گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
روزنامه کیهان
نقشه راه انقلاب، 37 سال بعد
1- 37 سالگی اگر برای افراد سن میانسالی است، برای انقلابها سن جوانی و پویایی و بالندگی به شمار میرود. 37 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن همچنان دو موج جهانی موافق و مخالف این انقلاب در کش و قوس با یکدیگر قرار دارند. هر چند جریان تحریف امام خمینی(ره) و مکتب او دامنهدارتر از همیشه فعال است، همزمان نام «روح خدا» سکه رایج در میان ملت ماست بلکه جهانی شده است. کافی است در اطلس جهانی، بعد مسافت چند هزار کیلومتری کشور نیجریه در غرب آفریقا و در کنار خلیج گینه را با ایران ببینید و آنگاه قضاوت کنید که چگونه در هفتمین کشور پرجمعیت دنیا، «خمینیون» با 15 میلیون جمعیت خار چشم جریان تکفیری و صهیونیسم مسیحی شدهاند یا چگونه در آمریکای لاتین بیخ گوش آمریکا مردم در تظاهرات خود عکس امام خمینی و امام خامنهای را سردست میگیرند.
2- اگر پیامبر اعظم(ص) هیچ معجزهای جز قرآن نداشت و از صدقه سر قرآن فقط شخصیت یک حضرت روحالله تکوین پیدا میکرد و ملتی و امتی را به حرکت در میآورد، قطعاً همین یک معجزه تنه به تنه معجزه حضرت مسیح(ع) در زنده کردن مردگان میزد. شخصیت یک ملت در طول سدهها و دههها ساخته میشود و هنگامی که ملتی در طول دست کم 50 سال توسری خور و خود کم بین و شکست خورده تربیت شد، تجدید حیات آن به یقین معجزه است. اگر کسی هیچ از انقلاب ما نمیدانست جز این که همین یک سند ساواک را بخواند، کافی بود تا به ژرفای انقلاب پیببرد: «عصر روز پنجشنبه 57/9/2 در خیابان کوروش کبیر ]شریعتی[ بین دو اتومبیل تصادفی رخ داده است. افسری که جهت کروکی در محل حاضر شده با مشاهده وضع رانندگان با لحن تهدیدآمیزی اظهار داشته صبر کنید خمینی برایتان کروکی بکشد. با این عمل افسر مزبور، بلافاصله رانندهای که مقصر بوده باارائه مدارک و آدرس و صدور چکی به مبلغ 60 هزار ریال به راننده خسارت دیده اظهار داشته اتومبیل خودتان را تعمیر نمایید و اگر مخارج آن زیاد شد، با توجه به آدرسی که در اختیار دارید، حاضر به پرداخت مابقی مخارج میباشم. در این هنگام راننده مقابل ضمن استرداد مدارک و سوزاندن چک موردبحث، خطاب به افسر راهنمایی اظهار میدارد جهت خشنودی آقا (خمینی) این پولها ارزش ندارد و بعد از روبوسی با راننده دیگر محل را ترک و تماشاچیان این صحنه، مأمور را مورد تمسخر قرار دادهاند.» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک- دفتر هفدهم، صفحه 300)
3- امام(ره) این چنین از مردمانی اتمیزه و متفرق، ملتی ساخت که برای اولین بار در طول یک صد سال اخیر، انقلابی را به پیروزی رساندند و برای اولین بار در طول 2 قرن گذشته یک جنگ (دفاع) را باعزت و آبرو- آن هم در برابرهمه ابرقدرتها و بدون اشغال حتی یک وجب از سرزمین ایران- اداره کردند، فناوری اتمی و نانو و سلولهای بنیادی را بومیسازی کردند و انقلابشان از چهارگوشه منطقه تا آفریقا و آمریکای لاتین امتداد پیدا کرد. در این میان اگر کسی ادعا کند آن دوره تمام شده، باید استناد کرد به جریان سازمان یافته و پرخرجی که برای تحریف امام در داخل و خارج کشور فعال است. یک سند در این میان یادداشت 5 خرداد 1392 ارگان حلقه لندن (جرس) تحت عنوان «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی» است که تصریح میکند خمینی در وضعیت کنونی ایران حکم متن مقدس قرآن را دارد و مورد اعتماد و اقبال مردم است. بنابراین به جای مقابله رویارو، باید به تحریف امام با استفاده از برخی یاران سابق و منتسبان راه جدا کرده پرداخت. پاسخ این سؤال را که چرا اسلام آمریکایی و التقاطی اصرار به تحریف امام- در کنار ترور شخصیت آن حضرت و خط او- دارد و به دنبال جعل خط میانهرو (MODERATE) در مقابل اسلام ناب و انقلابی است، میتوان در گزارش تیر ماه 1393 نشریه فارین پالیسی یافت. «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 و در دیدار با شاه در کاخ سعدآباد گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از پرچالشترین مناطق جهان است. مدتی بعد موج انقلاب اسلامی، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی خود مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوب زده، جزیره ثبات است.»
4- امام هرگز به کارتر دموکرات یا ریگان جمهوریخواه نگفت «بسیار مؤدب» و «میانهرو»!؛ همچنان که پیامبر(ص) درباره ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان. امام هرگز نفرمود برای حل مشکل آب خوردن و محیط زیست و اشتغال باید چشم به دست دشمنان داشت. منطق امام این بود که تفنگداران آمریکا را در خلیج فارس دفن میکنیم؛ دقیقاً همان منطق امام خامنهای که مدال فتح به سینه رزمندگان نیروی دریایی سپاه آویخت و کار آنها در بازداشت تفنگداران آمریکایی را «عالی و به هنگام» نامید. منطق امام و رهبری کجا و این سخن که آمریکا ظرف پنج دقیقه میتواند توان نظامی ما را نابود کند کجا؟ پایبندی به مکتب امام کجا و گفتن این سخنان کجا که؛ درس ماجرای عاشورا مذاکره بود، ما جز آبگوشت بزباش و قرمه سبزی در هیچ تکنولوژی و صنعت دیگری قابلیت رقابت نداریم، باید برای مدیریت صنعتی از خارج کشور مدیر وارد کنیم، آمریکا کدخداست، آمریکا ابرقدرت دنیاست و بدون رابطه با آمریکا نمیشود سر کرد و...(؟!)
5- قریب 35 سال از نامه 22 اسفند 59 آیتالله بهشتی(ره) به حضرت امام میگذرد. این نامه هویت واقعی دو نگرش را که آن روز در قالب دو تفکر حزباللهی خط امامی (فقاهتی) و تلقی طیف رئیسجمهور (سید ابوالحسن بنیصدر) نمود پیدا کرده بود، به درستی ترسیم میکند و تا به امروز واقعیت دارد: «دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد؛ بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند، و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضع بینابین گواه است. بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزی بیگانگان معتقد و ملتزم؛ بینش دیگر هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان. بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفتها و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را به فرهنگ و نظام ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد؛ بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام میگشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه میکند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه میبرد. بینش دیگر، بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد...»
6- با منطق همین نامه باید دید افراد یا طیفها چه قدر بر منطق «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» پایبند هستند. کوچکانگاری و حقیرنمایی و ضعیفپنداری ملتی شجاع که امام به او شخصیت و عزت داد، در کنار بزک شیطان بزرگ و شریکنمایی آن، و سپس پل التماس و انفعال از این ملت به آن مجسمه خباثت و جنایت و خیانت زدن، جفایی بزرگ است و به تمثیل، حکایت کسی است که شهر را ده میکرد تا بتواند کدخدایی کند! تحقیر هویت و قدرت و موجودیت خودی- تا آنجا که مثلا وزیر خارجه بیسروپای فرانسه در مصاحبه با خبرنگاران در سفارت این کشور در تهران بگوید برخی مقامات ایرانی به ما گفتند به همه چیز از قطار تا مواد غذایی «احتیاج» داریم و هیچ تودهنی نخورد- کم از وطنفروشی ندارد. تحقیر خود و مجیز آمریکا را گفتن به حدی که منجر به یاغیگری شیطان بزرگ و ممانعت از صدور ویزا برای فرستاده ویژه رئیسجمهور کشورمان شود، با لعنت در تاریخ یاد خواهد شد. چوب حراج زدن به اقتصاد ملی به واسطه برخی توافقهای عجیب از جمله در حوزه نفت و... شگفتترین شیوه پرداخت یارانه از جیب خود برای بیگانگان است آن هم در دورهای که به شهادت وزیر صنعت، صدای صنعتگران و تولیدکنندگان داخلی بلند است و حتی یک ریال یارانه به آنها داده نمیشود اما برخی اقتصادهای بحرانی رو به قبله اروپایی که تا مرز ورشکستگی پیش رفتند، از یارانههای هنگفت چند میلیارد یورویی و دلاری ما بهرهمند میشوند و هزاران فرصت شغلی به جای جوان ایرانی تقدیم کشورهای رو به انفجاری میشود که در رتبه ورشکستگی پس از یونان قرار گرفتهاند. آیا اینگونه میخواهیم امید را پاس بداریم؛ امید در کجا، ایران یا غرب؟!
7- آقای رئیسجمهور دیروز در حرم مطهر امام(ره) گفته «شهامت و شجاعت امام در بازنگری و تغییر، و شجاعت در جنگ، مقاومت و صلح و اجرای شرایط جدید پس از جنگ برای ما درسآموز بوده است.» آیا امام قائل به تغییر در تاکتیک بود یا استراتژی؟ آیا امام پس از پذیرش قطعنامه، انقلابیتر از قبل عمل نکرد (مانند ماجرای سلمان رشدی) و پیام قطعنامه و منشور روحانیت و قبیل این ادبیات انقلابی را جز در همین زمان عنوان کرد؟ اگر امام جایی میفرمود اشتباه کردیم و باید تجدید نظر کنیم، از این قبیل بود: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچیک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم به طور انقلابی عمل کرده بودیم. تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر میخواهم، خطای خودمان را عذر میخواهم... مولای ما امیرالمومنین سلامالله علیه، آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آنکه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رحم و مروت آن طور و با مستضعفین آن طور بود، با مستکبرین و با کسانی که توطئه میکنند، شمشیر را میکشید و میکشت. هفتصد نفر را در یک روز چنانچه نقل میکنند از یهود بنیقریضه که نظیر اسرائیل بود و اینها، از نسل آنها شاید باشند، از دم شمشیر گذراند، خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت، رحیم است و در موقع انتقام انتقامجو. امام مسلمین هم این طور بود».
