باخت به آرژانتین در بازی اول همه حساب و کتابها را بهم ریخت. ما می خواستیم دور مقدماتی تیم اول یا دوم شویم تا دور دوم به تیم آسان تری بخوریم تاایتالیا که بدون باخت به فینال رسیده بود. اما باخت به آرژانتین کار را خراب کرد. مقابل لهستان هم خوب کار کردیم ، اگر می بردیم، شرایط بازی ما مقابل روسیه خیلی فرق میکرد و حتی می توانستیم تیم اول گروهمان شویم. اما بازی اول ما را بهم ریخت. دقیقا مثل جام جهانی 2015 ژاپن که همین اتفاق برای ما افتاد و تیم ما بد شروع کرد و متلاشی شد.در ریو هم همان اتفاق تکرار شد. ارژانتین خیلی خوب کار کرد.ما فکر می کردیم بد کار کردیم اما ارزانتین خیلی خوب بود و حتی تیم های بزرگی را شکست داد هم در لیگ جهانی و هم المپیک که در نهایت اول یا دوم گروه ما در دور مقدماتی شد و البته اگر ما کمی هم شانس می آوردیم و تیمی به جز ایتالیا دور دوم مقابل ما قرار می گرفت،مثلا کانادا یا یک تیم ضعیف تر شاید به جمع چهار تیم می رفتیم. اما نشد دیگر زورمان به ایتالیا نرسید.
*خیلی ها قبل از بازی با ایتالیا معتقد بودند ایران به ایتالیا بخورد بهتر است و امکان صعودش هست.اتفاقا لوزانو هم می گفت بازی با ایتالیا بهتر است. بازی با روسیه خیلی تمایلی به برد نداشت. چرا که معتقد بود بازی با ایتالیا بهتر است. خیلی ها هم می گفتند، چرا که قبلا ایتالیا را برده بودیم. اما این ایتالیا ، ایتالیای قبلی نبود، کلی تغییرات بزرگ در آن به وجود امده است. تیمی که شکست آن سخت است ودر دو سال گذشته به کمتر تیمی باخته است. به هر حال حریف ما ایتالیا شد و ست اول هم خوب کار کردیم اگر می بردیم واقعا شرایط مسابقه فرق می کرد. تیمی که مسابقه هایش را 3-1 و 3- صفر برده بود اگر ست اول را می باخت قطعا کمی دستشان می لرزید . اما ست اول با بدشانسی یا بازی خوب انها باختیم و ست دوم هم تقریبا تا نیمه خوب کار کردیم اما بعد باختیم.
*قضیه درگیری بچه ها دربازی با لهستان با کورک و کوبیاک چی بود؟اتفاقا فردای مسابقه وقتی بازیکنان برزیلی وآرژانتین دررستوران همدگیر را دیدیم که پرسیدند چی شد و با هم صحبت کردیم.انها هم می گفتند ؛ کورک و کوبیاک رفتار درستی نمی کنند.همه از دست انها شاکی هستند. چرا که در بازی کری می خوانند، فحش می دهند.کری خوانی پیش می آید معمولا. اما حرکت آنها بعداز بازی مثل بنزینی بود که روی اتش ریختند و بچه ها را عصبی تر کرد و ان اتفاق افتاد. سیستم بازی این دو نفر همین جوری هست.مخصوصا کوبیاک. مثل بازیکن ایتالیایی که به لیگ ایران امده بود و در دنیا به جنجال سازی شهرت دارد.
*برایت جالب نبود که الگوی پسر داور ایتالیایی هستی؟
من
او را ندیدم سر بازی به شاهمیری گفته بود من لباس سید را برای پسرم می
خواهم که من هم دادم به آقای شاهمیری. اصلا نمی دانستم بابت چی؟ در رسانه
ها خواندم قضیه الگو را. خیلی پیش امده که طرفدارانی غیر از ایرانی هستند و
حتی پیام می دهند. این مساله خیلی جالب است. حس خوبی دارم از این مساله.
وقتی پیغام از طرف داور ایتالیای باشد. ان هم ایتالیایی که کلی بازیکن درجه
یک دنیا را دارد. حس خوبی است. پیراهنم را بدون امضا دادم.
*این نشان می دهد سید دیگر یک سوپر استار جهانی شده؟
همه
بازیکنان ما بین المللی شده اند. چند تا از بازیکنان ما را همه بازیکنان
دنیا می شناسند. حتی در این مسابقات باشگاه های آسیایی با بچه ها عکس
یادگاری می گیرند. این یعنی بچه های ما بازیکنان بزرگی در دنیا هستند.
