به گزارش مشرق، منتقد داریم تا منتقد؛ انتقاد داریم تا انتقاد. در مقابل هم مدافع داریم تا مدافع؛ دفاع داریم تا دفاع. خب موضوع مشخص است، استعفای کارلوس کیروش و البته جنجالهایی که قبل و بعد از این استعفا به وجود آمد. اینجا هم نه دادگاهی است برای محاکمه کیروش و نه دادگاهی برای محاکمه منتقدان او. آنچه هست اتفاقی است که رخ میدهد و هرکسی از ظن خودش به موضوع نگاه میکند. شاید کمتر نگاهی منصفانهای وجود داشته باشد؛ چه در سطح مدیران ورزش و فوتبال و چه در کف جامعه که نشان دادهاند کاملاً با موضوع تیم ملی درگیر هستند.
ابتدای امر نباید ناگفته بماند که کیروش در بحث فنی فوتبال آشپز ماهری است. به خصوص فوتبال ایران که پس از نتایج خوب برانکو ایوانکوویچ در بازیهای آسیایی، جام ملتها و صعود به جام جهانی 2006 رو به افول رفته بود و حتی با ستارههایی هم که داشت، نسخه درمان نداشت. فوتبال ایران، پنج سال پیش و پس از عبور از مربیانی چون امیر قلعهنویی، علی دایی و افشین قطبی تصمیم گرفت بار دیگر به مربیان خارجی اعتماد کند و این بار نوبت به کیروش رسید. دستیار الکس فرگوسن در منچستریونایتد، سرمربی رئال مادرید با آن همه ستاره که البته رئال در آن فصل به توفیقی نرسید، سرمربی تیم ملی پرتغال و... . کیروش با کارنامهای پر پیمان پا به فوتبال ایران گذاشت و در این موضوع هم شکی نیست.
کیروش توانست فوتبال ایران را به سطح خوبی برساند. تیم ملی مدتهاست در رنکینگ فیفا در رتبه نخست آسیا قرار دارد و با بازیکن سالاری هم مبارزه شد. در حال حاضر هم بازیکنان جوان و باتجربه، تیمی خوب و منجسم را کنار هم تشکیل دادهاند و فوتبال ایران یکی از بهترین خطوط دفاعی را در اختیار دارد. همه اینها نشان از مدیریت خوب و سطح فنی بالای کیروش است و او را تبدیل به آشپز ماهری میکند، اما...
اماها در خصوص کیروش زیاد است. نکتهای که ابتدای امر در خصوص او وجود دارد، رفتارهایی مسبوق به سابقه این مربی پرتغالی است. کیروش در رئال مادرید با بازیکنان و مدیران این باشگاه به مشکل خورد. در آفریقای جنوبی با وجود اینکه موفق شد تیم را به جام جهانی برساند، اما با فدراسیون فوتبال این کشور هم دچار مشکل شد و قطع همکاری کرد. کیروش حتی پیش از ورود به قرن 21 با اماراتیها هم نتوانست کار کند و پس از به مشکل خوردن با فدراسیون فوتبال این کشور، با تیم ملی امارات قطع همکاری کرد. او حتی در تیم ملی کشورش هم دچار مشکل و به دلیل ممانعت از انجام تست دوپینگ، 6 ماه محروم شد. او هرجا بوده مشکل پیدا کرده و البته در ایران به جز این مسائل به مقامهای بالاتر از خودش هم توهین کرد. او در زمان ریاست مهدی تاج در سازمان لیگ گفت که برنامه مسابقات را یک «راننده تاکسی» نوشته است. او البته چند بار به مقام بالاتر از خودش (از نظر جایگاه حقوقی) بیاحترامی کرد(نمونهاش اسدی و کفاشیان که دومی تنها دو روز پس از رفتن از ریاست فدراسیون، طعم انتقاد کیروش را چشید). در مجموع کیروش از این نوع مشکلات و در کلام دعواها در فوتبال ایران هم زیاد داشته است. از بازیکن بگیرید تا حتی وزیر ورزش و جوانان درد شمشیر کیروش را چشیدهاند و این درد بیشتر از همه نصیب فدراسیون فوتبال شده است. چه در زمان علی کفاشیان و چه حالا که مهدی تاج ریاست فدراسیون را به عهده دارد. در واقع او هر چقدر از نظر فنی بالاست از نظر رفتاری در فوتبال ایران و البته پیش از آن در تیمهای دیگری که کار کرده، به شدت مورد انتقاد است چرا که هر چقدر هم یک مربی از منظر فنی خوب باشد نباید به خودش اجازه بیاحترامی و توهین بدهد اگر چه باید ریشه این موضوع را باید در فدراسیونِ کفاشیان و سپس تاج دنبال کرد.
