گروه بینالملل مشرق -
با شکست راهبرد نظامی عربستان سعودی و ائتلاف این کشور در یمن و آشکار شدن
ضرورت آغاز روند سیاسی و گفتگو و مذاکره، دو محور جدید در بطن بحران یمن
شکل گرفت.
به موازات آن عرصه بین الملل نیز شاهد چرخش مواضع در قبال پرونده یمن بود که مهمترین آن، ورود عیان تر آمریکا و غرب به عرصه این بحران بود، چون پس از گذشت 9 ماه جنگ ویرانگر در یمن، طرف های متجاوز و حامیان آنها به این نتیجه رسیدند، راه حل بحران یمن را نباید در راهکارهای نظامی جستجو کنند و این راهکار تاکنون هیچ یک از اهداف مورد نظر آنها را در این کشور محقق نکرده است.
در چنین شرایطی تنها گزینه پیش روی طرف های متجاوز ورود به روند سیاسی و نشستن پای میز مذاکره بود، اما مشکل اصلی این بود که عربستان سعودی برگ برنده ای در دست نداشت تا با توسل به آن خواسته های خود را بر طرف مقابل تحمیل کند. همچنین سعودی ها هیچ سیطره و تسلطی بر مناطق و استان های جنوبی یمن که جنبش «انصار الله» در آن نفوذ دارد، نداشتند.
البته نباید حضور و فعالیت گروه های تروریستی تکفیری القاعده و داعش و همچنین «حراک جنوبی» را که به نوعی دارای اختلاف مواضع با عربستان سعودی هستند، در مناطق و استان های جنوبی یمن نادیده گرفت.
عملکرد ناکام و شکست خورده عربستان در پرونده یمن، حامیان ریاض را به این نتیجه رساند که سعودی ها در اداره بحران ها حتی در فقیرترین کشور عربی هم ناکارآمد هستند.
همان گونه که گفته شد، این شرایط غرب را در برابر یک گزینه قرار داد و آن ورود به روند سیاسی و نشستن پای میز مذاکره بود، اگرچه سعودی ها تلاش کردند تا آخرین لحظه ممکن از عرصه میدانی امتیاز بگیرند و دست خالی پای به ژنو نگذارند.
این موجب شد، عرصه میدانی جنوب یمن شاهد تحولات مهمی باشد که اولین آن توافق «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهوری فراری یمن که به عدن بازگشته بود تا بنابر ادعایش مشروعیت خویش در یمن را باز پس گیرد، با گروه های تروریستی تکفیری القاعده و داعش در جنوب یمن و تقسیم این بخش از کشور یمن بین خود بود.
براساس توافق حاصل شده بین دو طرف، مقرر شد، در
قبال تسلیم استان «حضرموت» از سوی هادی به القاعده و داعش، این دو گروه
تروریستی از مناطق تحت تصرف خود در استان «عدن» عقب نشینی کنند.
این توافق صرف نظر از افشای ماهیت واقعی روابط هادی و عربستان سعودی با گروه های تروریستی تکفیری، نشان داد که سعودی ها از هیچ اقدامی برای پیشروی نیروهای یمنی و انصار الله به سمت جنوب و در دست گرفتن کنترل این مناطق و استانها فرو گذاری نمیکنند.
در واقع سعودی ها در عمل نشان دادند، اگر توان حفظ جنوب یمن و مقابله با پیشروی انصار الله و نیروهای یمنی به این مناطق را ندارند، آن را به داعش و القاعده تسلیم می کنند تا آزادسازی این مناطق تا جای ممکن به تعویق افتاده و با مانع مواجه شود و در صورت باقی ماندن القاعده و داعش در جنوب یمن، بالطبع دستیابی به تفاهم با این دو گروه برای ریاض بسیار آسان تر از نزدیکی به انصار الله و دستیابی به توافق با آن است.
در کنار این نقشه که حضرموت را در قبال عدن به داعش و القاعده تسلیم می کرد، هادی عملیات تصرف استان «تعز» را با عنوان «نبرد آزادسازی تعز» کلید زد.
نبردی که دارای ابعاد سیاسی و میدانی بسیاری مهمی برای هادی بود. از بعد میدانی تعز حلقه ارتباط شمال یمن به جنوب آن شمرده می شود، به گونه ای که با دو استان شمالی اب و الحدیده در شمال و لحج و الضالع در جنوب هم مرز است.
همچنین تنگه راهبردی «باب
المندب»، از بعد تقسیمات اداری وابسته به استان تعز است و گذرگاه هادی برای
تصرف «صنعا»، پایتخت یمن به شمار می آید که تنها 256 کیلومتر با این شهر
فاصله دارد.
