به گزارش مشرق، مرکز مطالعاتی الزیتونه در کتابی که اخیرا در سایت اینترنتی خود منتشر کرده به بررسی تفصیلی سختیهای زندانیان فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی و ابعاد مشکلات و مصیبتهای آنها پرداخته و شرایط نابرابر و نژادپرستانه بازداشت و محاکمه و اسارت آنها را بررسی کرده است. این گزارش همچنین به بررسی شکنجهها و تجاوزات حقوقی صورت گرفته ضد اسرای فلسطینی پرداخته است.
اسارت در نزد اشغالگران رژیم صهیونیستی سیاستی سیستماتیک است که تفاوتی بین زن و مرد، کوچک و بزرگ، سالم و بیمار قائل نیست و بخش گستردهای از ملت فلسطین را مورد تجاوز قرار داده است. حتی کسانی که خود، اسیر زندانهای رژیم صهیونیستی نشدهاند، نزدیکان خود را در این زندانها دارند یا کسانی که تمام جوانی خود را در زندانهای تاریک اسرائیل به سر نبرده اند، بخشی از کودکی یا جوانی و پیری خود را در گوشه و کنار زندان ها پشت سر گذاشته اند.
این گزارش در بخش های مختلف به ابعاد حقوقی اقدامات غیر قانونی و نژادپرستانه رژیم صهیونیستی در زندان ها و بررسی شرایط ظالمانه و مصیبت بار بازداشت، محاکمه، اسارت و انواع مختلف شکنجه های صورت گرفته و مصیبت های اسرای زن، کودک و خانواده های اسرا پرداخته است. آمارهای اشاره شده در این کتاب گرچه مربوط به دهه اول هزار سوم میلادی است، اما موضوعات مطرح شده در آن، نشان دهنده سیاست های کلی رژیم صهیونیستی مبنی بر جنایت و اقدامات غیر قانونی بر ضد اسرای فلسطینی است که همچنان نیز این شرایط در ابعادی وسیع تر در زندان های این رژیم دنبال می شود.
چهارم: شکنجه
شکنجه اسرا در جریان بازجویی و بازداشت یکی از مهمترین و خطرناکترین اقدامات صورت گرفته است که تناقض آشکاری با حقوق بشر و قوانین و مقررات و توافقنامههای بینالمللی دارد. بسیاری از معاهدات بینالمللی بر ضرورت عدم شکنجه اسرا و جرم شمردن چنین اقداماتی تأکید دارند و به صراحت آورده اند که این اقدامات تعقیب قضایی را به دنبال داشته و بهانه اجرای اوامر مافوق نمی تواند توجیهی برای انجام این شکنجه ها باشد.
در سرزمین های اشغالی اما، همراهی افکار عمومی صهیونیستهای نژادپرست و ایده استفاده از شکنجه اسرای فلسطینی عامل مهمی در سخت گیری کابینه اسرائیل بر ضد تحرکات مخالف شکنجه است. افکار عمومی صهیونیست ها در سرزمینهای اشغالی از زمان اشغال کرانه باختری و نوار غزه به بهانه "امنیت اسرائیل و شهروندان" و " مبارزه با تروریسم " با شکنجه اسرای فلسطینی موافق هستند. طی سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۹ سخت گیری و افراط گرایی صهیونیست ها افزایش نیز پیدا کرده و آنها فلسطینیان و لبنانیها و دیگر افراد غیر اسرائیلی را مستحق مجازات و شکنجه می دانند.
لؤی الاشقر اسیر فلسطینی از شکنجههای صورت گرفته در زندانهای اسرائیل روایت می کند و می گوید: من روی صندلی بازجویی قرار گرفتم و کمرم را از پشت به سمت پایین خم کردند تا سرم به جایی که پاهایم قرار داشت، رسید. افسر اطلاعاتی صهیونیست روی سینه من فشار میآورد. در فشار سوم بود که کمرم شکست و احساس کردم که از من جدا شد. احساس لؤی اشتباه نبود. از آن زمان به بعد او فلج شد و قدرت کنترل بخش پایین بدن خود را از دست داد. او قدرت کنترل پای راست و حتی ادرار اختیاری را از دست داد. با این وجود نظامیان رژیم صهیونیستی برای تکمیل شکنجه وی، او را در قرنطینه قرار دادند. این در حالی بود که او فلج شده بود و قادر به حرکت و راه رفتن و حتی ادرار کردن نبود. او ۲۱ روز در این شرایط باقی ماند، اما صهیونیستها ارائه هرگونه کمک به وی یا خدمات پزشکی به او را رد می کردند. آنها حتی اجازه وارد کردن ویلچر به زندان انفرادی او را نمی دادند.
