این نگاه از دو منظر میتواند مد نظر قرار داد؛ ابتدا از بُعد کمیت که توفیق چندانی نسبت به سالهای گذشته حاصل نشده است اما در بحث کیفیت میبایست اعتراف کرد که مطلوبی را در جشنواره شاهد بودهایم، چون هم کارهایی که موضوعات آن دفاع مقدس بوده و هم فیلمهایی که به انقلاب اسلامی توجه کردهاند به لحاظ کیفیت بسیار بهتر از تولیداتی بوده است که در سالهای گذشته در این حوزه ساخته میشدند.
البته در حوزه سینمای دینی، اثری را که صورت مستقیم به آموزههای مورد نظر توجه داشته باشد را در میان کارهای به نمایش درآمده نداشتیم اما به صورت غیرمستقیم فیلمهایی دیدم که به مفاهیم دینی توجه میکردند. درباره این مسئله باید گفت اینکه در فیلمی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوعات دینی پرداخته شود بحثی جداگانه دارد اما معتقدم سینمای کشور نیازمند آثاری نیز هست که در آنها به مفاهیم دینی و قرآنی توجهی مستقیم شده باشد.
با توجه به توضیحات انجام شده میخواهیم به چند فیلم ارزشی جشنواره سیوپنجم نگاهی اجمالی داشته باشیم که «ماجرای نیمروز» بارزترین آن است. درباره جنایتهای منافقان تا به حال فیلمهای بسیاری ساخته شده است بهویژه در دهه شصت کارهایی با این محوریت بهشدت باب بود اما آن تولیدات بیشتر فیلمهای سفارشی و دولتی بودند که تاریخ مصرف داشتند و به رویدادهای رخ داده نگاهی کارشناسانه نداشتند. اما در فیلمی نظیر «ماجرای نیمروز» درباره این سازمان مخوف نگاهی هوشمندانه لحاظ شده بود؛ اتفاقی که سال گذشته در فیلم «سیانور» نیز رخ داده بود.
«ماجرای نیمروز» توانست در جشنواره این دوره جوایز بسیاری را به خود اختصاص دهد حتی این فیلم عنوان بهترین اثر سینمای را از دیدگاه هیئت داوران و مردم به خود اختصاص داد، این موفقیت نیز به هیچوجه جنبه دستوری نداشت چون هر کس که سینما را میشناخت معترف بود که این اثر سینمای از استانداردهای بسیار بالایی سود برده است. درباره رویداد نگاری این فیلم هم میبایست گفت که نگاه به کارکترهایی مثبت و منفی در این فیلم کاملا مطابق واقعیت است چون معمولا در آثار ایدئولوژیک به شخصیتها متناسب به خاص شخصی نگریسته میشود. اما در«ماجرای نیمروز» آنچه میبینیم عین واقعیت است.
ساخت فیلمهای «سیانور» و «ماجرای نیمروز» نقطه آغازی برای سینمای انقلاب که سالها به فراموشی سپرده شده بود اما این دو اثر سینمای نشان دادند که میتوان هنوز در این زمینه کار کرد و فیلم خوب ساخت بهنحوی که هم اهالی رسانه و منتقدان از آن استفاده کنند هم اینکه مردم به آن به عنوان بهترین فیلم جشنواره بنگرند.
«ویلاییها» دیگر فیلمی بود که در جشنواره سی و پنجم تولید شد و در آن موضوع و قصهای دفاع مقدسی روی پرده رفت اما تفاوت این کار که کارگردانی آن را منیر غیبی بر عهده داشت با دیگر کارهای دفاع مقدسی این بود که بر خلاف آثار گذشته در این فیلم از حاجی و سید خبر نبود بلکه ما زندگی چند زن را شاهد بودیم که همسرانشان جزء فرماندهان جنگ بودند برای همین زندگی شخصی آنها نیز ارتباطی نزدیک با دفاع مقدس داشت. این اثر اولین تجربه غیبی در مقام کارگردان است برای همین باید به چنین سینماگری تبریک گفت که قادر است همانند سعید روستایی، کارگردان فیلم «ابد و یک روز» توانسته اولین قدم را بسیار محکم و خوب بردارد اما متاسفانه این کارگردان جوان قواعد بازی را خوب نمیداند چون اعتراضات غیرحرفهای درباره هیئت داوران نشان داد. هر کسی که فرم جشنواره را پر میکند میداند که قرار است درباره فیلمش نظر داده شود، نظری که شاید مورد پسند سازنده آن نباشد.