8- دولت محترم یا به نقشه راه مبتنی بر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با تمام لوازم آن عمل میکند یا در صورت غفلت، پای در مسیر اجرای نقشه راه و مدلی تحمیلی خواهد گذاشت که به روز شده مدل پهلوی تجدد و ترقی است. تبدیل اقتصاد و فرهنگ و سیاست ایران- هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا با بزرگترین منابع طبیعی و سرمایههای انسانی و موقعیت ژئوپولتیک بینظیر- به زائده و حاشیه سیاست و فرهنگ و اقتصاد غرب، مدلی بود که ظرف نیم قرن در رژیم پهلوی دنبال شد و پس از همه تحقیرها به انقلاب اسلامی انجامید. عصاره این مدل خودکامگی و تغلب در داخل و انفعال و صدقهخوری و چشم به دست بیگانگان دوختن در حوزه خارجی است. این مدل راه به فروپاشی سازمان یافته ایران میبرد و با تراز عزت ملت انقلابی ایران و دولت «جمهوری» اسلامی، تنافر و تضاد دارد و مباد که به خاطر یک مشت رای یا صحنهآراییهای انتخاباتی، گرد چنین ننگی به دامن دولت بنشیند.
روزنامه آرمان امروز
ديپلماسي اروپايي روحانی
با اجرايي شدن برجام رئيسجمهور به قاره سبز سفر کرد و در آينده نيز قول سفرهایی را داده است. دستاورد سفر آقاي روحاني به ايتاليا و فرانسه بيش از هرچيز اقتصادي است و دولت ميكوشد قراردادهاي مفيدي براي سرمايهگذاري مشترك اروپاييها درايران منعقد كند. اخيرا هم اعلام شده است كه طی هفتههاي آينده آقاي روحاني سفري به اتريش خواهند داشت.
اتريش كشور كوچك اروپايي ولي از لحاظ ديپلماتيك مهم تلقي ميشود. اتريش مقر سازمان انرژي اتمي است و بخش مهمي از مذاكرات ايران با غربيها كه منجربه برجام شد در وين -پایتخت این کشور- انجام شد و دولت اتريش هم در كمال ميهماننوازي ميزبان مذاكرات بود. هرچند اتريش درمذاكرات نقش مستقيمي نداشت اما تلاشهاي زيادي براي ميانجيگري و برگزاري مذاكرات انجام داده بود. فراموش نكنيم كه دولت اتريش يكي از آخرين كشورهايي بود كه تحريمها را عليه ايران اجرايي كرد و خط هواپيمايي اتريش هم يكي از آخرين خطوط هواپيمايي بود كه بين ايران و اروپا برقرار بود.
بنابراين سفر آقاي روحاني به اتريش مهم تلقي ميشود هر چند اهميت آن به اندازه سفر به ايتاليا و بهويژه فرانسه نيست. اهميت سفر به اتريش براي ايران در اين نهفته است كه يقينا در اين سفر آقاي رئيسجمهور غير از ديدار با مقامات اتريش با مقامات اتحاديه اروپا از جمله خانم فدريكا موگريني كه نقش مثبتي در مذاكرات داشت نیز ديدار خواهند كرد و تجديد ديداري ميان مقامات ايران و اروپا به وجود خواهد آمد كه بسيار مهم است زيرا اين ديدارهاي دوستانه است كه روابط انساني را به روابط سياسي مبدل ميكند و روابط سياسي سودمند است. ايران در دوران تحريم، روابط خود را روي چند كشور مانند چين و هند متمركز كرده بود ولي حال ميتواند نوعي تنوع در روابط خود به وجود آورد و به نوعي برقراري رابطه با كشورهای اروپایی ميتواند در روابط ديپلماتيك ايران ايجاد تعادل كند. ایران میتواند در هر دو جبهه روابط خود را گسترش دهد چراکه گسترش روابط سياسي درآينده باعث گشايشهاي اقتصادي خواهد شد. دستاوردهاي اقتصادي سفر به کشورهای اروپایی داراي اهميت زيادي است.
ما نبايد امکانات صنعتی، فناوری، زیستمحیطی، انرژی و... این کشورها را دست كم بگيريم و ميتوانيم بر روي همكاريهاي اقتصادي با آنها حساب باز كنيم. گشايشهاي اقتصادي بدون ترديد به نفع کشور ماست. ايران بايد بتواند به سمت توليد مشترك صادراتمحور حركت كند و از اين طريق اقتصاد خود را پويا و كارآمد سازد.
روزنامه ابتکار
آنچه امام در دوازده بهمن 57 با خود آورد...
گفتمانی که امام آورد نه چندان است که به کمند این سطور مختصر آید. لاجرم به قدر قامت و توان این قلم و این سطور، در آن به سخن می نشینیم.
آنچه امام در دوازده بهمن 57 با خود آورد، فراتر از یک انقلاب، به رنگ انقلاب های زمانه بود. در اینکه انقلاب علیه یک سلطنت سنتی بود و مطالباتی مدرن از جنس استقلال و آزادی درصدر خواسته هایش بود، وجهی مدرن و همرنگ زمانه داشت. این اما همه وجوه انقلاب امام و راه او نبود. راه او دری دیگر به روی جهان هم گشوده بود و آن در معنویت بود. آن عنصری که گفتمان هژمون زمانه از آن به تمامه تهی بود. همان عنصری که انقلاب ایران را «روح یک جهان بی روح» کرده بود و الگوی جدیدی پیشاروی جهانیان گشوده بود. الگویی که در آن هم می توان دستی بر آتش معنویت داشت و هم سری در سرسرای مدرنیت. پیوند این دو البته هنر امام را می خواست. در واقع هنری امامانه می خواست این چنین دریای معنویت را به خمره زمانه ریختن و دمِ حق در نی مردمان دمیدن. دال های گفتمان امام چنان گسترده است که آدمی خیره می ماند.
1) گفتمان توحیدی: امام عالم را محضر خدا می دانست. او انقلاب را هم برای خدا می دانست. آزادی خرمشهر را از خدا می دانست و باری نه چندان در توحید غرق و خلاصه بود که به وصف آید. گفتمان او آکنده از توحید و وحدت کلمه بود. مفاهیم او رنگ و صبغه الهی داشت و نشان داد باد بی نیازی خداوند در همه جا وزیدنی است و صدای حضرت باری در هر عصری شنیدنی است.
2) گفتمان دموکراسی/ آزادی خواه: گفتمان امام یک گفتمان آزادی خواه و دموکراسی طلب نیز بود. امام هر چند به مفاهیم مطلق چنگ می زند اما به چنگ مطلق اندیشی نیفتاد. او میزان را رای می دانست و این چنین به دموکراسی و جمهوریت انتباهی تام داشت. وی حتی آن چنان به لوازم جمهوریت پایبند بود که در همان فجر تصدی حکومت، قانون آن را به رفراندوم نهاد و به صورت عملی بر این نکته پای فشرد که «میزان رای ملت است».
3) گفتمان پا برهنگان/ گفتمان عدالت: وسعت دید امام چنان است که اگر به آزادی و دموکراسی روی و نظر دارد، اما از عدالت به هیچ روی، غفلت ندارد. هر چند مفاهیم آزادی و دموکراسی در گفتمان امام چنان است که قشر نخبه و متوسط جامعه را خشک لب نمی گذارد، اما پا برهنگان و کوخ نشینان نیز از گفتمان او سیراب می شوند. در گفتمان او هم باید جان تحصیل کرده ها گرم شود و هم جامه بر تن مستضعفان رود. لذا گفتمان امام هر چند ارزش های مدرن را پاس می دارد اما به لغزش های مدرن گرفتار نمی آید. و این هنر امام بود.
از اعجازهای گفتمان امام، مقارن کردن مفاهیم مفارق و یا همان دمیدن روح در جهان بی روح است. سال ها بود که در جهان مدرن، آزادی و دینداری تحت قراعت های خشن و خشک از هم دور افتاده بود. در جهان مدرن اساساً ارزش های دینی و مدرن جمع ناشدنی بود. این هنر امام بود که آب و آتش زمانه را به هم آمیخت. مردان خاص و بزرگ همیشه حرف های خاص و بزرگ در آستین دارند. هر چه روح آدمیان وسیع تر گردد، محمل بهتری برای پیوند مفارقات می شود. آن چنان که محل اجتماع نقیضین هم می شود!
قطعا گفتمانی که وحدت توحیدی را با کثرت دموکراسی پیوند می دهد از روحی وسیع سر چشمه یافته است. خاصه آنکه آن زمان این دو به تمامه، مباین می نمودند. گفتمانی که هم جام روشنفکران را پُر می کند و هم جان دینداران را گرم می کند، قطعا از مخزن عظیمی آمده است. گفتمانی که از نای مردمان، نوای حق را بیرون می کشد، بوی سخن رسولانه می دهد. لذا کار امام، کاری پیامبرانه بود.
روزنامه وطن امروز
انتخابات؛ منبع تهدید یا چشمه ثبات؟
با وجود اینکه زمان چندانی تا موعد انتخابات مجلس و خبرگان باقی نمانده، به نظر میرسد بازی اصلی در این انتخابات هنوز آغاز نشده است. گمان من این است که مساله اصلی در این انتخابات نتیجه آن نیست. برای کسانی که تصور میکنند ایران را در یک مسیر اجبار راهبردی قرار دادهاند، نتیجه اولویت دوم است. مساله اصلی برای آنها این است که این انتخابات آنگونه که آنها میخواهند چارچوببندی خواهد شد یا نه؟
این چارچوببندی در واقع به این معناست که انتخابات در ایران به بخشی از راهبرد پسابرجام آمریکا تبدیل شود. اگر فرض کنیم این راهبرد به طور خلاصه انقلابزدایی ساختاری و رفتاری از ایران در 2 محیط سیاست داخلی و سیاست خارجی است، آنگاه انتخابات مجلس زمانی در چارچوب مدنظر آمریکا قرار خواهد گرفت که چند اتفاق بیفتد:
1- انتخابات در چارچوب دوقطبی برگزار شود که مطلوب آمریکاست. ظاهرا و آنگونه که کنشهای هاشمی رفسنجانی به ما نشان میدهد انتظار غربیها این است که این دوقطبی در سطح ساختاری شکل بگیرد.
