به گزارش مشرق، محمدرضا باهنر، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری در گفتگویی با
پرداختن به مسائل مختلفی از عدم حضور خود در انتخاباتهای جاری در کشور تا
تحلیل رفتارهای سیاسی برخی از سیاسیون سخن گفت.
با سلام و عرض تشکر بابت فرصتی که در اختیار ما قرار دادید؛ پیش از ورود به بحث اصلی مصاحبه، کمی از وضعیت کنونی منطقه خاورمیانه برای مخاطبان خبرگزاری «رسا» بگویید.
منطقه خاورمیانه در روزگار کنونی وضعیت متعادلی ندارد، امروز شاهد هستیم استکبار جهانی با استفاده از ضعف برخی از حُکام منطقه و به کارگیری عناصر تکفیری، جنگهای نیابتی را ایجاد و از این طریق به گسترش خشونت میپردازد.
اتفاقات امروز در خاورمیانه نیز ریشه در زمانی دارد که نطفه طالبان و القاعده در منطقه کاشته شد، نطفهای که برآمده از حمایت مالی آل سعود، آموزشهای نظامی آمریکا و بستری مانند پاکستان بود.
اصولا جریان تکفیر در منطقه خاورمیانه برای این ایجاد شد که جلوی پیشرفت انقلاب اسلامی ایران را بگیرد، زیرا پس از 14 قرن نوعی تفکر برآمده از اسلام واقعی در منطقه ایجاد شد؛ که بدون جنگ و نفوذ نظامی، به صدور اندیشه واقعی اسلام و از طریق امام خمینی(ره) میپرداخت. البته باید توجه داشت که پس از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی اثرات صدور انقلاب در منطقه با عنوان «بیداری اسلامی» ایجاد و یک به یک حکام خودکامه منطقهای را از بین برد.
آمریکا در ربع قرن ابتدایی قرن بیست و یکم با بهانه مبارزه با تروریسم عملا به اشغال و تجاوز به سرزمینهای اسلامی پرداخته است و خشونتهای امروزی در منطقه نیز علاوه بر اینکه قصد جلوگیری از نفوذ فکری ایران را دارد، به سیاستهای پنهان تروریستی آمریکا نیز ربط دارد. جنگهای نیابتی حال حاضر در خاورمیانه نیز برای جبران شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان شکل گرفته است.
اصولا باید توجه داشت با تمامی اتفاقاتی که در منطقه در حال رخ دادن است، جریان مقاومت نیز بسیار مقتدر عمل میکنند. اگر در گذشته تنها یک نیروی «بسیج ایرانی» وجود داشت، امروز بسیجیان سوری، عراقی و یمنی در منطقه حضور فعال دارند، در مقام مقایسه نیز این بسیجیان هیچ تفاوتی با اعضای مخلص بسیج داخلی ندارند و با تمام اخلاص و در ذیل پرچم دفاع از حرمین فعالیت میکنند.
از نظر استراتژیک امروز دو منطقه مهم «حلب» و «موصل» در حال آزادسازی است، قدرتهای مهم منطقهای نیز در قبال این مناطق گاها سردرگم عمل میکنند، اما نکته حایز اهمیت در جریان آزادی این مناطق؛ انگیزههای صهیونیستی-آمریکایی موجود است که نمیخواهد پایگاه خود را در منطقه از دست بدهد و گاها با مطرح کردن «کشور مستقل کردی» و امثالهم تلاش دارند در منطقه باقی بمانند.
از منظر سیاسی هم یک نگاه جدید در حال شکلگیری است که میخواهد «النصره» را جایگزین «داعش» کند، حتی وزیر خارجه رژیم صهیونیستی علنا اعلام کرده که داعش رفتنی است، اما باید توجه داشت این گروهها هیچ تفاوتی با هم ندارند و همگی از یک مبدا تغذیه میکنند.
