سرمقاله روزنامه ها

دولت در کشورداری کاملا ورشکسته شده و برای نخستین‌بار نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد مردم از هر گرایش سیاسی – حتی آنها که تصمیم دارند به روحانی رای بدهند - ارزیابی واحدی از مشکلات کشور دارند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

این هووها دلسوزترند !

حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:


دیروز آقای رئیس‌جمهور بعد از ثبت‌نام برای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، بار دیگر و برای چندمین‌بار به نمونه‌هایی از دستاوردهای دوران چهارساله ریاست‌جمهوری خویش اشاره کرده و موفقیت‌هایی را برشمردند که با عرض پوزش از ایشان باید گفت نه فقط تقریبا هیچیک از آنها واقعیت ندارد بلکه تمامی شواهد و مستندات موجود از نتیجه‌های معکوس نیز حکایت دارند و تعجب‌آور است که آقای دکتر روحانی «از دست‌داده»‌های دولت خویش را «دستاورد»! معرفی می‌کنند؟! در این وجیزه به چند نمونه اشاره‌ای گذرا - و صد البته، مستند و غیرقابل تردید - خواهیم داشت و قضاوت را برعهده خوانندگان می‌گذاریم.


1- آقای روحانی در اظهارات دیروز خود نیز مانند گذشته به جای آن که سخنان خود را با استدلال و شاهد و سند همراه کنند، به استعاره و تشبیه روی آورده و مثلا درباره برجام گفته‌اند؛  «هووهایی که بارها به قصد کشتن این فرزند، یعنی برجام تصمیم گرفته بودند نمی‌توانند سرپرست خوبی برای آن باشند بلکه همان‌هایی که تمام تلاش شبانه‌روزی خود را برای این توافق کردند باید مسیر را تا آخر ادامه دهند»!


اولا؛ می‌توان تشبیه آقای روحانی را به این صورت نیز مطرح کرد و آن اینکه برجام برای دولت شبیه کودکی است که عده‌ای از او برای مظلوم‌نمایی و جلب ترحم عابران در سر چهارراه‌ها استفاده می‌کنند. این کودکان معمولا اجاره‌ای هستند و برای کسی که او را در آغوش گرفته، جان و سلامت کودک کمترین اهمیتی ندارد، بلکه برای او مبالغی که با این مظلوم‌نمایی از عابران دریافت می‌کند، حائز اهمیت است. آیا مصلحت اینگونه کودکان در آن نیست که از دست مادرنماها باز گرفته شوند تا سلامت و آینده آنها تضمین شده باشد.


ثانیا؛ کاش جناب روحانی به یکی از دستاوردهای ارزنده و قابل توجه برجام که بارها وعده آن را داده بودند، اشاره می‌کردند و بعد از ضرورت حفظ آن سخن به میان می‌آوردند!  ایشان به صراحت اعلام کرده بودند؛


«امروز - 23 تیر 94- به ملت شریف ایران اعلام می‌کنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمامی تحریم‌ها، حتی تحریم‌های تسلیحاتی، موشکی هم به صورتی که در قطعنامه بوده، لغو خواهد شد. تمام تحریم‌های اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حمل و نقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق و حتی تحریم تسلیحاتی هم کنار گذاشته می‌شود.»


اکنون باید پرسید کدامیک از آن وعده‌ها تحقق یافته است؟ که به قول آقای دکتر روحانی «حفظ آن باید مهم‌ترین مسایل سیاسی، داخلی و اقتصادی باشد»!  بدیهی است تشبیهات شعرگونه نمی‌تواند پاسخ این پرسش اساسی باشد. آقای روحانی چند روز قبل و در جشن هسته‌ای نیز برجام را به ابر باران‌زا تشبیه کرده و گفته بودند؛ «باران رحمت برجام بر مردم نازل شده است»!  که بهتر بود می‌فرمودند ابر برجام را با امتیازات فراوانی که دادیم، بارور کردیم ولی به جای آسمان ایران در آسمان آمریکا باریده است!


2- آقای روحانی فرموده‌اند؛ «آنچه در سال 92 وعده دادیم که چرخ سانتریفیوژها بچرخد، می‌بینید که مدرن‌ترین سانتریفیوژها یعنی  IR8 می‌چرخد و چرخ اقتصاد هم می‌چرخد»!


در ‌این خصوص باید گفت؛ چرخ نزدیک به 20 هزار سانتریفیوژ می‌چرخید ولی دولت شما بیش از 12 هزار سانتریفیوژ را از چرخش انداخت - متن برجام - و چرخ اقتصاد نیز ماجرای دیگری دارد که به آن اشاره خواهیم کرد و اما آقای رئیس‌جمهور درباره سانتریفیوژ  IR8تمام ماجرا را نگفته‌اند و آن، این که

الف: فقط یک دستگاه سانتریفیوژ IR8  در اختیار داریم که ساخت آن نیز به دولت کنونی ربطی ندارد بلکه طراحی و ساخت اولیه آن به دست دانشمندان هسته‌ای کشورمان که برخی از آنها در دولت آقای روحانی کنار گذاشته شده‌اند، صورت گرفته بود؛ دانشمندانی که امروزه از سوی برخی کشورهای عربی با حقوق‌های کلان به کار دعوت شده‌اند که خوشبختانه نپذیرفته‌اند.


ب: مطابق برجام تا 8 سال و 6 ماه دیگر فقط می‌توانیم 29 عدد سانتریفیوژ  IR8 بسازیم و پس از آن اجازه داده‌اند تا 30 عدد ساخته شود. اما نکته درخور توجه آن که برای آزمایش کارآمدی سانتریفیوژهای IR8  بایستی حداقل 164 عدد از آن را در اختیار داشته باشیم تا یک خوشه و زنجیره تشکیل داده و تست شوند. بنابراین یک عدد IR8  درحالی که حداقل تا 9 سال دیگر اجازه تولید 164 عدد را نداریم، چه دستاوردی است؟


آقای روحانی در جای دیگری با افتخار گفته بودند که امروزه می‌توانیم آب‌سنگین صادر کنیم! و توضیح نداده بودند که 5+1‍ ما را مجبور کرده‌اند آب‌سنگین تولید شده خود را به خارج از کشور بفرستیم! کجای این دستاورد است؟


3- رئیس‌جمهور محترم خدا را شکر کرده‌اند که آنچه را در سال 92 به مردم ایران وعده داده بودند، عمل کرده‌اند و می‌فرمایند؛ «در سال 92 آنچه به مردم عزیز ایران در انتخابات اعلام کردیم، نجات اقتصاد ایران، احیای اخلاق و تعامل سازنده با جهان بود»! و می‌فرمایند «از رکود تورمی فاصله گرفته‌ایم»!  که باید پرسید؛ در کدام عرصه اقتصادی از رکود فاصله گرفته‌ایم؟ تعطیلی نزدیک به 60 درصد کارخانه‌ها و مراکز تولید؟!  بیکار شدن انبوهی از کارگران؟!  رکود فاجعه‌آمیز در بخش مسکن؟! و...؟!