«دعوت نامه» ساخته مهرداد فرید تنها کاری بود که شاید از آن بتوان به عنوان اثری نام برد که موضوعات دینی به شکلی مستقیم مد نظر قرار گرفته بوده است این فیلم ادای احترامی به امام رضا(ع) بود اما این ارادت آنگونه که میباید کیفیت فنی بالای نداشت هر چند به واسطه جنس داستان باز هم لحظات دوست داشتنی در کار کم نبود. داستان فیلم درباره فردی است که از راه دزدی از زائران امام رضا(ع) زندگی خود را میگذراند اما اتفاقی برای وی رخ میدهد که مسیر زندگی وی تغییر میکند. این قصه به خودی خود چیزی جدیدی ندارد چون بارها چنین داستانهای بیان شده که فردی خلافکار به واسطه قرار گرفتن در موقعیتی خاص تغییر کرده و راه صحیح را در زندگی پیش گرفته است. اما در این کار سعی شده بود زمان حال با قصه همخوان شود اتفاقی که من از آن به عنوان امتیاز فیلمنامه نام میبرم والا چیز خاص دیگری به لحاظ پیچشهای سناریو و افت و خیز شخصیتها در متن وجود ندارد.
«اشنوگل» فیلمی دفاعی مقدسی است که از نگاه من جزء آثار ضعیف جشنواره محسوب میشود این فیلم قرار است روایتگر رشادت غواصان در عملیات کربلای چهار باشد اما آنچه که میبینیم به هیچوجه تصویرگر این اتفاق نیست چون ضعف در ساختار بهوضوح عیان است حتی در بحث کارگردانی نیز ما انسجام خوبی را شاهد نیستیم البته ساخت این کار را هادی حاجتمند و علی سلیمانی به طور مشترک بر عهده داشتند اما بهتر بود به جایی اینکه دو نفر پشت دوربین قرار گیرند از وجود یک مشاور خبره در زمینه کارگردانی بهره برده میشد تا فیلم چنین اشتباهات عیانی نمیداشت.
بازیهای این فیلم بیشتر در حد یک شوخی بود چون نه هنر پیشههای اصلی و نه بازیگران فرعی کار خود را بهدرستی انجام ندادند. هر چند این ایراد به دانش بازیگری آنها مربوط نمیشود بلکه از آنجا نشئت میگیرد که شخصیتپردازی وجود ندارد که بازیگر بتواند کاری در خور توجه ارائه دهد درباره جلوههای ویژه و کامپیوتری این فیلم بهتر است حرفی زده نشود چون بهشدت ابتدائی و گاهی اوقات خندهدار است. کارگردانی این فیلم نیز به نظرم بهتر است مورد ارزیابی قرار نگیرد چون فیلمسازانش انسانهای بسیار محجوب هستند و دوست ندارم از آنها نقدی تند داشته باشم.
اما «مرگ ماهی» را باید به عنوان فیلمی بسیار سطحی و بیکیفیت نام برد این اثر بهتر است هیچگاه به نمایش عمومی در نیاید چون مخاطبان فیلمهای دفاع مقدسی را از خود میراند و بهنوعی ذهنیتها را نسبت به این گونه سینمای تیره میکند. در این فیلم که کارگردانی آن بر عهده یک فیلمساز زن است قرار است در قالب داستانی روز به موضوعی دفاع مقدسی پرداخته شود البته در بخشهای از این فیلم فلش بکهای که زده میشود جنگ به صورت مستقیم نشان داده میشود اما این لحاظ بسیار کم و اندک هستند. درباره صحنههای جنگ این فیلم بهتر است کارگردان در تدوین مجدد تمامی آنها را حذف کند اصولا بهتر است فیلمساز ۶۰ دقیقه فیلم را جذب کرده و ۳۰ دقیقه را اغماض در قالب فیلم داستانی کوتاه به مخاطبان عرضه کند چون شاید در این شرایط بتوان بسیاری از گافهای فیلم را نادیده گرفت. هر چند باز هم هنوز نزد خود فکر میکنم که بازیهای بسیار بد ستاره و لاله اسکندری را چگونه میتوان در فیلم پوشاند.
