گروه جهاد و مقاومت مشرق - مقاومت ديگر قواعد جنگ را رعايت نخواهد كرد. ما اين حق را داريم تا در هر زمان، هر مكان و به هر شيوهاي با دشمن روبهرو شويم.» اين جملهاي تاريخي از سيدحسن نصرالله در آغاز هفتهي دوم جنگ 33 روزه است. جملهاي كه حزبالله لبنان را تبديل به نماد جنگهايي با هر شيوه، هرزمان و هر مكان كرد. جنگي كه از آن بهعنوانhybrid war، جنگهاي هيبريدي يا همان جنگهاي تركيبي ياد ميشود.
جهان در بهت
جنگ 33 روزه در سال 2006 (1385) اتفاق افتاد. نقطهي عطف اين جنگ، سخنراني تلويزيوني سيدحسن نصرالله بود. سه روز از آغاز جنگ گذشته بود و رژيمصهيونيستي با حملات هوايي متعدد، رؤياي شكست و حذف حزبالله را در سر ميپروراند. اما در 14 جولاي 2006(1385)، همهي رسانهها در حال پوشش سخنراني مستقيم سيدحسن نصرالله بودند. وي به رژيمصهيونيستي گفت: «شما يك جنگ باز ميخواهيد و ما هم به سمت جنگ باز ميرويم و براي آن آماده هستيم.» سيدحسن در همان لحظه از مردم خواست نگاهي به سواحل مديترانه بيندازند. در اين لحظه ناوچهي «ساعر5» توسط حزبالله به آتش كشيده شد. دوربين تمام رسانههاي جهان به سمت اين ناوچه متمركز شد. اين پرسش در اذهان پديد آمد كه چگونه رژيم صهيونيستي بهعنوان چهارمين ارتش بزرگ جهان، در مقابل ارتش كوچك حزبالله به چنين وضعيتي دچار شده است. «احمد بخشايشياردستاني»، تحليلگر مسائل بينالملل در اينباره ميگويد: «اين سؤال مطرح بود كه حزبالله با چه تاكتيكي توانسته ناوچهي ساعر5 (اسرائيل2) را نابود كند.»
حزبالله و بر هم زدن تحليلها
بنا به اعتراف اسناد و نظر كارشناسان جنگي، در 10 روز اول جنگ 33روزه دست برتر با رژيمصهيونيستي بود. در روز بيستم جنگ تحليلها به اين سمت ميرفت كه حزبالله با كمبود مهمات مواجه است. تحليلگران غربي معتقد بودند ناتواني حزبالله در تأمين مهمات باعث خواهد شد تا جنگ با شكست حزبالله به پايان برسد. اما جنگ تركيبي و نامتقارن حزبالله با نيروي زميني رژيمصهيونيستي، بازهم اين تحليلها را بر هم زد. اين بار حزبالله با مقابله با تانكهاي افسانهاي مركاوا، معادلات و تحليلها را بر هم زد. دكتر بخشايشي عضو كميسيون امنيت ملي مجلس نهم، دربارهي جنگهاي نامتقارن حزبالله در جنگ 33 روزه ميگويد: «فاجعهي نظامي رژيمصهيونيستي، مورد هدف قرار گرفتن تانكهاي مركاوا بود. شيوهي نبرد نامتقارن حزبالله در اين مقطع، هماكنون در دانشكدههاي جنگ دنيا تدريس ميشود.» تانك مركاوا تنها در اختيار رژيمصهيونيستي قرار دارد. اين تانك به علت محفظهي امن سرنشينان و قرار داشتن موتور در عقب، بهعنوان تانك افسانهاي شناخته ميشد. پيش از جنگ 33روزه، فقط يك تانك از اين نوع در جنگهاي اسرائيل از بين رفته بود.