گفته‌اند، در رشد اقتصادی از منفی 7 درصد به رشد بالای 7 درصد رسیده‌ایم و توضیح نداده‌اند که نزدیکترین اقتصاددانان حامی دولت نیز این رقم را حتی با احتساب نفت، در حد 3 درصد می‌دانند - بانک جهانی نیز همین رقم را اعلام کرده است - و از این جهت نه فقط رشد نداشته‌ایم بلکه عقبگرد هم داشته‌ایم.


فرموده‌اند؛ « از تورم 40 درصد به 7 درصد در اسفند سال گذشته رسیدیم»!  در این خصوص گفتنی است آقای روحانی تاکنون برای تورم قبل از 92 ارقام متفاوت 40 درصد، 45 درصد و 51 درصد را اعلام کرده‌اند که به قول یکی از اقتصاددانان حامی دولت، نشان می‌دهد آمار اعلام شده از سوی ایشان اعتبار چندانی ندارد!


و اما ایشان خود به درستی گفته بودند ملاک تورم جیب مردم است و نه آماری که دولت اعلام می‌کند. آیا جیب مردم تورم را تک رقمی نشان می‌دهد یا به قول آقای محمد هاشمی میزان واقعی تورم در دولت آقای روحانی 50 درصد است. این تورم فاجعه‌آمیز را فقط با مراجعه به گذران معیشتی مردم به وضوح می‌توان دید.


4- آقای روحانی، به افتتاح طرح‌های مختلف نیز اشاره فرموده‌اند که کاش توضیح می‌دادند؛


اولا؛ آیا برخی از مراکز و به عنوان مثال فلان کارخانه که 6 سال است افتتاح شده و به کار مشغول است نیاز به افتتاح مجدد دارد؟ ثانیا؛ چند درصد از طرح‌هایی که این روزها در آستانه انتخابات، یکی پس از دیگری افتتاح می‌شوند، به دولت ایشان مربوط است؟! ثالثا؛ آیا افتتاح پشت سرهم این طرح‌ها که برخی از آنها افتتاح مجدد است به انتخابات ربطی ندارد؟ رابعا؛ اگر صدا و سیما به خاطر آن که آقای روحانی رئیس‌جمهور مستقر است، خود را ملزم به پوشش سخنرانی‌های ایشان - نظیر آنچه دیروز ایراد فرمودند - و یا گزارش افتتاح طرح‌ها می‌داند، آیا چنانچه موارد یاد شده نظیر افتتاح‌های مجدد، و افتتاح طرح‌هایی که حاصل کار دولت کنونی نیست و... را مشاهده کرد، به عنوان وظیفه و رسالت خبری خود نباید این موارد را هم به اطلاع مردم برساند؟!


5- رئیس‌جمهور محترم از «احیای اخلاق» و «حقوق شهروندی» به عنوان دستاوردهای دیگر دولت خود یاد کرده‌اند که باید پرسید آیا ناسزاها و اتهاماتی نظیر آنچه در پی می‌آید و فقط اندکی از بسیارهاست و در حق منتقدان روا داشته‌اند، نشانه «اخلاق»!  است؟!


«بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب تحریم، کودک‌صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند، انقلابیون نفهم، یک مشت لات و...»!


6- آقای دکتر روحانی در اظهارات دیروز خود، «شفاف‌سازی» و «آزادسازی» و «گردش اطلاعات» را نیز از جمله دستاوردهای دولت خود نامیده‌اند! که در این خصوص کافی است به این نکته اشاره شود که دولت یازدهم در پنهان‌کاری و پیشگیری از گزارش عملکرد خود به مردم و حتی گزارش به مراکز رسمی و نظارتی نظیر مجلس شورای اسلامی به اندازه‌ای اصرار داشته است که حتی حامیان دولت از آن با عنوان «دولت محرمانه‌ها»!  یاد می‌کنند. نمونه بارز آن خودداری از اطلاع‌رسانی درباره مذاکرات بود که به فاجعه برجام منتهی شد و یا جلوگیری از ارائه اطلاعات مربوط به قراردادهای نفتی IPC  و...


7- رئیس‌جمهور کشورمان از «ایجاد اشتغال» در دولت خود یاد کرده‌اند که مخدوش بودن این ادعا نیز مانند بقیه موارد نیازی به شرح و توضیح ندارد و کافی است به خیل بیکاران، چه آنها که در اثر رکود فاجعه‌بار شغل‌ خویش از دست داده‌اند و چه آنان که در پی اشتغال هستند، توجه شود. گفتنی است دولت رسما اعلام کرده است، کسانی را که فقط یک ساعت در هفته کار می‌کنند نیز در فهرست افراد شاغل جای داده است! و یا وزیر محترم کار اعلام کرده بود که هر پنج دقیقه یک نفر به خیل بیکاران اضافه می‌شود و...


8- و بالاخره در این‌باره گفتنی‌های فراوان دیگری نیز هست، نظیر مدیریت اشرافی دولت، پرداخت‌های نجومی به مدیران نورچشمی، این ادعا که برجام سایه جنگ را از سر ملت دور کرده است! و یا اینکه قرار است، در دولت از جوانان استفاده شود! و... که به آنها خواهیم پرداخت.
 

5 اصل برای ارتقای سواد انتخاباتی

امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:

هرچند هنوز فضای مباحثات انتخاباتی در کشور آن طور که باید و شاید داغ نشده است اما ثبت نام های روز گذشته و احتمالا روزپایانی نام نویسی از نامزدهای ریاست جمهوری، به سرعت محافل مختلف را انتخاباتی خواهد کرد که خود می تواند پیش زمینه مشارکت حداکثری مردم پای صندوق های رای باشد. در 4دهه اخیر حدود 40 انتخابات در کشور برگزار شده که نشان دهنده این اصل اساسی است که در جمهوری اسلامی، صاحبان و تصمیم گیران واقعی سرنوشت کشور هم در حوزه قانونگذاری و نظارت و هم در حوزه مدیریت اجرایی، مردم هستند و رای آن هاست که تکلیف کشور را برای بازه های 4 ساله مشخص می کند.رای مردم با 2 شاخص می تواند بر شرایط کشور اثرگذاری خود را نشان بدهد: 1- میزان مشارکت و 2- کیفیت مشارکت. درباره میزان مشارکت مردم، اظهرمن الشمس است که هرچه حضور مردم پای صندوق های رای بیشتر باشد، تبلور ثبات و اعتماد سیاسی به نظام و مردم سالاری دینی بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، این حضور حداکثری در شرایط پیچیده امنیتی و سیاسی منطقه، یکی از عوامل اصلی تثبیت امنیت پایدار کشور نیز هست. درباره مقوله «میزان مشارکت» به طورمداوم بحث و بررسی می شود اما شاید درباره «کیفیت مشارکت» مردم در انتخابات، حرف های گفتنی بیشتر باشد. چه این که وقتی همه تصمیم های کشور به تک تک رای مردم بستگی پیدا می کند، علی القاعده کیفیت این آرا نیز مهم است.
 اما برای دادن یک رای با کیفیت چه باید کرد؟