از بُعد سیاسی نبرد تعز برای هادی از این جهت اهمیت داشت که اولین نبردی شمرده می شد که پس از بازگشت به «عدن» بر آن اشراف و نظارت مستقیم دارد و به نوعی آبرو و اعتبار وی در گرو نتیجه این نبرد است.
نتیجه نبرد تعز میزان توانمندی و اقتدار هادی برای باز پس گیری آنچه آن را «مشروعیت» از دست رفته خویش توسط انصار الله در یمن می نامید، به رخ طرف مقابل می کشید.
علاوه بر اینکه پیروزی در تعز به هادی اجازه می داد، همچنان در معادلات سیاسی و میدانی یمن باقی بماند و سرنوشتی را که ریاض برای وی رقم زده و او را مهره سوخته ای شمرده بود که باید از وی خلاصی یابد تغییر دهد.
رهاورد نبرد تعز برای هادی چه بود
به این ترتیب، جنوب یمن وارد فاز جدیدی از تحولات میدانی شد که در آن دو محور قابل مشاهده بود، محور اول: نبردهای جاری بین نیروهای یمنی و ائتلاف متجاوز سعودی و محور دوم: درگیری بین اعضای ائتلاف سعودی از یک سو و ائتلاف سعودی با القاعده و داعش از سوی دیگر بود.
یک: جدیدترین دستاوردهای میدانی در محور اول
همانگونه که گفته شد، خط سیر اول تحولات میدانی در جنوب یمن درگیری های جاری بین نیروهای یمنی از یک سو با ائتلاف سعودی از سوی دیگر بود.
جدیدترین تحولات میدانی در این خصوص تاکید می کند که در استان «مأرب»، استانی سرشار از منابع و ثروت های نفت و گاز، نیروهای یمنی و انصار الله موفق شدند، در کنار بهره مندی از حمایت مردمی ساکنان این استان، مناطق مهمی را از سیطره متجاوزان خارج کنند که از جمله آنها دو منطقه مهم راهبردی أبرق عبيدة و بئر المرازيق بود.
در استان «تعز»، نیروهای یمنی برای سومین هفته متوالی حملات متجاوزان سعودی و ائتلاف ضد یمنی را دفع کرده و سرلشکر «النصر»، از فرماندهان وابسته به هادی را واداشتند، به شکست در «نبرد آزادسازی تعز» اذعان کند، به گونه ای که وی در بیانیه ای اعتراف کرد، سیطره نیروهای هادی و هم پیمانانش بر استان تعز امری غیر ممکن و دست نیافتنی می نماید.
این درحالی است که سیطره نیروهای یمنی و انصار الله بر منطقه «حیفان» در جنوب تعز موفقیت راهبردی بزرگی برای این نیروها شمرده می شود. با در دست گرفتن کنترل این منطقه نیروهای یمنی راه اصلی امداد و کمک رسانی شبه نظامیان وابسته به حزب «الاصلاح»، شاخه جماعت اخوان المسلمین در یمن و گروه القاعده، مستقر اطراف شهر تعز و همچنین شبه نظامیان وابسته به هادی، متمرکز در مرزهای استان های جنوبی یمن را قطع کنند.
در منطقه «باب المندب» و به طور خاص در محور عملیاتی «الوازعیه» مقاومت اسطوره ای نیروهای یمنی، مانع پیشروی متجاوزان ائتلاف سعودی به سمت منطقه «العمری» شد که پایگاه های نظامی «العمری» در آن واقع شده است.
در استان «لحج» و در منطقه «الشریجه» حملات نظامیان سودانی و اماراتی و کلمبیایی برای باز پس گیری این منطقه که دو روز پیش نیروهای یمنی کنترل آن را در دست گرفته بودند، با شکست مواجه شد.
به موازات پیشروی های میدانی نیروهای یمنی، جمعه گذشته سخنگوی نیروهای مسلح یمن از پایان مرحله اول رویارویی با ائتلاف متجاوز سعودی ضد یمنی و آغاز مرحله اول «تشدید عملیات نظامی» که آن را مرحله «گزینه های راهبردی» نامیده بود، خبر داد.
مرحله
«گزینه های راهبردی» در حالی به گفته سخنگوی نیروهای مسلح یمن توسط انصار
الله و دیگر نیروهای مسلح این کشور جهت مقابله با متجاوزان آغاز شد که رهاورد میدانی این نیروها پیشروی در سه محور اصلی به شرح زیر بود:
محور اول: محور المزرق – حرض، در استان «حجه» که سیطره بر پایگاه های نظامی «الممعود» و روستا و برج الممعود و پایگاه های نظامی «الرديف» و برج و مرکز و روستای الرديف و روستاهای «الزبادي» و «العمود» را درپی داشت.
محور دوم: محور الملاحيظ – شداء، در استان «صعده» که سیطره بر روستاهای «الفريضة» و «المعنق» و کوه های ملحمة و رأس الجبل را درپی داشت.