2- کسانی در این انتخابات روی کار بیایند، که مایل باشند با توافق هستهای به مثابه یک مدل برخورد کرده و آن را به سایر حوزههای درگیری راهبردی ایران و غرب سرایت بدهند.
3- شبکه همکار غرب در ایران تست شود. آمریکاییها بویژه در 2 سال و نیم گذشته که رفت و آمد به ایران و نشست و برخاست با افراد مختلف مرتبط با ایران در داخل و خارج، برای آنها بسیار آسان شده، شبکهای در داخل کشور ایجاد کردهاند که مایلند ببینند در یک صحنه واقعی همچون انتخابات مجلس تا چه حد کارآمد است و چه طیفی از اهداف را میتواند محقق کند.
4- در نهایت این انتخابات از دید آمریکاییها تست افکار عمومی در ایران است. با وجود حرفهای به ظاهر توأم با اطمینانی که آمریکاییها گاه درباره وضعیت افکار عمومی در ایران میزنند، شواهد متنوعی هست که به ما میگوید مهمترین ابهام آمریکا درباره صحنه داخلی ایران اکنون این است که دقیقا نمیداند مجموعه اتفاقات 5/2 سال گذشته از جمله برجام بالاخره کدام جریان سیاسی را در ایران تقویت کرده است. به این معنا از دید ناظران خارجی، انتخابات آینده دارای نوعی خاصیت انکشافی برای آمریکا خواهد بود که دریابد در آینده دقیقا چه راهبردی را باید در قبال ایران در پیش بگیرد.
از این منظر، هم فضایی که در آستانه انتخابات توسط گروههای سیاسی ساخته و دوقطبیهایی که خلق خواهد شد و هم نتیجهای که در نهایت از صندوقها بیرون خواهد آمد، یکی از اصلیترین شاخصهای تعیینکننده سیاست آتی آمریکا و برخی دیگر از کشورهای منطقه در قبال ایران خواهد بود. از این رو، این انتخابات، در واقع یک ماشین تولید اطلاعات راهبردی برای آمریکاست؛ براساس اطلاعاتی که در این انتخابات تولید خواهد شد آمریکا تصمیم خواهد گرفت چگونه با ایران رفتار کند، کدام گزینهها را روی میز نگه دارد و کدام گزینهها را از روی میز بردارد.
در مجموع بیش از 2 حالت در آینده وجود نخواهد داشت؛ یک حالت این است که آمریکا و متحد متوهم آن در منطقه خاورمیانه یعنی عربستان سعودی به این نتیجه برسند که ساختارهای سیاسی در ایران متزلزل شده، اختلافات از حد مجاز فراتر رفته، مرزهای قانونی درنوردیده شده، جامعه در وضعیت هیجانی قرار گرفته و ارادههای ساختارشکنانه دوباره جان گرفته است؛ در این صورت باید منتظر بود که آمریکا برای گرفتن حداکثر مقدار امتیاز از ایران تا میتواند فشارها را تشدید کند. بویژه اگر یک رئیسجمهور رادیکال در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا سرکار بیاید و تصمیم بگیرد از ابزارهای تعبیهشده درون برجام به نحو سختگیرانه استفاده کند، آن وقت وضعیت میتواند به مراتب بدتر هم شود.
آمریکاییها مدتهاست به این باور رسیدهاند که ایران را باید در تهران شکست داد. این از یک طرف به معنی ناامیدی از مهار موفق ایران در محیط منطقهای و از طرف دیگر به معنای امید روزافزون آنها به جریانی در داخل ایران است که با خیابانهای هتلهای لندن و ژنو بسیار آشناتر از کوچهپسکوچههای تهران است. اگر اطلاعاتی که انتخابات آینده برای آمریکا تولید خواهد کرد آن را به این نتیجه برساند که ایران در مجموع ضعیف شده و برجام محیط امنیت ملی ایران را آلوده کرده است، آن وقت تازه بازی برای کسانی که به فشارهای بیشتر به ایران میاندیشند آغاز خواهد شد و این فشارها خیلی زود میتواند اصلیترین دارایی راهبردی ایران در حال حاضر یعنی امنیت پایدار را به چالش بکشد.
اما حالت دوم این است که ایران به جای اینکه خود مهار شود، راهبرد آمریکا را مهار کند. اگر فضای انتخابات در ایران منطقی و قانونمند بماند، اگر احترام به ساختارها و تعهد به امنیت ملی پیشفرض انتخابات باشد نه موضوع آن، اگر دستور کار انتخابات تحریف نشود و برخی گروههای سیاسی خیرهسرانه به خلق دوقطبی میان حاکمیت و مردم نیندیشند، میتوان گفت انتخابات از پازل آمریکا خارج شده و میتواند سرآغاز دورانی از امتیازگیریهای راهبردی ایران از غرب در مسائل حساس باشد.
اینکه کدامیک از این دو وضعیت خلق شود کاملا بستگی به تصمیمهای سیاسی خواهد داشت که جریانهای اصلی سیاسی در کشور میگیرند. تا اینجا نشانهها چندان امیدوارکننده نیست. هاشمیرفسنجانی به صراحت ـ و به گونهای که یادآور خاطرات تلخ سال 88 است ـ مردم را تهدید میکند اگر در انتخابات آنگونه که او میخواهد رفتار نکنند، آن وقت ممکن است ناآرامیهای منطقه به ایران هم سرایت کند. حسن روحانی به جای آنکه نگهبان قانون باشد، شورای نگهبان را آماج حملات خود قرار داده است. سیدحسن خمینی هم، گویی هنوز نمیداند بازیچه دست چه کسانی شده، از سازمانیافتگی در انتخابات سخن میگوید و فقهای شورای نگهبان را به چالش میکشد. همه اینها را بگذارید کنار اینکه چهرههای ترحمبرانگیزی مانند حسین مرعشی از اینکه درباره نتیجه بررسی صلاحیتها دروغهای شاخدار سر هم کرده و جامعه را تحریک کنند نیز ابا ندارند. اگرچه واکنش جامعه ایرانی در مقابل همه این تلاشها، بیاعتنایی تقریبا کامل بوده ولی این چیزی از سوءنیت بازیگرانی که آشکارا هدف خود را به تسلیم کشاندن ایران در مقابل آمریکا قرار دادهاند کم نمیکند.
این نوع نگاه به مساله، یعنی توجه به انتخابات به عنوان چشمه اصلی تولید راهبرد آمریکا در قبال ایران، اکنون حلقه مفقوده تقریبا همه مباحثاتی است که پیرامون انتخابات در حال انجام است. برای این بحث باید به اندازه کافی وقت گذاشت.
روزنامه خراسان
سرلشکر سلیمی برای جوانان الگو می شود اگر ...
یک سرباز راستین و بی ادعای قرآن و وطن از این دنیا رخت بربست، یک ارتشی جان نثار امنیت مام میهن پس از عمری دلاوری و سربازی در راه حفظ عزت و استقلال و تمامیت ارضی ایران عزیز در حالی دنیای فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت که دفاع دلاورانه از کیان این سرزمین ، دریافت نشان «نصر» از دست فرمانده کل قوا را به خاطر نقش آفرینی در آزادسازی «سوسنگرد» عزیز، فرماندهی کل ارتش جمهوری اسلامی و مسئولیت وزارت دفاع را در کارنامه خود داشت ریاست دفتر مشاوره نظامی امام خمینی (ره) و فرماندهی ستاد جنگ های نامنظم در سال های ابتدایی دفاع مقدس از دیگر مسئولیت های این سرباز اسلام و قرآن بود.
مسئولیت های خطیری که از لیاقت و تعهد این انسان بزرگ حکایت می کند، بزرگمردی که با روش و منش انسانی خود ثابت کرد نه تنها می تواند برای همه دلیر مردانی که به پوشیدن لباس افتخار و شرف سربازی و پاسداری مفتخر می شوند، الگوی مناسبی باشد بلکه می تواند برای همه جوانان این کشور الگویی واقعی ، افتخارآمیز و قابل دسترسی باشد.
آری، امیر سرلشکر محمد سلیمانی و امثال این بزرگمردان فدایی قرآن و میهن می توانند برای جامعه و خصوصا جوانان این مرز و بوم، الگوباشند، اگر درست و به موقع به جامعه و آحاد مردم معرفی شوند، اگر این عزیزان در کشاکش سیاسی کاری های برخی سیاست بازان فراموش نشوند، اگر بزرگداشت این چنین مردانی به گرفتن مجلس ختم و ترحیم و اعلامیه های تسلیت خلاصه نشود، اگر افتخارات و گنجینه ها و سرمایه های پرافتخار این میهن مانند صیاد شیرازی ها، کاوه ها، جهان آراها، همت ها، باکری ها، چمران ها، فهمیده ها، خرازی ها ، کشوری ها، بابایی ها، فلاحی ها، فکوری ها، کلاهدوزها، برونسی ها و کاظمی ها و شوشتری ها ، شهیدان هسته ای سلیمی ها و هزاران هزار دلاور مرد دیگر این سرزمین که متاسفانه از اکثر آنان حتی نامی برده نمی شود در «مکاره بازار» سیاست بازی ها، قدرت طلبی ها ، ثروت اندوزی ها، اشرافی گری ها و تجمل گرایی ها، رانت خواری ها، اختلاس ها و رشوه خواری های بعضی ها به فراموشی سپرده نشوند، اگر رسانه ها هنرمندانه از راز و رمزها و «گنج های» گران مقدار و بی بدیل هشت سال دفاع مقدس رمزگشایی کنند، اگر ارزش و جایگاه بی نظیر امنیت و استقلال کشور که بزرگ ترین و ارزشمندترین دستاورد انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و مجاهدات بزرگمردان ارتشی و سپاهی و بسیجی و نیروهای امنیتی اطلاعاتی و عشایر ایران عزیز است، درست و هوشمندانه و واقع بینانه برای آحاد مردم تبیین و به درستی در تاریخ این کشور ثبت شود و اگر قدر دانشمندان، مجاهدان ، دلسوزان، سینه سپرکنندگان در مقابل دشمنان و پیشکسوتان عرصه جهاد و شهادت و همه کسانی که به قصد قرب به خداوند لباس خدمت صادقانه به مردم، کشور و نظام اسلامی به تن داشته اند و دارند شناخته شود آن گاه نه تنها امثال امیر محمد سلیمی برای جوانان امروز و فردای این کهن مرز و بوم الگو می شوند بلکه هیچ گاه فراموش نمی شوند.