به طور قطع هیچ منتقد عاقلی مخالف در اختیار گذاشتن امکانات به تیم ملی نیست. هیچکسی منتقد این نیست که چرا کیروش امکانات، اردوی تدارکاتی، بازی دوستانه یا استقلال کاری میخواهد. همه معتقد هستند که باید بهترین امکانات در اختیار کیروش قرار بگیرد تا تیم ملی موفق شود و حاصل این موفقیت یا شادی عمومی در کشور است. مسلم است که بدون امکانات نمیتوان کار را به خوبی پیش برد. بهترین آشپز هم که باشید، اگر مواد اولیه را کامل در اختیارتان نباشد نمیتوانید خوراک فوقالعادهای تهیه کنید، اما همان آشپز ماهر با کمترین امکانات هم میتواند خوراکی باب میلتان تهیه کند. داستان کیروش هم اینگونه است و او شاید مواد اولیه کاملی در اختیارش نبوده، اما با همین امکانات هم توانسته تیمی باب میل هواداران و مسئولان درست کند، اما گاهی او تصمیم میگیرد آش خوبی که درست کرده را پر از نمک کند.
یک بار پس از حاشیههای تیم ملی و تیم امید که ریشه آن مشکلات بین کیروش و اسدی بود؛ بار دوم پیش از انتخابات فدراسیون فوتبال و قرعهکشی مرحله نهایی انتخابی جام جهانی که کیروش اصرار به رفتن داشت و حالا بار سوم که اردوی تیم ملی در دبی پر حاشیه برگزار شد، کیروش استعفای رسمی خود را به فدراسیون داده است. هر بار یک نگرانی در دل مسئولان و هواداران به وجود آمده و هر بار کیروش پس از جلسه با مسئولان ماندنی شده است. به همین دلیل است که این بار اکثر افراد مرتبط با این موضوع، استعفای کیروش را جدی نمیدانند و معتقدند او بازهم در تیم ملی ماندنی خواهد بود و میخواهد با استعفایش امتیاز بگیرد. دلیل این رفتارها نیز میتواند عملکرد ضعیف فدراسیون فوتبال در مدیریت کیروش باشد که هیچگاه او و رفتارهایش به خوبی مدیریت نشد.
کیروش این بار تیزهوشانه استعفا کرد. پس از انتقادهای برانکو ایوانکوویچ به برگزاری اردوی تیم ملی در شرایطی که نه این اردو در برنامه وجود داشت و از طرفی بازی دوستانه با مراکش هم لغو شده بود. پس از تحت فشار قرار گرفتن توسط عده زیادی از هواداران که علاوه بر تیم ملی، هوادار پرسپولیس هم هستند و پس از خیلی اتفاقات دیگر. انتقاد به اینکه وقتی تیم ملی اجازه بازی در امارات را نداشت چرا بازی با مراکش هماهنگ شد که لغو شود، چرا بازیکنان پرسپولیس به آن شکل دیپورت شدند، چرا دستیاران ایرانی در اردوی دبی حق حضور کنار تیم را نداشتتد، چرا تیم ملی با «منتخب آفریقاییهای مقیم دبی» بازی کرد تا شأن تیم ملی پایین بیاید و خیلی چراهای دیگری که نیاز به پاسخ دارد، اما کیروش تیزهوشانه رفتار کرد. سرمربی تیم ملی با مطرح کردن استعفای خود تمام این سؤالات را کنار زد تا این سؤال به میان بیاید که چرا کیروش استعفا کرده است؟ حالا اینجا چرا باید سؤالات مهم و اساسی قبلی فراموش شود و چرا نه مسئولان فدراسیون فوتبال و نه مسئولان تیم ملی نباید به این چراها پاسخی بدهند؟
در این بین باوجود اینکه به ماهر بودن آشپزی کیروش واقف هستیم، اما وقتی سؤالی در خصوص شور شدن آشهای او پرسیده میشود یکسری که خود را مدافع میدانند میخواهند روی تمام این سؤالها سرپوش بگذارند. وقتی صحبت از حرفهای شدن میشود، همه میگویند که اگر حرفهای باشیم انتقاد کمک به بهتر شدن اوضاع است و وقتی از تیم ملی انتقاد میشود همه متهم میشوند به دشمنی با تیم ملی؛ متهم به مقابل تیم ملی قرار گرفتن و ضدیت با ایران؛ متهم به اینکه منتقدها فقط در شادیها کنار تیم ملی هستند؛ اتهامات همینطور ادامهدار است و حتی انتقاد را خیانت به تیم ملی میدانند، در حالی که وقتی ایرادی دیده میشود و گفته نشود، خیانت است.
