به گزارش مشرق، ایجاد عمدی درد و رنج همانند بی بند و باری کنترل نشده، به عنوان بربریت شناخته می شود؛ اما بر اساس اظهارات دونالد ترامپ، این بربریت باید به سیاست ایالات متحده تبدیل شود. او مشخصا به دنبال ایجاد «جهنمی بسیار بدتر از غرق مصنوعی [1]» است.
مسلما، بربریت دقیقا همان چیزی است که تروریسم را به پدیده ای ناپسند تبدیل کرده است و بی تردید باید گفت که بربریت و تروریسم هر دو، کارشان را از راه تولید درد، خشم و تشدید خصومت انجام می دهند.
در عین حال، یک تفاوت روشن بین ترامپ و تروریست های داعش وجود دارد؛ داعش یک استراتژی مشخص برای ایجاد تشنج دارد اما ترامپ تنها تصور می کند که انتخاب کلمات خشن و درشت، می تواند حقانیت و صحت گفتارش را اثبات کند و حتی اگر هیچ منطق و خردی در کلامش نباشد کلمات خاص می توانند اظهاراتش را زیبا جلوه دهند. استدلال او ساده است: دشمن ما بی رحم است بنابر این ما باید بی رحم تر باشیم.
اولین چیزی که باید درباره منطق بدانیم این است که تبعیت مطلق از طرف مخالف منطقی نیست. این اظهار نظر دقیقا معادل این است که بگوییم دشمن ما خبیث است پس ما نیز باید خبیث تر باشیم.
با این حال به نظر می رسد این همگرایی در بی رحمی، یک اصل قانع کننده در وحشی گری باشد و به همین ترتیب قربانیان یک هیجان ذهنی که افکارشان تا این حد تحت تاثیر قرار گرفته نیز می توانند چنین اصولی را بپذیرند. بنابر این ترامپ با سرخوشی از این اصول دفاع می کند و در عین حال از حمایت های کاملی که توسط مخاطبان از این اصول غلط صورت می گیرد لذت می برد.
در سال های اخیر، یکی از مسائلی که می تواند در نتایج انتخابات ایالات متحده تاثیرگذار باشد مساله «شکنجه» زندانیان است اما هنوز ناهنجاری های شناختی در آمریکا عامل اصلی تعیین کننده در این زمینه است. برای توضیح درباره این ناهنجاری شناختی باید مثالی درباره کشورهای هند و چین زده شود. یک آمار خیره کننده در این کشورها وجود دارد که می گوید 74 درصد از مردم معتقدند «شکنجه برای دریافت اطلاعاتی که مرتبط با حفاظت از مردم باشد ضروری و قابل پذیرش است». در سطح جهانی افرادی که چنین نظری را دارند در هر کشور به طور متوسط 36 درصد از مردم را تشکیل می دهند. اما تفاوت در منطق اینجا خودش را نشان می دهد که 73 درصد از مردم هند و 88 درصد از مردم چین تاکید کرده اند که «باید قوانین واضح و شفافی علیه شکنجه وجود داشته باشد چرا که شکنجه کاری غیر اخلاقی است». بنابر این حتی مردمی که در جهان بیشترین حمایت را از شکنجه می کنند با حفظ میانه روی، مخالف به کارگیری بی حد و اندازه شکنجه هستند و یا حداقل نسبت به آن رای ممتنع می دهند. بر همین اساس این مردم از کسانی که دارای اختلالات شدید شناختی هستند متمایز می شوند چرا که از نظر آن ها یک پدیده اگر غیر اخلاقی باشد تنها در صورتی می تواند به طور رسمی مشروع و مورد پذیرش شود که قوانین بسیار شدید و محکمی نحوه به کارگیری آن را کنترل نماید. با این همه از نظر مردم این کشورها، شکنجه همواره عملی غیر اخلاقی است.
مطالعات انجام شده نشان می دهد در ایالات متحده، آن هایی که معتقدند گاهی شکنجه می تواند قابل پذیرش باشد، یک اقلیت 45 درصدی هستند، و 77 درصد از مردم فکر می کنند که «وجود قوانین واضح علیه شکنجه ضروری است چرا که استفاده از شکنجه غیر اخلاقی است». با این حال، علیرغم پرسش هایی که در نظرسنجی از مردم آمریکا صورت گرفته، اگر نگوییم یک از هم گسیختگی یا یک هیجان شدید زودگذر، اما احتمالا یک ناهنجاری شناختی وجود دارد که این آمار و ارقام مذکور را به چالش می کشد.
استراتژی گروه تروریستی داعش یک وحشی گری است و اگر سیاست ایالات متحده بخواهد وحشیانه تر از این شود بیش از پیش نقش خود را در استراتژی گروه داعش پر رنگ کرده و با توجه به این که تا کنون کمترین آسیب فیزیکی را از گروه داعش متحمل گردیده، آمریکا احتمالا این سیاست را تا جایی پیش می برد که روش زندگی شهروندانش و یا حتی موجودیت خود را به خطر اندازد.