بازیکنانی که در مارکت بهترین های دنیا قرار گرفته اند. تا حدی که وقتی
مردم در تلویزیون می بینند می شناسند آنها را و جای خوشحالی دارد.
• حالا رسیدید به جایی که قبلا شما دوست داشتید با بازیکنان بزرگ عکس بگیرید.
من
هیچ وقت دوست نداشته ام. من در این مسائل کمی غد هستم . خیلی دوست دارم.
درالمپیک ورزشکارانی مثل نادال،جوکوویچ یا سرنا ویلیامز را دیدم دوست داشتم
بروم عکس بگیرم اما واقعا خجالت می کشیدیم. عکس جوکویچ را هم لوزانو رفت
به او گفت و عکس دسته جمعی گرفتیم.
*ستاره بودن باعث می شود بیشتر کارکنی؟
خیلی سخت است که همیشه ستاره بمانی. باید تلاش صد درصدی کنی .من خودم
ایده ام این است تا وقتی والیبال بازی می کنم به ویژه در تیم ملی بازی می
کنم می خواهم مثمر ثمر باشم. روزی ببینم نمی توانم و بدنم افت کرده باشم به
هیچ وجه ادامه نمی دهم. شاید بعضی وقتها حالا خوب نبوده ام و روزم
نبوده اما افت دائمی را دوست ندارم. دوست ندارم به جای صد درصد توان با 60
یا 70 درصد توان کار کنم. می خواهم همیشه در اوج باشم و برایش تلاش می
کنم.
*فعلا تمرکزم رو ی لیگ است ،خیلی هم برایم مهم است. هیچ تصمیمی
برای تیم ملی نگرفته ام. خیلی تیم بانک سرمایه را دوست دارم تا حدی که وقتی
با همه خستگی هم می آیی و در جوش قرار می گیری احساس خستگی نمی کنی. حالا
هم با اینکه بعداز المپیک امده ایم به رقابتهای قهرمانی باشگاه های آسیا
اما بعد از ورود مسابقه دادیم. حس خوبی در این تیم هست که انگیزه دارم تا
تیم قهرمان لیگ شود.
این مسائل همیشه هست. فوتبال ما زمان دایی سال 1998 که به جام جهانی رفت به اوجش رسیده بود . من احساس می کنم که تیم دوسال پیش ما شرایطی تقریبا شبیه تیم 98 دایی و دوستانش داشت ، اگر یادیتان باشد دو، سه سال بعداز آن حرفهای ضد و نقیض و شایعه درست شد.خراب کردند یک بازیکن و... وقتی یک تیم یا یک بازیکن یا فردی مشهور می شود، به طور قطع تعدادی هم منتقد و حتی دشمن پیدا می کند و منتظر تا کوچکترین اتفاقی بیفتد و یک بت از او بسازند ووارد حاشیه اش کنند. خدا را شکر والیبال کمتر دم به تله این افراد داده است. نه اینکه نداده نه کمتر بوده. به هر حال اتفاقاتی می افتد و ما هم انسان هستیم و حتی ممکن است اشتباه هم بکنیم. ولی یکسری هستند که دنبال مسائلی می گردند تا تیم را بکوبند و خراب کنند. مثل فوتبالی که هنوز که هنوز است نتوانسته است توانایی که دارد را نشان دهد. با اینکه از نظر بازیکن به مراتب بهتر از تیم 98 باشند اما حاشیه ها نمی گذارد این تیم پا بگیرد. هر روز یک اتفاق و یک حاشیه ، یک خبرنگار یا یک تلویزیون بحثی پیش می آورد و قطعا ذهن ورزشکار را بهم می ریزد و یکدل و یک رنگی تیم را می گیرد. وگرنه حالا آن قدر بازیکن خوب در فوتبال داریم که آن دوران نداشتیم. ولی آن موقع همه با هم در راستای تیم تلاش می کردند و حالا کار طوری شده که حتی مربی به بزرگی کی روش هم نمی تواند آنها را جمع کند و در یک هدف قرار دهد. حالا والیبال ما یک جورایی به همان مسائل دچار شده و حرفهایی می زنند . خیلی ها منطقی و خیلی ها هم غیر منطقی. بالاخره هر تیمی ضعف دارد و همه ما ادم های کاملی نیستیم. یکی از نظر اخلاقی ضعف دارد و یکی از نظر فنی. ولی وقتی این ضعف حربه ای برای خراب کردن آن فرد باشد درست نیست اما اگر برای بهتر شدن تیم باشد درست است و می پذیریم. من تا به حال درباره منتقدان یا حاشیه سازان یادم نمی آید حرفی زده باشم ،من مطمئنم وقتی قرار باشد به عنوان یک پیشکسوت یا کارشناس در برنامه تلویزیونی حاضر شوم، هیچ وقت، هیچ وقت هیچ وقت کاری نمی کنم که یک بازیکن باشنیدن حرفهای من در بازی بعدی اش تاثیر بگذارد. آن انتقادی که به ناحق است. انهایی که صحبت می کنند کمی آرام تر و فنی تر صحبت کنند خیلی بهتر است تا اینکه بازیکن، سرپرست یا مربی را بکوبند . این موج در والیبال راه افتاده ولی ما صحبتی نکرده ایم و فقط روی کار خودمان تمرکز کرده ایم. خوب یا بد والیبال تا اینجا امده است. هر چند مدال جهانی ندارد ولی حداقل این است که می دانیم والیبال ما کجا بوده و حالا به کجا رسیده است. می دانیم که شاید چند سال پیش ، یک ست از ایتالیا گرفتن خیلی شاهکار بود. البته برد یک ست از کره و ژاپن بر می گردد به 15 سال پیش .