یاد و خاطره همه سربازان و پاسداران قرآن و وطن گرامی باد و راهشان در همیشه زمان پررهرو.
روزنامه ایران
ریاض و سیاست ناکام در تصویرسازی از ایران
سیاستهای ریاض نسبت به ایران، درچند ماه اخیرشکل عریان تری به خود گرفته و تنش آفرینی، بهانه جویی، کینه توزی و ماجراجویی عربستان علیه ایران اینک بر کمتر صاحبنظر سیاسی پوشیده مانده است. این سیاست، روشی تازه نیست، ریاض از اختلافات ایران با غرب در 37 سال اخیر حداکثر سوءاستفاده را به عمل آورده و برای رسیدن به رؤیای رهبری منطقه و جهان عرب و تشدید اختلافات غرب با ایران از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. پس از فوت ملک عبدالله و روی کار آمدن ملک سلمان این سیاست علنی تر شد.
عادل الجبیر، وزیر خارجه 44 ساله عربستان که تحصیلکرده امریکا و از مبتکران نزدیکی علنی ریاض با اسرائیل بوده، در اظهار دشمنی با ایران مجری سیاست هایی است که بیش از آنکه نشانه سیاست ملی عربستان باشد، از هماهنگی کامل با اسرائیل و بخشی از سیاست پیشگان غربی نشان دارد. هدف نهایی این تبلیغات که در پرتو سیاست پولساز «ایران هراسی» غرب انجام میگیرد سوق دادن دشمنی ملتهای مسلمان با اسرائیل، به سمت برپایی درگیریهای فرقهای در جهان اسلام و دشمنی شیعه و سنی است.
در جریان مذاکرات 22 ماهه هستهای ایران با 1+ 5 بارها شاهد کارشکنیهای آشکار و پنهان عربستان بودیم. مخالفت ریاض و نتانیاهو با حل بحران هستهای همچنان ادامه داشت و پس از روی کار آمدن عادل الجبیر، شکلی عریان گرفت و اسرائیل و ریاض در جبههای واحد با هرگونه توافق غرب با ایران مخالفت کردند و ملاقاتهای نیمه محرمانه مقامات ریاض و اسرائیل به رسانهها درز کرد و جمعه 15 خرداد 94 شبکه معتبر اقتصادی «بلومبرگ» از پنج ملاقات دوجانبه ریاض و تل آویو با محوریت رایزنی و چاره جویی برای به بن بست کشانیدن مذاکرات هستهای ایران و غرب خبر داد. حمله دوازدهم دیماه «گروهی خودسر» به اماکن دیپلماتیک عربستان در تهران و مشهد، برای ریاض بهمثابه «فرصت طلایی» بود و عربستان با استفاده دیپلماتیک از این اشتباه فاحش، موفق شد بر فاجعه «اعدام دسته جمعی و گردن زدن» متهمان چند محکمه به شیوه قرون وسطایی سرپوش بگذارد.
در هیاهوی خبری حاصل از این واکنش نابخردانه، ایران شانس بزرگ افشای «ماهیت واقعی حکمرانان ریاض» را از دست داد. حکام سعودی از قبل بخوبی میدانستند اعدام شیخ نمر در ایران واکنش شدید دارد و به احتمال زیاد به همین دلیل ایشان را گردن زدند تا چنین خشمی در ایران را ایجاد کنند و بر امواج احساسی آن سوار شوند. ریاض بسرعت دست به کار شد و در سطح دیپلماتیک عربی و اسلامی به توفیقاتی نسبی دست یافت. جالب توجه است که ایران قبل از آن، توانسته بود خشم عمومی ناشی از کشته شدن حجاج ایرانی در فاجعه منا را نشانه ناتوانی مقامات عربستان در اداره امور حج معرفی کند، اما بهدلیل انزوای جهانی در آن دوره تحریم نتوانست دیگر کشورهای اسلامی را با خود همراه کند.
کنفرانس اسلامی که به درخواست یکساله فلسطینیها برای تشکیل جلسه رسیدگی به اوضاع اسفبار غزه، وقعی نگذاشته بود، به درخواست ریاض، یک هفته بعد از اجلاس فوق العاده اتحادیه عرب در قاهره و دو هفته پس از اجلاس شورای همکاری خلیج فارس، در ریاض تشکیل جلسه داد و تحت تأثیر خط تبلیغاتی ریاض، ایران را به «دخالت در سرزمینهای عربی و مسلمان» متهم و محکوم کرد. بخش دیگری از نقشه سعودیها برای ناامن نشان دادن ایران، بلوای تبلیغاتی ورزشی است که به «بهانه ساختگی» ناامن بودن انجام بازیهای ورزشی در ایران شکل گرفته است. آثار این تبلیغات کم کم در حال رخ نمایی است. طبیعی است اگر ایران نتواند موقعیت خود را در خاورمیانه مستحکم کند و به تعامل با جهان دست یابد، ریاض به یک پیروزی تبلیغاتی دست مییابد.
عربستان با بهرهگیری از دلارهای نفتی در تمامی نقاط جهان در حال تبلیغ وهابیگری است. سال قبل ریاض اعلام کرد در حال ایجاد یک «دانشگاه اسلامی» درکابل است. با یادآوری دلارهای نفتی در ایجاد طالبان و سپاه صحابه و گسترش وهابیگری در افغانستان میتوان پیش بینی کرد دانشگاه عربستان در کابل چگونه فارغ التحصیلانی خواهد داشت. جالب است بدانیم حکام خوش خیال ریاض، علاوه بر غرب و کشورهای فقیر آفریقا نظیر سومالی، اریتره، جیبوتی، سودان، نیجر، مالی و...، برای کشورهای دیگری نظیرکوبا هم خواب دیدهاند. ایجاد حوزه اسلامی وهابی عربستان در هاوانا از اخبار جالبی بود که چند ماه پیش علنی شد!
در خلأ حضور مصر که زمانی رهبر جهان عرب و دشمن اسرائیل بود، اینک ریاض با تشویق اسرائیل بشدت تلاش میکند خود را رهبر مسلمانان سنی جهان و ایران را دشمن صلح وامنیت در خاورمیانه معرفی کند. تأکید تبلیغات ریاض و گروههای وهابی- سلفی- تکفیری بر«ارتش صفوی» و نفوذ ایران در خاورمیانه برای تفرقه افکنی در جهان اسلام بخشی از این نقشه شوم است که همراه با فعال کردن این گروههای بشدت تندرو درمنطقه و تبلیغات وهابیگری در کل جهان اسلام، ایران را بهمثابه دشمن اهل تسنن معرفی کرده و در این رهگذر برای اسرائیل همپیمان با ریاض، امنیت خاطر فراهم کرده است.
عربستان با الگو گرفتن لابی یهودیان از امریکا، اخیراً به ایجاد یک لابی فعال به نام «سابراک» در امریکا اقدام کرده است که تعداد زیادی از روزنامه نگاران، صاحبان صنایع، سیاست پیشگان و تجار امریکایی را در بر میگیرد. سیاست این لابی، اشاعه دروغهای بزرگ علیه ایران و تکرار این دروغهاست تا در افکار عمومی غرب از نقش ریاض در ایجاد طالبان، داعش، بوکو حرام و گروههای تروریستی منحرف شود. مقاله اخیر عادل الجبیر در روزنامه نیویورک تایمز که در پاسخگویی به مقاله دکتر ظریف در دو هفته قبل منتشر شد، بوسیله این لابی تهیه شده بود.
فیصل ترکی سفیر سابق عربستان در امریکا، چهارشنبه گذشته چندساعت قبل از ورود دکتر روحانی به پاریس، در مصاحبه با تلویزیون «فرانس 24» دروغگویی را به نهایت رساند و گفت «حجاج شیعه ایرانی در سال 1987 در مکه میخواستند خانه کعبه را که به کل مسلمانان تعلق دارد، به تصرف خود درآورند» وی متکبرانه افزود «اگرایران بخواهد به سیاستهای خود ادامه دهد باید از خاورمیانه برود! وعربستان اجازه نمیدهد نفوذ ایران در خاورمیانه گسترش یابد» این همان نکتهای است که دکتر ظریف بارها به آن اشاره کرده و گفته است عربستان تصور میکند قدرتیاست که میخواهد ایران را در خاورمیانه حذف کند!
در مقابله با این سیاستهای ماجراجویانه به نظر میرسد غیراز فعالیت در صحنه سیاست خارجی، تعامل با غرب، ورود به تجارت جهانی و تشویق سرمایه گذاری خارجی در ایران، لازم است سیاستهای وحدت طلبانه در ایران نیز اتخاذ شود تا حربه تبلیغات ریاض در وجود نابرابری اهل تسنن با شیعیان در ایران را بیاثر کند. محاکمه سریع عوامل حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران و خارج کردن این بهانه از دست ریاض نیز قطعاً راهگشاست. به نظر میرسد کمک جدی ایران به حل بحران سوریه و اتخاذ سیاستی که به سود اکثریت مردم سوریه باشد، موقعیت ایران در منطقه را مستحکم تر میکند. در کنار تمامی این تحرکات، فرصت شناسی سیاسی برای رسیدن نوعی مدارا با ریاض در زمان ضروری را نباید کاملاً نادیده گرفت. عربستان همسایه ماست. درست است که فیصل ترکی پیشنهاد فرمودهاند بهترست ایران از منطقه برود اما ما که واقعیتهای جهان را میفهمیم!