مدافعان انتقادها استدلالی برای پاسخ دادن به انتقادها ندارند و میگویند ما نمیفهمیم و او کارلوس کیروش است، میفهمد و هر کاری انجام میدهد درست است. خب با چه استدلالی باید خودمان را نادان و کیروش را دانای بیعیب و نقص بدانیم؟ آیا فوتبال ما قبل از کیروش به جام جهانی نرفته یا لژیونری نداشته؟ اتفاقاً هم صعود راحتتر، دراماتیکتر و حتی عملکرد بهتری در جامهای جهانی داشته و حتی لژیونرهای بیشتری در تیمها و لیگهای بهتری داشته است. پس نمیتوانیم خودمان و فوتبالمان را پوچ بدانیم که کیروش به آن معنا داده است. فوتبال ما یک چیزهایی کم داشت که کیروش آنها را به فوتبال ما اضافه کرده و بیشتر از آن کمبودها نیز حاشیه به فوتبال ایران اضافه شده است چرا که در هیچ دورهای این همه اختلاف بین باشگاهها و تیم ملی نبود، هیچ دورهای سرمربی تیم ملی تا این حد با فدراسیون مشکل نداشت و در هیچ دورهای به این اندازه حاشیه ایجاد نشد. حالا مدافعان انتقادها با این همه مشکل و انتقاد روی تمام سؤالها و انتقادها سرپوش بگذارند و خود را اینطور گول بزنند که مدافع حریم تیم ملی هستند. البته مشخص نیست این مدافعان از حریم تیم ملی دفاع میکنند یا کارلوس کیروش...
ابتدای امر نباید ناگفته بماند که کیروش در بحث فنی فوتبال آشپز ماهری است. به خصوص فوتبال ایران که پس از نتایج خوب برانکو ایوانکوویچ در بازیهای آسیایی، جام ملتها و صعود به جام جهانی 2006 رو به افول رفته بود و حتی با ستارههایی هم که داشت، نسخه درمان نداشت. فوتبال ایران، پنج سال پیش و پس از عبور از مربیانی چون امیر قلعهنویی، علی دایی و افشین قطبی تصمیم گرفت بار دیگر به مربیان خارجی اعتماد کند و این بار نوبت به کیروش رسید. دستیار الکس فرگوسن در منچستریونایتد، سرمربی رئال مادرید با آن همه ستاره که البته رئال در آن فصل به توفیقی نرسید، سرمربی تیم ملی پرتغال و... . کیروش با کارنامهای پر پیمان پا به فوتبال ایران گذاشت و در این موضوع هم شکی نیست.
کیروش توانست فوتبال ایران را به سطح خوبی برساند. تیم ملی مدتهاست در رنکینگ فیفا در رتبه نخست آسیا قرار دارد و با بازیکن سالاری هم مبارزه شد. در حال حاضر هم بازیکنان جوان و باتجربه، تیمی خوب و منجسم را کنار هم تشکیل دادهاند و فوتبال ایران یکی از بهترین خطوط دفاعی را در اختیار دارد. همه اینها نشان از مدیریت خوب و سطح فنی بالای کیروش است و او را تبدیل به آشپز ماهری میکند، اما...