اما سال 85 از ایتالیا ما یک ست گرفتیم با سرویس محمد کاظم و کلی خوشحال بودیم. بازیکن جوانی که تازه به تیم ملی رفته بود و در جام جهانی 6 تا 7 سرویس زد و همه خوشحال بودند. درست است که طرفدار این قدر زیاد نبود اما بچه ها کار کردند که حالا مردم این قدر به والیبال توجه می کنند. والیبال راه خیلی سختی را پشت سرگذاشت تا به اینجا برسد .انتظارات از والیبال خیلی زیاد شده است. شاید توقع درست باشد اما نه دیگر در این حد که ما توقع داشته باشیم در اولین تجربه المپیکی مدال هم بگیریم. تیمی مثل ایتالیا یا لهستانی که به جمع چهار تیم اول نرفت، صربستان که سهمیه نگرفت یا آلمان که نیامده بود یا کانادا و خیلی از تیم های دیگر که حذف می شوند، واقعا تیم های کوچکی نیستند. تیم های بزرگی هستند که سابقه والیبال و فیزیکشان به مراتب از ما بهتر است. آنها باید چه کار کنند؟ باید بازیکنانشان را دار بزنند. لهستان دوسال قبل قهرمان جهان شد و امسال در لیگ جهانی حذف شد و به جمع چهار تیم اول المپیک نرسید. به نظرمن سطح توقع مان را از والیبال یا هر رشته ای که پیشرفت کرده بالا ببریم. حالا والیبال ما در سطح یک دنیا بازی می کند ولی کار دارد و فاصله دارد و باید تقویت شود. مسئولان ، مردم و رسانه ها باید تیم را حمایت کنند نه اینکه فقط صرفا تا یک اتفاق خوب می افتد و مردم طرفدار می شوند ، بحث های حاشیه ای را مطرح کنند. حالا برای فروش روزنامه یا بیشتردیده شدن برنامه تلویزیونی حرفی را بزنند.
*یکی از انتقادات عدم حضور شما ، شهرام وسعید در مراسم رژه افتتاحیه المپیک بود. خیلی ها معتقد بودند شما با این کار به مردم و کشور بی احترامی کردید.
حالا در ایران همه این صحبت ها متاسفانه در فضای مجازی اتفاق می افتد. یکسری ها به نام قلی ها ، موج راه می اندازند و بقیه هم سن کمی دارند پی آن را می گیرند. مطمئنم آنهایی این حرفها را می زنند، در سن و سال 10 تا 15 سال هستند. حرفهایی که این قدر بزرگ می شود و حاشیه در فضای مجازی قضیه اش همان است. اما افتتاحیه المپیک یک مراسم قشنگ و باحالی است که همه دوست دارند بروند اما طولانی مدت است . یعنی 6 تا 7 ساعت وقت ورزشکاران را می گیرد در حالی فردا همه مسابقه دارند. دوم اینکه تیم ما دو سرپرست داشت ، یکی سرپرست کاروان و دیگری سرپرست تیم آقای خوش خبر که هیچکدام از انها ما را اجبار به رفتن در افتتاحیه نکردند. حتی آقای خوش خبر به سرپرست کاروان گفته بود 9 نفر از تیم ما برای رژه می رود گفته بودند ایراد ندارد. مردم که نه یکسری از افراد این مساله را بی احترامی به پرچم تلقی می کنند ، اول باید ببینند دلیلش چه بوده؟ اول باید بدانند دلیل المپیک و افتتاحیه چه بوده؟ ما المپیک را جنگ می دانیم. یا هر مسابقه دیگری را. انگار که دو تا ارتش جلوی هم صف کشیده اند و می خواهند با مسلسل همدیگر را بکشند. واقعا فضای ورزش به ویزه المپیک به این شکل نیست. فضایی کاملا دوستانه و تفریحی است. البته ما این جوری نبودیم اما ورزشکاران مطرح دنیا را می دیدیم ، همه با هم بگو و بخند،می رفتند و می آمدند،از پنج کشور سر یک میز می نشستند و عذا می خوردند. واقعا جنگ نیست. بی احترامی به پرچم و مردم این مسائل هم نیست. ما یکسری برای خودمان قانون وضع می کنیم و باید اجرا کنیم. برای کاروان ما در المپیک سرپرستان قانون وضع می کنند و برای کشور ما مجلس. برای تیم والیبال سرپرست و مربی تیم. مردم نباید درباره مسائل این چنینی تصمیم گیری یا قضاوت کنند.
