به گزارش مشرق، از آن روز که پسرک جوان از تیم ملی خط خورد و با همه احساسش گریه کرد تا زمانی که باز هم گریست اما این بار از خوشحالی به دلیل قهرمانی در ایران، سالها میگذرد. عبدالله ویسی در تمام این مدت انگار میکوشید تا علم جمع کند، او جزو آن مربیانی بود که از کیروش حمایت میکرد و از روی تمریناتش نُت بر میداشت و اتفاقا استقلال خوزستانش را درست مثل تیم ملی ایران آرایش میداد تا اول گل نخورد و بعد سر بزنگاه گل بزند.
الگو برداری از کیروش
این همان اتهامی بود که منتقدین به کیروش و سیستم تدافعی قبلیاش میزدند اما ویسی به جای آنکه اسیر دعوای صنفی و شغلی مربی داخلی و خارجی بر سر نشستن روی نیمکت شود در تمام این مدت فقط کوشید تا الگو بگیرد از کیروش، از گواردیولا، از لستر و از هرکسی یا تیمی که می توانست کمترین ذرهای به تیمش کمک کند.
ویسی و شبیه سازی هایش به گواردیولا و لستر
ویسی در تمام طول فصل تردید منتقدان و هواداران فوتبال را به همراه خود داشت، اما هرگز پا پس نکشید و حتی پس از قهرمانی در نیم فصل هم که باورش نکردند همچنان تیم را بالا کشید تا در روزهای آخر کاری کند که همه به او احترام بگذارند. اگرچه ویسی دست روی سرش گذاشت و به همه احترام گذاشت و دور افتخار زد اما او به سان همان متولی بود که حرمت امامزاده را نگه میدارد.
ویسی احترام خرید و سر در گریبان خود راهش را طی کرد. او مظلوم بود، بازیکنانش هم همینطور که حتی در روزی که مدعی ترین مدعیان برای قهرمانی بود هم صدا و سیما بازی این تیم را نه در شبکه سه و نه در شبکه ورزش پخش نکرد تا هیچکس اسم بازیکنانش را هم نشناسد.
ویسی قهرمانی را نه امروز که از همان روز که از تیم ملی خط خورد استارت زده بود، از زمانی که تمرینات کیروش را نت برداری می کرد و حتی در روزهایی که خودش را با گواردیولا شبیه سازی میکرد و تیمش را با لستر.
ویسی میتواند الگویی برون گرا باشد در میان برخی مربیان که تنها کاری که بلدند تحت فشار گذاشتن هیات مدیره و مدیر برای جذب بهترین بازیکنان ایران است و البته غرولند کردن بابت از دست دادن حتی یک بازیکن!
تا قبل از ویسی مدیران تیمها را قهرمان میکردند
ویسی باب جدیدی را با این قهرمانی باز کرد. او نشان داد که راه قهرمانی فقط جذب ملی پوشان نیست، بلکه ساختن تیم است و نشان دادن لیاقت. در واقع باید گفت تا قبل از ویسی و قهرمانی اش این مدیران باشگاه ها بودند که به جای مربی قهرمان می شدند، آنها بودند که با جذب بازیکنان برتر ملی و خارجی تیمشان را قهرمان میکردند و مربیان عملا کار خاصی نمیکردند اما با قهرمانی ویسی - و البته نایب قهرمانی برانکو – تاثیر مربی در قهرمانیها از قبل بیشتر به چشم آمد.
ویسی و برانکو تیم های ضعیف و متوسطی را به اوج رساندند و این کاری بود که نه پروین، نه دایی، نه قلعه نویی، نه مظلومی و نه هیچ مربی قهرمان شده دیگری به این شکل انجام نداده بود و حتی فولاد خوزستان هم در قهرمانیهایش بازیکنان ملی پوش بیشتری داشت چه در زمان فرانچیچ که میگفتند برانکو مربی تیم ملی وقت بیهوده این بازیکنان را از فولاد دعوت میکند و چه در زمان فرکی .