کمیته سازمان ملل متحد در زمینه مبارزه با شکنجه در نوامبر ۲۰۰۱ با اشاره به اظهارات و مواضع سرکردگان رژیم صهیونیستی اعلام کرد که استفاده از شکنجه در هیچ شرایطی قابل پذیرش نیست و نقض آشکار مواد ۳۱ و ۳۲ و ۱۴۶ و ۱۶۷ از بندهای توافق چهارم ژنو به شمار میرود. اما مقامات رژیم صهیونیستی همچنان اصرار دارد که از قوانین ویژه خود استفاده میکنند که شکنجه زندانیان را مجاز میشمارد و شامل تبعیض نژادی آشکار ضد اسرای فلسطینی است.
مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی به صورت منظم و مستمر از زمان اشغال کرانه باختری و نوار غزه اسرا را مورد شکنجه قرار میگیرند. شکنجه به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای اعترافگیری از اسرا و فشار بر آنها در جریان تحقیقات مورد استفاده قرار میگیرد. همین موضوع باعث شده رژیم صهیونیستی همواره مورد اعتراض مؤسسات حقوقی قرار گیرد. آنها فشارهایی بر این رژیم وارد می کنند تا سیاستهای شکنجه و سرکوب خود را به پایان برساند، اما این فشارها فایدهای ندارد.
اوضاع هنگامی بدتر میشود که شکنجه به عنوان یک اقدامات قانونی در سرزمینهای اشغالی مورد پذیرش قرار میگیرد. کمیته لانداو به ریاست موشه لانداو در سال ۱۹۸۷ مشروعیت شکنجه را تصویب و اعلام کرد که: فضای کلی حاکم بر تمامی افراد ذیربط در رابطه با این موضوع این است که ناگزیر از پناه بردن به حدی از فشارهای جسمی در بازجویی متهمان برای پیگیری فعالیتهای تروریستی و متخاصم هستیم. این کمیته پیشنهاد کرد که باید به سرویس امنیت عمومی کشور اجازه استفاده از فشارهای روانی و بخشی معتدل از فشارهای جسمی در جریان بازجویی اسرای امنیتی داده شود. به ویژه اگر تهدیدی امنیتی از ناحیه این اسرا اسرائیل را تهدید کند. کمیته مذکور نام بمب ساعتی را بر این اسرا گذاشته و به دستگاه امنیت عمومی رژیم صهیونیستی اجازه وارد کردن فشارهای روانی و جسمی به این افراد را داده و مدعی می شود که آنها ممکن است به روی مردم منفجر شده و زندگی آنها را تهدید کنند.
مصوبه کمیته لانداو آغازی برای مجموعه ای از دستورات نظامی و مصوبات رژیم صهیونیستی بود که اجازه شکنجه اسرای فلسطینی به ویژه طی سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۹ را می داد. این مصوبات مورد حمایت و پذیرش افکار عمومی صهیونیستها قرار داشت و باعث شد شکنجه در زندانهای رژیم صهیونیستی طی مدت مذکور افزایش قابل توجهی پیدا کند. البته جنبشهایی نیز در مخالفت با اقدامات کابینه رژیم صهیونیستی در شکنجه اسرا و سرکوبگریهای این رژیم در ابعاد داخلی و بینالمللی به راه افتاد که در نهایت این فشارها باعث صدور حکم دادگاه عالی رژیم صهیونیستی مبنی بر غیرقانونی بودن بخشی از روشهای بازجویی مورد استفاده بر ضد فلسطینیان شد. با وجود تصویب این موضوع شکنجه و اقدامات سرکوبگرایانه در زندانها ادامه پیدا کرد. گزارش کمیته اسیر فلسطینی در رابطه با اوضاع اسرا در سال ۲۰۰۳ تأکید دارد که اقدامات غیر اخلاقی گسترده و زیادی در رفتارهای ارتش اسرائیل و مدیریت زندانها و بازجوهای اسرای فلسطینی مشاهده میشود. این گزارش تأکید میکند که ۹۵% از اسرایی که به زندان میافتند با ابزارهای مختلف مورد شکنجه قرار میگیرند. آمارهای منتشر شده از سوی وزارت امور اسرا و آزادگان فلسطینی در سپتامبر سال ۲۰۰۷ در رابطه با مهمترین روشهای شکنجه در زندانهای اسرائیل نشان میدهد که ۹۹% از اسرا مورد کتککاری قرار میگیرند و ۶۰ درصد از آن ها در فصل زمستان در یخچالهای ویژهای قرار داده میشوند. ۸۹ درصد از اسرا نیز به روش خاصی به نام شبح دراز مورد شکنجه قرار می گیرند. حدود ۴۲ درصد نیز طی ساعتهای طولانی و حتی چند روز مجبور به ایستادن میشوند.