ممنون که رعایت زمان را کردید، به مسایل داخلی بپردازیم و برای ورود به بحث، از مجلس شروع کنیم. بسیاری از افراد شما را مرد «لابی» ایران میدانند؛ برخی حتی معتقدند لابی شما در مجلس کنونی هم تاثیرگذار است، آیا اینگونه تحلیلها در قبال خود را قبول دارید؟
در هر صورت حضور فیزیکی در مجلس بسیار موثر است، اما برخی از نمایندگان به من محبت دارند و گاها با بنده جلسات مشورتی برقرار میکنند؛ من هم به عنوان وظیفه ملی و شرعی خود به نمایندگان مشاوره میدهم، اما هرگز در کار مجلس کنونی هیچ نوع دخالتی را انجام نمیدهم.
دوباره تأکید میکنم که حضور فیزیکی در مجلس بسیار موثرتر از عدم حضور است، اما در حال حاضر نیز نیروهای اصولگرای بسیار خوب و متدینی در مجلس حضور دارند و کارها را به پیش میبرند.
به حضور اصولگرایان در مجلس اشاره کردید، به نظر میرسد اعضای دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب در مجلس شورای اسلامی در قبال کارهای مرتبط با جناح متبوع خود نیز با یکدیگر هماهنگ عمل نمیکنند، نظر شما چیست؟
در مجلس کنونی دقیقا سه «دسته» فعالیت میکنند، گروه اول متعهد به جریان اصلاحطلبی هستند، دسته دوم خود را متعهد به اصولگرایان میدانند و گروه سوم را «وغیرهها» تشکیل میدهند. این گروه سوم به اقتضای مسایل و اتفاقات موضعگیری میکنند و یک مسیر و جهت به عنوان حزب سوم را دنبال نمیکنند.
در اصل مجلس کنونی همچنان دو فراکسیون اصلی دارد که در دست دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب است. گروه سوم خود را مستقلینی مینامند که به عقیده خود در بحثها شرکت میکنند و پس از استماع مسایل مطرح شده به ایراد موضع میپردازند.
دلایل عدم توفیق اصولگرایان درانتخابات مجلس دهم درتهران را امروز و پس از تب و تاب انتخابات اسفندماه 94چه مواردی میدانید؟
یک خلاء قانونی در امر برگزاری انتخابات مجلس وجود دارد که مرتفع شدن آن میتواند به نفع همه جریانها شود. در برگزاری انتخابات مجلس، نتیجه نهایی به صورت مطلق محاسبه میشود، در حالیکه در بیشتر کشورها به صورت تناسبی افراد انتخاب و به پارلمان راه پیدا میکنند.
در انتخابات اسفندماه گذشته اصولگرایان در تهران 40 درصد از آرا را کسب کردند و اصلاحطلبان(لیست امید) 60 درصد رای آوردند. در بسیاری از کشورها در چنین موقعیتی به تناسب آرا، افراد از احزاب موجود وارد مجالس قانونگذاری میشوند، اما در ایران چون محاسبه به صورت مطلق انجام میشود اتفاقی شبیه مجلس دهم رخ میدهد که لیست امید «سی» بر «صفر» پیروز میشود، دقیقا مانند اتفاقی که در مجلس نهم رخ داد و اکثریت قاطع تهران را نمایندگان اصولگرا تشکیل دادند.
گزینش افراد برای مجلس از طریق سیستم «تناسبی» علاوه بر سودی که برای تمام جناحها دارد میتواند منجر به حفظ یک سرمایه اجتماعی بزرگ نیز شود. امروز با یک نگاه کارشناسانه میبینیم که 40 درصد از مردم تهران که به ائتلاف بزرگ اصولگرایان رای دادهاند؛ احساس میکنند نمایندهای در مجلس شورای اسلامی ندارند.
نگاه بنده کاملا فراجناحی و فرا سیاسی است، این امکان نیز میتواند بالعکس هم رخ بدهد و در آنصورت بخش بزرگی از جامعه فکر کنند که هیچ نمایندهای در مجلس قانونگذاری ندارند. اگر نمایندگان مجلس از نظر قانونی، برگزاری انتخابات تناسبی را پیگیری کنند، به نظر میرسد که میتواند این اتفاق به نفع همه شود.
