اینجا خبری از «من و تو با هم فرق داریم نیست» خبری از « چقدر هنرمندی و چقدر بلدی نمایش هنرمند بودن بدهی» هم نیست. جلوی سینما چند تا بنر از ششمین جشنواره فیلم عمار زده‌اند. بلیط و کارت ورودی و از این چیز‌ها هم نمی‌خواهد.

گروه فرهنگی مشرق- ظهر جمعه است. آن هم از نوع زمستانی‌اش. نفس آسمان هم بالا نمی‌آید. به هرکه هم می‌رسی؛ یکی دو تا سرفه تقدیمت می‌کند. توی همین اوضاع و احوال تصمیم می‌گیری بروی سینما. می‌دانی یازدهم دی‌ماه، فیلم‌های عمار بعد از نماز جمعه اکران می‌شود. دقیقا نمی‌دانی دل گرفته جمعه‌ات را باز می‌کند یا نه. راستش یک تردیدی هم گوشه دلت خانه کرده. نکند فیلم‌ها چنگی به دل نزنند و از وقتت سودی نبری.

خبرهایی که نیست

جشنواره‌ای که تاروپودش از جنس مردم است

اینجا خبری از «من و تو با هم فرق داریم نیست» خبری از « چقدر هنرمندی و چقدر بلدی نمایش هنرمند بودن بدهی» هم نیست. جلوی سینما چند تا بنر از ششمین جشنواره فیلم عمار زده‌اند. بلیط و کارت ورودی و از این چیز‌ها هم نمی‌خواهد. وارد که می‌شوی برنامه‌های اکران را گذاشته‌اند روی میز. یا برمی‌داری یا با مهربانی‌ برنامه را می‌دهند دستت. متصدی‌ها همه جوان هستند و مشتاق برای راهنمایی، پاسخ‌گویی و میزبانی. وسط غرفه‌های ایستاده در سالن، سرت را می‌گردانی سمت «دستکش ننه عصمت»...

زمستان بچه بسیجی‌ها

«سلام جوانمرد. سلام با‌معرفت. سلام با غیرت. جهان را به حیرت درآوردی. دست ما راهم بگیر. تو را به خدا دعایمان کن. دعا کن تا آقایمان ما را هم به نوکری قبول کند» هرکسی به این غرفه می‌آید؛ چند خطی هم می‌نویسد و می گذارد کنار دستکش یا شال و کلاهی که آورده تا برسد دست صاحبش. «دستکش ننه عصمت» یک جور حرکت نمادین که جدی جدی شد یک پویش مردمی، به یادگار از دورهمی‌های مادران چشم به‌راه و همه آن‌هایی که نگران سوز زمستان بچه بسیجی‌ها بودند. اینجا هرکسی که دلش برای رزمندگان جبهه مقاومت می‌تپد می‌تواند با این جریان همراه شود، رشته محبتش را به مدافعان حرم اهل بیت با نخ‌های کاموا ببافد و بیاورد همین جا. جشنواره عمار. کنار «دستکش ننه عصمت»

جشنواره‌ای که تاروپودش از جنس مردم است

قرص مرگ

آ157 اسم چادر دختران پناهجوی کوبانی است. اسمی که سازمان ملل روی آن گذاشته. یک کد ساده است تا وقتی می‌شنوی قلبت درد نگیرد. اشکت سد نگاه نشود و اصلا عین خیالت هم نباشد که زیر چادر آ157 سه تا دختر زندگی می کردند که تمام آرزویشان در این خلاصه می‌شد که کاش مادر دلش می‌آمد و قرص مرگ را به ما می‌داد.این مستند تکان‌دهنده از «بهروز نورانی‌پور» در بخش «بیداری اسلامی و جهانی» جشنواره عمار است که قول می‌دهم اگر تماشایش نکنی تنها یک عدد معمولی باشد و خیلی زود هم از خاطرت برود.

انقلاب دوم

شیطان بزرگ را نسل ما خوب می‌شناسد. البته بار آموزشی این شناخت را بیشتر مناسبت‌های دهه فجر و امثالهم کشیدند و طرح یک مساله‌ در این شناخت‌ها مغفول ماند. آن‌هم چرایی شیطنت‌های آمریکا و چگونگی بزرگی‌اش بود. سوال‌هایی که بعد‌ها نسل ما را سمت سوال بزرگتری برد و ما از خودمان پرسیدیم این دشمنی تا کی ادامه دارد؟ مستند 444 روز برمی‌گردد به روز‌های اول انقلاب، جایی که نطفه اختلافات بسته شد زمانی که در فیلم می‌بینیم «باران توطئه می‌بارید» و «سرنوشت ایران و خاورمیانه در یک اتاقک شیشه‌ای تعیین می‌شد.» ایمان گودرزی در این مستند به ریشه دشمنی‌‌ها پرداخته تا هم  به سوالات  و چرایی‌های نسل ما بعد از سال‌ها سر و سامان بدهد و هم برایمان بگوید چرا امام خمینی وقتی خبر تسخیر لانه جاسوسی را شنید فرمود: « این انقلاب دوم است»

