به گزارش مشرق، اما پایان داستان همچون آفتاب! برجام ما پایانش آنچنان مضحک و خنده دار شد که بره با وجود اینکه گرگ چنگال های تیز و دندان های بران خویش را نمایان کرده بود هنوز با اعتمادی سرشار از حماقت آغوش گرگ را رها نمی کرد.
واضح است که مثال بره هیچگاه به مردم فهیم و عاقبت اندیش مان نمی چسبد و شامل حال همان مسئولان بی بصیرتی است که تعجب دشمنان را نیز بر انگیخته اند.
کسانی که با خواب وعده های رنگین پشت میز مذاکره، قلب راکتور هسته ای را بتن ریزی کردند و این صنعت نوپا اما موفق و با نشاط کشور را به سوی نابودی کشاندند.
کار تا بدانجا پیش رفت که عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی کشورمان اینگونه گفتند که:« با توجه به وضعیت فعلی فردو، پیشنهاد میکنم؛ کاروانهای راهیان نور از آن به عنوان موزه دیدن کنند‼ فردو با وضعیت فعلیش به درد کار دیگری نمی خورد!»
این گفته های سراسر درس و عبرت در شرایطی مطرح می شود که چندی پیش نیز همزمان با سالگرد شهادت دانشمند هسته ای کشورمان «شهید احمدی روشن»، یکی از دوستان و همکاران هسته ای ایشان در اظهار نظری عجیب و شگفت آور اعلام کرد که در شرکت فاضلاب مشغول بکار است و بقیه تیم هسته ای آن زمان نیز به کارهای غیر مرتبط هسته ای در شرکت های دیگر پرداخته اند!!
اما ایکاش داستان برجام تنها به فلج کردن پایه های صنعت هسته ای کشور اکتفا می کرد و پا را از این فراتر نمی گذاشت. فشار ایمیلی مسئولان مذاکره کننده برجام به حدی اثر بخش بود!! که طرف مقابل را به مطالبات بیشتری در زمینه های مختلف صنعت موشکی، حضور نیروهای جبهه مقاومت در سوریه و مسایل حقوق بشری کشاند.
تا بدانجا که در توافق نامه برجام تعهداتی در این زمینه نیز دادیم. اما براستی مگر قرار بود در مقابل این همه عقب نشینی از مواضع اصولی و انقلابی خود، چه متاع گران بهایی را دریافت کنیم که اینگونه ذوق زده شدیم؟!
تحریم های مالی و بانکی که همچنان به قوت خود باقی بود و اثری از گشایش در سوئیفت هم نبود که ناگاه خبر آوردند یکی از صدها ایرباسی که قول خریداری اش را داده بودند بالاخره پا به کشور گذاشته است.
اما برای همین ایرباس چه جشن هایی که برگزار نشد و آخوندی منتظر ایرباس حامل مدیر فرانسوی در مهرآباد همچون ذوق زده های عهد قجری سر از پای نشناخته و مدیر اعزامی فرانسه را با تمام وجود در میانه ی پلکان هواپیما را به مثابه مصلح ملی در آغوش فشرد!
اما مردم کشور ما این صحنه های تاریخی و خفت بار را فراموش نخواهند کرد جایی که مسئولانشان به جای تکیه بر توان داخلی یک یه یک درب تمام صنایع شکوفا و در حال رشد داخلی را بستند و آغوش خود را برای ساخته های غربی آن هم با منتی بسیار باز کردند.
خوب است اگر مسئولانی که به چشم های تیزبین مردم اعتماد ندارند، بدانند که اگر همه مردم ایران عینک هم بگذارند، عینکشان را تمیز هم کنند و یا حتی شماره عینکشان را قوی تر هم کنند باز هم در وضعیت جامعه تغییری را مشاهده نخواهند کرد.