محور سوم: محور حرض است که پیشروی نیروهای یمنی به سمت پایگاه های نظامی «المعزاب» را به دنبال داشت.
این پیروزی ها در کنار پیشروی 3 کیلومتری انصار الله و نیروهای یمنی در عمق خاک عربستان که با در دست گرفتن کنترل کوه «الشرفه» و قرار گرفتن «نجران» زیر پوشش مستقیم آتش نیروهای یمنی همراه بود، موجب منهدم شدن خط اول دفاعی عربستان سعودی در مرزهای مشترک این کشور با یمن شد.
از سوی دیگر، عربستان سعودی با از دست دادن شهر «الربوعه» و آزادسازی آن توسط انصار الله و نیروهای یمنی هم اکنون بیش از پیش شکست خود در میدان یمن را احساس می کند.
سقوط شهر الربوعه برای عربستان سعودی به معنای تامین خطوط امداد و کمک رسانی نیروهای یمنی و انصار الله از صنعا و حتی از عسیر است که فاجعه ای بزرگ برای وزارت دفاع عربستان به شمار می آید، چون سعودی ها هیچ گاه چنین مقاومتی را از سوی یمنی ها انتظار نداشتند.
از سوی دیگر، نیروهای یمنی درحالی موفق شدند، کنترل این خط امداد و کمک رسانی را در دست گیرند که به موازات آن عربستان خط امداد و کمک رسانی خود از عدن به تعز و از مأرب به جوف را از دست داده بود.
با از دست دادن «الربوعه»، سعودی ها هم اکنون باید نبردهای زمینی واقعی را در خاک خود تجربه کنند و این بسیار خطرناک تر از درگیری های مرزی در مناطق بیابانی و کوهستانی خالی از سکنه است.
سعودی ها دریافته بودند که نیروهای یمنی تلاش خواهند کرد که به داخل عربستان پیشروی کنند، به همین منظور تاکتیک بمباران و انهدام کامل مواضع نظامی نیروهای یمن در مرزها را پیش گرفت، اما خط امداد و پشتیبانی یمنی ها در این حملات هیچ گاه آسیب ندید و موجب شد، نیروهای یمنی با وجود از دست دادن مواضع نظامی مرزی خود، آمادگی رزمی اشان را از دست ندهند و مقابل دیدگان بهت زده سعودی ها وارد خاک عربستان شوند.
بالطبع جنگ درون شهری، جنگی نیست که در آن نیروی هوایی کارآیی داشته باشد، چون اولین قربانیان حملات هوایی شهروندان عربستانی خواهند بود. اینجاست که نیروی پیاده نظام باید وارد میدان نبرد شود که ارتش عربستان فاقد توانمندی لازم و حتی یک تجربه در آن است.
افزون بر اینکه در این نبرد عربستان، نمی تواند، به امارات تکیه کند، اماراتی که به دلیل تلفات سنگین نظامیانش داخل یمن، نیروهای زمینی خود را از این میدان یمن خارج کرد.
در حالی که بر اساس توافقات صورت گرفته بین ابو ظبی و ریاض، مقر شده بود، امارات نیروهای پیاده نظام مورد نیاز در نبردهای عدن و مأرب و صنعا را تامین کند و عربستان مسئولیت حملات هوایی و پشتیبانی لجستیک و هزینه جنگ را برعهده گیرد و نامی از حضورمشارکت نظامیان اماراتی در نبردهای داخل خاک عربستان برده نشده بود تا به موجب آن امارات بر عدن سیطره یابد و مانع ایجاد منطقه آزاد در خلیج عدن شود که ممکن بود، در آینده به رقیبی برای دبی تبدیل شود و از سوی دیگر عربستان نیز بر مأرب و جوف با منابع نفتی اش تسلط یابد.
اما کشته های سنگین امارات در نبردهای داخل یمن، در مقایسه با تعداد نظامیانی که عربستان از دست داده بود، ابو ظبی را به این درک رهنمون کرد که ریاض برای نیروهایش بیش از امارات ارزش قائل است.
همچنین دریافت که عربستان، نظامیان اماراتی را به طعمه شکار نیروهای یمنی مبدل کرده است و این لطمه بزرگی برای ابو ظبی شمرده می شد، به همین دلیل تصمیم گرفت، نیروهای خود را از ائتلاف سعودی خارج کند، افزون بر اینکه به آنچه می خواست، یعنی «عدن» نیز دست یافته بود و این سرمنشاء اختلافات سعودی – اماراتی در جنگ دایر در یمن شد.
بازتاب روی گردانی امارات از عربستان، عدم مشارکت سعودی ها در حملات هوایی اماراتی ها در عدن و تشدید اختلافات بین دو کشور بود و این کافی بود تا نیروهای یمنی از فرصت استفاده کرده، راه جنوب یمن را پیش گیرند و به سرعت بر نیمی از آن سیطره یابند.