اماها در خصوص کیروش زیاد است. نکتهای که ابتدای امر در خصوص او وجود دارد، رفتارهایی مسبوق به سابقه این مربی پرتغالی است. کیروش در رئال مادرید با بازیکنان و مدیران این باشگاه به مشکل خورد. در آفریقای جنوبی با وجود اینکه موفق شد تیم را به جام جهانی برساند، اما با فدراسیون فوتبال این کشور هم دچار مشکل شد و قطع همکاری کرد. کیروش حتی پیش از ورود به قرن 21 با اماراتیها هم نتوانست کار کند و پس از به مشکل خوردن با فدراسیون فوتبال این کشور، با تیم ملی امارات قطع همکاری کرد. او حتی در تیم ملی کشورش هم دچار مشکل و به دلیل ممانعت از انجام تست دوپینگ، 6 ماه محروم شد. او هرجا بوده مشکل پیدا کرده و البته در ایران به جز این مسائل به مقامهای بالاتر از خودش هم توهین کرد. او در زمان ریاست مهدی تاج در سازمان لیگ گفت که برنامه مسابقات را یک «راننده تاکسی» نوشته است. او البته چند بار به مقام بالاتر از خودش (از نظر جایگاه حقوقی) بیاحترامی کرد(نمونهاش اسدی و کفاشیان که دومی تنها دو روز پس از رفتن از ریاست فدراسیون، طعم انتقاد کیروش را چشید). در مجموع کیروش از این نوع مشکلات و در کلام دعواها در فوتبال ایران هم زیاد داشته است. از بازیکن بگیرید تا حتی وزیر ورزش و جوانان درد شمشیر کیروش را چشیدهاند و این درد بیشتر از همه نصیب فدراسیون فوتبال شده است. چه در زمان علی کفاشیان و چه حالا که مهدی تاج ریاست فدراسیون را به عهده دارد. در واقع او هر چقدر از نظر فنی بالاست از نظر رفتاری در فوتبال ایران و البته پیش از آن در تیمهای دیگری که کار کرده، به شدت مورد انتقاد است چرا که هر چقدر هم یک مربی از منظر فنی خوب باشد نباید به خودش اجازه بیاحترامی و توهین بدهد اگر چه باید ریشه این موضوع را باید در فدراسیونِ کفاشیان و سپس تاج دنبال کرد.
به طور قطع هیچ منتقد عاقلی مخالف در اختیار گذاشتن امکانات به تیم ملی نیست. هیچکسی منتقد این نیست که چرا کیروش امکانات، اردوی تدارکاتی، بازی دوستانه یا استقلال کاری میخواهد. همه معتقد هستند که باید بهترین امکانات در اختیار کیروش قرار بگیرد تا تیم ملی موفق شود و حاصل این موفقیت یا شادی عمومی در کشور است. مسلم است که بدون امکانات نمیتوان کار را به خوبی پیش برد. بهترین آشپز هم که باشید، اگر مواد اولیه را کامل در اختیارتان نباشد نمیتوانید خوراک فوقالعادهای تهیه کنید، اما همان آشپز ماهر با کمترین امکانات هم میتواند خوراکی باب میلتان تهیه کند. داستان کیروش هم اینگونه است و او شاید مواد اولیه کاملی در اختیارش نبوده، اما با همین امکانات هم توانسته تیمی باب میل هواداران و مسئولان درست کند، اما گاهی او تصمیم میگیرد آش خوبی که درست کرده را پر از نمک کند.
یک بار پس از حاشیههای تیم ملی و تیم امید که ریشه آن مشکلات بین کیروش و اسدی بود؛ بار دوم پیش از انتخابات فدراسیون فوتبال و قرعهکشی مرحله نهایی انتخابی جام جهانی که کیروش اصرار به رفتن داشت و حالا بار سوم که اردوی تیم ملی در دبی پر حاشیه برگزار شد، کیروش استعفای رسمی خود را به فدراسیون داده است. هر بار یک نگرانی در دل مسئولان و هواداران به وجود آمده و هر بار کیروش پس از جلسه با مسئولان ماندنی شده است. به همین دلیل است که این بار اکثر افراد مرتبط با این موضوع، استعفای کیروش را جدی نمیدانند و معتقدند او بازهم در تیم ملی ماندنی خواهد بود و میخواهد با استعفایش امتیاز بگیرد. دلیل این رفتارها نیز میتواند عملکرد ضعیف فدراسیون فوتبال در مدیریت کیروش باشد که هیچگاه او و رفتارهایش به خوبی مدیریت نشد.