*************
روزنامه کیهان
نقشه راه انقلاب، 37 سال بعد
1- 37 سالگی اگر برای افراد سن میانسالی است، برای انقلابها سن جوانی و پویایی و بالندگی به شمار میرود. 37 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن همچنان دو موج جهانی موافق و مخالف این انقلاب در کش و قوس با یکدیگر قرار دارند. هر چند جریان تحریف امام خمینی(ره) و مکتب او دامنهدارتر از همیشه فعال است، همزمان نام «روح خدا» سکه رایج در میان ملت ماست بلکه جهانی شده است. کافی است در اطلس جهانی، بعد مسافت چند هزار کیلومتری کشور نیجریه در غرب آفریقا و در کنار خلیج گینه را با ایران ببینید و آنگاه قضاوت کنید که چگونه در هفتمین کشور پرجمعیت دنیا، «خمینیون» با 15 میلیون جمعیت خار چشم جریان تکفیری و صهیونیسم مسیحی شدهاند یا چگونه در آمریکای لاتین بیخ گوش آمریکا مردم در تظاهرات خود عکس امام خمینی و امام خامنهای را سردست میگیرند.
2- اگر پیامبر اعظم(ص) هیچ معجزهای جز قرآن نداشت و از صدقه سر قرآن فقط شخصیت یک حضرت روحالله تکوین پیدا میکرد و ملتی و امتی را به حرکت در میآورد، قطعاً همین یک معجزه تنه به تنه معجزه حضرت مسیح(ع) در زنده کردن مردگان میزد. شخصیت یک ملت در طول سدهها و دههها ساخته میشود و هنگامی که ملتی در طول دست کم 50 سال توسری خور و خود کم بین و شکست خورده تربیت شد، تجدید حیات آن به یقین معجزه است. اگر کسی هیچ از انقلاب ما نمیدانست جز این که همین یک سند ساواک را بخواند، کافی بود تا به ژرفای انقلاب پیببرد: «عصر روز پنجشنبه 57/9/2 در خیابان کوروش کبیر ]شریعتی[ بین دو اتومبیل تصادفی رخ داده است. افسری که جهت کروکی در محل حاضر شده با مشاهده وضع رانندگان با لحن تهدیدآمیزی اظهار داشته صبر کنید خمینی برایتان کروکی بکشد. با این عمل افسر مزبور، بلافاصله رانندهای که مقصر بوده باارائه مدارک و آدرس و صدور چکی به مبلغ 60 هزار ریال به راننده خسارت دیده اظهار داشته اتومبیل خودتان را تعمیر نمایید و اگر مخارج آن زیاد شد، با توجه به آدرسی که در اختیار دارید، حاضر به پرداخت مابقی مخارج میباشم. در این هنگام راننده مقابل ضمن استرداد مدارک و سوزاندن چک موردبحث، خطاب به افسر راهنمایی اظهار میدارد جهت خشنودی آقا (خمینی) این پولها ارزش ندارد و بعد از روبوسی با راننده دیگر محل را ترک و تماشاچیان این صحنه، مأمور را مورد تمسخر قرار دادهاند.» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک- دفتر هفدهم، صفحه 300)
3- امام(ره) این چنین از مردمانی اتمیزه و متفرق، ملتی ساخت که برای اولین بار در طول یک صد سال اخیر، انقلابی را به پیروزی رساندند و برای اولین بار در طول 2 قرن گذشته یک جنگ (دفاع) را باعزت و آبرو- آن هم در برابرهمه ابرقدرتها و بدون اشغال حتی یک وجب از سرزمین ایران- اداره کردند، فناوری اتمی و نانو و سلولهای بنیادی را بومیسازی کردند و انقلابشان از چهارگوشه منطقه تا آفریقا و آمریکای لاتین امتداد پیدا کرد. در این میان اگر کسی ادعا کند آن دوره تمام شده، باید استناد کرد به جریان سازمان یافته و پرخرجی که برای تحریف امام در داخل و خارج کشور فعال است. یک سند در این میان یادداشت 5 خرداد 1392 ارگان حلقه لندن (جرس) تحت عنوان «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی» است که تصریح میکند خمینی در وضعیت کنونی ایران حکم متن مقدس قرآن را دارد و مورد اعتماد و اقبال مردم است. بنابراین به جای مقابله رویارو، باید به تحریف امام با استفاده از برخی یاران سابق و منتسبان راه جدا کرده پرداخت. پاسخ این سؤال را که چرا اسلام آمریکایی و التقاطی اصرار به تحریف امام- در کنار ترور شخصیت آن حضرت و خط او- دارد و به دنبال جعل خط میانهرو (MODERATE) در مقابل اسلام ناب و انقلابی است، میتوان در گزارش تیر ماه 1393 نشریه فارین پالیسی یافت. «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 و در دیدار با شاه در کاخ سعدآباد گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از پرچالشترین مناطق جهان است. مدتی بعد موج انقلاب اسلامی، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی خود مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوب زده، جزیره ثبات است.»
4- امام هرگز به کارتر دموکرات یا ریگان جمهوریخواه نگفت «بسیار مؤدب» و «میانهرو»!؛ همچنان که پیامبر(ص) درباره ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان. امام هرگز نفرمود برای حل مشکل آب خوردن و محیط زیست و اشتغال باید چشم به دست دشمنان داشت. منطق امام این بود که تفنگداران آمریکا را در خلیج فارس دفن میکنیم؛ دقیقاً همان منطق امام خامنهای که مدال فتح به سینه رزمندگان نیروی دریایی سپاه آویخت و کار آنها در بازداشت تفنگداران آمریکایی را «عالی و به هنگام» نامید. منطق امام و رهبری کجا و این سخن که آمریکا ظرف پنج دقیقه میتواند توان نظامی ما را نابود کند کجا؟ پایبندی به مکتب امام کجا و گفتن این سخنان کجا که؛ درس ماجرای عاشورا مذاکره بود، ما جز آبگوشت بزباش و قرمه سبزی در هیچ تکنولوژی و صنعت دیگری قابلیت رقابت نداریم، باید برای مدیریت صنعتی از خارج کشور مدیر وارد کنیم، آمریکا کدخداست، آمریکا ابرقدرت دنیاست و بدون رابطه با آمریکا نمیشود سر کرد و...(؟!)
5- قریب 35 سال از نامه 22 اسفند 59 آیتالله بهشتی(ره) به حضرت امام میگذرد. این نامه هویت واقعی دو نگرش را که آن روز در قالب دو تفکر حزباللهی خط امامی (فقاهتی) و تلقی طیف رئیسجمهور (سید ابوالحسن بنیصدر) نمود پیدا کرده بود، به درستی ترسیم میکند و تا به امروز واقعیت دارد: «دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد؛ بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند، و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضع بینابین گواه است. بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزی بیگانگان معتقد و ملتزم؛ بینش دیگر هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان. بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفتها و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را به فرهنگ و نظام ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد؛ بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام میگشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه میکند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه میبرد. بینش دیگر، بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد...»
6- با منطق همین نامه باید دید افراد یا طیفها چه قدر بر منطق «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» پایبند هستند. کوچکانگاری و حقیرنمایی و ضعیفپنداری ملتی شجاع که امام به او شخصیت و عزت داد، در کنار بزک شیطان بزرگ و شریکنمایی آن، و سپس پل التماس و انفعال از این ملت به آن مجسمه خباثت و جنایت و خیانت زدن، جفایی بزرگ است و به تمثیل، حکایت کسی است که شهر را ده میکرد تا بتواند کدخدایی کند! تحقیر هویت و قدرت و موجودیت خودی- تا آنجا که مثلا وزیر خارجه بیسروپای فرانسه در مصاحبه با خبرنگاران در سفارت این کشور در تهران بگوید برخی مقامات ایرانی به ما گفتند به همه چیز از قطار تا مواد غذایی «احتیاج» داریم و هیچ تودهنی نخورد- کم از وطنفروشی ندارد. تحقیر خود و مجیز آمریکا را گفتن به حدی که منجر به یاغیگری شیطان بزرگ و ممانعت از صدور ویزا برای فرستاده ویژه رئیسجمهور کشورمان شود، با لعنت در تاریخ یاد خواهد شد. چوب حراج زدن به اقتصاد ملی به واسطه برخی توافقهای عجیب از جمله در حوزه نفت و... شگفتترین شیوه پرداخت یارانه از جیب خود برای بیگانگان است آن هم در دورهای که به شهادت وزیر صنعت، صدای صنعتگران و تولیدکنندگان داخلی بلند است و حتی یک ریال یارانه به آنها داده نمیشود اما برخی اقتصادهای بحرانی رو به قبله اروپایی که تا مرز ورشکستگی پیش رفتند، از یارانههای هنگفت چند میلیارد یورویی و دلاری ما بهرهمند میشوند و هزاران فرصت شغلی به جای جوان ایرانی تقدیم کشورهای رو به انفجاری میشود که در رتبه ورشکستگی پس از یونان قرار گرفتهاند. آیا اینگونه میخواهیم امید را پاس بداریم؛ امید در کجا، ایران یا غرب؟!
7- آقای رئیسجمهور دیروز در حرم مطهر امام(ره) گفته «شهامت و شجاعت امام در بازنگری و تغییر، و شجاعت در جنگ، مقاومت و صلح و اجرای شرایط جدید پس از جنگ برای ما درسآموز بوده است.» آیا امام قائل به تغییر در تاکتیک بود یا استراتژی؟ آیا امام پس از پذیرش قطعنامه، انقلابیتر از قبل عمل نکرد (مانند ماجرای سلمان رشدی) و پیام قطعنامه و منشور روحانیت و قبیل این ادبیات انقلابی را جز در همین زمان عنوان کرد؟ اگر امام جایی میفرمود اشتباه کردیم و باید تجدید نظر کنیم، از این قبیل بود: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچیک از اینها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم به طور انقلابی عمل کرده بودیم. تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر میخواهم، خطای خودمان را عذر میخواهم... مولای ما امیرالمومنین سلامالله علیه، آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آنکه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رحم و مروت آن طور و با مستضعفین آن طور بود، با مستکبرین و با کسانی که توطئه میکنند، شمشیر را میکشید و میکشت. هفتصد نفر را در یک روز چنانچه نقل میکنند از یهود بنیقریضه که نظیر اسرائیل بود و اینها، از نسل آنها شاید باشند، از دم شمشیر گذراند، خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت، رحیم است و در موقع انتقام انتقامجو. امام مسلمین هم این طور بود».