معلق بين متعارف و نامنظم
فلورنس گاب1، تحليلگر ارشد مؤسسهي انديشكدهي مطالعات امنيتي اتحاديهي اروپا2 دربارهي توانايي ارتش حزبالله گفته است: «اين گروه نظامي ميتواند بهآساني و بهسرعت، گونههاي گوناگونِ جنگهاي نامنظم را اجرا كند و در همان حال، شكل و ساختار يك نيروي نظامي متعارف را حفظ كند.» وي در يك مقالهي بلند ابتدا ماهيت جنگهاي هيبريدي را بيان كرده است. ازنظر گاب ساماندهي جنگهاي هيبريدي داراي اين ويژگيهاست: آموزش و نظم به نسبت مناسب، واحدها در اندازهي گردان و ساختار فرماندهي متمركز. سلاحهاي مورد استفاده در جنگهاي هيبريدي نيز، سلاحهاي نامتعارف مانند موشكهاي دوربرد، ضدتانك و سيستم قابل حمل پدافند هوايي است.
نمادي از جنگهاي جديد
گاب در مقالهي «خودنمايي هيبريدي حزبالله؛ سه ارتش در يك ارتش»3 جنگهاي هيبريدي را اينگونه تعريف ميكند: «اين نوع جنگ، عملياتهاي پيچيدهاي است كه با به كارگيري تركيبي قابليتهاي نظامي متعارف اما پيچيده، مورد استفاده قرا ميگيرد.» گاب تفاوت جنگهاي هيبريدي با چريكي را رهبري عمليات ميداند. وي معتقد است كه در جنگهاي هيبريدي رهبري عمليات بهصورت متمركز در ميدان نبرد انجام ميشود. اين تحليلگر جنگهاي هيبريدي حزبالله را تركيبي از تمامي ترفندها، تاكتيكهاي نظامي و فناوري ميداند.
غافلگيري توسط نيروهاي نامنظم
آنچه ميان تحليلهاي فلورنس گاب به چشم ميخورد، تأكيد بر تركيب جنگهاي نامنظم و منظم در ارتش حزبالله است. وي در اينباره ميگويد:«حزبالله در اصل اسرائيل را به اين دليل غافلگير كرد كه شيوهاش نه توسط نيروهاي نامنظم پياده ميشد نه توسط نيروهاي منظم.»ارتش حزبالله در پاسخ به هر شليك رژيمصهيونيستي در روستاهاي مرزي، با «سياست تلافيجويانه» به سمت رژيمصهيونيستي كاتيوشا پرتاب ميكند. اولين محل استقرار حزبالله، روستاهاي مرزي است. تحليلگران غربي تاكتيك چسبيدن حزبالله به نقاط مرزي و ناهموار را حيات دوم نامگذاري كردهاند. در اين نقاط نيز به جنگهاي نامتقارن و نامنظم روي ميآورند.
مشروعيت در جنگ
يكي از تفاوتهاي اين نوع نبرد حزبالله با ديگر گروههاي فلسطيني در محل استقرار است. ديگر گروههاي فلسطيني با ارسال نيرو به داخل رژيمصهيونيستي و جنگهاي ايذايي يا چريكي، مبارزه ميكنند. اما نبرد براي حزبالله در نقاط مرزي آغاز ميشود. از اين رو مشروعيت نبردهاي حزبالله، براي گروههاي لبناني، دولت و مجلس لبنان كه همگي از گرايشات مختلف مذهبي و سياسي برخوردار هستند، هميشه پذيرفته شده است.
جزئيات يك جنگ جديد
در مقالهي فلورنس گاب به جزئيات جنگ 33 روزه توجه شده است. وي دربارهي توان نظامي حزبالله در اين جنگ ميگويد: «اين سازمان، تاكتيكها و قابليتهايي از خود نشان داد كه بسيار فراتر از آن چيزي بود كه انتظار ميرفت. سپس به نماد جنگهاي هيبريدي بدل شد.» در جنگ 33 روزه كه بهعنوان جنگ تموز نيز شناخته ميشود، حزبالله از نواحي ناهموار مرزي براي حركت پيادهنظام بهره برد. ويژگي اين مناطق، پشتيباني مردم محلي از حزبالله و ميدانهاي ديد مناسب براي رزمندگان حزبالله بود. تپههاي مناسب و ميدان ديد گسترده، امكان دفاع را براي نيروهاي حزبالله فراهم ميآورد. سلاحهاي مورد استفاده حزبالله در ميدان جنگ نيز متنوع بود. راكت، خمپارهانداز، موشك زمين به هوا، زمين به دريا و مينگذاري در جادههايي كه تانكهاي مركاوا از آن عبور ميكردند، از جمله سلاحهاي ارتش حزبالله بود.
