارد و نتیجه سهلانگاری و سوءمدیریت در لایههای میانی و پایینی مدیریت باشگاه استقلال است که البته این اتفاقها به دلیل درست نبودن ساختارهای فوتبال ایران هم رخ میدهد. یا در موضوع کرار هم نمیتوان خیلی به افشارزاده انتقاد کرد بلکه حضور او در استقلال به دلیل مدیریت افشارزاده اتفاق افتاده و اگر مدیرعامل با حساسیت به مشکل کرار رسیدگی نمیکرد، شاید او برای همیشه قهر میکرد و کار به شکایت در مجامع بینالمللی میکشید تا این بازیکن عراقی به پولش برسد.
در مجموع تفاوت میان استقلال و پرسپولیس را میتوان در 50 سال تجربه افشارزاده دید که نه فقط در پرسپولیس بلکه در هیچ کدام از تیمهای لیگ برتری نمونه مشابه آن را نمیبینیم.
این تجربه را باید دید و به آن احترام گذاشت.