به گزارش مشرق، پرویز امینی استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی نوشته است:
فضای بعد از انتخابات 92، فضای «بازگشت به جامعه» هاشمی بعد از یک دوره «طرد اجتماعی» بیست ساله او از سال 1372 تا سال 1392 است که دوم خرداد 76 و سوم تیر 84 و نیز 22 خرداد 88 از نقاط پیک این طرد شدگیاند.
بنابراین هاشمی فصلی تازهای در سیاست ورزی را از مقطع خرداد 92 آغاز کرده است. در این فضای جدید، هاشمی از نظر اجتماعی با تعلیق شدن ظرفیتهای منفیاش تحت تأثیر ظرفیتهای منفی بالاتر احمدینژاد، نوعی بازسازی اجتماعی پیدا کرده است و از نظر سیاسی نیز دولتی اداره امور را به عهده دارد که حداقل هاشمی فکر میکند او، آن را بر سر کار آورده است و از نظر جهتگیری برای اداره کشور نیز جهتگیریهای او را تعقیب میکند. بنابراین طبیعی است که هاشمی بخواهد خود را دایر مدار تحولات انتخابات هفتم اسفند یعنی بعد از دو نیم سال از انتخابات ریاست جمهوری 92، بداند.
ویژگی شخصیتی «خودمرکزگرای» هاشمی نیز انتظار این نوع نقش آفرینی هاشمی را تأیید و تقویت میکند. روندهایی که وی در سیاستورزی خود از سال 92 به این سو در پیش گرفته است نیز مؤید همین مسئله است که هاشمی خود را محور اساسی شکل دادن به تحولات انتخاباتی هفتم اسفند چه در سطح خبرگان و چه در سطح مجلس در نظر گرفته است.
واقعیتهای سیاسی و اجتماعی مثل در حاشیه قرار گرفتن جریان اصلاحات نسبت به هاشمی و دولت روحانی سبب شده است که آنها برای شکل دادن به نقطه اصلی نزاع سیاسی، موضوعیت خود را از دست بدهند و میدان را برای هاشمی باز بگذارند. همچنین نوع کنشهای تقابلی هاشمی با جریان اصولگرا و با برخی نهادهای حاکمیتی مثل شورای نگهبان و صداوسیما و... فضایی بوجود آورده است که در عمده مسایل کشور، یک طرف ادعای اصلی، هاشمی باشد.
هاشمی اکنون محور یکی از دو فهرست اصلی در انتخابات است که در انتخابات خبرگان این مسئله تشدید شده است تا جائیکه کل فهرست به نام «فهرست هاشمی» جا اُفتاده و تثبیت شده است. در قطب مقابل غیرهاشمیها قرار دارند که به دو شکل در برابر هاشمی صفبندی کردهاند.
یکی صف مخالفان اوست که خصلت ضدهاشمی در اکثر آنها برجسته است و ترکیبی از همه مجموعههای اصولگرا را شامل میشوند به طوری که جامعه مدرسین به عنوان مجموعه اصلی معرفی کننده خبرگان، وی را از فهرست معرفی شده خود برای تهران کنار گذاشت و غالب بودن فضای ضدهاشمی در پایگاه اجتماعی اصولگرایان سبب شده تا در جامعه روحانیت نیز کسی حاضر به پذیرش مسئولیت قرار دادن وی در فهرست تهران آنها نباشد.
بخش دوم و ضعیفتر رقابت با هاشمی را روحانی رئیسجمهور شکل میدهد. بخشی از این رقابت محصول تلقیهای متفاوتی است که این دو، از پیروزی انتخابات در سال 92 دارند. هاشمی نقش خود را در پیروزی روحانی نقش درجه اول و بیش از خود روحانی و دیگران میداند که در آخرین اظهارات او که گفته است با حمایت او روحانی از 3 درصد به بالای 50 درصد رسیده است، بازتاب مهمی داشت.
به طور طبیعی روحانی هم بنا به خصلت شخصیتیاش و هم بنا به جایگاهش به عنوان رئیسجمهور و نیز موفقیتی که او فکر میکند که در مسئله هستهای با برجام بدست آورده است، نمیتواند زیر بار ادعای هاشمی برود. سویه دوم شکل دادن این رقابت، انتظار متفاوتی است که این دو برای نقش آفرینی سیاسی و نیز مدیریت کشور برای خود قائلند.
هاشمی میخواهد در جایگاه فراتر قرار داشته باشد و روحانی نیز نمیخواهد در جایگاهی فروتر از هاشمی بهلحاظ سیاسی و مدیریتی قرار بگیرد و این مسئله را تحقیر خود میداند. بنابراین انتخابات خبرگان که با نامزدی هر دو از حوزه انتخابیه تهران توأم است، ظرف رقابت این دو برای تعیین تکلیف کردن اجتماعی و سیاسی این دو مسئله است که در آینده روابط آنها بعد از انتخابات نیز موثر خواهد بود
فضای بعد از انتخابات 92، فضای «بازگشت به جامعه» هاشمی بعد از یک دوره «طرد اجتماعی» بیست ساله او از سال 1372 تا سال 1392 است که دوم خرداد 76 و سوم تیر 84 و نیز 22 خرداد 88 از نقاط پیک این طرد شدگیاند.
بنابراین هاشمی فصلی تازهای در سیاست ورزی را از مقطع خرداد 92 آغاز کرده است. در این فضای جدید، هاشمی از نظر اجتماعی با تعلیق شدن ظرفیتهای منفیاش تحت تأثیر ظرفیتهای منفی بالاتر احمدینژاد، نوعی بازسازی اجتماعی پیدا کرده است و از نظر سیاسی نیز دولتی اداره امور را به عهده دارد که حداقل هاشمی فکر میکند او، آن را بر سر کار آورده است و از نظر جهتگیری برای اداره کشور نیز جهتگیریهای او را تعقیب میکند. بنابراین طبیعی است که هاشمی بخواهد خود را دایر مدار تحولات انتخابات هفتم اسفند یعنی بعد از دو نیم سال از انتخابات ریاست جمهوری 92، بداند.
ویژگی شخصیتی «خودمرکزگرای» هاشمی نیز انتظار این نوع نقش آفرینی هاشمی را تأیید و تقویت میکند. روندهایی که وی در سیاستورزی خود از سال 92 به این سو در پیش گرفته است نیز مؤید همین مسئله است که هاشمی خود را محور اساسی شکل دادن به تحولات انتخاباتی هفتم اسفند چه در سطح خبرگان و چه در سطح مجلس در نظر گرفته است.
واقعیتهای سیاسی و اجتماعی مثل در حاشیه قرار گرفتن جریان اصلاحات نسبت به هاشمی و دولت روحانی سبب شده است که آنها برای شکل دادن به نقطه اصلی نزاع سیاسی، موضوعیت خود را از دست بدهند و میدان را برای هاشمی باز بگذارند. همچنین نوع کنشهای تقابلی هاشمی با جریان اصولگرا و با برخی نهادهای حاکمیتی مثل شورای نگهبان و صداوسیما و... فضایی بوجود آورده است که در عمده مسایل کشور، یک طرف ادعای اصلی، هاشمی باشد.
هاشمی اکنون محور یکی از دو فهرست اصلی در انتخابات است که در انتخابات خبرگان این مسئله تشدید شده است تا جائیکه کل فهرست به نام «فهرست هاشمی» جا اُفتاده و تثبیت شده است. در قطب مقابل غیرهاشمیها قرار دارند که به دو شکل در برابر هاشمی صفبندی کردهاند.
یکی صف مخالفان اوست که خصلت ضدهاشمی در اکثر آنها برجسته است و ترکیبی از همه مجموعههای اصولگرا را شامل میشوند به طوری که جامعه مدرسین به عنوان مجموعه اصلی معرفی کننده خبرگان، وی را از فهرست معرفی شده خود برای تهران کنار گذاشت و غالب بودن فضای ضدهاشمی در پایگاه اجتماعی اصولگرایان سبب شده تا در جامعه روحانیت نیز کسی حاضر به پذیرش مسئولیت قرار دادن وی در فهرست تهران آنها نباشد.
بخش دوم و ضعیفتر رقابت با هاشمی را روحانی رئیسجمهور شکل میدهد. بخشی از این رقابت محصول تلقیهای متفاوتی است که این دو، از پیروزی انتخابات در سال 92 دارند. هاشمی نقش خود را در پیروزی روحانی نقش درجه اول و بیش از خود روحانی و دیگران میداند که در آخرین اظهارات او که گفته است با حمایت او روحانی از 3 درصد به بالای 50 درصد رسیده است، بازتاب مهمی داشت.
به طور طبیعی روحانی هم بنا به خصلت شخصیتیاش و هم بنا به جایگاهش به عنوان رئیسجمهور و نیز موفقیتی که او فکر میکند که در مسئله هستهای با برجام بدست آورده است، نمیتواند زیر بار ادعای هاشمی برود. سویه دوم شکل دادن این رقابت، انتظار متفاوتی است که این دو برای نقش آفرینی سیاسی و نیز مدیریت کشور برای خود قائلند.
هاشمی میخواهد در جایگاه فراتر قرار داشته باشد و روحانی نیز نمیخواهد در جایگاهی فروتر از هاشمی بهلحاظ سیاسی و مدیریتی قرار بگیرد و این مسئله را تحقیر خود میداند. بنابراین انتخابات خبرگان که با نامزدی هر دو از حوزه انتخابیه تهران توأم است، ظرف رقابت این دو برای تعیین تکلیف کردن اجتماعی و سیاسی این دو مسئله است که در آینده روابط آنها بعد از انتخابات نیز موثر خواهد بود