دلیل آن نیز بهمن بی سابقه مشکلاتی است که از زمان بر تخت نشستن سلمان بن عبدالعزیز 79 ساله بر سر عربستان سعودی آوار شده است. سلمان که برعکس سلف خود عبدالله که به شکل مبهمی رفورمیست بود فرد تندرویی است، هیچ فرصتی را برای رساندن این خبر به گوش جهانیان از دست نداده است که کلانتر جدیدی وارد شهر شده است. او تعداد اعدام ها در ملا عام را به 151 مورد افزایش داده و اکنون در حال افزایش دادن آن به حدود دو برابر سال گذشته است.
او بعد از ملاقات خود با رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه، قول داد که تلاش هایش را برای سرنگون کردن بشار اسد با افزایش کمک ها به جبهه النصره که رسما شاخه سوری القاعده است، تشدید کند. چند ماه پیش، او ائتلافی مرکب از 9 کشور عرب سنی را با هدف بمباران های شبانه در یمن تشکیل داد که به سرعت در حال تبدیل کردن یکی از فقیرترین کشورهای خاورمیانه به ویرانه ای محض است.
مردم مطمئنا متوجه موضوع شدند. اما اگر سلمان فکر می کرد چنین ائتلافی برای او احترام به همراه خواهد آورد، در اشتباه بود. بلکه نتیجه کارتشدید تبلیغات منفی و باز شدن چشم جهان به روی این حقیقت بود که این کشور اسلامی تحت حکومت آل سعود، با گردن زدن های در ملا عام و رفتارهمراه با بربریت خود با زنان، تفاوت چندانی با دولت اسلامی ندارد که ابوبکر البغدادی در شمال سوریه و عراق ایجاد کرده و هدایت آن را در دست دارد.
در صدر فهرست مصائب این پادشاهی، اقتصاد قرار دارد. عربستان با نرخ بیکاری به شدت بالا و شکاف ثروت های فزاینده بین اغنیا و فقرا، مدت هاست که مرد بیمار خلیج فارس است. با اینکه برنامه ریزان این کشور از دهه 1970 بدین سو از تنوع بخشی اقتصادی سخن گفته اند، در عمل این کشور حدود 40 سال بعد در سال 2013 وابستگی بیشتری به نفت پیدا کرده بود.
«سعودی کردن» نیروی کار نیز یک شعار دیگر است، در حالی که بازار کار همچنان بین یک بخش خصوصی که کارگران خارجی مهمان و عمدتا اهل جنوب آسیا در آن غلبه دارند و یک بخش دولتی انباشته از «مردان مبل نشین» سعودی که روزهایشان را به وقت گذرانی در دفاتر دولتی شان می گذرانند، تقسیم شده است.
ریاض آرزو دارد که جوانان مشاغل موجود در هتل ها، پالایشگاه های نفت و از این قبیل مکان ها را به دست بگیرند، اما بیشتر آنها ترجیح می دهند در انتظار گشوده شدن راه برای یک شغل تشریفاتی دولتی پردرآمد بمانند، مسئله ای که یکی از دلایل رسیدن نرخ عدم اشتغال در میان جوانان به 29 درصد است.
سقوط بهای نفت
با توجه به این ترکیب وابستگی نفتی و عدم اشتغال، تنزل دوسومی بهای نفت خام از اواسط سال 2014 نمی توانست برای این کشور دردناک تر از این باشد. اما چیزی که موضوع را حتی ترسناک تر می کند، درک روزافزون این است که با کاهش تقاضای ناشی از رکود جهانی و تولید بیش از ظرفیت فزاینده ناشی ار انقلاب استخراج نفت شیل، قیمت پایین نفت، همچنان یکی از واقعیت های زندگی در سال های پیش رو باقی خواهد ماند.
این دورنما به هیچ وجه خوشایند کشوری نیست که 91 درصد از درآمدهای خارجی اش به نفت وابسته است، کشوری که در حال حاضر ذخایر خارجی اش با نرخ ماهانه 10 میلیارد دلار در حال تحلیل رفتن است.
خبرها در جبهه سیاسی نیز تقریبا به همین تیره و تاری است. سه جوان شیعه عربستانی- علی النمر، عبدالله الزهار و داوود المارهون- به جرم شرکت در اعتراضات بهار عربی به مرگ محکوم شدند، در حالی که هر سه هنوز نوجوان هستند.یک دادگاه غیررسمی برای عموی علی حکم مرگ صادر کرد. نمر النمر یک رهبر مذهبی شیعه است که به اتهام دامن زدن به آشوب های فرقه گرایانه (از جمله مخالفت با تبعیض ها و سرکوب های فاحش وهابیون) محکوم گردید.
با این حال یک دادگاه مذهبی دیگر یک هنرمند و شاعر 35 ساله به اسم اشرف فیاض را به جرم الحاد و ارتداد به مرگ محکوم کرد.