اگر بخواهیم در خصوص دلایل اصلی عدم توفیق اصولگرایان در تهران صحبت کنیم، عوامل متعددی را میتوانیم نام ببریم. اول اینکه انتخابات خبرگان رهبری همزمان با مجلس شورای اسلامی شد و همین امر، عاملی شد که موضوع خبرگان پایه سیاسی جریان انتخابات شود، موضوع «برجام» هم مسالهای حساس بود که افکار عمومی را به این سمت برد که یک عده موافق برجام و عدهای هم مخالف آن هستند.
یکی از تاثیراتی که «برجام» در انتخابات داشت این بود که بیشتر مردم تهران با وجود تمام اشکالات «برجام» موافق استمرار آن بودند، در همان زمان عدهای میگفتند که باید زیر «برجام» بزنیم و آن را لغو کنیم، همین نگاهها در روان مردم و نحوه رای دهی آنها اثر گذاشت.
یکی دیگر از مواردی که در انتخابات تهران در این دوره رخ داد این بود که مردم به «امضا» ها رای دادند و به افراد رای نداند. دقیقا در تهران 38 درصد اصولگرایان رای آوردند، 58 درصد از رایها به سمت اصلاحطلبان رفت و تنها 4 درصد از مستقلین رای کسب کردند، در حالیکه در میان مستقلین افراد بسیار قوی و کاربلد و پرمخاطبی قرار داشتند. با این تفاسیر میتوان اینگونه نتیجه گرفت که در تهران صد درصد انتخابات حزبی رخ داد.
وقتی مردم به امضاها رای دادند، نامشهورترین فرد لیست «امید» رای آورد ولی مشهورترین فرد لیست «ائتلاف بزرگ اصولگرایان» با عدم توفیق مواجه شد.
شما این مسایل را پیشبینی میکردید و به همین دلیل وارد جریان انتخابات نشدید؟
عدم حضور من در انتخابات ربطی به مسایلی که ذکر کردم نداشت، اما اینکه اتفاقات پیش آمده را آیا پیشبینی میکردم، امری جدا است. برای مثال در مجلس ششم پیشبینی میکردم که جناح ما رای نمیآرود، ولی در همان زمان وارد عرصه شدم.
به طور کل عدم حضور من در عرصه انتخابات سال 94 برآمده از تصمیمات شخصی من بود.
با این تفاسیر میخواهید بگویید در آینده هم دیگر تصمیم به ورود به جریان انتخابات را ندارید؟
آینده و مسایل آن را کسی نمیتواند تحلیل کند.
در همین مجلس کنونی و از نمایندگان کرمان به من اصرار میکردند که از استان کرمان وارد مجلس شوم، حتی نمایندگان کنونی میگفتند که حاضرند در ستاد انتخاباتی من فعالیت کنند. با این تفاسیر کسی در کشور نمیتواند بگوید اگر از کرمان شرکت میکردم؛ نمیتوانستم رای بیاورم؛ بنابراین، تصمیم عدم حضور من امری جدا بود.
برخی از افراد در ذیل احزاب وارد مجلس میشوند، اما در خانه ملت حزبی عمل نمیکنند، تحلیل شما از اینگونه رفتارهای سیاسی چیست؟
در کشور ما جریانات قدرتمندی وجود دارند، اما چون حزب شناسنامهدار و ضابطهمندی در کشور وجود ندارد، به همین دلیل برخی از افراد بر خلاف احزاب خود عمل میکنند. برای مثال در تهران و در قبال لیست امید همین اتفاقات رخ داد، برخی در ذیل این لیست وارد مجلس شدند ولی به رییس لیست امید رای نداند. در قبال اصولگرایان هم همین اتفاقات رخ داده است، برخی با پرچم اصولگرایی وارد مجلس شدند ولی هنگام رای دادن به رییس اصولگرا، اعلام مستقل بودن کردند.