اینگونه شد که عربستان هم اکنون با وجود گذشت 9 ماه از تجاوز نظامی اش به یمن نه تنها هدفی را محقق نکرده، بلکه باید در انتظار نبردهای سنگین داخل خاک کشورش باشد.
دو: جدیدترین دستاوردهای میدانی در محور دوم
به موازات نبردهای جاری بین ائتلاف سعودی با نیروهای یمنی، گروه های تروریستی القاعده و داعش تلاش می کنند، اهداف مورد نظر خود در یمن و به خصوص در جنوب این کشور را محقق کنند.
گزارش های میدانی رسیده از یمن تاکید می کند که گروه تروریستی القاعده در جدیدترین تحرکات خود در استان «أبین»، واقع در جنوب یمن، شهر «زنجبار»، به عنوان مرکز این استان و «جعار» و همچنین شهر ساحلی «المکلا»، در استان حضرموت که پنجمین شهر بزرگ یمن شمرده می شود، را تصرف کرد.
شهر «زنجبار»، مرکز استان ابین در 50 کیلومتری شرق شهر عدن، مقر هادی قرار دارد که ماه گذشته پس از خروج از عربستان، وارد آن شده و هم اکنون در آن اقامت دارد.
نکته قابل تامل و مهم در پیروزی اخیر القاعده در جنوب یمن برخورداری این گروه از آزادی نسبی در تحرکات و نقل و انتقال های خویش است که از یک سو ناشی از درگیری بین ائتلاف سعودی با نیروهای یمنی و از سوی دیگر، ممانعت ائتلاف سعودی از حمله به القاعده در این مناطق است.
جدیدترین اوضاع حاکم بر عدن
اما شهر «عدن» که هم اکنون مقر رئیس جمهوری فراری یمن است و به نوعی هادی تلاش می کند، حکومت خود را بار دیگر در این شهر بنا کند و در این راه با القاعده و داعش دست دوستی داد، خبر می رسد که این شهر به عرصه ترور افسران ارتش و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و کارمندان دولت و وکلا و قضات و کارگران و کشاورزان تبدیل شده و بوی مرگ از جای جای این شهر به مشام می رسد.
در آخرین ترور صورت گرفته در عدن قاضی «حسن محمد علوان فرحان»، رئیس دایره داگاه های کیفری استان عدن به همراه 4 محافظش توسط افراد مسلح ناشناس صبح شنبه به قتل رسید.
ناامنی های عدن هادی را واداشته برای در امان نگه داشتن خود از حملات احتمالی اطراف خود را با انواع تانک ها و زره پوش ها و مزدوران نظامی پر کند.
در چنین شرایطی بود که هادی روز گذشته پذیرای «اسماعیل ولد الشیخ»، فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن در کاخ خویش در شهر عدن بود تا درباره مذاکراتی که قرار است، 15 دسامبر جاری در ژنو بین طرف های درگیر در یمن برگزار شود، با رئیس جمهوری فراری یمن بحث و تبادل نظر کند، در حالی که الشیخ به خوبی از موانع بزرگ موجود پیش روی مذاکرات و موضع هادی در قبال مذاکرات به خوبی آگاه است.
به هر روی فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن پس از ساعاتی بحث و تبادل نظر با هادی درحالی عدن را ترک کرد که منابع آگاه یمنی در عدن تاکید کردند که موفق به تغییر موضع هادی در قبال مذاکرات ژنو نشد.
البته مخالفت های هادی با نشست ژنو قابل درک است و ساده لوحانه است که ولد الشیخ انتظار همراهی هادی با خویش را داشته باشد. هادی به خوبی می داند، بازگشت وی به عدن به نوعی بیرون راندن وی از عربستان توسط سعودی هاست که او را مهره سوخته ای می دانند که باید از شرش خلاص شوند.
همچنین او از توافقات جاری در عرصه بین الملل درباره پرونده یمن نیز به خوبی آگاه است. توافقاتی که تاکنون تاکید می کند، جایی در معادلات سیاسی آینده یمن برای هادی نیست و قرار است، «خالد البحاح»، نخست وزیر و معاونش جایگزین وی شود که اختلافات بسیاری با وی دارد. در چنین شرایطی موافقت هادی با کنفرانس ژنو به معنای امضای حکم محو خویش از عرصه سیاسی یمن با دست خود است.