8- دولت محترم یا به نقشه راه مبتنی بر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با تمام لوازم آن عمل میکند یا در صورت غفلت، پای در مسیر اجرای نقشه راه و مدلی تحمیلی خواهد گذاشت که به روز شده مدل پهلوی تجدد و ترقی است. تبدیل اقتصاد و فرهنگ و سیاست ایران- هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا با بزرگترین منابع طبیعی و سرمایههای انسانی و موقعیت ژئوپولتیک بینظیر- به زائده و حاشیه سیاست و فرهنگ و اقتصاد غرب، مدلی بود که ظرف نیم قرن در رژیم پهلوی دنبال شد و پس از همه تحقیرها به انقلاب اسلامی انجامید. عصاره این مدل خودکامگی و تغلب در داخل و انفعال و صدقهخوری و چشم به دست بیگانگان دوختن در حوزه خارجی است. این مدل راه به فروپاشی سازمان یافته ایران میبرد و با تراز عزت ملت انقلابی ایران و دولت «جمهوری» اسلامی، تنافر و تضاد دارد و مباد که به خاطر یک مشت رای یا صحنهآراییهای انتخاباتی، گرد چنین ننگی به دامن دولت بنشیند.
روزنامه آرمان امروز
ديپلماسي اروپايي روحانی
با اجرايي شدن برجام رئيسجمهور به قاره سبز سفر کرد و در آينده نيز قول سفرهایی را داده است. دستاورد سفر آقاي روحاني به ايتاليا و فرانسه بيش از هرچيز اقتصادي است و دولت ميكوشد قراردادهاي مفيدي براي سرمايهگذاري مشترك اروپاييها درايران منعقد كند. اخيرا هم اعلام شده است كه طی هفتههاي آينده آقاي روحاني سفري به اتريش خواهند داشت.
اتريش كشور كوچك اروپايي ولي از لحاظ ديپلماتيك مهم تلقي ميشود. اتريش مقر سازمان انرژي اتمي است و بخش مهمي از مذاكرات ايران با غربيها كه منجربه برجام شد در وين -پایتخت این کشور- انجام شد و دولت اتريش هم در كمال ميهماننوازي ميزبان مذاكرات بود. هرچند اتريش درمذاكرات نقش مستقيمي نداشت اما تلاشهاي زيادي براي ميانجيگري و برگزاري مذاكرات انجام داده بود. فراموش نكنيم كه دولت اتريش يكي از آخرين كشورهايي بود كه تحريمها را عليه ايران اجرايي كرد و خط هواپيمايي اتريش هم يكي از آخرين خطوط هواپيمايي بود كه بين ايران و اروپا برقرار بود.
بنابراين سفر آقاي روحاني به اتريش مهم تلقي ميشود هر چند اهميت آن به اندازه سفر به ايتاليا و بهويژه فرانسه نيست. اهميت سفر به اتريش براي ايران در اين نهفته است كه يقينا در اين سفر آقاي رئيسجمهور غير از ديدار با مقامات اتريش با مقامات اتحاديه اروپا از جمله خانم فدريكا موگريني كه نقش مثبتي در مذاكرات داشت نیز ديدار خواهند كرد و تجديد ديداري ميان مقامات ايران و اروپا به وجود خواهد آمد كه بسيار مهم است زيرا اين ديدارهاي دوستانه است كه روابط انساني را به روابط سياسي مبدل ميكند و روابط سياسي سودمند است. ايران در دوران تحريم، روابط خود را روي چند كشور مانند چين و هند متمركز كرده بود ولي حال ميتواند نوعي تنوع در روابط خود به وجود آورد و به نوعي برقراري رابطه با كشورهای اروپایی ميتواند در روابط ديپلماتيك ايران ايجاد تعادل كند. ایران میتواند در هر دو جبهه روابط خود را گسترش دهد چراکه گسترش روابط سياسي درآينده باعث گشايشهاي اقتصادي خواهد شد. دستاوردهاي اقتصادي سفر به کشورهای اروپایی داراي اهميت زيادي است.
ما نبايد امکانات صنعتی، فناوری، زیستمحیطی، انرژی و... این کشورها را دست كم بگيريم و ميتوانيم بر روي همكاريهاي اقتصادي با آنها حساب باز كنيم. گشايشهاي اقتصادي بدون ترديد به نفع کشور ماست. ايران بايد بتواند به سمت توليد مشترك صادراتمحور حركت كند و از اين طريق اقتصاد خود را پويا و كارآمد سازد.
روزنامه ابتکار
آنچه امام در دوازده بهمن 57 با خود آورد...
گفتمانی که امام آورد نه چندان است که به کمند این سطور مختصر آید. لاجرم به قدر قامت و توان این قلم و این سطور، در آن به سخن می نشینیم.
آنچه امام در دوازده بهمن 57 با خود آورد، فراتر از یک انقلاب، به رنگ انقلاب های زمانه بود. در اینکه انقلاب علیه یک سلطنت سنتی بود و مطالباتی مدرن از جنس استقلال و آزادی درصدر خواسته هایش بود، وجهی مدرن و همرنگ زمانه داشت. این اما همه وجوه انقلاب امام و راه او نبود. راه او دری دیگر به روی جهان هم گشوده بود و آن در معنویت بود. آن عنصری که گفتمان هژمون زمانه از آن به تمامه تهی بود. همان عنصری که انقلاب ایران را «روح یک جهان بی روح» کرده بود و الگوی جدیدی پیشاروی جهانیان گشوده بود. الگویی که در آن هم می توان دستی بر آتش معنویت داشت و هم سری در سرسرای مدرنیت. پیوند این دو البته هنر امام را می خواست. در واقع هنری امامانه می خواست این چنین دریای معنویت را به خمره زمانه ریختن و دمِ حق در نی مردمان دمیدن. دال های گفتمان امام چنان گسترده است که آدمی خیره می ماند.
1) گفتمان توحیدی: امام عالم را محضر خدا می دانست. او انقلاب را هم برای خدا می دانست. آزادی خرمشهر را از خدا می دانست و باری نه چندان در توحید غرق و خلاصه بود که به وصف آید. گفتمان او آکنده از توحید و وحدت کلمه بود. مفاهیم او رنگ و صبغه الهی داشت و نشان داد باد بی نیازی خداوند در همه جا وزیدنی است و صدای حضرت باری در هر عصری شنیدنی است.
2) گفتمان دموکراسی/ آزادی خواه: گفتمان امام یک گفتمان آزادی خواه و دموکراسی طلب نیز بود. امام هر چند به مفاهیم مطلق چنگ می زند اما به چنگ مطلق اندیشی نیفتاد. او میزان را رای می دانست و این چنین به دموکراسی و جمهوریت انتباهی تام داشت. وی حتی آن چنان به لوازم جمهوریت پایبند بود که در همان فجر تصدی حکومت، قانون آن را به رفراندوم نهاد و به صورت عملی بر این نکته پای فشرد که «میزان رای ملت است».
3) گفتمان پا برهنگان/ گفتمان عدالت: وسعت دید امام چنان است که اگر به آزادی و دموکراسی روی و نظر دارد، اما از عدالت به هیچ روی، غفلت ندارد. هر چند مفاهیم آزادی و دموکراسی در گفتمان امام چنان است که قشر نخبه و متوسط جامعه را خشک لب نمی گذارد، اما پا برهنگان و کوخ نشینان نیز از گفتمان او سیراب می شوند. در گفتمان او هم باید جان تحصیل کرده ها گرم شود و هم جامه بر تن مستضعفان رود. لذا گفتمان امام هر چند ارزش های مدرن را پاس می دارد اما به لغزش های مدرن گرفتار نمی آید. و این هنر امام بود.
از اعجازهای گفتمان امام، مقارن کردن مفاهیم مفارق و یا همان دمیدن روح در جهان بی روح است. سال ها بود که در جهان مدرن، آزادی و دینداری تحت قراعت های خشن و خشک از هم دور افتاده بود. در جهان مدرن اساساً ارزش های دینی و مدرن جمع ناشدنی بود. این هنر امام بود که آب و آتش زمانه را به هم آمیخت. مردان خاص و بزرگ همیشه حرف های خاص و بزرگ در آستین دارند. هر چه روح آدمیان وسیع تر گردد، محمل بهتری برای پیوند مفارقات می شود. آن چنان که محل اجتماع نقیضین هم می شود!
قطعا گفتمانی که وحدت توحیدی را با کثرت دموکراسی پیوند می دهد از روحی وسیع سر چشمه یافته است. خاصه آنکه آن زمان این دو به تمامه، مباین می نمودند. گفتمانی که هم جام روشنفکران را پُر می کند و هم جان دینداران را گرم می کند، قطعا از مخزن عظیمی آمده است. گفتمانی که از نای مردمان، نوای حق را بیرون می کشد، بوی سخن رسولانه می دهد. لذا کار امام، کاری پیامبرانه بود.
روزنامه وطن امروز
انتخابات؛ منبع تهدید یا چشمه ثبات؟
با وجود اینکه زمان چندانی تا موعد انتخابات مجلس و خبرگان باقی نمانده، به نظر میرسد بازی اصلی در این انتخابات هنوز آغاز نشده است. گمان من این است که مساله اصلی در این انتخابات نتیجه آن نیست. برای کسانی که تصور میکنند ایران را در یک مسیر اجبار راهبردی قرار دادهاند، نتیجه اولویت دوم است. مساله اصلی برای آنها این است که این انتخابات آنگونه که آنها میخواهند چارچوببندی خواهد شد یا نه؟
این چارچوببندی در واقع به این معناست که انتخابات در ایران به بخشی از راهبرد پسابرجام آمریکا تبدیل شود. اگر فرض کنیم این راهبرد به طور خلاصه انقلابزدایی ساختاری و رفتاری از ایران در 2 محیط سیاست داخلی و سیاست خارجی است، آنگاه انتخابات مجلس زمانی در چارچوب مدنظر آمریکا قرار خواهد گرفت که چند اتفاق بیفتد:
1- انتخابات در چارچوب دوقطبی برگزار شود که مطلوب آمریکاست. ظاهرا و آنگونه که کنشهای هاشمی رفسنجانی به ما نشان میدهد انتظار غربیها این است که این دوقطبی در سطح ساختاری شکل بگیرد.