متاسفانه هیچ تعهد حزبی برای منتخبین مجلس وجود ندارد. تمامی این مشکلات هم از آنجا آغاز میشود که در کشور ما حزب ساختارمند و قدرتمند وجود ندارد.
با توجه به مدت زمانی که از شروع مجلس دهمگذشته، برخی از افراد این موضوع را مطرح میکنند که مجلس کنونی عیار لازم را برای عبور از بحرانها و گردنههای حساس را ندارد، نظر شما در این خصوص چیست؟
از نظر موضع اگر بخواهیم بررسی کنیم، با اینکه تفاوتهای زیادی بین مجالس نهم و دهم وجود دارد، اما تحلیل بنده این است که مجلس کنونی به یکسری از اصول اساسی نظام و انقلاب پایبند است. نیروهای جدید با وجود کم تجربگی، اگر در مواجهه با مسایلی که به اصول انقلاب و نظام ربط دارد قرار بگیرند، اطمینان دارم با قاطعیت پای این اصول خواهند ایستاد.
تنها مجلس استثنایی و مشکلدار تاریخ ما، مجلس ششم بود. بنده قبل از انتخابات مجلس کنونی هم عرض کردم که هرگز، مجلس دهم شبیه به مجلس ششم نخواهد شد.
دوست خوب شما، آقای علی لاریجانی همچنان در مسند ریاست مجلس قرار دارند، فکر میکنید طولانی شدن این ریاست به صلاح است؟
از یک جهت تجربه بسیار خوب است. من همیشه یک مثال میزنم و آن این است که مهم نیست یک راننده با ماشین با سرعت و در مسیر مستقیم رانندگی کند، مهم این است که اگر حادثهای برای او رخ داد بتواند وضعیت پیش آمده را کنترل کند.
دکتر لاریجانی قبل از ورود به مجلس در مناصب مهم، حساس و جدی نیز حضور داشتند، اما اینکه چندین دوره متمادی بگذرد و یک فرد در جایگاه خود ثابت بماند خوب نیست. متاسفانه در کشور ما برخی از مسؤولین را فقط حضرت عزرائیل میتواند برکنار کند.
در مجموع با تجربه هفت دورهای که از مجلس دارم، میتوانم بگویم هرچه تعداد دفعات حضور یک نماینده در مجلس بیشتر شود، برای تاثیرگذاری فرد بهتر است، هرچند برخی از افراد به طور کل هیچ تحلیلی از مجلس ندارند و با تحلیلهای غیرواقعی وارد مدار قانونگذاری میشوند. برای مثال نمایندگانی وجود دارند که با توجه به بودجه عمدتا ناچیز جاری انتظار دارند بتوانند در دوره خود معجزه کنند و تمام مشکلات منطقه خود را رفع کنند.
ارزیابی شما از نُواب رییس مجلس کنونی چیست؟
من جلسات علنی مجلس را دنبال میکنم، تحلیل بنده این است که برای دوره و سال اول خوب عمل میکنند. گاهی توقع وجود دارد که فرد مانند یک رییس با تجربه عمل کند، اما این توقع نابجا است.
در مقام مقایسه آیا مسعود پزشکیان و علی مطهری نسبت به هم برتری دارند؟
هر دوی این افراد مشخصههای خوبی دارند.
دلتان به مجلس تنگ شده است؟
مجلس را همیشه دوست داشتم و هم اکنون هم «دلتنگ» آن هستم، اما اینکه از کاندیدا نشدنم پشیمان باشم، اینطور نیست و همچنان معتقدم که کار خوبی کردم وارد جریان رقابت برای مجلس نشدم.
موضوع بحث را به سمت انتخابات آتی ببریم، فکر میکنید اصلیترین راهبرد اصولگرایان برا انتخابات 96 چیست؟
قطعا اصلیترین راهبرد ما، رسیدن به «وحدت» است. اگر به وحدت برسیم میتوانیم یک رقابت عادلانه و عالمانه داشته باشیم.