در رسانه، مفهومی داریم به نام «سواد رسانه ای»؛ که به طور خلاصه با اشاره به تکنیک ها و شگردهای رسانه ای، به مخاطبان می آموزد که چطور مقابل تولیدات رسانه ها، منفعل و مصرف گرای صرف، نباشند و برعکس چگونه می توانند از این تولیدات به شکلی موثر و پرفایده بهره مند شوند. به نظر می رسد در عرصه انتخابات نیز می توان مفهومی مشابه را توسعه داد. چرا که مردم به عنوان صاحبان برگه های باارزش رای، همواره در معرض هجوم تبلیغات درست و نادرست نامزدها قرار می گیرند و قهرا برای آن که رای آن ها با کیفیت باشد باید بتوانند بدون انفعال مقابل امواج تبلیغاتی بایستند و «معقولانه» تصمیم بگیرند، نه از روی احساسات و جهت گیری های از پیش تعیین شده. لذا به نظر می رسد می توان با 5 اصل به ارتقای کیفیت آرا کمک کرد:


1- عبور از سطح به عمق اظهارات: یکی از مهم ترین تاکتیک های انتخاباتی نامزدها این است که تلاش می کنند، پیش از انتخابات برای خود ادبیاتی متناسب با فضای انتخابات را شکل بدهند. در این ادبیات گاها دیده می شود که «مغالطه»ها و «شعار»های خارج از واقعیت، بخش عمده ای از مواضع نامزدها را شکل می دهند و متاسفانه خیلی وقت ها برخی رای دهندگان نیز اسیر همین اصطلاحات و ادبیات جذاب، جنجالی و چالشی می شوند و با غلیان احساسات تصمیم می گیرند به کاندیدای صاحب همین ادبیات رای بدهند! درحالی که آن چیزی که سرنوشت کشور را تغییر می دهد و می تواند مشکلات را حل کند یا خدای نکرده باعث افزایش آن ها شود، برنامه های نامزدهاست. به خصوص اگر در سطح ریاست جمهوری بخواهیم انتخاب کنیم، به دلیل آن که کوچکترین جهت گیری یک نامزد می تواند جهت پیشرفت کشور را کُند یا منحرف کند، اصلی ترین تمرکز باید بر توان مدیریتی و اجرایی و جهت گیری ها و برنامه های عملیاتی آن نامزد باشد. بنابراین اولین اصل این است که حین شنیدن سخنرانی ها و دیدن مناظره ها و مطالعه برنامه های نامزدها، فارغ از ادبیات جذاب و چالشی به دنبال ریشه اصلی، یعنی برنامه های او باشیم.


2- توجه به شیوه های تبلیغی شبکه های اجتماعی: در راستای همین سطحی نگری، متاسفانه باید گفت یکی از فضاهایی که به این سطحی نگری و دور شدن از توجه به عمق موضوعات می تواند دامن بزند، شبکه های اجتماعی است.با توجه به محدودیت های این شبکه ها در ایجاد اقناع برای مخاطبان خود و نیز محدودیت ها در ارائه حجم پیام ها خواه ناخواه مخاطب همیشه نمی تواند به لایه های اصلی و کارساز اظهارات و وعده های نامزدها دست یابد. البته این به معنای کنارگذاشتن این ابزار تاثیر گذاری نیست که صدالبته نمی شود هم کنار گذاشت، لذا یکی از مهم ترین نکاتی که باید در کوران تصمیم گیری انتخاباتی به آن توجه کرد، مراقبت نسبت به محتوایی است که در فضای مجازی له یا علیه نامزدها ارائه می شود.


3- اولویت دادن به مشکلات کشور: یکی از آسیب هایی که برخی رای ها با آن مواجهند این است که پیش از شروع جدی رقابت ها و مواجه شدن با برنامه های نامزدها، تصمیم خود را برای این که فرضا به گزینه الف رای بدهند یا گزینه ب، می گیرند و توجهی به شاخص های انتخاب اصلح ندارند. این رای ها عموما آرایی است که عمدتا حزبی و قبیله ای است؛درحالی که وقتی کشور و اقشار مختلف مردم با مشکلات عدیده داخلی و خارجی مواجه می شوند، هم شرعا و هم اخلاقا قبل از رای دادن باید، به این مشکلات و مسائل اصلی مردم و کشور توجه کرد و مبتنی بر این مشکلات به دنبال راه حل های بهتر برای آن ها در میان برنامه های نامزدها بود. لذا به نظر می رسد یکی از موضوعاتی که به کیفی تر شدن رای ما کمک می کند، پرهیز از دادن آرای حزبی صرف بدون درنظر گرفتن مسائل اصلی کشور و مردم است.


4- پرهیز از افتادن در دام تخریب: یکی دیگر از شگردهایی که برای دادن یک رای با کیفیت باید مراقبش باشیم، مراقبت نسبت به تخریب های انتخاباتی است. این موضوع دو وجه دارد؛ هم طرفداران نامزدها باید مراقب باشند که خدای نکرده با استفاده از مسیرهای غیراخلاقی و غیرقانونی رقیب خود را تخریب نکنند و هم مخالفان یک نامزد باید توجه  کنندکه دربازی تخریب رقیب گرفتار نشوند. به این معنا که تلاش کنند وقتی با فضای تخریب یک نامزد مواجه می شوند از تصمیم گیری نهایی بپرهیزند و در زمانی دست به اتخاذ تصمیم نهایی بزنند که یقین کنند فضای معقولانه و منطقی حاکم شده است. در همین راستا هر رای دهنده نیز که طبعا طرفدار یک نامزد خواهد بود باید از ایجاد اصطکاک میان هواداران نامزد مقابل بپرهیزد و تلاش کند تا رقابت های انتخاباتی جدی اما در آرامش و امنیت برگزار شود.


5- توجه به ابزارهای قدرت نظام و انقلاب اسلامی: یکی از مهم ترین رویکردهایی که به قدرت افزایی نظام کمک می کند، حرکت در مسیری است که نظام جمهوری اسلامی را در این 4 دهه از یک کشور وابسته و تضعیف شده، به یک کشور مستقل و تاثیرگذار و قدرتمند در معادلات منطقه ای تبدیل کرده است.


به همین دلیل از جمله شاخص هایی که می تواند به ارتقای کیفیت رای ما در انتخابات بینجامد توجه به جهت گیری های کلان انقلاب اسلامی است. از جمله مهم ترین این جهت گیری ها می توان توجه ویژه به اقشار مستضعف و کم درآمد، حرکت در مسیر تعالیم اسلامی، استکبارستیزی و دشمن شناسی را نام برد.


به این اصول البته می توان نکات دیگری را نیز اضافه کرد اما همه این اصول را می توان در جملات کوتاه، خلاصه کرد و آن این که برای دادن یک رای دقیق و با کیفیت که ان شاء ا... به حل مشکلات کشور منجر شود، باید عرصه انتخابات را دقیق و عمیق تجزیه و تحلیل کرد و با شناخت ژرف و عمیقی از آنچه که در رقابت های انتخاباتی می گذرد، بدون توجه به موضوعات سطحی و زودگذر، به مصالح کشور، حل مشکلات مردم و عبور از بحران ها و قدرت افزایی ایران رای داد، نه فقط شعارهای سطحی و جذاب که دردی را درمان نخواهد کرد.

بهار معرکه‌گیران

مهدی محمدی در وطن‌امروز نوشت:

یکم- به عقیده من، هر بحثی درباره انتخابات ریاست‌جمهوری آینده را باید از اینجا شروع کرد که جریان‌های سیاسی در کشور اکنون به طور کلی 2 دسته‌اند؛ یک دسته، آنها که می‌خواهند فضای جامعه را تا آستانه انتخابات نرمال نگه دارند و دسته دوم، کسانی که به هر قیمت ممکن درصدد خارج کردن وضعیت جامعه از حالت طبیعی و نرمال هستند. وضع نرمال جامعه – یعنی همین که هست و مردم صبح تا شام با آن زندگی می‌کنند- به هیچ‌وجه به نفع آقای روحانی و جریان مدافع وضع موجود نیست.

دولت در کشورداری کاملا ورشکسته شده و برای نخستین‌بار نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد مردم از هر گرایش سیاسی – حتی آنها که تصمیم دارند به روحانی رای بدهند - ارزیابی واحدی از مشکلات کشور دارند. امروز از هر کس با هر عقیده سیاسی که می‌پرسید وضع کشور چگونه است و اگر کسی سرکار آمد چه مشکلاتی را باید حل کند، یک فهرست واحد از مسائل و مشکلات دریافت می‌کنید که سرآغاز آن مساله بیکاری است. همه دسته‌گل‌های دیگر جای خود، آقای روحانی کشور را چنان اداره کرده که حتی هواداران او نمی‌توانند از کارنامه‌اش دفاع کنند. وقتی در پیمایش‌های موجود از کسانی که قصد دارند دوباره به روحانی رای بدهند پرسیده می‌شود مساله اصلی‌شان چیست، آنها هم داستان زندگی‌شان را با «مشکل اشتغال» شروع می‌کنند؛ تنها تفاوت آنها با دیگران این است که هنوز آلترناتیوی که تصور کنند می‌تواند این مشکل را به شکل بهتری حل کند نیافته‌اند، اگرچه تعداد این افراد با سرعت فزاینده‌ای رو به کاهش است. تداوم این وضعیت در افکار عمومی، یعنی تداوم وضعیت فعلی – که من آن را نرمال ماندن وضعیت افکار عمومی تا انتخابات می‌نامم - شانسی برای تکرار حسن روحانی باقی نخواهد گذاشت.

اگر مردم روز 29 اردیبهشت در حالی پای صندوق رای بروند که «مشکلات‌شان تحریف نشده باشد» و «ماشین عملیات روانی مدافعان وضع موجود، مشکلات اصلی آنها را با مسائل دروغین جایگزین نکرده باشد» نتیجه روشن است. روحانی به عنوان کسی که می‌گوید وضع موجود خیلی هم خوب است، باید بگذارد و برود. اما آشکارا می‌توان دید پروژه‌ای بزرگ وجود دارد برای آنکه جامعه از وضعیت نرمال خارج شود. یک دیدگاه بدبینانه می‌تواند حتی ماجرای پلاسکو را هم در همین چارچوب تحلیل کند. نمونه‌های دم دست‌تر فراوانند؛ بهترین نمونه، رفتار خود آقای رئیس‌جمهور است. او می‌داند بیکاری مساله اول جامعه است اما به ادبیاتش که مراجعه کنید همه تلاشی که می‌کند این است که مسائل دیگر را به جای آن بنشاند. یک روز خلایق را از ترامپ می‌ترساند و روز دیگر برای تلگرام مرثیه می‌خواند. جلوتر که برویم احتمالا ماجراهای خوشمزه‌تری هم خلق خواهد شد. برای مخالفان وضع موجود، هیچ اولویتی بالاتر از این نیست که این پروژه را درک کنند و اجازه خارج شدن جامعه از وضعیت نرمال را ندهند.

مهم‌ترین تکلیف در این میان هم این است که در دوقطبی‌هایی که روحانی و همکارانش درصدد خلق آن هستند مشارکت نکنند. کافی است آقای رئیس‌جمهور از هر چه سخن می‌گوید از اقتصاد پاسخ بشنود و مردم ببینند مخالفان روحانی از سفره آنها دفاع می‌کنند. در این صورت است که 2 راه بیشتر برای ایشان باقی نخواهد ماند؛ یا باید مستقیما با مساله اصلی مردم درگیر شود و از وضع موجود دفاع کند یا اینکه بپذیرد کاری برای ملت نکرده است و در هر دو حال، تکلیف انتخابات روشن است.


دوم- تیم آقای روحانی در خلق دوقطبی‌های غیراقتصادی تنها نیست و لااقل 2 شریک مهم دارد؛ شریک اول طرف خارجی است که مدتی است دست به کار شده و سعی می‌کند جامعه ایرانی را از برخی چیزها بترساند، طوری که نتیجه آن «متوقف کردن افکار عمومی» در فردی باشد که بشدت در حال عبور از آن است. این ادعا محل تامل است که ناو آمریکایی در مدیترانه وقتی موشک‌های خود را به سمت پایگاه الشعیرات در سوریه شلیک می‌کرد مستقیما قصد اثرگذاری بر انتخابات ایران از طریق ایجاد فضای هراس از جنگ را داشت یا نه اما همزمان رسانه‌ها خبر دادند که فیلم انتخاباتی آقای روحانی کلا بر پایه سناریوی ترساندن مردم از جنگ استوار شده است. همچنین دولت «دیوانه»(؟!) ترامپ اعلام کرده اعمال تحریم‌ها علیه ایران را به تعویق خواهد انداخت، چرا که نگران است تحریم در زمان کنونی در انتخابات به ضرر روحانی تمام شود. درباره این مساله می‌توان به اندازه یک کتاب مطلب نوشت ولی در اینجا من به همین یک نکته اکتفا می‌کنم که آیا معنای دقیق این موضع آمریکا غیر از این است که فعلا ایرا

قانونی بساط معرکه‌گیران وزارت کشور را جمع کنید

محمد اسماعیلی در جوان نوشت:

ثبت‌نام افراد «خاص» و «فاقد صلاحیت حداقلی»، به عنوان نامزد انتخابات دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در وزارت کشور، از حاشیه‌هایی است که توانسته زمینه تخریب حاکمیت اسلامی و تخطئه قوانین مصرح کشور را فراهم و نیز موجی از تمسخر و استهزا جامعه ایرانی را از سوی رسانه‌های فارسی زبان بیگانه به بار بیاورد.

صف طولانی و ازدحام ثبت‌نام‌کنندگان انتخابات ریاست جمهوری و شعارهایی که عمدتاً از روی لودگی توسط ثبت‌نام‌کنندگان گفته می‌شود و ثبت‌نام دختر شش ساله، خانواده پنج نفره، دوقلوهای مشابه، 200 کیلویی و جوان ششم ابتدایی این پرسش را مطرح می‌کند که آیا نقص قانون عامل پدید آمدن چنین بلبشوی سیاسی است یا آنکه علت را باید در سایر حوزه‌ها جست‌وجو کرد؟

ثبت‌نام فله‌ای اقشار مختلف جامعه در انتخابات (که در پنج روز ثبت‌نام نامزدهای انتخاباتی سال 88 رونق گرفت) گلایه آیت‌الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان را نیز به همراه داشته و کنایه سیاستمداران و تعریض حقوق‌دانان را نیز موجب شده است. حاشیه‌های خنده‌آور - در عین حال تلخ- ثبت‌نام‌کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری (فارغ از انگیزه روانی ثبت‌نام‌کنندگان) ضرورت جمع کردن بساط اینچنینی را مطرح می‌کند، آن هم با به کارگیری ابزارهایی حقوقی که قانونگذار در اختیار مراجع ذی‌صلاح قرار داده است.