2- کسانی در این انتخابات روی کار بیایند، که مایل باشند با توافق هستهای به مثابه یک مدل برخورد کرده و آن را به سایر حوزههای درگیری راهبردی ایران و غرب سرایت بدهند.
3- شبکه همکار غرب در ایران تست شود. آمریکاییها بویژه در 2 سال و نیم گذشته که رفت و آمد به ایران و نشست و برخاست با افراد مختلف مرتبط با ایران در داخل و خارج، برای آنها بسیار آسان شده، شبکهای در داخل کشور ایجاد کردهاند که مایلند ببینند در یک صحنه واقعی همچون انتخابات مجلس تا چه حد کارآمد است و چه طیفی از اهداف را میتواند محقق کند.
4- در نهایت این انتخابات از دید آمریکاییها تست افکار عمومی در ایران است. با وجود حرفهای به ظاهر توأم با اطمینانی که آمریکاییها گاه درباره وضعیت افکار عمومی در ایران میزنند، شواهد متنوعی هست که به ما میگوید مهمترین ابهام آمریکا درباره صحنه داخلی ایران اکنون این است که دقیقا نمیداند مجموعه اتفاقات 5/2 سال گذشته از جمله برجام بالاخره کدام جریان سیاسی را در ایران تقویت کرده است. به این معنا از دید ناظران خارجی، انتخابات آینده دارای نوعی خاصیت انکشافی برای آمریکا خواهد بود که دریابد در آینده دقیقا چه راهبردی را باید در قبال ایران در پیش بگیرد.
از این منظر، هم فضایی که در آستانه انتخابات توسط گروههای سیاسی ساخته و دوقطبیهایی که خلق خواهد شد و هم نتیجهای که در نهایت از صندوقها بیرون خواهد آمد، یکی از اصلیترین شاخصهای تعیینکننده سیاست آتی آمریکا و برخی دیگر از کشورهای منطقه در قبال ایران خواهد بود. از این رو، این انتخابات، در واقع یک ماشین تولید اطلاعات راهبردی برای آمریکاست؛ براساس اطلاعاتی که در این انتخابات تولید خواهد شد آمریکا تصمیم خواهد گرفت چگونه با ایران رفتار کند، کدام گزینهها را روی میز نگه دارد و کدام گزینهها را از روی میز بردارد.
در مجموع بیش از 2 حالت در آینده وجود نخواهد داشت؛ یک حالت این است که آمریکا و متحد متوهم آن در منطقه خاورمیانه یعنی عربستان سعودی به این نتیجه برسند که ساختارهای سیاسی در ایران متزلزل شده، اختلافات از حد مجاز فراتر رفته، مرزهای قانونی درنوردیده شده، جامعه در وضعیت هیجانی قرار گرفته و ارادههای ساختارشکنانه دوباره جان گرفته است؛ در این صورت باید منتظر بود که آمریکا برای گرفتن حداکثر مقدار امتیاز از ایران تا میتواند فشارها را تشدید کند. بویژه اگر یک رئیسجمهور رادیکال در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا سرکار بیاید و تصمیم بگیرد از ابزارهای تعبیهشده درون برجام به نحو سختگیرانه استفاده کند، آن وقت وضعیت میتواند به مراتب بدتر هم شود.
آمریکاییها مدتهاست به این باور رسیدهاند که ایران را باید در تهران شکست داد. این از یک طرف به معنی ناامیدی از مهار موفق ایران در محیط منطقهای و از طرف دیگر به معنای امید روزافزون آنها به جریانی در داخل ایران است که با خیابانهای هتلهای لندن و ژنو بسیار آشناتر از کوچهپسکوچههای تهران است. اگر اطلاعاتی که انتخابات آینده برای آمریکا تولید خواهد کرد آن را به این نتیجه برساند که ایران در مجموع ضعیف شده و برجام محیط امنیت ملی ایران را آلوده کرده است، آن وقت تازه بازی برای کسانی که به فشارهای بیشتر به ایران میاندیشند آغاز خواهد شد و این فشارها خیلی زود میتواند اصلیترین دارایی راهبردی ایران در حال حاضر یعنی امنیت پایدار را به چالش بکشد.
اما حالت دوم این است که ایران به جای اینکه خود مهار شود، راهبرد آمریکا را مهار کند. اگر فضای انتخابات در ایران منطقی و قانونمند بماند، اگر احترام به ساختارها و تعهد به امنیت ملی پیشفرض انتخابات باشد نه موضوع آن، اگر دستور کار انتخابات تحریف نشود و برخی گروههای سیاسی خیرهسرانه به خلق دوقطبی میان حاکمیت و مردم نیندیشند، میتوان گفت انتخابات از پازل آمریکا خارج شده و میتواند سرآغاز دورانی از امتیازگیریهای راهبردی ایران از غرب در مسائل حساس باشد.
اینکه کدامیک از این دو وضعیت خلق شود کاملا بستگی به تصمیمهای سیاسی خواهد داشت که جریانهای اصلی سیاسی در کشور میگیرند. تا اینجا نشانهها چندان امیدوارکننده نیست. هاشمیرفسنجانی به صراحت ـ و به گونهای که یادآور خاطرات تلخ سال 88 است ـ مردم را تهدید میکند اگر در انتخابات آنگونه که او میخواهد رفتار نکنند، آن وقت ممکن است ناآرامیهای منطقه به ایران هم سرایت کند. حسن روحانی به جای آنکه نگهبان قانون باشد، شورای نگهبان را آماج حملات خود قرار داده است. سیدحسن خمینی هم، گویی هنوز نمیداند بازیچه دست چه کسانی شده، از سازمانیافتگی در انتخابات سخن میگوید و فقهای شورای نگهبان را به چالش میکشد. همه اینها را بگذارید کنار اینکه چهرههای ترحمبرانگیزی مانند حسین مرعشی از اینکه درباره نتیجه بررسی صلاحیتها دروغهای شاخدار سر هم کرده و جامعه را تحریک کنند نیز ابا ندارند. اگرچه واکنش جامعه ایرانی در مقابل همه این تلاشها، بیاعتنایی تقریبا کامل بوده ولی این چیزی از سوءنیت بازیگرانی که آشکارا هدف خود را به تسلیم کشاندن ایران در مقابل آمریکا قرار دادهاند کم نمیکند.
این نوع نگاه به مساله، یعنی توجه به انتخابات به عنوان چشمه اصلی تولید راهبرد آمریکا در قبال ایران، اکنون حلقه مفقوده تقریبا همه مباحثاتی است که پیرامون انتخابات در حال انجام است. برای این بحث باید به اندازه کافی وقت گذاشت.
روزنامه خراسان
سرلشکر سلیمی برای جوانان الگو می شود اگر ...
یک سرباز راستین و بی ادعای قرآن و وطن از این دنیا رخت بربست، یک ارتشی جان نثار امنیت مام میهن پس از عمری دلاوری و سربازی در راه حفظ عزت و استقلال و تمامیت ارضی ایران عزیز در حالی دنیای فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت که دفاع دلاورانه از کیان این سرزمین ، دریافت نشان «نصر» از دست فرمانده کل قوا را به خاطر نقش آفرینی در آزادسازی «سوسنگرد» عزیز، فرماندهی کل ارتش جمهوری اسلامی و مسئولیت وزارت دفاع را در کارنامه خود داشت ریاست دفتر مشاوره نظامی امام خمینی (ره) و فرماندهی ستاد جنگ های نامنظم در سال های ابتدایی دفاع مقدس از دیگر مسئولیت های این سرباز اسلام و قرآن بود.
مسئولیت های خطیری که از لیاقت و تعهد این انسان بزرگ حکایت می کند، بزرگمردی که با روش و منش انسانی خود ثابت کرد نه تنها می تواند برای همه دلیر مردانی که به پوشیدن لباس افتخار و شرف سربازی و پاسداری مفتخر می شوند، الگوی مناسبی باشد بلکه می تواند برای همه جوانان این کشور الگویی واقعی ، افتخارآمیز و قابل دسترسی باشد.
آری، امیر سرلشکر محمد سلیمانی و امثال این بزرگمردان فدایی قرآن و میهن می توانند برای جامعه و خصوصا جوانان این مرز و بوم، الگوباشند، اگر درست و به موقع به جامعه و آحاد مردم معرفی شوند، اگر این عزیزان در کشاکش سیاسی کاری های برخی سیاست بازان فراموش نشوند، اگر بزرگداشت این چنین مردانی به گرفتن مجلس ختم و ترحیم و اعلامیه های تسلیت خلاصه نشود، اگر افتخارات و گنجینه ها و سرمایه های پرافتخار این میهن مانند صیاد شیرازی ها، کاوه ها، جهان آراها، همت ها، باکری ها، چمران ها، فهمیده ها، خرازی ها ، کشوری ها، بابایی ها، فلاحی ها، فکوری ها، کلاهدوزها، برونسی ها و کاظمی ها و شوشتری ها ، شهیدان هسته ای سلیمی ها و هزاران هزار دلاور مرد دیگر این سرزمین که متاسفانه از اکثر آنان حتی نامی برده نمی شود در «مکاره بازار» سیاست بازی ها، قدرت طلبی ها ، ثروت اندوزی ها، اشرافی گری ها و تجمل گرایی ها، رانت خواری ها، اختلاس ها و رشوه خواری های بعضی ها به فراموشی سپرده نشوند، اگر رسانه ها هنرمندانه از راز و رمزها و «گنج های» گران مقدار و بی بدیل هشت سال دفاع مقدس رمزگشایی کنند، اگر ارزش و جایگاه بی نظیر امنیت و استقلال کشور که بزرگ ترین و ارزشمندترین دستاورد انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و مجاهدات بزرگمردان ارتشی و سپاهی و بسیجی و نیروهای امنیتی اطلاعاتی و عشایر ایران عزیز است، درست و هوشمندانه و واقع بینانه برای آحاد مردم تبیین و به درستی در تاریخ این کشور ثبت شود و اگر قدر دانشمندان، مجاهدان ، دلسوزان، سینه سپرکنندگان در مقابل دشمنان و پیشکسوتان عرصه جهاد و شهادت و همه کسانی که به قصد قرب به خداوند لباس خدمت صادقانه به مردم، کشور و نظام اسلامی به تن داشته اند و دارند شناخته شود آن گاه نه تنها امثال امیر محمد سلیمی برای جوانان امروز و فردای این کهن مرز و بوم الگو می شوند بلکه هیچ گاه فراموش نمی شوند.