از یک منظر دیگر باید توجه داشته باشیم که دکتر روحانی فعلا دوره اول خود را میگذرانند و تجربه کنونی کشور ما همیشه روسای جمهور دو دورهای را نشان میدهد. هرچند شخص آقای روحانی یک تفاوت با سایر روسای جمهور دارد و آن این است که، تعداد رایهای ایشان برای رییس جمهور شدن بسیار لب مرز بود، پس اگر ایشان بخواهند دوباره رییس جمهور شوند، باید به «رویش»های رای خود بیشتر فکر کنند. زیرا «ریزش»هایی نیز برای آرای آقای روحانی وجود دارد که میتواند ایشان را در مسیر رای آوری دچار مشکل کند.
امروز اعتقاد ما بر این است که، مهمترین خواسته کنونی مردم «رونق» و
«اشتغال» است، امروز به هر خانوادهای مراجعه کنید با تعدادی جوان
تحصیلکرده بیکار مواجه میشوید، از این بدتر این است که برخی از سرپرستان
خانوار بیکار هستند. یک زمان رهبر معظم انقلاب بسیار ظریف اشاره کردند که،
«اگر مسؤولین حس میکردند فردی که سرپرست یک خانواده است و با شرمندگی به
خانه برمیگردد، نباید از این اتفاق شبها به خواب میرفتند». قطعا راهبرد
ما در تبلیغات بحثهای اشتغال و رونق باید باشد.
یک نکته بسیار مهم وجود دارد که، «امنیت» یک مطالبه مجهول است، چون فقدان
آن حس نمیشود کسی آن را مطالبه نمیکند. بنده ادعا میکنم که امروز از هر
فردی در جامعه در خصوص خواستههایش بپرسید، هیچکدام دغدغه امنیت را ندارند،
بنابراین هر دولتی باید اولین دغدغه خود را بر حفظ امنیت بگذارد، حتی اگر
این مطالبه از جامعه مطرح نشود.
خروج احمدینژاد از عرصه انتخابات، آیا تهدید برای جریان اصولگرایی است یا فرصت؟
یک خبرنگار از من پرسید رفتن آقای احمدینژاد به نفع کدام جناح شد؟ من پاسخ دادم که رفتن ایشان به نفع مملکت شد. برخی نظریه مشورتی رهبر انقلاب را «تعبداَ» میپذریند، اما بنده منطق داستان را نیز درک میکنم. اعتقاد من این است که ورود احمدینژاد به عرصه؛ انتخابات را «دوقطبی» و «خشن» میکرد. مردم نیز دیگر حال و حوصله اتفاقات سال 88 را ندارند.
در عرصه رقابت رفتن آقای احمدینژاد را میتوان اینگونه بررسی کرد؛ اگر احمدینژاد میماند، قطعا میان اصولگرایان شکاف ایجاد میشد، زیرا همین الان هم برخی طرفدار «جدی» و «تعصبی» آقای احمدینژاد هستند، در نقطه مقابل آنها هم کسانی هستند که مخالف جدی احمدینژاد هستند. رفتن احمدینژاد شکاف را از بین میبرد، اما ممکن است مشکل دیگری به وجود بیاید که مدعیان ریاست جمهوری بیشتر شوند، که این اتفاق دوم با وحدت قابل حل شدن است.
در جریان اصلاحطلبی نیز رفتن احمدینژاد تاثیر داشت، اگر احمدینژاد میماند یک تهدید برای شخص روحانی بود، اما همین الان هم اگر اصولگرایان حول محور یک نفر متحد شوند، میتواند یک تهدید بزرگ را برای روحانی ایجاد کند. در گذشته این احتمال وجود داشت که برخی اصولگرایان از ترس احمدینژاد به سمت روحانی بروند، اما امروز دیگر این اتفاق رخ نمیدهد.
بنابراین رفتن احمدینژاد برای مملکت سود داشت، برای جناحهای سیاسی نیز تا حدی ایجاد فرصت و یا ضعف کرد.