1- مجلس شورای اسلامی در سال 91 معتقد بود که شروط تعیین شده برای نامزدهای انتخاباتی در قانون انتخابات ریاست جمهوری، «کف» یا «حداقل» شرایط لازم برای افرادی است که تمایل دارند در انتخابات به عنوان کاندیدا شرکت کنند و بنابراین باید مجلس «سقف» و «ضروریات ممکن» نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را تعیین کند.

در مقابل شورای نگهبان (به عنوان مفسر قانون اساسی) برخلاف دیدگاه مجلس، اصول قانون اساسی را «احصایی» و نه «تمثیلی» دانست، بدین معنا که قید زدن به اصول قانون اساسی (و ازجمله اصول مربوط به انتخابات ریاست جمهوری) خلاف روح حاکم بر قانون بوده و قابل پذیرش نیست.  بر اساس علم تفسیر؛ تفسیر «لفظی» مطمح نظر شورای نگهبان بوده، مبنی بر اینکه واژگان به کار رفته در قانون اساسی براساس هدف قانونگذار «حصری» است و کفایت فایده را حداقل در بخش‌هایی که مربوط به انتخاب نامزدهای ریاست جمهوری است، می‌کند. در مقابل مجلس بر اساس تفسیر «غایی» هدف قانونگذار را تعیین افرادی شاخص که توانمندی ویژه‌ای برای احراز پست ریاست قوه مجریه دارند، می‌داند که لازمه‌ شناسایی این افراد آن است که قانون عادی شرایط مسکوت گذاشته شده در قانون اساسی را در قالب وضع قوانین تکمیل‌کننده جدید مورد توجه قرار دهد.

بر همین اساس شورای نگهبان به عنوان تنها مفسر قانون اساسی قانون «شرایط جدید نامزدهای ریاست جمهوری»توسط مجلس را بر اساس این استدلال که «شروط فعلی به اندازه کافی روشن و مبرهن هستند» رد کرد. حال سؤال اساسی این است که چرا مجلس پس از آن سال تاکنون هیچ‌گونه تلاشی منطبق بر اختیارات خود برای وضع یک قانون جامع درباره انتخابات ریاست جمهوری و کشاندن آن به صحن مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت نداده؛ آیا مخالفت شورای نگهبان با برخی از قوانین مجلس نافی وظایف نمایندگان این قوه است؟

آیا مجلس همانند مقطعی که «تحدید نظارت استصوابی شورای نگهبان» را چندین بار مورد تأکید و نهایتاً به نهاد مرضی الطرفین (مجمع تشخیص مصلحت) ارسال کرد، نمی‌توانست اصلاح قانون انتخابات را مبتنی بر نظر شورای نگهبان مورد مداقه قرار داده و نهایتاً به مجمع تشخیص ارجاع دهد؟


مگر نه این است که رهبر معظم انقلاب اسلامی سیاست‌های کلی انتخابات را در سال گذشته ابلاغ کرده‌اند پس چرا نمایندگان مجلس یا مجمع تشخیص مصلحت اقدامی مناسب در جهت مرتفع کردن نقایص کنونی قانون انتخابات صورت نداده‌اند و به جای آن موضوعاتی را در اولویت کاری خود قرار داده که اساساً نسبتی با دغدغه‌های عمومی جامعه نداشته ‌است.

 2- به راستی چرا وزارت کشور- به عنوان مجری قانون انتخابات- هیچ‌گونه تلاشی جهت مانع‌سازی از تمسخر حاکمیت و استهزای قانون توسط برخی از شهروندان صورت نداده و حداقل مانع حضور دختر شش ساله جهت ثبت‌نام در انتخابات نمی‌شود؟

مگر نه این است که لازمه مدیر و مدبر بودن نامزدهای انتخاباتی آن است که افراد حداقل چندین سال دارای سابقه شغل اداری باشند؛ پس چرا وزارت کشور بدون توجه به شرایط مستتر در ماده 35 قانون انتخابات ریاست جمهوری، به هر فردی (از کودک شش ساله تا پیرمرد 90 ساله) اجازه ثبت‌نام در انتخابات را می‌دهد؟ آیا شناخت «رجل سیاسی» آنقدر سخت و دشوار است که نمی‌توان تشخیص داد که کارگر ساده ساختمانی یا زنی که فاقد پیشینه سیاسی و اجرایی است را حائز چنین ویژگی ندانست؟

به راستی وظیفه وزارت کشور تنها ثبت‌نام بی‌قید و شرط همه افرادی است که به عنوان نامزد در انتخابات حضور پیدا می‌کنند یا باید با توجه به اصول قانون اساسی و موارد مطروحه در ماده 35 قانون انتخابات باید نقش فعال‌تری را در این عرصه برعهده بگیرد.

3- پایه‌های نظام اسلامی در قانون اساسی قرار داده شده و بر همین اساس در شیوه بررسی التزام نامزدهای مجلس به اسلام، باید داوطلب نمایندگی مجلس، اصول بنیادین و اعتقادی به اسلام را داشته باشد در حالی که شرایط ممکن برای ثبت‌نام نامزدهای ریاست جمهوری (حداقل در بخش اجرا یا همان ثبت‌نام در وزارت کشور) اساساً مورد توجه قرار نمی‌گیرد و تا مادامی که هیئت داوری مسئله را مورد ارزیابی قرار نداده هیچ‌گونه ممانعتی از ثبت‌نام افراد به عمل نمی‌آید.


در حالی که مراجعی مانند وزارت کشور، باید هزینه‌ها و هجمه‌ها را برای شورای نگهبان تا حدودی کاهش دهند و حتی از تراکم کاری و اداری کارکنان خود جلوگیری کند. در شرایط کنونی، نظام دادرسی کنونی با ارزشگذاری که براساس مفاد قانون اساسی و قانون انتخابات داشته باید بیشترین وقت و هزینه‌ را برای «رسیدگی عادلانه به صلاحیت نامزدها» و همچنین «برگزاری یک انتخابات سالم» دارد، آن هم در حالی که هیچ‌کدام از مراجع و نهادها حاضر به برداشتن گامی جهت تقلیل آن نیستند را تحریم نمی‌کنیم تا در ایران دولتی روی کار بیاید که بعد اگر تحریمش کردیم، مطمئن باشیم هیچ واکنشی به ما نشان نخواهد داد؟! دولت آمریکا آشکارا و بی‌پرده به ملت ایران می‌گوید روحانی و دولت او کسانی هستند که وقتی سرکارند بسادگی می‌توان ملت ایران را تحریم کرد و هیچ هزینه‌ای هم نپرداخت، پس می‌ارزد که برای سر کار ماندن آنها چند هفته دندان روی جگر بگذاریم. بنابراین دولت آمریکا برای پرت کردن حواس جامعه ایرانی از وضعی که دولت روحانی برای آنها به‌وجود آورده کاملا پای کار است.

