به گزارش مشرق،بعد از چندین ماه تعلیق خانم دیلما روسف، از ریاست جمهوری برزیل، بالاخره پایان هفته قبل خبر برکنار وی منتشر شد. اخبار مربوط به استیضاح و برکناری دیلما روسف از قدرت، این روزها به مهم ترین موضوع در آمریکای لاتین تبدیل شده است.
واکنش مقامات و سران کشورهای ونزوئلا، بولیوی و اکوادور نسبت به برکناری روسف نشان دهنده خشم سوسیالیست های آمریکای مرکزی و جنوبی نسبت به تحولات جاری در برازیلیا است. به راستی در آمریکای لاتین چه می گذرد؟
آیا اقدام سنای برزیل در برکنار کردن دیلما روسف از قدرت و جایگزینی میشل تمر به عنوان رئیس جمهور، نماد تحولی طبیعی و فارغ از دخالت خارجی در این کشور محسوب می شود و یا پای کاخ سفید در میان است؟ دیگر این که استیضاح و برکناری دیلما روسف چه پیام هایی در بطن خود دارد؟
واقعیت امر این است که دموکرات ها و جمهوریخواهان ایالات متحده آمریکا بازی خطرناکی را در آمریکای لاتین آغاز کرده اند. در این بازی خطرناک، زنجیره سوسیالیستی ایجاد شده در آمریکای مرکزی و جنوبی از سوی واشنگتن هدف قرار داده شده است. در این خصوص میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا وحدت رویه وجود دارد.
به عبارت بهتر، کبوترها و بازهای آمریکا یک استراتژی واحد را در تقابل با چپگرایان آمریکای لاتین در دستور کار خود قرار داده اند. حذف سیاستمداران مخالف ایالات متحده آمریکا از راس معادلات سیاسی کشورهای آمریکای لاتین هدفی بود که در دوران ریاست جمهوری بوش پسر به صورتی صریح و علنی از سوی کاخ سفید دنبال می شد.
در دوران ریاست جمهوری بوش، این تقابل کاملا آشکار بود. وقوع کودتای ونزوئلا در سال 2002 میلادی برای برکناری هوگو چاوز رئیس جمهور فقید ونزوئلا از یک سو و تلاش وقیحانه واشنگتن برای جلوگیری از سرکار آمدن دولت های چپگرا در آمریکای لاتین موضوعی نبود که از دید تحلیلگران مسائل آمریکای مرکزی و جنوبی پنهان مانده باشد. با این حال در نهایت اراده شهروندان کشورهایی مانند بولیوی، اکوادور، شیلی، اروگوئه، برزیل و ونزوئلا و کوبا بر اراده سیاستمداران آمریکایی غلبه پیدا کرد.
هم اکنون باراک اوباما که در ابتدای رئیس جمهوری خود سعی می کرد با در پوشش تاکتیک لبخند وارد عرصه تقابل با چپگرایان آمریکای لاتین شود، در صدد است به هر نحو ممکن آمریکای لاتین را به دوران وابستگی مطلق به ایالات متحده آمریکا باز گرداند.
وجود دولت های سوسیالیست و مخالف آمریکا برای کاخ سفید که آمریکای لاتین را حیاط خلوت خود می داند به شدت گران تمام شده است. با این حال واشنگتن به این نتیجه رسیده است که دیگر با استناد به راهکارهای تقابلی آشکار نمی تواند زنجیره سوسیالیستی ایجاد شده در آمریکای لاتین را هدف قرار دهد.
از این رو واشنگتن سعی دارد با استناد به مهره های خود در کشورهای مذکور به اهداف شوم ترسیم شده در قاموس سیاست خارجی اش دست پیدا کند. پس از مذاکرات ایالات متحده آمریکا و کوبا بر سر عادی سازی روابط، این روند شدت گرفته است. این خود نشان می دهد آمریکا در عادی سازی روابط با کوبا نیز کمترین حسن نیتی به سود هاوانا نداشته است.
برزیل از جمله کشورهای با اهمیت برای ایالات متحده آمریکا در آمریکای لاتین محسوب می شود. کشوری ثروتمند که واشنگتن در صدد است همواره استیلای خود بر آن را حفظ کند. با این حال واشنگتن وجود افرادی مانند دیلما روسف را مانعی برای این استیلا و مداخله جوبی خود می بیند. در جریان افشای جاسوسی های ایالات متحده آمریکا در کشورهای مختلف دنیا، روسف از جمله رهبرانی بود که به صورتی علنی و صریح در برابر واشنگتن موضع گیری نمود.
بی دلیل نبود که واشنگتن از طریق عوامل خود در سنای برزیل، روسف و جایگاه وی را هدف قرار داد. به همین جهت برخی برکناری روسف از قدرت را با عبارت هایی همچون کودتای سفید، کودتای پارلمانی یا کودتای نرم، تعبیر می کنند. از جمله «استفن لندمن» نظر پرداز آمریکایی و منتقد سیاست های کاخ سفید، تحولات اخیر در برزیل را ناشی از کودتای آمریکا در این کشور دانسته و بر این باور است که واشنگتن در تلاش است تا استعمار خود را در آمریکای لاتین و مرکزی را احیا کند.
هم اکنون آمریکای لاتین در وضعیتی حساس و سرنوشت سازی قرار دارد. موضع گیری صریح کشورهایی مانند ونزوئلا، اکوادور و بولیوی در مقابل کودتای غیر مستقیم و نرم آمریکا در برزیل، نشان دهنده هشیاری سوسیالیست های آمریکای لاتین در مواجهه با تحولات موجود در این منطقه است.
این در حالیست که ایالات متحده آمریکا در صدد است فرمول به کار رفته در قبال روسف و کشور برزیل را در کشورهای سوسیالیستی دیگر نیز ادامه دهد؛ این نکته ای است که در موضع گیری مادورو رئیس جمهور ونزوئلا نیز به آن اشاره شده است.
به عبارتی کاخ سفید در پی شیوه های جدید نفوذ در آمریکای لاتین است که یکی از این شیوه ها خود را در قالب کودتای پارلمانی برزیل نشان داد. شیوه های دیگر می تواند فشار از طریق کارتل ها و شرکت های چندملیتی باشد.
در نهایت این که با توجه به موقعیت استراتژیک و منطقه ای آمریکای لاتین و تمرکز ویژه ای که دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا برای مقابله با چپگرایان این منطقه دارند، لازم است تحولات آمریکای مرکزی و جنوبی به صورتی دقیق و مستمر از سوی دستگاه سیاست خارجی کشورمان مورد رصد و تحلیل قرار گیرد، چرا که ایران و آمریکای لاتین تاریخ و تحولات مشابهی را در خصوص نفوذ و سیطره آمریکا پشت سر گذاشته اند.
بدیهی است که دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در این خصوص لازم است واکنشی به هنگام، فوری و تاثیرگذار اتخاذ کند. «استفن لندمن» دخالت جدید کاخ سفید در آمریکای لاتین را در چارچوب وسیع تری می بیند و معتقد است: جنگ آمریکا علیه کشورهای بریکس همچنان ادامه دارد که چین و روسیه اصلی ترین هدف این جنگ هستند زیرا این کشورها چالشی برای هژمونی آمریکا هستند و آمریکا در تلاش است تا از طریق انقلاب های رنگی یا جنگ نظام های این کشورها را تغییر دهد.
از نظر لندمن، این تلاش های آمریکا ممکن است موجبات یک جنگ جهانی دیگر را فراهم کند که با سلاح های بسیار پیشرفته امروز تصور آن برای همه ترسناک است.