مواضع جامعتین نسبت به سال 92 چه تغییراتی کرده است؟
به نظر من تغییری در مواضع جامعتین ایجاد نشده است، زیرا اصولا جامعتین خود را حزب و تشکیلات نمیدانند و تنها بدون ادعا به دنبال هدایت هستند. اصولگرایان همواره محوریت جامعتین را پذیرفتهاند، زیرا هرگز از این محوریت ضرر نکردهاند، اما هرگز به دنبال این نیستیم که اعضای جامعتین را مجبور کنیم تا مستقیما وارد جریان شوند و افراد در زیر عَلَم جامعتینحرکت کنند، زیرا این امکان وجود دارد که جامعتین صلاح نبینند «عَلَم روحانیت» یا «جامعتین» در پیش باشد.
بدون شک در امر وحدت آفرینی نقش جامعتین بینظیر است و ما نیز توقع داریم در این بخش موثر و جدی وارد شوند.
از مواضع حضرات آیات یزدی، موحدی کرمانی و مصباح با خبر هستید؟
هماکنون آیت الله موحدی کرمانی به عنوان دبیرکل جامعه روحانیت در عرصه حاضر هستند و دو بزرگوار دیگر از این رفتار آیت الله موحدی کرمانی راضی هستند، اما از اینکه آن دو عزیز هم بخواهند شخصا وارد عرصه شوند، بنده بی خبر هستم.
شما در جایی گفتید که اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود، قطعا «روحانی» شکست میخورد، دلایل این ادعا چیست؟
بنده شخص آقای روحانی مدنظرم نبود، اصولا رییس جمهوری که در قدرت قرار دارد اگر به مرحله دوم وارد شود، به دلیل روحیه «نو» طلبی مردم ایران از عرصه کنار میرود.
با توجه به تجارب اجرایی که شخص شما دارید، به نظرتان جایگاه شخص آقای روحانی به دلیل مشکلات کنونی کشور متزلزل شده است؟
بله، به دلیل اینکه توقعاتی که روحانی ایجاد کرده بود را برطرف نکرد، هرچند برخی نیز فکر میکنند شخص رییس جمهور خوب عمل کرده است. به طور کل همچنان معتقدم اگر رییس جمهور به «رویش»های رای خود توجه نکند، قطعا با مشکل مواجه میشود.
جناح ما نیز در مقابل رییس جمهور کاندیدایی ندارند، بلکه ملاک ما «محبوبیت» و «کارآمدی» برای فرد کاندیدا شونده است، حتی در این مرحله فرد انتخابی را با شخص حسن روحانی مقایسه میکنیم.
باید همگی توجه کنند اگر واقعا در کشور 20 درصد رای دارند، این توهم آنها را نگیرد که بالای 60 درصد مخاطب دارند، اگر این نگاه واقعبینانه ایجاد شود، قطعا پایههای وحدت نیز مستحکم میشود.
در چه شرایطی وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری میشوید؟
بنده به هیچ عنوان در مقام کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا نمیکنم.
حتی اگر اصولگرایان از شما بخواهند؟
همچنان اراده بنده بر عدم حضور است.
حتی اگر به شما تکلیف کنند؟
تکلیف مسالهای جدا است، برخی افراد تحت تاثیر چند دوست فکر میکنند که به آنها تکلیف شده و وارد عرصه میشوند، به همین دلیل احتمال ورود من وجود ندارد.
بر فرض مثال تمام اصولگرایان از شما بخواهند؛ کاندیدای ریاست جمهوری شوید، در آن زمان تصمیم شما چیست؟
احتمال وقوع این اتفاق وجود ندارد.
به نظر شما رای جبهه پایداری در راستای جریان اصولگرایی تجمیع میشود؟
بله، بنده معتقدم پایداری هم ساز جداگانه از اصولگرایان نمیزند.
برخی تحلیلها در فقدان مرحوم «عسگر اولادی» جریان اصولگرایی را بدون رهبر معرفی میکنند، نظر شما چیست؟
در جبهه پیروان قطعا هیچ کسی نمیتواند جای ایشان را پر کند، اما همواره در انقلاب ریزشها رویشهایی وجود داشته است. بالاخره جوانان میتوانند جای افراد با سابقه را بگیرند.