گوشهای از شهادت زندانیان در مورد شکنجهها:
این روایت، شهادتِ عثمان ابراهیم یونس آزاده فلسطینی است که در سایت صابرون در نوامبر ۲۰۰۵ منتشر شد: «به مدت پنج روز در کما بودم. در عصر روز ششم نیروهای ویژه وارد شدند و من را از اتاق احیا ربودند. این در حالی بود که سیم های پزشکی به من وصل بود. در خروجی بیمارستان آنها من را تحویل نیروهای دیگری دادند، در اینجا بود که بار دیگر به کما رفتم و متوجه نشدم چه اتفاقی رخ می دهد. هنگامی که بیدار شدم، خود را در بیمارستان پلنسون یافتم. مدت ۲۵ روز در آنجا بودم و بعد از آن من را برای بازجویی به بتاح تکفا بردند. اما وقتی حالم بدتر شد، بار دیگر من را به بیمارستان برگرداندند. از آنجا من را به بیمارستان زندان الرمله منتقل کردند. در آنجا حالم خیلی بدتر شد و در نتیجه بی توجهی برای سومین بار به کما رفتم. آنها بدون دلیل من را از این بیمارستان به آن بیمارستان منتقل میکردند، اما در این جابجایی ها هیچ مداوایی در مورد من صورت نمیگرفت، فقط از دور شاهد اوضاع جسمی من بودند و برخی آنتی بیوتیک ها را به من می دادند. آنها بعد من را به زندان انفرادی در الرمله منتقل کردند و آنتی بیوتیک های من را هم قطع کردند. من حدود سه ماه در بیمارستان الرمله بودم، ولی تقریباً هیچ مداوایی برای من صورت نمیگرفت. به همین علت بود که در اعتراض به بیتوجهی پزشکی آنها و عدم اعطای درمان مناسب، اتاق بیمارستان را آتش زدم. بعدد از این اتفاق به زندان هداریم منتقل شدم.
همچنان از جراحت شدید در دست چپم رنج می بردم، دو انگشت دست من قطع شده بود و باقی انگشتانم نیز فلج بود و حرکتی نداشت. من نیاز شدید به توجه پزشکی داشتم. پای چپم نیز زخمی شده بود و در نتیجه این زخم بود که وقتی برای اولین بار به بیمارستان رفتم طحالم را از بدنم جدا کردند. همچنین سه چهارم معده ام نیز برداشته شد و ۴ سانتیمتر نیز از پانکراسم بریده شد. جراحتهای شدیدی در جسمم به ویژه در کلیه سمت چپ داشتم و درد شدیدی را تحمل میکردم، اما هیچ مداوای مناسبی دریافت نمیکردم. پزشک درمانگاه هیچ توجهی به شرایط من نداشت و حتی در شکنجه جسمی و روانی من نیز مشارکت میکرد.
***
بازجوهای اسرائیلی موهای سرش را تراشیدند تا کسی متوجه نشود چه مقدار از موهای سرش را با دستانشان کشیدهاند. آن ها بر روی شلوارش قطعه ای از طناب آویزان کردند تا شکل دم به خود بگیرد و او را مجبور کردند که روی زمین چمباتمه زده و مانند سگ ها پارس کند، سپس تکه های نان برای او پرتاب می کردند.
***
یکی از اسرا به دست یکی از بازجوها به نام جفیل بازجویی می شد. او اسیر فلسطینی را با باتوم کتک زد و او را از سقف آویزان کرد. اسیر فلسطینی همچنین با سیم برق در نواحی حساس و اعضای تناسلی مورد کتک قرار گرفت. او می گوید: با یک ضربه از هوش رفتم و هنگامی که بیدار شدم متوجه شدم که تمام بدنم خیس شده است. آنها من را وارد اطاق کردند و روی صندلی نشاندند و پایشان را روی زنجیرههایی میگذاشتند که پاهای من به آن بسته شده بود.
***
سوزاندن لب با کبریت: یکی از اسرا میگوید: آنها برای شکنجه من از جریان برق استفاده کردند و من را با آتش شکنجه میکردند. آنها چوب کبریت روشن را به لب های من نزدیک می کردند.
***
شکنجه با تش آتش آتش : یک بازجوی اسرائیلی بود که ابرس نام داشت. تنها مأموریت او کتک زدن زندانیان بود. یکی از اسرای سابق تعریف می کرد: او من را تهدید کرد که خواهرها و مادرم را حاضر می کند و با آنها هم بستر می شود. در آن شب بازجوها مجبورم کردند نامه ای را بنویسم که شبیه به افرادی به نظر آیم که خودکشی میکنم. نامه خطاب به همسرم بود. سپس من را سوار بر خودرویی کردند و در مسیر من را به شدت کتک زدند تا اینکه به اردوگاه ارتش رسیدیم. در آنجا من را وارد زندان کردند و ضرباتی را به شکمم میزدند. آنها مرا با آتش شکنجه می کردند. آنها آنقدر به سرم ضربه زدند که روی زمین افتادم و گفتم که هر چیزی را که بخواهند امضا میکنم. نمیتوانستم شکنجههای بیشتر را تحمل کنم.