پیشنهاد برادرانه به دکتر حسن روحانی

حامد حاجی‌حیدری در رسالت نوشت:

1. واژه "ریاست جمهور"، عبارتی است که ما به ازای کامل و متعالی آن را لااقل از آغاز کابینه دوم مرحوم اکبر هاشمی بهرمانی، تا کنون، تجربه نکرده‌ایم. منطبق بر شرایط برادرانه پس از انقلاب، ریاست جمهوری آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای و همچنین چهار سال اول ریاست جمهوری مرحوم هاشمی، آنچنان صحنه سعه صدر و حکمت مقام صدارت عظمای دولت بود که تمام جوانب ملت می‌توانستند کم و بیش با ایشان نسبت برادری برقرار کنند و دولت را از خود و از متن خویش بدانند؛ از این قرار بود که این دو رئیس جمهور، ظرفیت قرار گرفتن در جایگاه عام خطیب جمعه را نیز داشتند.

2. شأن ریاست جمهوری انقلابی، مدت‌هاست خطی و جناحی شده است، و به این ترتیب، دیگر نمی‌تواند اتحاد ملی بزرگی را رقم بزند و همه نیروها را در مسیر اهداف کلی کشور بسیج کند. ایده‌آل آن است که یک شخصیت، با سعه صدر انقلابی و اسلامی، در رأس قوه اجرایی قرار گیرد تا بتواند تمام نیروهای ملت را در یک جهت هماهنگ نماید. اگر این شخصیت طبیعتاً از یک جناح و سلیقه برآید، خب برآید، ولی واقف باشد که رقابت جناحی و انتخاباتی در متن یک جامعه انقلابی، یک رقابت برادرانه است، نه به قاعده رقابت احزاب در دموکراسی‌های اروپایی. باید ضمن احترام و ملاحظه مصالح ملت، پس از تکیه زدن به کرسی صدارت، همه نیروهای انقلاب را به چشم برادر ببیند، و با آن‌ها مناسباتی فارغ از خصومت و رقابت برقرار کند. البته طبیعی است که آنچه باید مورد عمل واقع شود، سیاست‌های جناح منتخب مردم در انتخابات است، ولی باید اقلیت انتخاباتی را به عنوان برادران و همکاران فعال در اداره کشور، به رسمیت بشناسد. این، تجربه مأنوسی است که ملت ما، تنها برای سه دوره ریاست جمهوری آن را تجربه کرده است و طی آن مدت، کارهای بزرگی از این ملت سر زد.

3. اکنون، با آمدن "آیت ا... سید ابراهیم رئیسی"، زمینه نیرومندی به دست آمده تا بار دیگر یک شخصیت فراجناحی انقلابی، تمام "نیروهای انقلاب" را، "فراتر از جناح مرسوم اصول‌گرا"، در خدمت انقلاب متحد سازد. به گمان ما، چقدر برازنده است که برادر ما، دکتر حسن روحانی نیز از یک دید وسیع به موضوع بنگرند و با توجه به آن که خود، به رغم مساعی محترم، نتوانسته‌اند طی این چهار سال، اتحاد برادرانه‌ای را در کشور خلق کنند، راه را برای حداکثر اتحاد ملی در مسیر ریاست جمهوری "آیت ا... سید ابراهیم رئیسی" بگشایند. حال که "این سید بزرگوار"، با شعار "بازگرداندن آرامش به مردم" به میدان آمده‌اند، و در بیانیه رسمی اعلام نامزدی خویش، علائم بازگشت یک لحن برادرانه به سیاست را مجدداً بروز داده‌اند، هر کمکی به تحقق این ریاست جمهوری برادرانه، از حیث تأثیر شگرفی که بر مدیریت اجرایی کشور در این شرایط حساس و پیچ تاریخی خواهد داشت، نام نیکی در روزگار ماندگار خواهد کرد. باور ما این است که با ریاست جمهوری "آیت ا... سید ابراهیم رئیسی" اعتدال واقعی مبتنی بر اصول انقلاب تحقق خواهد یافت، و راه برای آرمان اعتدال و توسعه منظور نظر دکتر حسن روحانی نیز گشوده خواهد شد. پس، مجدداً از دکتر حسن روحانی می‌خواهیم تا با کنار رفتن خود به نفع این چهره واقعاً معتدل، آرام، و منطقی و در عین حال انقلابی و خواستار تحقق ظرفیت‌های مردم، نقشی تاریخ ساز را بر عهده بگیرند.

4. باید اذعان کنیم که مجادلات سیاسی خشن، ملت را خسته کرده‌اند. ما با کاستی شادی اخلاقی در جامعه خود مواجه هستیم، و اکیداً نیازمندیم تا به نحوی ادغام درونی در مقیاس کل کشور بازگردیم. طی سال‌های سخت گذشته، رهبری حکیم انقلاب، نقطه اتحاد وطن بوده‌اند و پیکره مدیریتی کشور را از شقه شدن محفوظ داشته‌اند، ولی نیاز هست تا نیروهای سیاسی، همه به این روند کمک کنند، تا آنچه ملت می‌خواهد و در خاطره دارد، عملاً در سر تا سر صحنه سیاست تحقق پیدا کند و همان عشقی را که به رهبر خود دارند، به صدر تا ذیل پیکره سیاست بورزند؛ ضروری است تا مجادلات کم حاصل یا بی‌حاصل رخت بربندند، و همه نیروها برای آبادگری کشور به کار بیفتند. این، چیزی است که اغلب مردم می‌خواهند.

5. در شرایط فعلی، چه کار چشمگیری از سوی سیاستمداران می‌تواند برای خدمت به منافع مردم اتفاق بیفتد؟ آیا پایه اولیه آن، این نیست که سیاستمداران از خود بلوغ نشان دهند و برادری را از سر بگیرند؟ مردم می‌خواهند تا بار دیگر، ذهن‌ها سازگار و قلب‌ها قابل اعتماد و برادرانه شوند. مردم خواهان احیای وقار ملی هستند که در شخصیت فخیم و در عین حال مردمی و ساده زیست و فروتن رئیس جمهور تبلور یابد. در سایه چنین فضای ملی برادرانه و موقر است که امکان تحقق عدالت و آزادی و احترام نیز فراهم خواهد شد.

6. خطی که خوب را از بد جدا می‌کند، خطی نیست که از میان احزاب و تشکل‌های سیاسی مشروع انقلاب می‌گذرد، بلکه خطی است که از یک سو ، مفاهیم خیر و شر و حق و باطل را در قلب تک تک افراد از هم جدا می‌کند، و در سوی دیگر، دشمنان ملت خیرخواه را از دوستان او جدا می‌سازد. پس، جناح‌های مشترک در اصول انقلابی، نباید میان خود، خطی از این جنس‌ها و مشحون از خصومت و طرد ترسیم کنند.