تمام این محکومیت ها امواج رو به گسترشی از خشم و انزجار به وجود آوردند. اما شاید واپسین ترفند، پیشنهاد سلمان برای ساخت و راه اندازی 200 مسجد وهابی برای آوارگان سوری بود که از هرج و مرج ناشی از سیاست هایی می گریزند که او نیز در تدوین آنها نقش داشته است. این پیشنهاد موجب واکنشی غیرمعمول از سوی زیگمار گابریل معاون صدر اعظم آلمان گردید.
گابریل به روزنامه بیلد ان زونتاگ گفت: «ما باید این نکته را برای سعودی ها روشن کنیم که زمان برگرداندن روی خود گذشته است. هزینه تشکیل و اداره مساجد وهابی در سراسر جهان از سوی عربستان سعودی تامین می شود. بسیاری از اسلامگرایانی که در آلمان تهدیدی برای امنیت اجتماع به شمار می روند، از این قبیل مکان ها بیرون می آیند.»
به عبارت دیگر آخرین چیزی که آلمانی ها نیاز دارند، ملاهای مورد حمایت مالی عربستانی است که فرقه گرایی و جهاد را موعظه کنند!!
سپس نوبت به جبهه- یا جبهه های- نظامی در یمن، عراق و سوریه می رسد که در آنها هر روزی که می گذرد، وضعیت وخیم تر می شود. همچون تمام جنگ های تهاجمی دیگر، تهاجم هوایی به رهبری عربستان به شورشیان حوثی شیعه در یمن قرار بود کوتاه و شیرین باشد.
در واقع پس از شروع این کارزار در ماه مارس گذشته، ریاض یک پیام «خاتمه ماموریت» را منتشر کرد که اعلام می کرد این کشور با نابود کردن تسلیحات سنگین و موشک های بالستیک شورشیان حوثی، «با موفقیت تهدیدی را که متوجه امنیت عربستان سعودی و کشورهای همسایه بود از بین برده است.» اماظاهرا تعدادی از این موشک ها همچنان در گوشه ای باقی مانده بودند، چرا که بمباران های این ائتلاف چند روز بعد از سرگرفته شد.
نابود کردن یمن
نتیجه، یک فاجعه انسانی روزافزون است که دولت های غربی تمام تلاششان را برای نادیده گرفتن آن انجام می دهند. پیتر موره رئیس صلیب سرخ جهانی بعد از دیدار از این کشور در آگوست گفت: «یمن با گذشت پنج ماه، شبیه سوریه بعد از پنج سال شده است. از آن زمان به این سو شمار مرگ و میرها به 5700 تن رسیده که قریب نیمی از آنها غیرنظامی بوده اند، سیستم های غذارسانی و آب آشامیدنی از بین رفته اند، در حالی که دو میلیون و 300 هزار نفر از خانه هایشان بیرون رانده شده اند و 120 هزار نفر دیگر مجبور به فرار به خارج از کشور گردیده اند.
با توجه به اینکه این جنگ به یک باتلاق کلاسیک تبدیل شده، هیچ راه خروجی از آن در چشم انداز دیده نمی شود. روشن شده سربازان سعودی که از آموزش های ضعیفی برخوردارند، هیچ تناسبی با حوثی های جنگ آشنا ندارند.اگرچه آنها در پاکسازی رزمندگان حوثی از شهر بندری عدن در جنوب موفق بوده اند، اما شورشیان هنوز کنترل بخش هایی از کشور، از جمله پایتخت صنعا را در دست دارند و شهر تعز را که تقریبا وسط این دو واقع شده در محاصره خود دارند.
در عین حال ائتلاف به رهبری سعودی در حال فروپاشی است. دیوید اوتاوی گزارشگر خاورمیانه ای قدیمی واشنگتن پست اشاره می کند که سعودی ها با متحدان اماراتی خود بر سر اینکه از کدام شاخه محلی اخوان المسلمین حمایت کنند، اختلاف نظر پیدا کرده اند. در نتیجه امارات تعداد سربازان خود را به دو هزار نفر کاهش داده و صدها مزدور کلمبیایی را جایگزین آنها کرده است.
دولت تحت حمایت سعودی رئیس جمهور برکنار شده منصور هادی نیز در حال جدا شدن از معاون رئیس جمهور خالد بها است.
عامل بیشتر این اتفاقات محمد بن سلمان، پسر محبوب شاه از همسر سومش است که بعد از به قدرت رسیدن، بلافاصله او را به عنوان وزیر دفاع منصوب کرد. محمد که رسما 35 ساله است احتمال دارد در واقع جوانی 29 ساله باشد که اگر حقیقت داشته باشد، او را به جوان ترین وزیر دفاع جهان تبدیل می کند. او که دانش آموخته دانشگاه ملک سعود در ریاض است، به کلی محصول یک سیستم آموزشی بسته و محدود است که دانشجویانی را ثبت نام می کند که نسبت به مسیحیان، یهودیان، شیعیان و به طور کلی بیگانگان خصومت داشته باشند.
همه شواهد حکایت از آن دارند که بن سلمان مدیریت این جنگ را در دست دارد. از زمان جنگ ویتنام، کشمکش های نظامی یکی پس از دیگری نشان داده اند که به ندرت پیش می آید که نیروی هوایی بدون وجود نیروی زمینی در انجام کار دشوار ریشه کنی دشمن کارآیی داشته باشد. اما عربستان نه تنها از نظر تعداد «فداییانی» که تمایل به فدا کردن جانشان به نفع یک خاندان سلطنتی طماع و کاملا مسلط داشته باشند در مضیقه است، بلکه به شکل قابل درکی از فرستادن نیروهایش به سرزمینی ناهموار که جنگجویان حوثی پر انگیزه آن را مثل کف دستشان می شناسند، اکراه داشت.
بنابراین عربستان سعودی ماه ها در برابر گذاردن «پوتین ها روی زمین» مقاومت کرد، در نتیجه به حوثی ها اجازه داد در امنیت بیشتری ریشه بگیرند. هر چند که «هدف اعلام شده» جلوگیری از به قدرت رسیدن حوثی ها بود، اما هدف واقعی سعودی ها تحقیر کردن ایران که از چشم آنها مغز طراح پشت این قیام است و نشان دادن این نکته به آمریکا بود که این کشور قادر به بیرون کشیدن گلیم خود از آب هست.
اما سعودی ها هیچ یک از این کارها را انجام ندادند. نه تنها به ایران لطمه ای وارد نشد، بلکه هر چه حوثی ها بیشتر قدرت را در دست بگیرند، این نکته روشن تر می شود که سعودی ها قادر به حفظ سلطه در حیاط خلوت خود نیستند.
با توجه به این بی کفایتی ها، مشاهده محمد بن سلمان ـ که چندی پیش با اعلام اینکه سعودی ها ائتلافی مرکب از 34 کشور را برای مبارزه با تروریسم تشکیل داده اند بار دیگر رفتاری همچون گاو نری رها شده در یک مغازه چینی از خود نشان داد ـ تعجب انگیز بود. اما بعد از آنکه دو عضو اعلام شده این ائتلاف– پاکستان و مالزی- اعلام کردند که آنها نخستین باری است که خبر چنین ائتلافی را می شوند، کم کم کنجکاوی ها در این باره فروکش کرد.
با توجه به اینکه ایران و عراق دارای اکثریت جمعیتی شیعه به شکلی دسیسه آمیز از این فهرست کنار گذاشته شده بودند، آیا هدف واقعی این ائتلاف مبارزه با تروریسم بود یا پیش بردن یک دستور کار فرقه گرایانه سنی؟ با توجه به قانون ضد بشری «ضد تروریسم» که سلمان در ماه مارس گذشته به تصویب رساند، آیا هدف واقعی مبارزه با گروه هایی چون داعش و القاعده بود یا سرکوب مخالفت ها به طور کلی نسبت به پادشاهی؟
درک این مسئله دشوار نیست که چرا وزیر دفاع سعودی اکنون به عنوان «بی کله» معروف شده و چرا زمزمه های یک کودتا از درون کاخ ها کم کم به گوش می رسد. به گفته یک تحلیلگر خارجی، سعودی ها با اطلاع کامل از نقشی که افت شدید قیمت نفت در دهه 1980 در از صحنه بیرون راندن اتحاد جماهیر شوروی ایفا کرد، مصمم شده اند از هر چیزی که بویی از پروستروئیکا و گلاسنوست دارد، اجتناب کنند. این تحلیلگر می گوید: «سعودی ها دل نگران این مسئله هستند و اگر اندکی فضا را لیبرال کنند، شیرازه همه چیز از هم فروخواهد پاشید.» آنها به جای کاستن از فشار ها، تصمیم گرفته اند فشارها را تا جایی که می توانند افزایش دهند، حتی اگر این کار به معنای رسیدن تناقضات به نقطه گسست باشد.
غرب نیز به همین دلیل از وارد آوردن فشار بیشتر می هراسد. با علم کامل نسبت به اینکه در اپوزیسیون ضد سلطنتی بیشتر اسلام گرایان تند رو برتری دارند تا لیبرال های خوب و سربه راه، بزرگ ترین کابوس غرب این است که یک غول نفتی ناکام بر راس 20 درصد از ذخایر ثبت شده نفت نشسته باشد در حالی که القاعده و داعش در خیابان ها دست به شورش می زنند.
یک دیپلمات ارشد انگلیسی می گوید: «از شر آل سعود خلاص شوید تا ظرف شش ماه برای بازگشتن آنها داد و فریاد راه بیندازید.» رهبران غربی بعد از سال ها تغذیه هیولای سعودی، از بیم آنکه اوضاع از این هم وخیم تر شود، از تغییر دادن این شیوه خود وحشت دارند.
نوشته:دانیل لازاره[1]
ترجمه: محمود سبزواری
منبع:http://rinf.com/alt-news/newswire/the-coming-saudi-crack-up/
[1]. Daniel Lazare نویسنده چندین کتاب است، از جمله «جمهوری یخ بسته: چگونه قانون اساسی دمکراسی را فلج می کند.»