با این وجود، هویت ملی که شایسته بیشترین حفاظت است توسط ترامپ و طرفدارانش کاملا نادیده گرفته می شود. این خیال بافی ها که «بهتر است وحشیانه زندگی کنیم تا این که به خاطر پایبندی به قیود انسانی مورد تهدید واقع شویم» کم کم جامعه آمریکا را در برابر کوچک ترین تشنج های اجتماعی هم آسیب پذیر می کند. شبکه MSNBC مصاحبه ای را با یکی از حامیان میانسال دونالد ترامپ در کارولینای جنوبی انجام داده است. او می گفت «ما به کسی نیاز داریم که بتواند کشور را رهبری کند چرا که مردم تا حد مرگ ترسیده اند. الان فقط زمان مطرح است، هر لحظه ممکن است تروریست ها بیایند و در یک قتل عام دسته جمعی سر مسیحیان را از تنشان جدا کنند».
هوچی ها و عوام فریب هایی که این حمله عصبی را در جامعه گسترش داده اند در گناه ایجاد «بدترین هویت برای آمریکایی ها در طول تاریخ» شریک هستند. مراقب باشید که با میزان و مقیاس متاثر از این تفکرات سفسطه انگیز، کسی یا ملتی را به شرارت متهم نکنید و تصور نکنید که ماهیت این گفتار، یک سیاست متفکرانه در دنیایی پر از آشوب و فساد است. چه از روی دیوانگی باشد یا عقلانیت، مسلما این ها تفکراتی شیطانی هستند. اگر در آینده این تفکرات تبدیل به سیاست شوند گسترش آن در هر مقیاسی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
متاسفانه در این زمینه، ریاست جمهوری آمریکا همواره یک ابزار منحصر به فرد بوده است و این هراس و وحشت، پیشتر در دوران ریاست جمهوری جرج بوش نیز تجربه شده بود. برخی از دونالد ترامپ انتظار دارند که پیش از رقابت مستقیم با نامزد حزب دموکرات، از برخی صحبت های عجیبش که موجب تبلیغات توجه برانگیز رسانه ها شده، عقب نشینی کند. اما حتی اگر او همه مواضع امروزش را انکار کند باز هم تا امروز اقدامات بسیار بزرگی را در جهت عادی سازی مساله «طرفداری از شکنجه» انجام داده و این بیماری مسری رها شده در جامعه آمریکا، به آسانی قابل کنترل و درمان نیست.
رسانه ها و حزب دموکرات، به شدت نسبت به طرفداران شکنجه در حزب جمهوری خواه واکنش نشان داده اند و چنان گیج و پریشان شده اند که گویی از خودشان می پرسند چطور ممکن است مردم ایالات متحده آمریکا در قرن بیست و یکم، خریدار چنین اظهارات شرورانه ای باشند. پاسخ این است که ترس، نفرت و اعتماد ساده لوحانه به عقلانیت در دولت، سه عامل اصلی این توهم جنگ علیه ترور است. توهم مرض گونه ای که ترامپ بیش از هر فرد دیگری تا امروز توانسته آن را گسترش دهد.
تاکنون در تاریخ آمریکا، هیچ دولتی نتوانسته به خاطر میانه روی و یا عقلانیت مورد اعتماد باشد. علاوه بر آن، با توجه به بزرگترین عملکرد بخش ها و پیمانکاران دولتی که کمترین حس مسئولیت را نسبت به وظایفشان دارند، بحث بر سر این است که هرچه دولت بزرگتر باشد، بدتر نیز می شود. پیش از تبلیغات اخیر جمهوریخواهان، هیچ گاه این حقایق با این روشنی و وضوح آشکار نشده بودند. با این حال برجسته ترین موضع گیری های مشابه جمهوری خواهان، از سوی پیمانکاران و بخش های بزرگ دولتی بوده که به دنبال ایجاد سیستم نظارتی گسترده تر، ایجاد نزاع و کشمکش های بیشتر در نقاط مختلف دنیا و مشروعیت بخشی به روش های مختلف شکنجه هستند.
از برنامه های تلویزیونی گرفته تا انتخابات ریاست جمهوری، تنها روح زمان است که می تواند واقعیت ها را مشخص کند و زمانی که واقعیت ها روشن شوند قبول خواهید کرد که این تنها یک توهم گرایی بوده است. مطمئن باشید این کباب لذیذی که دونالد ترامپ امروز وعده اش را به شما می دهد در آینده ممکن است از گوشت بدن خود شما تهیه شود.
نویسنده: دکترSimon Floth
مترجم: هاشمی معین
منبع: http://www.counterpunch.org/2016/05/12/trumping-up-torture/
دکتر Simon Floth یک فیلسوف تحلیلی استرالیایی است که فعالت آکادمیک او مربوط به ارائه مباحث در زمینه متافیزیک و منطق در دانشگاه نیوانگلند (University of New England) می شود. از سال 2004 تا کنون سایت های مختلفی مقالات سیاسی او را منتشر کرده اند.
پی نوشت ها:
[1] نوعی شکنجه که در آن حوله ای را بر روی صورت قربانی می گذارند و بر روی آن آب می ریزند. به این ترتیب فرد مورد نظر تا مرز خفگی پیش می رود.