«آباجان» ساخته هاتف علیمردانی فیلمی لطیف و دوستداشتنی درباره کودکان دهه ۵۰ و ۶۰ است، کودکانی که لحظات بمباران را به یاد دارند و هنوز آژیرهای خطر در ذهنشان باقی مانده است. این فیلم به عقیده نگارنده اثری متوسط رو به خوب است که در میان تولیدات این دوره جشنواره اثری قابل احترام محسوب میشود. درباره «آباجان» حتماً باید به دو نکته اشاره کرد ابتدا بازی خیرهکننده فاطمی معتمد آریا در نقش مادری که فرزندش مفقودالأثر است بسیار دیدنی است و دوم کارگردانی و میزانسنهای بسیار خیرهکننده هاتف علی مردانی است چون در شرایط کنونی که سینما به لحاظ مادی امکان فضاسازی دهه ۶۰ را ندارد، این فیلم با توانسته تصویری خوب از آن دوران برای ما خلق کند. در این کار نگاه به دفاع مقدس در خانوادهها مطرح است چون معمولاً کمتر به این موضوع توجه میشود که خانوادهها چگونه حضور فرزندانشان را در جبههها تحمل میکردند بهویژه پدران و مادرانی که فرزندانشان شهید یا مفقودالاثر بودند.
«ماه گرفتگی» دیگر فیلمی بود که در جشنواره سی و پنجم به نمایش درآمد و در آن فتنه ۸۸ موضوع و محور داستان بود. اما ای کاش فیلم ساز هیچگاه دست به ساخت چنین اثری نمیزد، چون به اندازهای ساختار ضعیف و ناشیانه است که مفهوم و معنای فیلم عقیممانده هر چند در معنا و مفهوم نیز نمیتوان برداشت دقیقی را از آنچه که روی داده «ماه گرفتگی» مشاهده کرد. این فیلم نهتنها یک اثر سیاسی نیست بلکه حتی نمیتوان از آن به عنوان یک کار رویداد محور نام برد البته سید مسعود اطیابی سعی کرده با حربههای جذابیت را برای کارش بخرد اما وقتی فیلمنامه فاجعه باشد و کارگردانی بد چگونه میتوان یک فیلم را به سر منزل مقصود رساند. درباره بازیهای در ماهگرفتگی نیز بهتر است حرفهای نزنیم چون شاگردان ترم اول یک مدرسه بازیگری نیز به نظرم از آنچه که در فیلم میبینیم میتوانستند کارکرد بهتری داشته باشند.
آخرین فیلمی که درباره آن حرف میزنیم «بدون تاریخ بدون امضاء» نام دارد این اثر بهشدت زیبا و انسانی است به نحوی که حرف زدن درباره آن هم احساس خوبی به همراه دارد؛ زیرا لحظاتی از فیلم را بهیاد میآورد که شخصا بابت آن رضایت خوشایندی بهدست میآورد فیلمنامه «بدون تاریخ بدون امضاء» پر از لحظات تالیف و اوج و فرود برای همین به هیچوجه نمیتوان انتهای فیلم را حدس زد پس در همین راستا فینالی که فیلم دارد جز شاهکارهای جشنواره این دوره محسوب میشود.
بازیگری در «بدون تاریخ بدون امضاء» یک کلاس بازیگری است که تماشاگر تنها میتواند از دیدن آن لذت ببرد بدون اینکه لحظهای از بازی یکی از هنر پیشهها خسته شود؛ بهویژه نوید محمدزاده و امیر آقایی بازی خیرهکننده و چشمگیر از خود ارائه دادهاند. درباره کارگردانی وحید جلیلوند تنها میتوان گفت که این سینماگر مطمئنا در آینده فیلمهای بسیار بهتری خواهد ساخت چون هم در کار اول و هم در فیلم دومش نشان داده که سینما را به طور کامل میشناسد و میداند چگونه باید حرف خود را با زبانی دلنشین به تماشاگر منتقل کند.