جنتلمن ها هم قهرمان میشوند
نکته مهم دیگر که پیش از ویسی، فرکی و جلالی هم آن را ثبت کرده بودند و ویسی هم آن را محکم کرد، ادب و متانت بود. ویسی نشان داد که با ادب و متانت هم میتوان قهرمان شد و برای قهرمانی نیازی به سر داوران را خوردن و بازی غیر ورزشی کردن نیست.
الگو برداری از کیروش
این همان اتهامی بود که منتقدین به کیروش و سیستم تدافعی قبلیاش میزدند اما ویسی به جای آنکه اسیر دعوای صنفی و شغلی مربی داخلی و خارجی بر سر نشستن روی نیمکت شود در تمام این مدت فقط کوشید تا الگو بگیرد از کیروش، از گواردیولا، از لستر و از هرکسی یا تیمی که می توانست کمترین ذرهای به تیمش کمک کند.
ویسی و شبیه سازی هایش به گواردیولا و لستر
ویسی در تمام طول فصل تردید منتقدان و هواداران فوتبال را به همراه خود داشت، اما هرگز پا پس نکشید و حتی پس از قهرمانی در نیم فصل هم که باورش نکردند همچنان تیم را بالا کشید تا در روزهای آخر کاری کند که همه به او احترام بگذارند. اگرچه ویسی دست روی سرش گذاشت و به همه احترام گذاشت و دور افتخار زد اما او به سان همان متولی بود که حرمت امامزاده را نگه میدارد.
ویسی احترام خرید و سر در گریبان خود راهش را طی کرد. او مظلوم بود، بازیکنانش هم همینطور که حتی در روزی که مدعی ترین مدعیان برای قهرمانی بود هم صدا و سیما بازی این تیم را نه در شبکه سه و نه در شبکه ورزش پخش نکرد تا هیچکس اسم بازیکنانش را هم نشناسد.
ویسی قهرمانی را نه امروز که از همان روز که از تیم ملی خط خورد استارت زده بود، از زمانی که تمرینات کیروش را نت برداری می کرد و حتی در روزهایی که خودش را با گواردیولا شبیه سازی میکرد و تیمش را با لستر.
ویسی میتواند الگویی برون گرا باشد در میان برخی مربیان که تنها کاری که بلدند تحت فشار گذاشتن هیات مدیره و مدیر برای جذب بهترین بازیکنان ایران است و البته غرولند کردن بابت از دست دادن حتی یک بازیکن!
تا قبل از ویسی مدیران تیمها را قهرمان میکردند
ویسی باب جدیدی را با این قهرمانی باز کرد. او نشان داد که راه قهرمانی فقط جذب ملی پوشان نیست، بلکه ساختن تیم است و نشان دادن لیاقت. در واقع باید گفت تا قبل از ویسی و قهرمانی اش این مدیران باشگاه ها بودند که به جای مربی قهرمان می شدند، آنها بودند که با جذب بازیکنان برتر ملی و خارجی تیمشان را قهرمان میکردند و مربیان عملا کار خاصی نمیکردند اما با قهرمانی ویسی - و البته نایب قهرمانی برانکو – تاثیر مربی در قهرمانیها از قبل بیشتر به چشم آمد.
ویسی و برانکو تیم های ضعیف و متوسطی را به اوج رساندند و این کاری بود که نه پروین، نه دایی، نه قلعه نویی، نه مظلومی و نه هیچ مربی قهرمان شده دیگری به این شکل انجام نداده بود و حتی فولاد خوزستان هم در قهرمانیهایش بازیکنان ملی پوش بیشتری داشت چه در زمان فرانچیچ که میگفتند برانکو مربی تیم ملی وقت بیهوده این بازیکنان را از فولاد دعوت میکند و چه در زمان فرکی .
جنتلمن ها هم قهرمان میشوند
نکته مهم دیگر که پیش از ویسی، فرکی و جلالی هم آن را ثبت کرده بودند و ویسی هم آن را محکم کرد، ادب و متانت بود. ویسی نشان داد که با ادب و متانت هم میتوان قهرمان شد و برای قهرمانی نیازی به سر داوران را خوردن و بازی غیر ورزشی کردن نیست.