غلبهي ضعيفتر بر قويتر
اهميت استفاده از جنگهاي تركيبي حزبالله زماني آشكارتر ميشود كه مقايسهاي ميان دو ارتش درگير در جنگ داشته باشيم. حزبالله هم از نظر نيروهاي نظامي، هم از نظر مهمات، هم از نظر بودجه و هم از نظر پشتيباني جهاني در وضعيتي بهمراتب ضعيفتر قرار داشت. اما استفاده از نيروهاي آموزش ديده و منسجم و بهكارگيري شيوههاي ارتباطي پيچيده و تماس سلسلهمراتبي با فرماندهي موجب شد برتري كمي رژيمصهيونيستي ناديده گرفته شود. موشكاندازهاي پنهان حزبالله يكي ديگر از عوامل برتري حزبالله در اين جنگ بود. اجراي تاكتيكهاي دفاعي خارپشت و استفاده از پناهگاههاي زيرزميني، مؤلفههاي ديگر ارتش حزبالله در جنگ تموز بود. در تاكتيك دفاعي خارپشت، با ايجاد يك نقطهي مستحكم، هزينههاي حملهي نيروهاي مهاجم افزايش مييابد. در صورت حملهي نيروي مهاجم و عبور از نقاط قوت، نيروهاي مدافع ضدحملهي سنگيني به آنان خواهند زد و موجب خواهند شد تا لطمهي سنگيني به مهاجمان وارد شود. حزبالله بهخوبي از اين شيوه براي لطمه زدن به تانكهاي مركاواي رژيمصهيونيستي بهره برد.
نمادي از نسل جديد جنگهاي پيچيده
محققان ناتو تنها كساني نيستند كه حزبالله را نماد جنگهاي هيبريدي ميدانند. فرانك هافمن در كتاب «درگيري در قرن بيستويك؛ ظهور جنگهاي هيبريدي» فصل اصلي كتاب را به حزبالله اختصاص داده است. اين كتاب كه توسط استاد دانشگاه ويرجينيا نوشته شده، اين عنوان را براي حزبالله برگزيده است: "Hizbollah as Prototype” (حزبالله بهعنوان نمونه اوليه). هافمن در اين كتاب جنگ 33 روزه را مطلع جنگهاي نوين هيبريدي دانسته است. وي سيدحسن نصرالله را نيز فرماندهي برتر در جنگهاي هيبريدي معرفي كرده است.
* ماهنامه همشهري پايداري - شماره 168 - دي95
جهان در بهت
جنگ 33 روزه در سال 2006 (1385) اتفاق افتاد. نقطهي عطف اين جنگ، سخنراني تلويزيوني سيدحسن نصرالله بود. سه روز از آغاز جنگ گذشته بود و رژيمصهيونيستي با حملات هوايي متعدد، رؤياي شكست و حذف حزبالله را در سر ميپروراند. اما در 14 جولاي 2006(1385)، همهي رسانهها در حال پوشش سخنراني مستقيم سيدحسن نصرالله بودند. وي به رژيمصهيونيستي گفت: «شما يك جنگ باز ميخواهيد و ما هم به سمت جنگ باز ميرويم و براي آن آماده هستيم.» سيدحسن در همان لحظه از مردم خواست نگاهي به سواحل مديترانه بيندازند. در اين لحظه ناوچهي «ساعر5» توسط حزبالله به آتش كشيده شد. دوربين تمام رسانههاي جهان به سمت اين ناوچه متمركز شد. اين پرسش در اذهان پديد آمد كه چگونه رژيم صهيونيستي بهعنوان چهارمين ارتش بزرگ جهان، در مقابل ارتش كوچك حزبالله به چنين وضعيتي دچار شده است. «احمد بخشايشياردستاني»، تحليلگر مسائل بينالملل در اينباره ميگويد: «اين سؤال مطرح بود كه حزبالله با چه تاكتيكي توانسته ناوچهي ساعر5 (اسرائيل2) را نابود كند.»