*چی شد نرفتید؟
آقای خوش خبر به ما گفت رژه افتتاحیه می روید؟ ما گفتیم به سه دلیل نه. اول ؛ اجباری نبود.دوم ؛ به خستگی اش نمی ارزید ومن حوصله رفتن نداشتم. سوم ؛ لباس شهرام و سعید مشکل داشت. شلوار شهرام خیلی گشاد بود برایش و از پایش در می امد و لباس سعید هم آستین کت سعید هم خیلی بلند بود. اتفاقا یک عکسی از سعید در اینستا منتشر شده بود که دقیقا اندازه اش بود، اما قبل از عکس یکی از مسئولان کاروان دقیقا آستین را کاملا تا کرد زیر ،گفت عیبی ندارد پرچم می گیری دستت آستینت می کشد بالا اندازه می شود. حتی این شوخی را با سعید کرد. البته ناراحت هم بودیم. چرا که لباس آقای خوش خبر سایز فرهاد ظریف هم نبود. واقعا سایرفز فرهاد ظریف نبود. ما به او می گفتیم که بیاید ، می گفت لباسم کمی بزرگتر بود که تنم می رفت می امدم. اما وقتی پوشید دستش توی آستین کت نمی رفت. نمی دانم اشتباه سایز شده بود و... متوجه نشدیم. لباس خود من کاملا اندازه بود. از همه بچه ها اندازه تر بود. ما نرفتیم اما بی احترامی به پرچم و این حرفها ؟ اگر سرود ملی خوانده شود و پرچم را زمین بیندازی بی احترامی به پرچم می شود نه نرفتن به افتتاحیه. همان موقع دهکده شلوغ بود. همه می رفتند و می امدند. کاروان کانادا در یک برج بزرگ اقامت داشتند. مگر چند نفرشان رفتند افتتاحیه حدود 200 نفر انها در دهکده مانده بودند. شاید 50 درصد ورزشکاران در دهکده بودند و قطعا به خاطر اینکه فردای افتتاحیه مسابقه داشتند. نمی دانم این حرفها از کجا شکل گرفت .
*تو هم با ولاسکو ، هم کواچ و هم لوزانو کار کردی. در مقایسه با هم کدام برای تیم ما بهتر بود؟بهترین مربی برای تیم ما ولاسکو بود. چرا که در تیم ما تغییر به وجود اورد. تیم ما توانایی بازی در والیبال سطح یک دنیا را داشتیم بعضی جاها یک ست هم بازی می کردیم اما نمی توانستیم حفظ کنیم شرایط را. بازی در سطح یک دنیا و اعتماد به نفس را ولاسکو به ما داد. با سرمربیگری ولاسکو ، والیبال بزرگ شد. درست است که نتایجش مثل کواچ نبود. خیلی ضعیف تر نتایج دوران کواچ بود. اما او راه و روش، نظم و انضباط و در خدمت تیم بودن را به بچه ها یاد داد. کواچ و لوزانو هم قطعا زحمت خودشان را کشیدند. مربیان خوبی بودند. ما زمان کواچ بهترین نتایج تاریخ والیبال را گرفتیم. امیدوارم بشود اما شاید دوباره تکرار نشود. ان همه برد و افتخار برای والیبال در زمان کواچ رقم خورد. یادم می آید بازیهای اسیایی اینچئون 2014 ما انگار رفته بودیم تورنمنت در سطح محلات ،آن قدر راحت می بردیم. می رفتیم بازی را 3- صفر بردیم و می آمدیم. آن هم تازه بعداز بازیهای سنگین و پر فشار قهرمانی جهان 2014 لهستان. شرایط تیم به قدری خوب شده بود که می گفتیم برویم ژاپن را ببریم و بیایم. به جز فینال که به ژاپن یک ست دادیم ، بقیه بازیها را 3 - صفر بردیم. لوزانو هم تیم را خوب کنترل کردند و نتایجی را که فدراسیون می خواست را گرفت. سهمیه المپیک و صعود از دور مقدماتی هدف فدراسیون بود. هر چند در لیگ جهانی ان قدر که باید و شاید تیم نتیجه نگرفت. آن هم به خاطر تورنمنت سنگین انتخابی المپیک بود. انتظارمن از تیم لوزانو یک یا دو برد دیگر در المپیک بود.