7. ما باید با خودمان در مورد آنچه که واقعاً هستیم، صادق باشیم؛ ما تا وقتی برادرانه، دوشادوش هم، و در خط ولایت می‌رزمیدیم، بهترین ملت دنیا بودیم که هیچ نیرویی جلودارمان نبود. ولی چیزهایی از همان ابتدا در کمین ما قرار گرفتند که دو امام ما، متوالیاً و مدام، به همه زنهار تهذیب نفس و تقوا و پرهیز از گناه و حب نفس را داده‌اند؛ خصلت‌هایی مانند عزت نفس قلیل، خشم، انتقام، عطش اثبات خود، شکستن مرزهای صداقت، و یله کردن احساسات، همان جاهایی بوده‌اند که طی این مدت فاصله گرفتن ما از روابط انقلابی، از جانب آن‌ها ضربه خورده‌ایم. 

آمدن "آیت الله ابراهیم رئیسی"، این امید را در ما ایجاد کرده است که چنین خوی برادرانه‌ای از جانب ایشان به سیاست ما بازگردد، و با شناختی که از پیشینه جناب آقای دکتر روحانی داریم، همچنان امید داریم که ایشان با کنار رفتن به نفع ایشان، به رأی قاطع این مسیر قویم کمک کنند. و چقدر چنین اقدامی برای آتیه این ملت خوب است ...

روحانی؛ مسیر طی شده، راه پیشاروی

سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:
 

نقش تأثیرگذار دولت یازدهم در یک برهه تاریخی حساس، سند ماندگار افتخارآمیزی است که آیندگان در مورد آن قضاوت خواهند کرد و نقش ممتاز و بی‌مانند دکتر روحانی و ویژگی‌های فردی او مهم‌ترین بخش توفیقات دولتی است که خدماتشان مرهون حضور این شخصیت ارزشمند در رأس دستگاه اجرایی کشور است.  یادآوری روزهای نخست روی کار آمدن دولت یازدهم و بررسی وضعیت کشور در سطوح مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بین‌المللی، به ما گوشزد می‌کند که ساماندهی امور اجرایی پس از دوره‌های نهم و دهم ریاست جمهوری، با دشواری‌ها و موانع بسیاری همراه بود که به لطف خدا و همراهی مردم، رفع این موانع از عهده دکتر روحانی برآمد.


رویکرد استراتژیک آقای روحانی به معنای رویکرد کلان‌نگر، جامع‌نگر و آینده‌نگر به او مشروعیت عقلانی بخشید. این مهم در پی سال‌ها تجربه مدیریتی در مسئولیت‌هایی همچون نایب رئیسی مجلس، جانشینی فرماندهی جنگ، دبیرخانه شورای امنیت ملی و مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام حاصل گشته که به آقای روحانی قدرت فهم و تجزیه و تحلیل دقیق از مسائل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی و آشنایی عمیق با چالش‌های کشور بخشیده است. علاوه بر آن تأثیرپذیری از تفکر نواندیشی دینی و قرابت فکری با بزرگانی مانند شهید بهشتی و شهید مطهری، در شکل‌گیری منظومه فکری روحانی بسیار اثربخش بوده است و مقبولیت دینی و اخلاقی او را فراهم آورده است.


حرکت بر مدار قانون و تأکید بر قانونمداری و به رسمیت شناختن حقوق شهروندان که از اصول مصرح قانون اساسی کشورمان است به‌عنوان رویکرد دیگر آقای روحانی مشروعیت عمومی او را نیز تضمین کرد. باور به خرد جمعی و نیز توجه به کرامت انسانی به‌عنوان یک حق ذاتی موجب شد تا منشور حقوق شهروندی به‌عنوان سندی پرافتخار و راهی برای ارتباط نخبگان و صاحبنظران از هر قشر و طبقه‌ای برای گفت‌وگو و تبادل نظر با دولت عرضه گردد تا هم به روند انزوای نخبگان و سرمایه‌های انسانی پایان داده شود و هم توجه به کرامت انسانی شهروندان به‌عنوان باور آقای روحانی در عرصه عمومی مطرح شود.  در ایام انتخابات سال 92 «چرخیدن همزمان چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگانی مردم» از سوی دکتر روحانی مطرح شد که در وهله نخست به‌دلیل شرایط تحمیل شده از سوی قدرت‌های جهانی و سوء‌عملکرد دولت قبلی در تعامل با جهان، دشوار و ناممکن به نظر می‌رسید.


اما سابقه درخشان عضویت و دبیری شورای امنیت ملی کشور و تجربه تعامل سازنده با غرب موجب شد تا دو سال تلاش بی‌وقفه همکاران آقای روحانی در دستگاه دیپلماسی کشور با حمایت و تأیید رهبر معظم انقلاب و پشتیبانی مردم صبور و مقاوم کشورمان به ثمر بنشیند و علاوه بر آنکه سایه شوم تهدید از فراز ایران اسلامی دور شود، بلکه بر تصویر ساختگی «ایران هراسی» توسط مخالفان جمهوری اسلامی نیز، خط بطلان کشیده شود. امروز از رهگذر تدبیر دکتر روحانی، ایران اسلامی از انزوا خارج شده و این به معنای مشروعیت بین‌المللی رئیس جمهوری محترم نیز هست. جامعه بخوبی می‌داند که دولت یازدهم با رویکرد انضباط اقتصادی در این عرصه با تنگناها و مشکلات بزرگی روبه‌رو بود که عمده آنها میراث نامیمون بی‌انضباطی و رانت‌خواری‌های گذشته است. با وجود این دولت یازدهم موفق به مهار غول تورم و ایجاد ثبات و آرامش در اقتصاد شد و کارنامه قابل دفاعی از خود برجای گذاشته که مشروعیت مدیریتی دولت را تأیید می‌کند.


همه این توفیقات در شرایطی به دست آمده که حجم کارشکنی‌ها، تخریب‌ها و مانع‌تراشی‌ها هم برای دولت خدمتگزار از سوی قانون‌شکنان و غوغاسالاران و افراطی‌های مخالف مشی اعتدالی و تعاملی روحانی کم نبود و متأسفانه دولت یازدهم و شخص دکتر روحانی با جفاها و بداخلاقی‌های بسیاری مواجه شد.

 اما روحانی به پشتوانه همراهی مردم صبور و عزت‌آفرین کشورمان و پشتیبانی گروه‌های تأثیرگذار از جمله مراجع عظام تقلید، اقطاب سیاسی، اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه و نخبگان علمی و اجتماعی و مدیران اقتصادی و صنعتی توانست با ایجاد وحدت و همگرایی میان گروه‌های مختلف و اقشار گوناگون جامعه، انسجام و وفاق ملی را تقویت و با تحقق تدریجی وعده‌هایش اعتماد عمومی را جلب کند.  


این مهم امروز به ارتقا و جهش سرمایه اجتماعی روحانی منجر شده و می‌توان گفت وضعیت سرمایه اجتماعی دولت روحانی افزون‌تر از گذشته و آغاز کار دولت است. امری که در ادامه مسیر روحانی مهم‌ترین ابزار برای استمرار موفقیت‌ها خواهد بود. جامعه ایران هنوز تشنه گفت‌وگو و نیازمند تقویت نهادهای مردم­سالار و شکل‌گیری سازمان‌ها و تشکل‌های مردم‌نهادی است که به ارتقای مسئولیت‌های اجتماعی شهروندان بینجامد.


اکنون که آقای روحانی قطار از ریل خارج شده توسعه کشور را دوباره به مسیر اصلی بازگردانده و مسیر معکوس حرکت دولت را از افراط به اعتدال، از جزمیت به عقلانیت، از توهین و تحقیر به کرامت و منزلت، از واگرایی به همگرایی، از تفرقه و انشقاق به انسجام و وفاق و از همه مهم‌تر از بداخلاقی به اخلاق‌گرایی سوق داده است، برای تداوم این حرکت پرشتاب به موتور محرکه اعتماد جامعه نیاز دارد تا نیمه دیگر راه پیشاروی را نیز به سلامت و موفقیت طی کند.

کابوس احمدی‌نژاد

احمد غلامی در شرق نوشت:

احمدی‌نژاد مثل بختک روی سیاست ایران افتاده و تحلیلگران، فعالان سیاسی و رسانه‌ها را وامی‌دارد نادیده‌اش نگیرند، حتی اگر این توجه از روی اکراه و انکار هم باشد، برای او نعمتی است، مهم دیده‌شدن است و وحشت از فراموشی. مردی که می‌ترسد از یاد برود و جایگاهی را که بخت و اقبال و عوامل دیگر برایش رقم زده‌اند، از دست بدهد و بشود همانی که بود. سخت است ردای ریاست را دورانداختن و قبای آدم‌های معمولی را بر تن‌کردن. گریز از خود، از احمدی‌نژاد پدیده خطرناکی ساخته است. کسی که از خود واقعی‌اش می‌ترسد دیگران را می‌ترساند. او مانند بازی احضار ارواح است که تا ظهور نکرده، وهم‌انگیز و جذاب است؛ اما به‌محض احضار هولناک می‌شود؛ مثل کابوس طولانی ملتی در خواب. اینک او با حضور مجددش می‌خواهد تأکید کند مردم هنوز در خواب هستند و بیدار نشده‌اند و باز هم خواب می‌بینند؛ فقط خواب می‌بینند که بیدار شده‌اند.

احمدی‌نژاد کابوس بیدارخوابی و خواب بیداری است. در یکی از فیلم‌های کوتاه که با دوربین موبایل خبرنگاری برداشته شده، این کابوس عینیت پیدا می‌کند؛ عده‌ای احمدی‌نژاد را احاطه‌ کرده‌اند و پی‌درپی سؤال می‌کنند، احمدی‌نژاد فقط می‌خندد و جواب نمی‌دهد، صداها درهم‌وبرهم و کابوس‌وار است؛ مانند صدای آدم‌هایی در حال غرق‌شدن که ناگزیرند به هر چیز چنگ بزنند تا شاید نجات پیدا کنند؛ فریاد یک نفر که چهره‌اش در تصویر غایب است انعکاس واقعی این کابوس است: «آقای احمدی‌نژاد چرا جواب نمی‌دهید و فقط می‌خندید». احمدی‌نژاد با صورتی مسخ‌شده و خنده‌های ماسیده بر لب، مانند صورتکی وهم‌انگیز سرش را بی‌دلیل به این‌سو و آن‌سو می‌چرخاند و گهگاه گوشش را نزدیک سؤال‌کنندگان می‌برد و باز بدون اینکه جوابی بدهد، فقط می‌خندد؛ مثل وقایع آن هشت سال که همه در کابوسی که او به راه انداخته بود، فریاد می‌زدند و باز او فریادها را نمی‌شنید و فقط می‌خندید.

احمدی‌نژاد خود واقعیت است، واقعیتی که از دل سیاست زاده شده، باید به جنگش رفت، باید چشم در چشمش ایستاد، کوتاه نیامد و از او نهراسید؛ مثل زمانی که مردم هشت سال چشم‌درچشم و رودرروی سیاهی ایستادند و جنگیدند: ما این طرف خاکریز بودیم و دشمن آن طرف خاکریز. علیدوستِ سیاه‌چرده از ترس، تیربارش را در آغوش می‌فشرد و در پاسخ فریادهای پی‌درپی فرمانده که صدایش می‌زد: «تیربارچی...»، زیر لب می‌گفت: «این جنگ به من ربطی ندارد، من نمی‌آیم». و هرچه بیشتر در گودالی که کنده بود فرومی‌رفت.

فرمانده مستأصل از خشمی که بروزش نمی‌داد و صدای خشدار از فریادهای مکرر، بالای سر علیدوست ایستاد: «بلند شو علیدوست، الان بچه‌ها را قتل ‌عام می‌کنند». علیدوست با ترس سرش را بالا آورد و به قامت نحیف فرمانده و لکه خون بزرگی که پهلوی پیراهنش را سرخ کرده بود، نگاه کرد و گفت: «جناب‌سروان عقب‌نشینی کنیم وگرنه همه‌مان را اسیر می‌کنند و می‌کشند...»، فرمانده تصمیم گرفت تیربار را از دستش بگیرد و به سربازی که کنارش ایستاده بود بدهد. پشیمان شد، یقه علیدوست را گرفت و با خود از گودال بیرون کشید و کشان‌کشان بالای خاکریزش برد و همراه او به آن سوی خاکریز پرید و فریاد زد: «چشمت را باز کن، می‌بینی یک قدم هم نمی‌توانیم عقب برویم». دشمن که مانند هجوم ملخ در گندمزار روی خاکریز سیاهی می‌کرد، با دیدن آنها گلوله‌بارانش را آغاز کرد. فرمانده با علیدوست به این سوی خاکریز پریدند و تیربار را روی شانه خاکریز گذاشتند. 

علیدوست که دست‌هایش هنوز از ترس می‌لرزید، کمکش را صدا زد: «فشنگ، قطار فشنگ را بیاور». باید با واقعیت‌های تلخ چشم‌درچشم و رودررو ایستاد. خلاصی از کابوس احمدی‌نژاد بدون هزینه نخواهد بود، همان‌گونه که آمدنش پرهزینه بود؛ وقایع ٨٨ و پس از آن شاهد این ادعا هستند. این‌بار به هر جان‌کندنی است باید از خواب و از این کابوس خلاص شد و به احمدی‌نژاد نه گفت؛ نه به او یعنی نه به عوام‌فریبی. نه به او یعنی نه به خودفریبی. نه به او یعنی بازگشت هرچیز و هرکس سر جای خود. نه به او یعنی نه به دروغ گنده‌ای که صداقت و سادگی را لوث کرده است و مهم‌تر از همه نه به او یعنی نه به کابوس جهلی که هشت سال این کشور را در خود فروبرد. اینک احمدی‌نژاد چه بیاید چه نیاید، باید به او و هرکس که تفکری مانند او را نمایندگی می‌کند نه گفت و بی‌محابا رودررویش ایستاد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 19
  • IR ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۶
    22 3
    اقای روحانی همه چیز ما از جمله آب مصرفی مردم را به برجام متصل کرده بودند .واقعا سخن درستی بود چرا که پس از برجام بد فرجام قیمت آب بها هم افزایش داشته است. پس نتیجه اینکه دولت دستاورد داشته ولی در جهت منفی

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس