تشویق ها و ترغیب ها خانواده ها برای داشتن تک فرزند باعث شده که آسیب هایی در خانواده ها بروز پیدا کند. زمانی شعار سر می دادند دو فرزند در زندگی کافی است اما والدین با داشتن یک فرزند دیگری رغبتی به داشتن فرزند دوم از خود نشان نداند.
رواج پدیده تک فرزندی باعث شده فرزند سالاری آن هم به شیوه نوین در خانواده ها حکمفرما شود. به طوری که هم اکنون بیش از هر زمان دیگر شاهد این پدیده هستیم.
فرزند سالاری مدرن زمان گسترش یافت که در برخی از خانواده ها سنت و تربیت سنتی به فراموشی سپرده شد و پدر و مادرها می خواستند و می خواهند که فرزنداشان در همه امور صاحب نظر باشند! وقتی تربیت کودک از زمانی که خود را نشناخته به گونه ای است که برای به دست آوردن خواسته هایشان والدین را تسلیم خود می کند و با همین سبک و روش تربیت بزرگ می شود؛ در زمان برگ سالی هم دیگر والدین نمی توانند به فرزند خود "نه" بگویند زیرا همیشه تسلیم خواسته های وی بوده اند.
خانواده هایی که تجربه تک فرزندی دارند بیشترین آسیب های اجتماعی را به فرزند خود هدیه می دهند. زیرا برخی از والدین با ترس از ورود فرزند به جامعه به تمام خواسته های معقول و غیر معقول جواب بله داده اند غافل از اینکه در بزرگسالی فرزند باید سکوت اختیار کنند!
کودکان فرزند سالار وقتی وارد اجتماع می شوند دچار نوعی سرخوردگی و افسردگی می شوند زیرا جامعه همانند خانواده تمام خواسته های آنها را برآورده نمی کند و آنها همان توقعی که از خانوده خود دارند از افراد اجتماع نیز دارند، با گذشت زمان و ورود به اجتماع بزرگتر وقتی فرزند پاسخی از جامعه دریافت نمی کند با همان حالت سرخوردگی روابط خود را با اجتماع قطع می کند و منزوی می شود.
یکی از دلایلی که خانواده ها ترجیح می دهند یک فرزند داشته باشند این است که می خواهند با محبت بیش از حد فرزند را از جامعه دور نگه دارند زیرا جامعه را محیطی خطرناک برای فرزند تصور می کنند اما این کار برخی از پدر و مادر ها کاملا اشتباه است زیرا محبت زیاد باعث نمی شود که فرزند راه خلاف میل آها را تجربه نکند!
در زمان قدیم نوع تربیت با امروز تفاوت هایی پیدا کرده است. در آن زمان پدر و مادر فرزندان خود را محدود می کردند اما پدر و مادر امروزی فرزند خود را در هر زمینه ای آزاد گداشته اند که این یکی از عوامل بروز آسیب های اجتماعی به حساب می آید.
باید توجه داشت برای تربیت فرزند نه "والدین سالاری" و نه "فرزند سالاری" مناسب است بلکه والدین باید با تعادل و خردمندی خاصی فرزندان خود را تربیت دهند. خانواده و فرزندانی جزو خانواده های خوب به حساب می آیند که تعادل را در زندگی رعایت کرده باشد و از افراط و تفریط به دور باشند. زیرا ایندو هم باعث بروز نارسایی ها و مشکلاتی در روابط بین والدین و فرزند می شود.
مشکلاتی که "والدین سالاری " به وجود می آورد باعث اثرات منفی در روحیه فرزند می شود زیرا وی با عدم اعتماد به نفس پا به جامعه می گذارد، اثرات منفی "فرزند سالاری" هم این است که اعتماد به نفس کاذب در فرزند به وجود می آورد که همین امر سدی می شود برای اینکه فرزند به موفقیت دست نیابد.
والدین با توجه به جایگاهی که دارند به خوبی می توانند خوبی و خیر فرزند خود را مشخص و تعیین کنند و با درایت به فرزندان خود اجازه نظر و مشارکت خانوادگی دهند اما نه همیشه و همه جا که فرزند صاحب نظر شود و نظر فرزند از نظر پدر و مادر پررنگ تر باشد.
والدین وظیفه مهم و پرمخاطره ای را در تربیت فرزند خود دارند و باید با آگاهی و هوشیاری کامل از عهده این مسئولیت بزرگ برآیند. گدر و مادرها باید روش ها و الگوهای تربیتی خود را تغییر دهند. از افراط و تفریط، محبت بیش از حد، خواسته های غیرعقلانی خودداری کنند تا بتوانند یک روش سالم و مناسب را در گرورش فرزند خود داشته باشند و دچار لغزش و مشکل نشوند.
منبع: خبرایرانی