کیروش این بار تیزهوشانه استعفا کرد. پس از انتقادهای برانکو ایوانکوویچ به برگزاری اردوی تیم ملی در شرایطی که نه این اردو در برنامه وجود داشت و از طرفی بازی دوستانه با مراکش هم لغو شده بود. پس از تحت فشار قرار گرفتن توسط عده زیادی از هواداران که علاوه بر تیم ملی، هوادار پرسپولیس هم هستند و پس از خیلی اتفاقات دیگر. انتقاد به اینکه وقتی تیم ملی اجازه بازی در امارات را نداشت چرا بازی با مراکش هماهنگ شد که لغو شود، چرا بازیکنان پرسپولیس به آن شکل دیپورت شدند، چرا دستیاران ایرانی در اردوی دبی حق حضور کنار تیم را نداشتتد، چرا تیم ملی با «منتخب آفریقاییهای مقیم دبی» بازی کرد تا شأن تیم ملی پایین بیاید و خیلی چراهای دیگری که نیاز به پاسخ دارد، اما کیروش تیزهوشانه رفتار کرد. سرمربی تیم ملی با مطرح کردن استعفای خود تمام این سؤالات را کنار زد تا این سؤال به میان بیاید که چرا کیروش استعفا کرده است؟ حالا اینجا چرا باید سؤالات مهم و اساسی قبلی فراموش شود و چرا نه مسئولان فدراسیون فوتبال و نه مسئولان تیم ملی نباید به این چراها پاسخی بدهند؟
در این بین باوجود اینکه به ماهر بودن آشپزی کیروش واقف هستیم، اما وقتی سؤالی در خصوص شور شدن آشهای او پرسیده میشود یکسری که خود را مدافع میدانند میخواهند روی تمام این سؤالها سرپوش بگذارند. وقتی صحبت از حرفهای شدن میشود، همه میگویند که اگر حرفهای باشیم انتقاد کمک به بهتر شدن اوضاع است و وقتی از تیم ملی انتقاد میشود همه متهم میشوند به دشمنی با تیم ملی؛ متهم به مقابل تیم ملی قرار گرفتن و ضدیت با ایران؛ متهم به اینکه منتقدها فقط در شادیها کنار تیم ملی هستند؛ اتهامات همینطور ادامهدار است و حتی انتقاد را خیانت به تیم ملی میدانند، در حالی که وقتی ایرادی دیده میشود و گفته نشود، خیانت است.
مدافعان انتقادها استدلالی برای پاسخ دادن به انتقادها ندارند و میگویند ما نمیفهمیم و او کارلوس کیروش است، میفهمد و هر کاری انجام میدهد درست است. خب با چه استدلالی باید خودمان را نادان و کیروش را دانای بیعیب و نقص بدانیم؟ آیا فوتبال ما قبل از کیروش به جام جهانی نرفته یا لژیونری نداشته؟ اتفاقاً هم صعود راحتتر، دراماتیکتر و حتی عملکرد بهتری در جامهای جهانی داشته و حتی لژیونرهای بیشتری در تیمها و لیگهای بهتری داشته است. پس نمیتوانیم خودمان و فوتبالمان را پوچ بدانیم که کیروش به آن معنا داده است. فوتبال ما یک چیزهایی کم داشت که کیروش آنها را به فوتبال ما اضافه کرده و بیشتر از آن کمبودها نیز حاشیه به فوتبال ایران اضافه شده است چرا که در هیچ دورهای این همه اختلاف بین باشگاهها و تیم ملی نبود، هیچ دورهای سرمربی تیم ملی تا این حد با فدراسیون مشکل نداشت و در هیچ دورهای به این اندازه حاشیه ایجاد نشد. حالا مدافعان انتقادها با این همه مشکل و انتقاد روی تمام سؤالها و انتقادها سرپوش بگذارند و خود را اینطور گول بزنند که مدافع حریم تیم ملی هستند. البته مشخص نیست این مدافعان از حریم تیم ملی دفاع میکنند یا کارلوس کیروش...