حزبالله و بر هم زدن تحليلها
بنا به اعتراف اسناد و نظر كارشناسان جنگي، در 10 روز اول جنگ 33روزه دست برتر با رژيمصهيونيستي بود. در روز بيستم جنگ تحليلها به اين سمت ميرفت كه حزبالله با كمبود مهمات مواجه است. تحليلگران غربي معتقد بودند ناتواني حزبالله در تأمين مهمات باعث خواهد شد تا جنگ با شكست حزبالله به پايان برسد. اما جنگ تركيبي و نامتقارن حزبالله با نيروي زميني رژيمصهيونيستي، بازهم اين تحليلها را بر هم زد. اين بار حزبالله با مقابله با تانكهاي افسانهاي مركاوا، معادلات و تحليلها را بر هم زد. دكتر بخشايشي عضو كميسيون امنيت ملي مجلس نهم، دربارهي جنگهاي نامتقارن حزبالله در جنگ 33 روزه ميگويد: «فاجعهي نظامي رژيمصهيونيستي، مورد هدف قرار گرفتن تانكهاي مركاوا بود. شيوهي نبرد نامتقارن حزبالله در اين مقطع، هماكنون در دانشكدههاي جنگ دنيا تدريس ميشود.» تانك مركاوا تنها در اختيار رژيمصهيونيستي قرار دارد. اين تانك به علت محفظهي امن سرنشينان و قرار داشتن موتور در عقب، بهعنوان تانك افسانهاي شناخته ميشد. پيش از جنگ 33روزه، فقط يك تانك از اين نوع در جنگهاي اسرائيل از بين رفته بود.
معلق بين متعارف و نامنظم
فلورنس گاب1، تحليلگر ارشد مؤسسهي انديشكدهي مطالعات امنيتي اتحاديهي اروپا2 دربارهي توانايي ارتش حزبالله گفته است: «اين گروه نظامي ميتواند بهآساني و بهسرعت، گونههاي گوناگونِ جنگهاي نامنظم را اجرا كند و در همان حال، شكل و ساختار يك نيروي نظامي متعارف را حفظ كند.» وي در يك مقالهي بلند ابتدا ماهيت جنگهاي هيبريدي را بيان كرده است. ازنظر گاب ساماندهي جنگهاي هيبريدي داراي اين ويژگيهاست: آموزش و نظم به نسبت مناسب، واحدها در اندازهي گردان و ساختار فرماندهي متمركز. سلاحهاي مورد استفاده در جنگهاي هيبريدي نيز، سلاحهاي نامتعارف مانند موشكهاي دوربرد، ضدتانك و سيستم قابل حمل پدافند هوايي است.
نمادي از جنگهاي جديد
گاب در مقالهي «خودنمايي هيبريدي حزبالله؛ سه ارتش در يك ارتش»3 جنگهاي هيبريدي را اينگونه تعريف ميكند: «اين نوع جنگ، عملياتهاي پيچيدهاي است كه با به كارگيري تركيبي قابليتهاي نظامي متعارف اما پيچيده، مورد استفاده قرا ميگيرد.» گاب تفاوت جنگهاي هيبريدي با چريكي را رهبري عمليات ميداند. وي معتقد است كه در جنگهاي هيبريدي رهبري عمليات بهصورت متمركز در ميدان نبرد انجام ميشود. اين تحليلگر جنگهاي هيبريدي حزبالله را تركيبي از تمامي ترفندها، تاكتيكهاي نظامي و فناوري ميداند.
غافلگيري توسط نيروهاي نامنظم
آنچه ميان تحليلهاي فلورنس گاب به چشم ميخورد، تأكيد بر تركيب جنگهاي نامنظم و منظم در ارتش حزبالله است. وي در اينباره ميگويد:«حزبالله در اصل اسرائيل را به اين دليل غافلگير كرد كه شيوهاش نه توسط نيروهاي نامنظم پياده ميشد نه توسط نيروهاي منظم.»ارتش حزبالله در پاسخ به هر شليك رژيمصهيونيستي در روستاهاي مرزي، با «سياست تلافيجويانه» به سمت رژيمصهيونيستي كاتيوشا پرتاب ميكند. اولين محل استقرار حزبالله، روستاهاي مرزي است. تحليلگران غربي تاكتيك چسبيدن حزبالله به نقاط مرزي و ناهموار را حيات دوم نامگذاري كردهاند. در اين نقاط نيز به جنگهاي نامتقارن و نامنظم روي ميآورند.