***
وارد کردن یخ در مقعد : یکی از اسرا میگوید که من را با خط کش میخ دار کتک میزدند. بازجو ضرباتی را به چشمش زده بود. آنها همچنین یخ را در مقعد وی فرو می کردند.
***
اتاق زنان بدکاره : یکی از اسیران زن می گوید: بعد از اینکه بازداشت شدم، من را وارد سلول زنان هرزه و بدکاره کردند. آنها به سمت من حملهور شدند و مرا به شدت کتک زدند تا این که بیهوش شدم. آنها لباسهای من را در برابر نیروهای پلیس مرد پاره کردند و من را برهنه رها کردند. من در آن زمان دو ماهه باردار بودم و شروع به خونریزی کردم. درخواست پزشک کردم، اما بازجوها گفتند که اگر اعتراف کنم پزشک بر سرم حاضر میشود.
***
وارد کردن مرمی فشنگ در مقعد :وکیل یکی از اسرا در رابطه با موکلش میگوید که وی به شدت شکنجه شده است و در نتیجه همین شکنجهها اختلالات جسمی و روانی زیادی بر وی عارض شده است. اسیر مذکور با سیگار روشن شکنجه شده و آنها مرمی فشنگ را وارد مقعد وی کرده اند. این اتفاق در بازداشتگاه المسکوبیه رخ داده است.
***
خلیل عبدالغنی قطاش یکی دیگر از اسرای فلسطینی درباره شکنجه ها میگوید: وقتی بازداشت شدم، با قنداق تفنگ و باتوم و دست و پا به شدت ضرباتی را به نقاط مختلف بدنم وارد کردند. این در حالی بود که دستان من با نوارهای پلاستیکی بسته شده بود و چشم بند نیز داشتم. نظامیان با کتک زدن من تفریح می کردند. برخی از آنها عقب میرفتند و سپس روی شکم من میپریدند. تعداد دیگری از نظامیان سیگار روشن را بر روی بدنم به ویژه ناحیه پشت و دست و پاها خاموش میکردند. آنها من را در کنار ضبط صوتی بزرگ قرار دادند که صدایش بسیار بلند بود، نمیتوانستم صدایش را تحمل کنم و دچار سرگیجه شدید شدم. در آن زمان نظامیان اسرائیلی مشغول رقص و آواز و کتک زدن من شدند. آنها من را مجبور کردند روی انگشتان پایم بایستم. یکی از آنها می خواست حرکت رامبو را تکرار کند، لذا محکم به زیر پاهای من لگد زد و من روی زمین افتادم. در این حال نظامیان بر سر من ریختند و به شدت من را کتک زدند. در ادامه آنها چندین متر من را روی زمین کشیدند که همین موضوع باعث بروز جراحتها و کوفتگی هایی در نقاط مختلف بدن من شد. در جریان تحقیقات، یکی از بازجوهای زندان المسکوبیه که شادی نام داشت، دستش را روی حنجره من گذاشته بود و می گفت یا باید اعتراف کنم یا من را می کشد.
***
از نمونههای دیگر اقدامات نظامیان رژیم صهیونیستی میتوان به اظهارات دو اسیر دیگر فلسطینی اشاره کرد. مها عواد اسیر زن فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی در این رابطه میگوید: وقتی که به بازداشتگاه حواره رسیدم، یکی از نظامیان لگدی به من زد که خون از بدنم جاری شد. نظامی دیگر تهدید کرد که به من تجاوز میکند. سلولی که من در آن زندانی بودم، سلولی دورافتاده بود و فرش هایش مرطوب و متعفن بودند. آب در زندان وجود نداشت و هنگامی که از نظامیان درخواست آب کردم، یکی از نظامیان در شیشه ای ادرار کرد و به من داد تا بخورم.
***
یاسر الدیسی اسیر دیگر فلسطینی میگوید: هنگامی که چشمهایم اجازه داد، به سختی دیدم که در یک کلاس مدرسه هستم. از پنجره بخشی از ساختمان کشاورزی را دیدم و توانستم مکان بازداشتم را مشخص کنم. اینحا یک دبیرستان بود که ارتش رژیم صهیونیستی آن را اشغال کرده و به مرکز نظامیان و خودروهای خود تبدیل کرده بود. نظامیان رژیم صهیونیستی حتی زنجیرهای افراد بازداشت شده را باز نمیکردند آنها بتوانند به سرویسهای بهداشتی برود. ما حدود ۱۰۰ نفر بودیم و هر کسی که یک کلمه صحبت میکرد، کتک میخورد.