یاد و خاطره همه سربازان و پاسداران قرآن و وطن گرامی باد و راهشان در همیشه زمان پررهرو.
روزنامه ایران
ریاض و سیاست ناکام در تصویرسازی از ایران
سیاستهای ریاض نسبت به ایران، درچند ماه اخیرشکل عریان تری به خود گرفته و تنش آفرینی، بهانه جویی، کینه توزی و ماجراجویی عربستان علیه ایران اینک بر کمتر صاحبنظر سیاسی پوشیده مانده است. این سیاست، روشی تازه نیست، ریاض از اختلافات ایران با غرب در 37 سال اخیر حداکثر سوءاستفاده را به عمل آورده و برای رسیدن به رؤیای رهبری منطقه و جهان عرب و تشدید اختلافات غرب با ایران از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. پس از فوت ملک عبدالله و روی کار آمدن ملک سلمان این سیاست علنی تر شد.
عادل الجبیر، وزیر خارجه 44 ساله عربستان که تحصیلکرده امریکا و از مبتکران نزدیکی علنی ریاض با اسرائیل بوده، در اظهار دشمنی با ایران مجری سیاست هایی است که بیش از آنکه نشانه سیاست ملی عربستان باشد، از هماهنگی کامل با اسرائیل و بخشی از سیاست پیشگان غربی نشان دارد. هدف نهایی این تبلیغات که در پرتو سیاست پولساز «ایران هراسی» غرب انجام میگیرد سوق دادن دشمنی ملتهای مسلمان با اسرائیل، به سمت برپایی درگیریهای فرقهای در جهان اسلام و دشمنی شیعه و سنی است.
در جریان مذاکرات 22 ماهه هستهای ایران با 1+ 5 بارها شاهد کارشکنیهای آشکار و پنهان عربستان بودیم. مخالفت ریاض و نتانیاهو با حل بحران هستهای همچنان ادامه داشت و پس از روی کار آمدن عادل الجبیر، شکلی عریان گرفت و اسرائیل و ریاض در جبههای واحد با هرگونه توافق غرب با ایران مخالفت کردند و ملاقاتهای نیمه محرمانه مقامات ریاض و اسرائیل به رسانهها درز کرد و جمعه 15 خرداد 94 شبکه معتبر اقتصادی «بلومبرگ» از پنج ملاقات دوجانبه ریاض و تل آویو با محوریت رایزنی و چاره جویی برای به بن بست کشانیدن مذاکرات هستهای ایران و غرب خبر داد. حمله دوازدهم دیماه «گروهی خودسر» به اماکن دیپلماتیک عربستان در تهران و مشهد، برای ریاض بهمثابه «فرصت طلایی» بود و عربستان با استفاده دیپلماتیک از این اشتباه فاحش، موفق شد بر فاجعه «اعدام دسته جمعی و گردن زدن» متهمان چند محکمه به شیوه قرون وسطایی سرپوش بگذارد.
در هیاهوی خبری حاصل از این واکنش نابخردانه، ایران شانس بزرگ افشای «ماهیت واقعی حکمرانان ریاض» را از دست داد. حکام سعودی از قبل بخوبی میدانستند اعدام شیخ نمر در ایران واکنش شدید دارد و به احتمال زیاد به همین دلیل ایشان را گردن زدند تا چنین خشمی در ایران را ایجاد کنند و بر امواج احساسی آن سوار شوند. ریاض بسرعت دست به کار شد و در سطح دیپلماتیک عربی و اسلامی به توفیقاتی نسبی دست یافت. جالب توجه است که ایران قبل از آن، توانسته بود خشم عمومی ناشی از کشته شدن حجاج ایرانی در فاجعه منا را نشانه ناتوانی مقامات عربستان در اداره امور حج معرفی کند، اما بهدلیل انزوای جهانی در آن دوره تحریم نتوانست دیگر کشورهای اسلامی را با خود همراه کند.
کنفرانس اسلامی که به درخواست یکساله فلسطینیها برای تشکیل جلسه رسیدگی به اوضاع اسفبار غزه، وقعی نگذاشته بود، به درخواست ریاض، یک هفته بعد از اجلاس فوق العاده اتحادیه عرب در قاهره و دو هفته پس از اجلاس شورای همکاری خلیج فارس، در ریاض تشکیل جلسه داد و تحت تأثیر خط تبلیغاتی ریاض، ایران را به «دخالت در سرزمینهای عربی و مسلمان» متهم و محکوم کرد. بخش دیگری از نقشه سعودیها برای ناامن نشان دادن ایران، بلوای تبلیغاتی ورزشی است که به «بهانه ساختگی» ناامن بودن انجام بازیهای ورزشی در ایران شکل گرفته است. آثار این تبلیغات کم کم در حال رخ نمایی است. طبیعی است اگر ایران نتواند موقعیت خود را در خاورمیانه مستحکم کند و به تعامل با جهان دست یابد، ریاض به یک پیروزی تبلیغاتی دست مییابد.
عربستان با بهرهگیری از دلارهای نفتی در تمامی نقاط جهان در حال تبلیغ وهابیگری است. سال قبل ریاض اعلام کرد در حال ایجاد یک «دانشگاه اسلامی» درکابل است. با یادآوری دلارهای نفتی در ایجاد طالبان و سپاه صحابه و گسترش وهابیگری در افغانستان میتوان پیش بینی کرد دانشگاه عربستان در کابل چگونه فارغ التحصیلانی خواهد داشت. جالب است بدانیم حکام خوش خیال ریاض، علاوه بر غرب و کشورهای فقیر آفریقا نظیر سومالی، اریتره، جیبوتی، سودان، نیجر، مالی و...، برای کشورهای دیگری نظیرکوبا هم خواب دیدهاند. ایجاد حوزه اسلامی وهابی عربستان در هاوانا از اخبار جالبی بود که چند ماه پیش علنی شد!
در خلأ حضور مصر که زمانی رهبر جهان عرب و دشمن اسرائیل بود، اینک ریاض با تشویق اسرائیل بشدت تلاش میکند خود را رهبر مسلمانان سنی جهان و ایران را دشمن صلح وامنیت در خاورمیانه معرفی کند. تأکید تبلیغات ریاض و گروههای وهابی- سلفی- تکفیری بر«ارتش صفوی» و نفوذ ایران در خاورمیانه برای تفرقه افکنی در جهان اسلام بخشی از این نقشه شوم است که همراه با فعال کردن این گروههای بشدت تندرو درمنطقه و تبلیغات وهابیگری در کل جهان اسلام، ایران را بهمثابه دشمن اهل تسنن معرفی کرده و در این رهگذر برای اسرائیل همپیمان با ریاض، امنیت خاطر فراهم کرده است.
عربستان با الگو گرفتن لابی یهودیان از امریکا، اخیراً به ایجاد یک لابی فعال به نام «سابراک» در امریکا اقدام کرده است که تعداد زیادی از روزنامه نگاران، صاحبان صنایع، سیاست پیشگان و تجار امریکایی را در بر میگیرد. سیاست این لابی، اشاعه دروغهای بزرگ علیه ایران و تکرار این دروغهاست تا در افکار عمومی غرب از نقش ریاض در ایجاد طالبان، داعش، بوکو حرام و گروههای تروریستی منحرف شود. مقاله اخیر عادل الجبیر در روزنامه نیویورک تایمز که در پاسخگویی به مقاله دکتر ظریف در دو هفته قبل منتشر شد، بوسیله این لابی تهیه شده بود.
فیصل ترکی سفیر سابق عربستان در امریکا، چهارشنبه گذشته چندساعت قبل از ورود دکتر روحانی به پاریس، در مصاحبه با تلویزیون «فرانس 24» دروغگویی را به نهایت رساند و گفت «حجاج شیعه ایرانی در سال 1987 در مکه میخواستند خانه کعبه را که به کل مسلمانان تعلق دارد، به تصرف خود درآورند» وی متکبرانه افزود «اگرایران بخواهد به سیاستهای خود ادامه دهد باید از خاورمیانه برود! وعربستان اجازه نمیدهد نفوذ ایران در خاورمیانه گسترش یابد» این همان نکتهای است که دکتر ظریف بارها به آن اشاره کرده و گفته است عربستان تصور میکند قدرتیاست که میخواهد ایران را در خاورمیانه حذف کند!
در مقابله با این سیاستهای ماجراجویانه به نظر میرسد غیراز فعالیت در صحنه سیاست خارجی، تعامل با غرب، ورود به تجارت جهانی و تشویق سرمایه گذاری خارجی در ایران، لازم است سیاستهای وحدت طلبانه در ایران نیز اتخاذ شود تا حربه تبلیغات ریاض در وجود نابرابری اهل تسنن با شیعیان در ایران را بیاثر کند. محاکمه سریع عوامل حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران و خارج کردن این بهانه از دست ریاض نیز قطعاً راهگشاست. به نظر میرسد کمک جدی ایران به حل بحران سوریه و اتخاذ سیاستی که به سود اکثریت مردم سوریه باشد، موقعیت ایران در منطقه را مستحکم تر میکند. در کنار تمامی این تحرکات، فرصت شناسی سیاسی برای رسیدن نوعی مدارا با ریاض در زمان ضروری را نباید کاملاً نادیده گرفت. عربستان همسایه ماست. درست است که فیصل ترکی پیشنهاد فرمودهاند بهترست ایران از منطقه برود اما ما که واقعیتهای جهان را میفهمیم!