مشروعيت در جنگ
يكي از تفاوتهاي اين نوع نبرد حزبالله با ديگر گروههاي فلسطيني در محل استقرار است. ديگر گروههاي فلسطيني با ارسال نيرو به داخل رژيمصهيونيستي و جنگهاي ايذايي يا چريكي، مبارزه ميكنند. اما نبرد براي حزبالله در نقاط مرزي آغاز ميشود. از اين رو مشروعيت نبردهاي حزبالله، براي گروههاي لبناني، دولت و مجلس لبنان كه همگي از گرايشات مختلف مذهبي و سياسي برخوردار هستند، هميشه پذيرفته شده است.
جزئيات يك جنگ جديد
در مقالهي فلورنس گاب به جزئيات جنگ 33 روزه توجه شده است. وي دربارهي توان نظامي حزبالله در اين جنگ ميگويد: «اين سازمان، تاكتيكها و قابليتهايي از خود نشان داد كه بسيار فراتر از آن چيزي بود كه انتظار ميرفت. سپس به نماد جنگهاي هيبريدي بدل شد.» در جنگ 33 روزه كه بهعنوان جنگ تموز نيز شناخته ميشود، حزبالله از نواحي ناهموار مرزي براي حركت پيادهنظام بهره برد. ويژگي اين مناطق، پشتيباني مردم محلي از حزبالله و ميدانهاي ديد مناسب براي رزمندگان حزبالله بود. تپههاي مناسب و ميدان ديد گسترده، امكان دفاع را براي نيروهاي حزبالله فراهم ميآورد. سلاحهاي مورد استفاده حزبالله در ميدان جنگ نيز متنوع بود. راكت، خمپارهانداز، موشك زمين به هوا، زمين به دريا و مينگذاري در جادههايي كه تانكهاي مركاوا از آن عبور ميكردند، از جمله سلاحهاي ارتش حزبالله بود.
غلبهي ضعيفتر بر قويتر
اهميت استفاده از جنگهاي تركيبي حزبالله زماني آشكارتر ميشود كه مقايسهاي ميان دو ارتش درگير در جنگ داشته باشيم. حزبالله هم از نظر نيروهاي نظامي، هم از نظر مهمات، هم از نظر بودجه و هم از نظر پشتيباني جهاني در وضعيتي بهمراتب ضعيفتر قرار داشت. اما استفاده از نيروهاي آموزش ديده و منسجم و بهكارگيري شيوههاي ارتباطي پيچيده و تماس سلسلهمراتبي با فرماندهي موجب شد برتري كمي رژيمصهيونيستي ناديده گرفته شود. موشكاندازهاي پنهان حزبالله يكي ديگر از عوامل برتري حزبالله در اين جنگ بود. اجراي تاكتيكهاي دفاعي خارپشت و استفاده از پناهگاههاي زيرزميني، مؤلفههاي ديگر ارتش حزبالله در جنگ تموز بود. در تاكتيك دفاعي خارپشت، با ايجاد يك نقطهي مستحكم، هزينههاي حملهي نيروهاي مهاجم افزايش مييابد. در صورت حملهي نيروي مهاجم و عبور از نقاط قوت، نيروهاي مدافع ضدحملهي سنگيني به آنان خواهند زد و موجب خواهند شد تا لطمهي سنگيني به مهاجمان وارد شود. حزبالله بهخوبي از اين شيوه براي لطمه زدن به تانكهاي مركاواي رژيمصهيونيستي بهره برد.
نمادي از نسل جديد جنگهاي پيچيده
محققان ناتو تنها كساني نيستند كه حزبالله را نماد جنگهاي هيبريدي ميدانند. فرانك هافمن در كتاب «درگيري در قرن بيستويك؛ ظهور جنگهاي هيبريدي» فصل اصلي كتاب را به حزبالله اختصاص داده است. اين كتاب كه توسط استاد دانشگاه ويرجينيا نوشته شده، اين عنوان را براي حزبالله برگزيده است: "Hizbollah as Prototype” (حزبالله بهعنوان نمونه اوليه). هافمن در اين كتاب جنگ 33 روزه را مطلع جنگهاي نوين هيبريدي دانسته است. وي سيدحسن نصرالله را نيز فرماندهي برتر در جنگهاي هيبريدي معرفي كرده است.
* ماهنامه همشهري پايداري - شماره 168 - دي95