*اگر ولاسکو یا مربی دیگری سر تیم در المپیک بود، نتایج بهتری می گرفت؟اگرها را می شود گفت. همیشه میشود گفت شاید من با پروازی که سقوط کرد ،می رفتم می مردم. اگرها همیشه هست. شاید اگر ولاسکو بود نمی رفتیم المپیک. مگر ولاسکو سال 2012 نبود که سهمیه نگرفتیم؟ همان ولاسکو که بود المپیک نرفتیم اما با لوزانو رفتیم.
*یعنی لوزانو از توانمندی بچه ها خوب استفاده کرد؟
بله.
لوزانو از مربیان خوب دنیاست. قطعا تمام تجربیاتش را بکار گرفت در
مسابقات. نتیجه هم همانی بود که فدراسیون می خواست. ما کف خواسته فدراسیون
را براورده کردیم. حالا اگر کسی بگوید اگر رزنده بود، اگر ولاسکو بودف شاید
می شد و شاید هم نمی شد.
*تو گفتی هنوز تصمیمی درباره تیم ملی نگرفته ای اما حرف از این است که سید و شهرام برای مدتی کنار بروند.
شاید
از خستگی این حرف را می زنم اما واقعا حالا مغزم نمی کشد در اردو باشم.
شاید واقعا بدنی بتوانم. حالا هم با پنج سال پیش فرقی نکرده ام ، نهایت
یکسری مصدومیت ها هست که همیشه هست، در 25 سالگی داشته ام و حالا هم دارم.
نمی توانم فشار ، استرس و حرف هایی که گه گاه زده می شود را تحمل کنم. خیلی
برایم سخت شده . مخصوصا در تورنمنت های آسیایی واقعا نمی توانم بازی کنم.
شاید در تورنمنت جهانی باشد ومن هم شرایط خوب داشته باشم و مربی آن زمان
بخواهد ،شاید در خدمت تیم ملیباشم . اما حالا به درجه ای رسیده ام که شاید
نتوانم سال آینده بازی کنم.
*انگار تیم ملی زده شده ای؟
والیبال
زده شده ام شدید. پوشیدن لباس تیم ملی مایه افتخار است و لذت دیگری دارد.
وقتی میروی در سالن 12 هزار نفری آزادی و جمعیتی زیاد تورا تشویق می کنند ،
به همه خستگی ها می ارزد. ولی باخت جلوی آن تماشاچی واقعا ادمها دیگر
برایم قابل تحمل نیست. یعنی وقتی بازی با ایتالیا را در تهران باختیم ،
موقعی که از سالن می خواستم بیرون بروم ، دوست داشتم زمین دهان باز کند ،
بروم در زمین. در رختکن دلم می خواست سرم را بکوبم به در و دیوار.باخت
برایم خیلی سخت است. به ویزه در سالن آزادی و جلوی مردم. مخصوصا باختی که
مردم فکر کنند واقعا مایه نگذاشته ایم. در صورتی که این طور مایه نگذاریم ،
اصلا نمی شود. یک تیم نمی گذارد کارهایی که باید انجام دهی . یا به قول
معروف ایتالیا در تهران ما را کرد توی قوطی.تیمی در قوطی گیر کند دیگر نمی
تواند بازی کند.تحمل این باخت ها و این همه فشار را ندارم. چه کسی می
تواند بگوید دوست ندارد در تیم ملی بازی کند؟ مطمئنا اگر همین الان به
بازیکنان قدیمی مثل محمد ترکاشوند، بگویند که دوست داری تیم ملی بازی کنی
شک نکنید می گویند دوست دارند. حتی بهنام محمودی بعضی مواقع به شوخی می
گوید اسپک ، دفاع هم به تو می زنم. اگردو، سه سالی تیم روی دور باخت باشد و
نبریم فکر کنم سکته کنم ،بمیرم.