به دولت یازدهم چه نمرهای میدهید؟
به نسبت چه دولتی؟
به نسبت دولت «تراز انقلاب اسلامی»؟
غیر از دولت شهیدان رجایی و باهنر، تا کنون دولتی در تراز انقلاب اسلامی نداشتهایم، با این تفاسیر دولت روحانی در برخی بخشها خوب و در برخی دیگر ضعیف عمل کرده است.
یعنی نمرهای در حد «پانزده» منظور میکنید؟
کلا نمیشود نمرهای منظور کرد ولی، قطعا دولت روحانی نمره قبولی میگیرد.
آیا محمدباقر قالیباف کاندیدای در سایه اصولگرایان است؟
امروز سایه و آفتاب نداریم، باید افراد دارای شرایط کاندیداتوری مدیریت شوند تا بهترین نتیجه حاصل شود.
به عنوان بخش آخر سوالات به چند پرسش کوتاه و عمدتا شخصی من پاسخ بدهید.
اگر رییس جمهور بودید، کدامیک از وزرای دولت یازدهم را قطعا عزل میکردید؟
باید شما بپرسید چند نفر را حفظ میکردید، زیرا من در نهایت چهار یا پنج وزیر را حفظ میکردم.
برخی تحلیلها میگویند انتخابات ایران و آمریکا بشدت به هم مرتبط است، نظر شما چیست؟
مثلا چه ارتباطی؟
برخی میگویند اگر دموکراتها با توفیق مواجه شوند، در ایران هم اصلاحطلبان پیروز میشوند، و برعکس اگر جمهوری خواهان قدرت را به دست بگیرند، به نفع اصولگرایان میشود.
ما اصولگرایان حتی مقایسه خودمان با جمهوری خواهان را کلا رد و حتی از این مقایسه اعلام «برائت» و «بیزاری» میکنیم.(با خنده)
چرا «کرمانی»ها در عالم سیاست قوی هستند؟
کشور ما با وحدتی که دارد، استعدادهای فراوانی در کشور برای خود میبیند که میتوانند در جریان خدمتگذاری حاضر شوند. باید توجه داشته باشیم رهبر انقلاب همواره تاکید دارند که «بحثهای قومیتی،دینی و سیاسی مانند گسل هستند»، پس شما نیز سمت این مسایل نروید.
الگوی داخلی شما در عالم سیاست کیست؟
در زمانهای مختلف این الگوها تغییر میکنند، اما قطعا مرحوم عسگر اولادی بینظیر بود.
و در خارج کشور؟
رفتاری که بشار اسد در سالهای اخیر از خود نشان داده، فرای توقعات بوده است و میتواند یک الگو باشد.
خواب سیاسی هم میبینید؟
خوابهای آشفته زیادی میبینم، ولی دلیل آنها پرخوری است.(باخنده)
مثلا خواب رییس جهور شدن را هم دیدهاید؟
نه
در پایان به دلیل اینکه مخاطبان اصلی خبرگزاری رسا را حوزویان تشکیل میدهند، چه صحبتی با این قشر از جامعه دارید؟
حوزه، پایگاه اصیل اسلام ناب است. مشکلی که امروز حوزههای علمیه ما دارند، عدم به روز بودن آنها است.
دومین مشکلی که همچنان همراه حوزههای علمیه است، با عرض پوزش نبود نگاه حاکمیتی آنها است، به این معنا که برخی از مشکلات در حاکمیت و نظام وجود دارد که حوزویان در صدد رفع آنها بر نمیآیند و برای این اشکالات راه حل معرفی نمیکنند. وگرنه در بخش مسایل فردی و شخصی بدون شک حوزههای ما گوی سبقت را از بسیاری مراکز علمی و تحقیقاتی جهان ربودهاند.
امروز حوزههای علمیه در بخش جوانان رویشهای بینظیری را داشته است که قطعا اگر نگاه مصلحانه در بخش مشکلات حاکمیتی هم به آن اضافه شود، میتواند بسیار موثرتر واقع شود.