خلاصه سخن
با توجه به آنچه گذشت، به نظر نمی رسد، راه همواری پیش روی فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن جهت برگزاری نشست ژنو 2 برای دستیابی به راه حلی سیاسی برای بحران یمن وجود داشته باشد و اگر هم شاهد برگزاری این نشست در موعود مشخص شده باشیم، بسیار دور از انتظار است که طرف های یمنی بتوانند، به اتفاق نظری درباره بحران حاکم بر کشورشان دست یابند، حتی اگر چنین احتمالی را در نظر بگیریم، بدون تردید طرف های خارجی درگیر در بحران یمن، از جمله عربستان سعودی مانع از دستیابی به توافقی خواهد شد که منافع این کشور در یمن را مد نظر قرار نداده باشد.
بر این اساس باید تاکید کرد که میدان و تحولات جاری در آن و حقایق حاکم بر آن حرف آخر و قطعی را در پرونده یمن خواهد زد.
به موازات آن عرصه بین الملل نیز شاهد چرخش مواضع در قبال پرونده یمن بود که مهمترین آن، ورود عیان تر آمریکا و غرب به عرصه این بحران بود، چون پس از گذشت 9 ماه جنگ ویرانگر در یمن، طرف های متجاوز و حامیان آنها به این نتیجه رسیدند، راه حل بحران یمن را نباید در راهکارهای نظامی جستجو کنند و این راهکار تاکنون هیچ یک از اهداف مورد نظر آنها را در این کشور محقق نکرده است.
در چنین شرایطی تنها گزینه پیش روی طرف های متجاوز ورود به روند سیاسی و نشستن پای میز مذاکره بود، اما مشکل اصلی این بود که عربستان سعودی برگ برنده ای در دست نداشت تا با توسل به آن خواسته های خود را بر طرف مقابل تحمیل کند. همچنین سعودی ها هیچ سیطره و تسلطی بر مناطق و استان های جنوبی یمن که جنبش «انصار الله» در آن نفوذ دارد، نداشتند.
البته نباید حضور و فعالیت گروه های تروریستی تکفیری القاعده و داعش و همچنین «حراک جنوبی» را که به نوعی دارای اختلاف مواضع با عربستان سعودی هستند، در مناطق و استان های جنوبی یمن نادیده گرفت.
عملکرد ناکام و شکست خورده عربستان در پرونده یمن، حامیان ریاض را به این نتیجه رساند که سعودی ها در اداره بحران ها حتی در فقیرترین کشور عربی هم ناکارآمد هستند.
همان گونه که گفته شد، این شرایط غرب را در برابر یک گزینه قرار داد و آن ورود به روند سیاسی و نشستن پای میز مذاکره بود، اگرچه سعودی ها تلاش کردند تا آخرین لحظه ممکن از عرصه میدانی امتیاز بگیرند و دست خالی پای به ژنو نگذارند.
این موجب شد، عرصه میدانی جنوب یمن شاهد تحولات مهمی باشد که اولین آن توافق «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهوری فراری یمن که به عدن بازگشته بود تا بنابر ادعایش مشروعیت خویش در یمن را باز پس گیرد، با گروه های تروریستی تکفیری القاعده و داعش در جنوب یمن و تقسیم این بخش از کشور یمن بین خود بود.
این توافق صرف نظر از افشای ماهیت واقعی روابط هادی و عربستان سعودی با گروه های تروریستی تکفیری، نشان داد که سعودی ها از هیچ اقدامی برای پیشروی نیروهای یمنی و انصار الله به سمت جنوب و در دست گرفتن کنترل این مناطق و استانها فرو گذاری نمیکنند.
در واقع سعودی ها در عمل نشان دادند، اگر توان حفظ جنوب یمن و مقابله با پیشروی انصار الله و نیروهای یمنی به این مناطق را ندارند، آن را به داعش و القاعده تسلیم می کنند تا آزادسازی این مناطق تا جای ممکن به تعویق افتاده و با مانع مواجه شود و در صورت باقی ماندن القاعده و داعش در جنوب یمن، بالطبع دستیابی به تفاهم با این دو گروه برای ریاض بسیار آسان تر از نزدیکی به انصار الله و دستیابی به توافق با آن است.
در کنار این نقشه که حضرموت را در قبال عدن به داعش و القاعده تسلیم می کرد، هادی عملیات تصرف استان «تعز» را با عنوان «نبرد آزادسازی تعز» کلید زد.
نبردی که دارای ابعاد سیاسی و میدانی بسیاری مهمی برای هادی بود. از بعد میدانی تعز حلقه ارتباط شمال یمن به جنوب آن شمرده می شود، به گونه ای که با دو استان شمالی اب و الحدیده در شمال و لحج و الضالع در جنوب هم مرز است.
از بُعد سیاسی نبرد تعز برای هادی از این جهت اهمیت داشت که اولین نبردی شمرده می شد که پس از بازگشت به «عدن» بر آن اشراف و نظارت مستقیم دارد و به نوعی آبرو و اعتبار وی در گرو نتیجه این نبرد است.
نتیجه نبرد تعز میزان توانمندی و اقتدار هادی برای باز پس گیری آنچه آن را «مشروعیت» از دست رفته خویش توسط انصار الله در یمن می نامید، به رخ طرف مقابل می کشید.
علاوه بر اینکه پیروزی در تعز به هادی اجازه می داد، همچنان در معادلات سیاسی و میدانی یمن باقی بماند و سرنوشتی را که ریاض برای وی رقم زده و او را مهره سوخته ای شمرده بود که باید از وی خلاصی یابد تغییر دهد.
رهاورد نبرد تعز برای هادی چه بود
به این ترتیب، جنوب یمن وارد فاز جدیدی از تحولات میدانی شد که در آن دو محور قابل مشاهده بود، محور اول: نبردهای جاری بین نیروهای یمنی و ائتلاف متجاوز سعودی و محور دوم: درگیری بین اعضای ائتلاف سعودی از یک سو و ائتلاف سعودی با القاعده و داعش از سوی دیگر بود.
همانگونه که گفته شد، خط سیر اول تحولات میدانی در جنوب یمن درگیری های جاری بین نیروهای یمنی از یک سو با ائتلاف سعودی از سوی دیگر بود.
جدیدترین تحولات میدانی در این خصوص تاکید می کند که در استان «مأرب»، استانی سرشار از منابع و ثروت های نفت و گاز، نیروهای یمنی و انصار الله موفق شدند، در کنار بهره مندی از حمایت مردمی ساکنان این استان، مناطق مهمی را از سیطره متجاوزان خارج کنند که از جمله آنها دو منطقه مهم راهبردی أبرق عبيدة و بئر المرازيق بود.
در استان «تعز»، نیروهای یمنی برای سومین هفته متوالی حملات متجاوزان سعودی و ائتلاف ضد یمنی را دفع کرده و سرلشکر «النصر»، از فرماندهان وابسته به هادی را واداشتند، به شکست در «نبرد آزادسازی تعز» اذعان کند، به گونه ای که وی در بیانیه ای اعتراف کرد، سیطره نیروهای هادی و هم پیمانانش بر استان تعز امری غیر ممکن و دست نیافتنی می نماید.
این درحالی است که سیطره نیروهای یمنی و انصار الله بر منطقه «حیفان» در جنوب تعز موفقیت راهبردی بزرگی برای این نیروها شمرده می شود. با در دست گرفتن کنترل این منطقه نیروهای یمنی راه اصلی امداد و کمک رسانی شبه نظامیان وابسته به حزب «الاصلاح»، شاخه جماعت اخوان المسلمین در یمن و گروه القاعده، مستقر اطراف شهر تعز و همچنین شبه نظامیان وابسته به هادی، متمرکز در مرزهای استان های جنوبی یمن را قطع کنند.
در منطقه «باب المندب» و به طور خاص در محور عملیاتی «الوازعیه» مقاومت اسطوره ای نیروهای یمنی، مانع پیشروی متجاوزان ائتلاف سعودی به سمت منطقه «العمری» شد که پایگاه های نظامی «العمری» در آن واقع شده است.
در استان «لحج» و در منطقه «الشریجه» حملات نظامیان سودانی و اماراتی و کلمبیایی برای باز پس گیری این منطقه که دو روز پیش نیروهای یمنی کنترل آن را در دست گرفته بودند، با شکست مواجه شد.
به موازات پیشروی های میدانی نیروهای یمنی، جمعه گذشته سخنگوی نیروهای مسلح یمن از پایان مرحله اول رویارویی با ائتلاف متجاوز سعودی ضد یمنی و آغاز مرحله اول «تشدید عملیات نظامی» که آن را مرحله «گزینه های راهبردی» نامیده بود، خبر داد.
محور اول: محور المزرق – حرض، در استان «حجه» که سیطره بر پایگاه های نظامی «الممعود» و روستا و برج الممعود و پایگاه های نظامی «الرديف» و برج و مرکز و روستای الرديف و روستاهای «الزبادي» و «العمود» را درپی داشت.
محور دوم: محور الملاحيظ – شداء، در استان «صعده» که سیطره بر روستاهای «الفريضة» و «المعنق» و کوه های ملحمة و رأس الجبل را درپی داشت.
محور سوم: محور حرض است که پیشروی نیروهای یمنی به سمت پایگاه های نظامی «المعزاب» را به دنبال داشت.
این پیروزی ها در کنار پیشروی 3 کیلومتری انصار الله و نیروهای یمنی در عمق خاک عربستان که با در دست گرفتن کنترل کوه «الشرفه» و قرار گرفتن «نجران» زیر پوشش مستقیم آتش نیروهای یمنی همراه بود، موجب منهدم شدن خط اول دفاعی عربستان سعودی در مرزهای مشترک این کشور با یمن شد.
از سوی دیگر، عربستان سعودی با از دست دادن شهر «الربوعه» و آزادسازی آن توسط انصار الله و نیروهای یمنی هم اکنون بیش از پیش شکست خود در میدان یمن را احساس می کند.
سقوط شهر الربوعه برای عربستان سعودی به معنای تامین خطوط امداد و کمک رسانی نیروهای یمنی و انصار الله از صنعا و حتی از عسیر است که فاجعه ای بزرگ برای وزارت دفاع عربستان به شمار می آید، چون سعودی ها هیچ گاه چنین مقاومتی را از سوی یمنی ها انتظار نداشتند.
از سوی دیگر، نیروهای یمنی درحالی موفق شدند، کنترل این خط امداد و کمک رسانی را در دست گیرند که به موازات آن عربستان خط امداد و کمک رسانی خود از عدن به تعز و از مأرب به جوف را از دست داده بود.
با از دست دادن «الربوعه»، سعودی ها هم اکنون باید نبردهای زمینی واقعی را در خاک خود تجربه کنند و این بسیار خطرناک تر از درگیری های مرزی در مناطق بیابانی و کوهستانی خالی از سکنه است.
سعودی ها دریافته بودند که نیروهای یمنی تلاش خواهند کرد که به داخل عربستان پیشروی کنند، به همین منظور تاکتیک بمباران و انهدام کامل مواضع نظامی نیروهای یمن در مرزها را پیش گرفت، اما خط امداد و پشتیبانی یمنی ها در این حملات هیچ گاه آسیب ندید و موجب شد، نیروهای یمنی با وجود از دست دادن مواضع نظامی مرزی خود، آمادگی رزمی اشان را از دست ندهند و مقابل دیدگان بهت زده سعودی ها وارد خاک عربستان شوند.
بالطبع جنگ درون شهری، جنگی نیست که در آن نیروی هوایی کارآیی داشته باشد، چون اولین قربانیان حملات هوایی شهروندان عربستانی خواهند بود. اینجاست که نیروی پیاده نظام باید وارد میدان نبرد شود که ارتش عربستان فاقد توانمندی لازم و حتی یک تجربه در آن است.
افزون بر اینکه در این نبرد عربستان، نمی تواند، به امارات تکیه کند، اماراتی که به دلیل تلفات سنگین نظامیانش داخل یمن، نیروهای زمینی خود را از این میدان یمن خارج کرد.
در حالی که بر اساس توافقات صورت گرفته بین ابو ظبی و ریاض، مقر شده بود، امارات نیروهای پیاده نظام مورد نیاز در نبردهای عدن و مأرب و صنعا را تامین کند و عربستان مسئولیت حملات هوایی و پشتیبانی لجستیک و هزینه جنگ را برعهده گیرد و نامی از حضورمشارکت نظامیان اماراتی در نبردهای داخل خاک عربستان برده نشده بود تا به موجب آن امارات بر عدن سیطره یابد و مانع ایجاد منطقه آزاد در خلیج عدن شود که ممکن بود، در آینده به رقیبی برای دبی تبدیل شود و از سوی دیگر عربستان نیز بر مأرب و جوف با منابع نفتی اش تسلط یابد.
اما کشته های سنگین امارات در نبردهای داخل یمن، در مقایسه با تعداد نظامیانی که عربستان از دست داده بود، ابو ظبی را به این درک رهنمون کرد که ریاض برای نیروهایش بیش از امارات ارزش قائل است.
همچنین دریافت که عربستان، نظامیان اماراتی را به طعمه شکار نیروهای یمنی مبدل کرده است و این لطمه بزرگی برای ابو ظبی شمرده می شد، به همین دلیل تصمیم گرفت، نیروهای خود را از ائتلاف سعودی خارج کند، افزون بر اینکه به آنچه می خواست، یعنی «عدن» نیز دست یافته بود و این سرمنشاء اختلافات سعودی – اماراتی در جنگ دایر در یمن شد.
بازتاب روی گردانی امارات از عربستان، عدم مشارکت سعودی ها در حملات هوایی اماراتی ها در عدن و تشدید اختلافات بین دو کشور بود و این کافی بود تا نیروهای یمنی از فرصت استفاده کرده، راه جنوب یمن را پیش گیرند و به سرعت بر نیمی از آن سیطره یابند.
اینگونه شد که عربستان هم اکنون با وجود گذشت 9 ماه از تجاوز نظامی اش به یمن نه تنها هدفی را محقق نکرده، بلکه باید در انتظار نبردهای سنگین داخل خاک کشورش باشد.
دو: جدیدترین دستاوردهای میدانی در محور دوم
به موازات نبردهای جاری بین ائتلاف سعودی با نیروهای یمنی، گروه های تروریستی القاعده و داعش تلاش می کنند، اهداف مورد نظر خود در یمن و به خصوص در جنوب این کشور را محقق کنند.
گزارش های میدانی رسیده از یمن تاکید می کند که گروه تروریستی القاعده در جدیدترین تحرکات خود در استان «أبین»، واقع در جنوب یمن، شهر «زنجبار»، به عنوان مرکز این استان و «جعار» و همچنین شهر ساحلی «المکلا»، در استان حضرموت که پنجمین شهر بزرگ یمن شمرده می شود، را تصرف کرد.
شهر «زنجبار»، مرکز استان ابین در 50 کیلومتری شرق شهر عدن، مقر هادی قرار دارد که ماه گذشته پس از خروج از عربستان، وارد آن شده و هم اکنون در آن اقامت دارد.
نکته قابل تامل و مهم در پیروزی اخیر القاعده در جنوب یمن برخورداری این گروه از آزادی نسبی در تحرکات و نقل و انتقال های خویش است که از یک سو ناشی از درگیری بین ائتلاف سعودی با نیروهای یمنی و از سوی دیگر، ممانعت ائتلاف سعودی از حمله به القاعده در این مناطق است.
اما شهر «عدن» که هم اکنون مقر رئیس جمهوری فراری یمن است و به نوعی هادی تلاش می کند، حکومت خود را بار دیگر در این شهر بنا کند و در این راه با القاعده و داعش دست دوستی داد، خبر می رسد که این شهر به عرصه ترور افسران ارتش و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و کارمندان دولت و وکلا و قضات و کارگران و کشاورزان تبدیل شده و بوی مرگ از جای جای این شهر به مشام می رسد.
در آخرین ترور صورت گرفته در عدن قاضی «حسن محمد علوان فرحان»، رئیس دایره داگاه های کیفری استان عدن به همراه 4 محافظش توسط افراد مسلح ناشناس صبح شنبه به قتل رسید.
ناامنی های عدن هادی را واداشته برای در امان نگه داشتن خود از حملات احتمالی اطراف خود را با انواع تانک ها و زره پوش ها و مزدوران نظامی پر کند.
در چنین شرایطی بود که هادی روز گذشته پذیرای «اسماعیل ولد الشیخ»، فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن در کاخ خویش در شهر عدن بود تا درباره مذاکراتی که قرار است، 15 دسامبر جاری در ژنو بین طرف های درگیر در یمن برگزار شود، با رئیس جمهوری فراری یمن بحث و تبادل نظر کند، در حالی که الشیخ به خوبی از موانع بزرگ موجود پیش روی مذاکرات و موضع هادی در قبال مذاکرات به خوبی آگاه است.
به هر روی فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن پس از ساعاتی بحث و تبادل نظر با هادی درحالی عدن را ترک کرد که منابع آگاه یمنی در عدن تاکید کردند که موفق به تغییر موضع هادی در قبال مذاکرات ژنو نشد.
البته مخالفت های هادی با نشست ژنو قابل درک است و ساده لوحانه است که ولد الشیخ انتظار همراهی هادی با خویش را داشته باشد. هادی به خوبی می داند، بازگشت وی به عدن به نوعی بیرون راندن وی از عربستان توسط سعودی هاست که او را مهره سوخته ای می دانند که باید از شرش خلاص شوند.
همچنین او از توافقات جاری در عرصه بین الملل درباره پرونده یمن نیز به خوبی آگاه است. توافقاتی که تاکنون تاکید می کند، جایی در معادلات سیاسی آینده یمن برای هادی نیست و قرار است، «خالد البحاح»، نخست وزیر و معاونش جایگزین وی شود که اختلافات بسیاری با وی دارد. در چنین شرایطی موافقت هادی با کنفرانس ژنو به معنای امضای حکم محو خویش از عرصه سیاسی یمن با دست خود است.
با توجه به آنچه گذشت، به نظر نمی رسد، راه همواری پیش روی فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن جهت برگزاری نشست ژنو 2 برای دستیابی به راه حلی سیاسی برای بحران یمن وجود داشته باشد و اگر هم شاهد برگزاری این نشست در موعود مشخص شده باشیم، بسیار دور از انتظار است که طرف های یمنی بتوانند، به اتفاق نظری درباره بحران حاکم بر کشورشان دست یابند، حتی اگر چنین احتمالی را در نظر بگیریم، بدون تردید طرف های خارجی درگیر در بحران یمن، از جمله عربستان سعودی مانع از دستیابی به توافقی خواهد شد که منافع این کشور در یمن را مد نظر قرار نداده باشد.
بر این اساس باید تاکید کرد که میدان و تحولات جاری در آن و حقایق حاکم بر آن حرف آخر و قطعی را در پرونده یمن خواهد زد.