به گزارش مشرق، محمد زعیمزاده طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
1-
در باب نسبت انتخابات و دموکراسی با المانهای تحقق کارآمدی یک سیستم
سیاسی در دنیا میتوان هم به مثالهایی اشاره کرد که مسائل واقعی کشور در
جای دیگری پیگیری میشود و انتخابات بیشتر یک نمایش و بالماسکهطور است
برای پایبند نشان دادن مردم به سیستم سیاسی و هم میتوان نمونههای معدودی
را دید که در پروسه انتخابات اصل منافع ملی و مسائل کشور و راهحلهای
رسیدن به آنها روشن است و رقابت انتخاباتی صرفا بر سر ایدههای افراد و
جریانهای مختلف سیاسی برای چگونگی رسیدن به آن پاسخ شکل میگیرد؛ تازه این
در کشورهایی است که دموکراسی یا نیمچه دموکراسیای در آنها وجود دارد. در
مدل اول عملا پروسه توسعه و پیشرفت یک پروسه از بالا به پایین و غیرمردمی
است که خیلی هم پایدار نمیماند و به نظر میرسد هر چقدر پروسه انتخابات و
شکل ساختیافتگی سیاسی یک جامعه نزدیک به مدل دوم باشد عملا به عقلانیت
نزدیکتر است لذا توسعه و پیشرفت جامعه در دسترستر است.
پروسه انتخابات معمولا در کشور ما به این شکل بوده که در آستانه انتخابات
همه کاندیداها سعی میکنند بای نحو کان در وهله اول به ضرب رسانه و سخنرانی
و هر چه در چنته دارند بر موج نارضایتی اجتماعی بیفزایند و سپس حداکثر
تلاش خود را بکنند تا بر موج انباشتگی نارضایتی از وضع موجود سوار شوند و
در یک پروسه تبلیغاتی سطحی 2 هفتهای و بعضا مبتذل و پوپولیستی راهی پاستور
شوند، آنگاه با بیبرنامگی و سوءمدیریت، انباشتگی سطحی از نارضایتی عمومی
را که در 2 هفته از آن بهره برده بودند در 4 یا 8 سال کاملا با دستان با
کفایت خود تهنشین و ماندگار کنند.
2- حالا شاید بتوان جدیتر به این سوال فکر کرد که چگونه میتوان از گذر
انتخابات راهی برای پاسخ به مطالبات واقعی و در دسترس مردم یعنی مسائلی از
جنس معضلات اقتصاد و مبارزه با فساد پیدا کرد؟ چگونه میتوان برای عرصه
انتخابات تصمیمسازی کرد؟
حالا که مسائل و مشکلات شفاف است و درباره آنها
اجماع هم وجود دارد پوپولیسم در فضای انتخابات حاکم نشود و در یک پروسه 2
هفتهای کسی نتواند نقش مار بکشد و با قطره
اشکی یا لنگه کفشی یا ماکت کلیدی قول هر روز یک گشایش را بدهد و رای
بیاورد؟ چگونه میتوان فضا را به نحوی تغییر داد که در آستانه انتخابات
کاندیداها برای کسب پیروزی و جلب رأی مردم به شکل غیرواقعی فضای موجود را
نقد کنند و به شکلی اغراقآمیزتر وعده و وعید بدهند و پس از پیروزی و
استقرار در جایگاه ریاست قوه مجریه، با ضعف، کاستی و بیبرنامگی از طرفی
سبب سرخوردگی مردم و هواداران و از سوی دیگر زمینهساز ادامه این سیکل
معیوب شوند؟ سوال این است که برای حل این مساله که رابطه مستقیمی با انباشت
ناکارآمدی در زمینه اقتصاد و مبارزه با فساد دارد چه باید کرد؟!
یکی از راهحلها این است که به جای انجام رقابت سطحی، غیرشفاف، پوپولار و
شعارمحور فردی، رقابت را به سطح یک جمع با ایده مشخص برای حل مسائل اصلی
ارتقا داد. اینکه برای تعیین تکلیف نسبت دولت با فساد و کارآمدی مشخص باشد؛
مثلا اینکه معاون اول، رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و... چه کسانی هستند
و سابقهشان در مواجهه با فساد اقتصادی چگونه است احتمالا میتواند شاخص
خوبی برای انتخاب مردم باشد.
3- شاید این بحث طرح شود در جامعهای که احزاب قدرتمند فراگیر و
برنامهمحور در جناحهای مختلف سیاسی ندارد، اساسا امکان رقابت تیمی و
برنامهمحور در سطح انتخابات ریاستجمهوری وجود ندارد!
در پاسخ میتوان گفت
در اینکه شکل گرفتن احزاب قدرتمند میتواند یکی از راهحلهای پاسخ به
چگونگی شکلگیری یک انتخابات برنامهمحور باشد شکی نیست اما میتوان
مثلهای نقض متعددی پیدا کرد که حتی در جوامعی که احزاب جدی در آن فعالیت
دارند هم بعضا شاهد انتخابات مبتذل هستیم، نمونه دمدست انتخابات ایالات
متحده آمریکاست.
در واقع تنها ایجاد ساختار، مشکل را حل نمیکند و مهمتر
از ایجاد ساختار جا انداختن فرهنگ رقابت تیمی و برنامهمحور است و پرسش این
است: حالا که ساختار حزبی در کشور ما خیلی شکل جدی ندارد تکلیف چیست؟ به
نظر میرسد دعوا بر سر تقدم فرهنگ رقابت تیمی یا شکلگیری احزاب پاسخگو مثل
دعوای مرغ و تخممرغ است که بلاموضوع است و حل نشدنش هم ثلمهای به عالم
وارد نمیکند.
اما نقد پسینی این نقد آن است که مردم اینگونه رقابت را نمیپذیرند، که در
پاسخ باید گفت اتفاقا واکنشهای مردمی نشان داده است شفافیت و مشخص بودن
صورت مساله برای مردم بسیار مقبولتر است تا ترجیح بین هندوانههای
دربستهای که تنها صدای طبلگونه شعارهای پرطمطراق اما بدون پشتوانه را
دارند.
برای مردم قاعدتا اعتماد به یک جمع با ایده مشخص و حرف معین راحتتر
است تا اعتماد به یک فرد بدون ایده و نظام فکری منظم! فلذا سوق پیدا کردن
رقابت انتخاباتی به سمت رقابتهای تیممحور میتواند به مطلوبیت بیشتر
انتخابهای مردم نیز کمک کند.