این درد کهنه می شود اما فراموش نخواهد شد و بدون شک مردم در انتخاب های خود نشان خواهند داد که مسئولانی را در صدر اجرائیات کشور خواهند نشاند که با بصیرت و درایت بر توان و استعدادهای مردم خویش اعتماد داشته باشند.
واضح است که مثال بره هیچگاه به مردم فهیم و عاقبت اندیش مان نمی چسبد و شامل حال همان مسئولان بی بصیرتی است که تعجب دشمنان را نیز بر انگیخته اند.
کسانی که با خواب وعده های رنگین پشت میز مذاکره، قلب راکتور هسته ای را بتن ریزی کردند و این صنعت نوپا اما موفق و با نشاط کشور را به سوی نابودی کشاندند.
کار تا بدانجا پیش رفت که عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی کشورمان اینگونه گفتند که:« با توجه به وضعیت فعلی فردو، پیشنهاد میکنم؛ کاروانهای راهیان نور از آن به عنوان موزه دیدن کنند‼ فردو با وضعیت فعلیش به درد کار دیگری نمی خورد!»
این گفته های سراسر درس و عبرت در شرایطی مطرح می شود که چندی پیش نیز همزمان با سالگرد شهادت دانشمند هسته ای کشورمان «شهید احمدی روشن»، یکی از دوستان و همکاران هسته ای ایشان در اظهار نظری عجیب و شگفت آور اعلام کرد که در شرکت فاضلاب مشغول بکار است و بقیه تیم هسته ای آن زمان نیز به کارهای غیر مرتبط هسته ای در شرکت های دیگر پرداخته اند!!
اما ایکاش داستان برجام تنها به فلج کردن پایه های صنعت هسته ای کشور اکتفا می کرد و پا را از این فراتر نمی گذاشت. فشار ایمیلی مسئولان مذاکره کننده برجام به حدی اثر بخش بود!! که طرف مقابل را به مطالبات بیشتری در زمینه های مختلف صنعت موشکی، حضور نیروهای جبهه مقاومت در سوریه و مسایل حقوق بشری کشاند.
تا بدانجا که در توافق نامه برجام تعهداتی در این زمینه نیز دادیم. اما براستی مگر قرار بود در مقابل این همه عقب نشینی از مواضع اصولی و انقلابی خود، چه متاع گران بهایی را دریافت کنیم که اینگونه ذوق زده شدیم؟!
تحریم های مالی و بانکی که همچنان به قوت خود باقی بود و اثری از گشایش در سوئیفت هم نبود که ناگاه خبر آوردند یکی از صدها ایرباسی که قول خریداری اش را داده بودند بالاخره پا به کشور گذاشته است.
اما برای همین ایرباس چه جشن هایی که برگزار نشد و آخوندی منتظر ایرباس حامل مدیر فرانسوی در مهرآباد همچون ذوق زده های عهد قجری سر از پای نشناخته و مدیر اعزامی فرانسه را با تمام وجود در میانه ی پلکان هواپیما را به مثابه مصلح ملی در آغوش فشرد!
اما مردم کشور ما این صحنه های تاریخی و خفت بار را فراموش نخواهند کرد جایی که مسئولانشان به جای تکیه بر توان داخلی یک یه یک درب تمام صنایع شکوفا و در حال رشد داخلی را بستند و آغوش خود را برای ساخته های غربی آن هم با منتی بسیار باز کردند.
خوب است اگر مسئولانی که به چشم های تیزبین مردم اعتماد ندارند، بدانند که اگر همه مردم ایران عینک هم بگذارند، عینکشان را تمیز هم کنند و یا حتی شماره عینکشان را قوی تر هم کنند باز هم در وضعیت جامعه تغییری را مشاهده نخواهند کرد.
این درد کهنه می شود اما فراموش نخواهد شد و بدون شک مردم در انتخاب های خود نشان خواهند داد که مسئولانی را در صدر اجرائیات کشور خواهند نشاند که با بصیرت و درایت بر توان و استعدادهای مردم خویش اعتماد داشته باشند.
منبع: طنین یاس