دریچه ای از جنس عمار

جشنواره‌ای که تاروپودش از جنس مردم است

هرچه به عصر  نزدیک می‌شویم ؛ جنب و جوش مردمی جشنواره فیلم عمار هم بیشتر می‌شود. فیلم عمار با ایستگاه چای داغ، سردی دی‌ماه را جبران می‌کند. طبقه بالا و در سالن سه، فردا قرار است نشست هنر واقعیت درباره سوژه‌های فیلمسازی نفوذ استکبار در کشورهای مختلف با حضور مهدی صفری سفیر سابق ایران در چین برگزار شود. احتمالا بحث‌های خوبی مطرح خواهد شد.

غریب آشنا

«اگر کودکانمان از کودکی با کتابهای خوب دوست شوند در آینده همان دوستان کودکی، الگوی نوجوانی و جوانی آن‌ها خواهند بود.از یاد نبریم بچه‌هایی که خوب کتاب می‌خوانند می‌توانند خوب فکر کنند و خوب زندگی کنند.» این را پشت جلد کتاب کودکان یا مجله دانش‌آموزی ننوشته. این متنی است که روی مارک لباس کودکان نوشته شده. همین نشان می‌دهد که این پوشاک قرار است با باقی البسه خیابان بهار فرق داشته باشد. این تفاوت یعنی به جای غریبه‌های آشنا و معمول لباس کودک؛ این‌بار آشناهای غریبی روی لباس‌ها نقش بسته‌اند.‌ قهرمان‌هایی که نامشان مزین بزرگراه‌های امروز است و روزگاری کودکان کوچه‌های دیروز بوده اند. لباس‌های رنگارنگ را چند باری نگاه می‌کنم. قیمتش را می‌پرسم. می‌روم. دوباره برمی‌گردم به غرفه و با خودم فکر می کنم کاش می‌شد یکی برای کودکی خودم می‌خریدم .

جشنواره‌ای که تاروپودش از جنس مردم است

نشست‌های سرپایی

بعد از تماشای فیلم‌ها هر گوشه از سالن چند نفر ایستاده‌اند و بحث می‌کنند. یک جور نقد‌ مردمی در فاصله بین دو سانس. آقای جعفریان می‌گوید اگر آ157 کوتاه‌تر بود عمیق‌ترهم می‌شد خانم فانی اما معتقد است تمام صحنه ها حتی نشان دادن کوه‌ها هم در جهت عمیق‌تر شدن فیلم بود.دوستشان خانم افضل نژاد می‌گوید کاش همه بیایند، ببیند، تا قدر آرامش کشور خودمان را بدانیم.در این میان نعیمه شکوهی با خانم میانسالی بحث می‌کند و توضیح میدهد که گروه داعش چه فرقه‌ای هستند و از کجا آمده‌اند و اصلا ربطی به اسلام ندارند.

دلفین‌ها هم پرواز می‌کنند

بیشترین استقبال روز جمعه اما از فیلم مستند «پشت صحنه» با موضوع روابط جنسی می‌شود که در بخش نقد درون گفتمانی جشنواره عمار شرکت کرده.فیلمی که سعی دارد از هر بابی مساله را بررسی کند.«بدون کنایه به هیچ کس و هیچ جا و در عین حال  به همه کس و همه جا».این را روی پوستر فیلم نوشته.داخل سالن حسابی شلوغ شده.پسر با صورت شطرنجی و خنده به گزارشگر فیلم می‌گوید:«تو این دوره زمونه پسرا که اصلا دخترارو  واسه جسمشون نمی‌خوان، دخترا هم پسرارو واسه پول نمی‌خوان در ضمن دلفین ها هم پرواز می‌کنند».جمعیت حاضر در سالن می‌خندند و خیلی زود جای خنده‌هایشان را حیرت می‌گیرد.تمام دغدغه تورج کلانتری این است که بگوید غریزه دروغ نیست،بگوید اتفاق خوبی در شرف وقوع نیست و ما را با یک سوال از سالن بدرقه کند.
جمعه است. آن هم از نوع زمستانی‌اش. از سینما می زنی بیرون. نم بارانی زده به زمین و گلوی آسمان را تر کرده. همین‌طور که خیابان فلسطین را به سمت انقلاب می‌روی پایین به سوال جامانده از پشت صحنه فکر می کنی . به اینکه زمانت را هدر نداده‌ای...

** م. میرمحمدی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس