به گزارش مشرق، قاره آفریقا که به واسطه سال ها سیاست های برده داری و استعماری غربی ها از روند توسعه طبیعی خود جا مانده و امروز با برخورداری از منابع انسانی و مادی بسیار در تکاپوی رشد و ایجاد شرایط ثبات است، متاسفانه در داخل کشور ما بنا به دلایلی جایگاه حقیقی خود را ندارد و این علی رغم وجود ظرفیت های بالا در جهت توسعه مناسبات و تعاملات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این قاره است.
از این روی و بنا به اهمیت و لزوم توجه بیش از پیش به این قاره و افزایش تعاملات با کشورهای آفریقایی در حوزه های مختلف، با «موسی فرهنگ» سفیر جمهوری اسلامی ایران در تانزانیا به گفتگو پرداختیم.
رئیس سابق اداره دوم خاورمیانه در این گفتگو اظهار داشت: برای جا انداختن اهمیت مساله آفریقا باید کار گسترده ای صورت بگیرد که و نیازمند تلاش و عزم همه دستگاه ها و نهادها و رسانه ها هستیم، همچنین می توان در ابعاد مختلف می توان با ۵۶ کشور آفریقایی توسعه مناسبات را مد نظر قرار داد.
فرهنگ با اشاره به اینکه اسلام خیلی زود به آفریقا رسید و امروز می توانیم با برخورداری از اشتراکات دینی و مذهبی که با کشورهای آفریقایی داریم همکاری های خود را با آنها افزایش دهیم، خاطرنشان کرد: در تانزانیا هر کس آزادانه به تبلیغ و انجام مناسک دینی خودش مشغول است و می توان گفت ۶۰ درصد جمعیت آن کشور را مسلمانان تشکیل می دهند.
سفیر ایران در تانزانیا تصریح کرد: ایرانی ها با افتخار و عزت در تانزانیا می توانند رفت و آمد داشته باشند چرا که دست ایرانی هیچ وقت به برده داری در این کشور آغشته نشده بود.
متن کامل گفتگو به شرح زیر است:
جایگاه آفریقا در سیاست خارجی ایران و اهمیت آن برای کشورمان را چطور ارزیابی می کنید و دلیل کم توجهی به این حوزه در داخل کشور را در چه می دانید؟
متاسفانه حوزه آفریقا همانطور که شما اشاره کردید تا حدود زیادی مهجور مانده و البته به دلایل مختلفی هم این موضوع حادث شده است از جمله دلایل تاریخی، اجتماعی و انسانی.
از جنبه تاریخی به طور کلی ارتباط ما با کشورهای افریقایی محدود بوده که این موضوع دلایل مختلفی دارد، ارتباط ما با شرق و غرب عالم به مراتب بیش از آفریقا بوده که این مسئله در ابعاد مختلف مثبت یا منفی آثار و تبعاتی را برای ما داشته است. در همین چارچوب و به دلیل ارتباط محدود ما با آفریقا، طبعاً شناخت ما نیز از این حوزه بسیار ضعیف و محدود باقی مانده است.
در حالیکه جنگ سیاسی و بویژه اقتصادی امروز دنیا در آفریقا صورت می پذیرد و لذا به لحاظ جهانی آفریقا حائز اهمیت بسیاری است اما متأسفانه برای جا انداختن اهمیت این مسئله نیازمند کار و تلاش بسیاری هستیم و این کار در ابعاد فعالیت یک رسانه، یک مجموعه و یا یک نهاد خاص نیست بلکه تلاشی به مراتب وسیعتر را می طلبد.
در ابتدا ما باید نگاه خودمان را نسبت به مردم و شرایط زندگی کشورهای آفریقایی اصلاح کنیم. چرا که این گلایه بسیاری از این کشورها نسبت به دیگر کشورهایی است که در خصوص آفریقا اطلاعات و آشنایی محدودی دارند. تقاضای آفریقایی ها این است که با شناخت صحیح ظرفیت ها، نوع زندگی و توان کشورهایشان، ارتباط بهتر و گسترده تری را با آنها برقرار کنیم.
در حال حاضر مجموعه فعالان در حوزه آفریقا این گلایه را دارند که چرا در داخل کشور نسبت به آفریقا دید اشتباهی وجود دارد که نتیجه آن قضاوت نادرست و به تبع آن عملکرد نه چندان صحیح نسبت به این حوزه است که برای ما تبعات و آثار منفی ای را هم به دنبال داشته است.
حقیر معتقدم از معدود شخصیت هایی که از ابتدای انقلاب نسبت به حوزه آفریقا توجه خاصی داشته اند حضرت آقا بوده است که در دوره ریاست جمهوری خود به برخی از کشورهای آفریقایی از جمله تانزانیا سفر کرده اند و خط مشی ایشان در قلم، زبان و ارتباط گیری با شخصیت های آفریقایی و نوع شناختی که از آن حوزه دارند، همگی برخاسته از یک شناخت عمیق و آگاهانه است و این در حالی است که در افکار عمومی ما نسبت به این حوزه بسیار دور هستیم.
قاره آفریقا شامل ۵۶ کشور است و ما هیچ جا چنین محیطی را نمی بینیم که ۵۶ کشور در یک حوزه جغرافیایی نسبت به ایران هیچ گونه دشمنی تاریخی ای نداشته باشند. به طور مثال شما در درون کشورهای اروپایی یک نوع حس خود برتر بینی تاریخی نسبت به ایران می بینید. شما وقتی با یک فرد غربی ارتباط برقرار می کنید این امر را به طور ملموس درک می کنید که او خود را نسبت به شما برتر یا بالاتر می پندارد اما چنین حسی را در میان هیچ یک از مردمان کشورهای آفریقایی نمی بینید.
اولین موضوعی که ما را نسبت به کشورهای آفریقایی نزدیک می کند مسئله اسلام است و ما مسلمانان فعال، موثر و پرتلاشی را در آفریقا می بینیم که در موقعیت های اجتماعی مختلف به کشورهای خود در حال خدمت هستند و دلیل آن هم این است که این افراد زجر کشیده استعمار بوده و وابسته به غرب نیستند و اگر معدودی از آنها هم چنین هستند به دلیل فقر است و از روی اجبار وابستگی به غرب را انتخاب کرده اند.
از طرف دیگر در آفریقا نسبت به ایده جمهوری اسلامی، یعنی ایده آزادی خواهی و عدالت طلبی، دید کاملا موافقی وجود دارد و این فارغ از بحث سیاسی ساختار جمهوری اسلامی است. امروز دنیایی نیست که بگوییم ارزش کشورها به پهناور بودن یا نبودن آنهاست. هرچند که این مسئله یکی از مولفه های قدرت و افزایش جایگاه کشورها در عرصه جهانی است اما دلیل بر این نمیشود که کشورهای کوچک را از نظر اهمیت دور بداریم.
متأسفانه می توان گفت که ما با غفلت خود ۵۶ واحد مستقل سیاسی را تا حدود زیادی از نظر دور نگاه داشته ایم و این را میتوان با بررسی تعداد سفرهای انجام شده از سوی مقامات و نهادهای مختلف کشورمان به حوزه آفریقا به خوبی متوجه شد. این مسئله هم ارتباطی به این دولت و آن دولت ندارد. باید بررسی شود که تاکنون ما چه اندازه سعی کرده ایم با کشورهای آفریقایی ارتباط برقرار کنیم و زیرساختهای ارتباطی خود را با آنها مستحکم کنیم.
امروز شما می بینید که همین ۵۶ کشور تحت تاثیر فضاسازی ها در زمینه حقوق بشر نسبت به ما موضعگیری می کنند و علیه ما در مجامع بینالمللی دستشان بالا می رود. اینها همه به دلیل ضعف ارتباطی ماست. بله من منکر این مسئله نیستم که ما ابزارهای ارتباطی و تاثیرگذاری مان نسبت به برخی قدرت های دیگر کمتر است. ما چه میزان باید از توانمندی مالی و ابزارهای دیگر اثرگذار برخوردار باشیم تا بتوانیم ۵۶ کشور که اکثرا هم کشورهای ضعیف و فقیر هستند را تغذیه کنیم تا آنها را هم راستای خود کنیم.
نباید فراموش کنیم که کشورهای آفریقایی اکثرا جذب کننده هستند تا دهنده. بنابراین بیشتر به دید استفاده از دیگر کشورها و از جمله جمهوری اسلامی به آنها نگاه می کنند. اگر روند استعمار نبود هیچ معلوم نبود که آفریقا امروز به این اندازه عقب افتاده باشد بلکه می توانست از دیگران هم جلوتر باشد و سیر طبیعی تاریخ خودش را طی می کرد.
از بُعد دینی همانطور که عرض کردم در حوزه آفریقا کشورهای مسلمانی هستند که مشابهت های فراوانی با آنها داریم و این به معنای وجود اشتراک در نحوه برقراری و گسترش ارتباط میان طرفین است.
شما ملاحظه بفرمایید جایگاه فکری گروه های تکفیری _تروریستی که امروز معضل منطقه ما و جهان شده اند، حوزه خلیج فارس است اما اصل نیروی این گروه های تروریستی متأسفانه تا حدود زیادی از کشورهای آفریقایی تامین می شود. بنابراین باید روی این قاره کار شود چرا که باید بدانند جهان اسلام از کجا در حال ضربه خوردن است. لذا بنا به دلایل اقتصادی، فقر و برخی عقب ماندگی های فکری و اعتقادی، در کنار عقده های تاریخی است که شاهد حضور نیروهای زیادی از کشورهای آفریقایی در میان جریانات تروریستی هستیم.
از بُعد فرهنگی هم باید نسبت به مسئله آفریقا بسیار حساس باشیم چرا که این قاره جای کار بسیاری در حوزه مباحث فرهنگی دارد و به نحوی است که شما می توانید با کمترین هزینه بیشترین دستاورد را داشته باشید. امروز بالاترین رقابت بین غربی ها، نبرد فرهنگی ای است که در قاره آفریقا صورت می گیرد. امروز مسیحیت در آفریقا به شدت در حال کار و فعالیت است و هزاران مبلغ در این قاره مشغول به فعالیت هستند اما به صورت ناشناخته. در آفریقا در مقابل هر یک مبلغ مسلمان می توانید ده ها مبلغ مسیحی پیدا کنید.
هزینه های بسیاری صرف ساخت کلیساهای متعدد در کشورهای افریقایی می شود و این در حالی است که هزینه ساخت مساجد و حسینیه ها در این کشورها بسیار اندک است. طرحی وجود داشت مبنی بر اینکه سال۲۰۰۰ برای آفریقا سال مسیحیت شناخته شود مبنی بر اینکه در این سال تمام آفریقا مسیحی شوند اما این امر محقق نشد.
اما در بُعد اقتصادی کشورهای آفریقایی بازار کار بسیار خوبی هستند که می توانیم نسبت به آن تلاش خود را بیشتر کرده و از این طریق درآمدزایی مناسبی برای کشور حاصل شود. برخی محصولات ما در داخل که برای صادرات در نظر گرفته می شود شاید استانداردهای لازم را برای صدور به کشورهای غربی نداشته باشند اما می توانند بازار خود را در کشورهای آفریقایی به خوبی پیدا کنند. چرا که تولیدات ما میتواند برای مردم آفریقا بسیار جذاب و مناسب باشد.
متأسفانه تجار و بخش خصوصی ما تا حدود زیادی برای صادرات تنها غرب را می شناسند و حاضر به پذیرفتن ریسک صادرات به کشورهای آفریقایی نیستند. این در حالی است که چین و ترکیه بخش عمده ای از حوزه های مختلف اقتصادی آفریقا را در اختیار خود گرفته اند. شما ببینید هواپیمایی ترکیه به بیش از ۱۰۰ نقطه مختلف از قاره آفریقا پرواز دارد و این در شرایطی است که از ایران حتی یک پرواز هم به مقصد کشورهای آفریقایی وجود ندارد. اضافه کنید رفت و آمد هواپیماهای سعودی، قطری و برخی دیگر از کشورهای اطراف و همسایه ما را به کشورهای آفریقایی. ظاهر این امر صرفاً پرواز است اما در بطن آن کار فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و وابسته سازی نهفته است.
بنابراین با همه توضیحاتی که عرض کردم اهمیت قاره آفریقا برای جمهوری اسلامی ایران از چهار منظر تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که در هر یک از حوزه ها هم جای کار بسیار وجود دارد.
تبادلات در حوزه مذهبی و دینی میان ایران و کشورهای آفریقایی با توجه به اشتراکاتی که هست، چه میزان است؟
اسلام خیلی زود وارد آفریقا شد، ما در آفریقا یاران و صحابه زیادی را چه در دوران رسول اکرم و چه در دوران خلفا داریم. یکی از نکات مهمی که به برقراری این ارتباط مذهبی با تشیع کمک کرده، وجود مذهب مالکی در آفریقا است که به لحاظ دینی و چارچوب هایی که دارند خیلی به مذهب تشیع نزدیک هستند. به طور مثال با دست باز نماز می خوانند، نسبت به اهل بیت احترام زیادی قائل اند و شاید بارزترین نمود این جریان، دانشگاه الازهر مصر است که اساساً از نام حضرت زهرا (س) گرفته شده است.
در کنار مذهب مالکی موضوع گرایش به مذهب تصوف باعث شده است که پیروان این طریقت ها نسبت به ما تا حدود زیادی دیدگاه مثبت و روشنی داشته باشند. خیلی از مردم آفریقا علاوه بر این صفات و ویژگی هایی که عرض کردم نسبت به حضرت امام و رهبری علاقه خاصی دارند و این مشترکات همه منجر به این خواهد شد که در صورت بهره برداری مناسب از این فرصت، روابط خوبی را با کشورهای آفریقایی داشته باشیم.
دور بودن کشورهای آفریقایی از کانون دعواهای شیعه و سنی باعث شده این کشورها در چند دهه گذشته، آن حساسیتی را که در میان بعضا کشورهای سنی یا عربی نسبت به ایران و تشیع وجود دارد، نداشته باشند. نگاه مردم مصر، تونس، الجزایر و امثال این کشورها نسبت به ایران به هیچ وجه بد نیست و خیلی از این کشورها و مردم آنها همچنان خلیج فارس را با نام درست آن مخاطب قرار می دهند و کاری با دعواهای سنی، شیعه و عرب و عجم ندارند و سعی می کنند دید مستقلی داشته باشند.
ظلم حکام دیکتاتور در طی سالیان دراز در آفریقا نسبت به مردم مظلوم کشورهای این قاره و دین ستیزی آنها باعث شده است که مردم مسلمان این قاره ناخودآگاه در بعد مذهبی، یا نگاهشان به الازهر مصر باشد و یا با دید عربستان سعودی نسبت به مذهب نگاه کنند. در همین چارچوب بود که نگاه اخوانی که در این منطقه به عنوان جذب کننده به سمت گروه های مختلف بود خیلی نفوذ پیدا کرد و از آن جریان آرام اخوانی و بی خطر تبدیل به یک جریان تند و افراطی شد که نتیجه عملکردش را در برخی کشورها می بینید.
شاهد هستیم امروز گروه های افراط گرایی که منشأ و خواستگاه فکری آنها عربستان و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس است ولی بیشترین نیروی مبارز را از کشورهای فقیر و ضعیف آفریقایی تامین می کنند. متاسفانه در کشورهای غیراسلامی آفریقایی هم این گروه های تروریستی با اسامی دیگری همچون بوکوحرام و الشباب فعالیت کرده و هر روز هم با اسامی متنوعی در کشورهای آفریقایی و غیر آن ظهور می کنند و در این زمینه همچون منطقه ما این مسئله رشد قارچ گونه ای داشته است. امروز یکی از دغدغه های بزرگ کشورهای آفریقایی، گرایش جوانان به گروه های افراط گرای تروریست است که دلیل آن هم سرخوردگی شدید آنها از سردمداران خود و یا قرار گرفتن تحت تاثیر وعده و وعیدهای چشمگیر مالی گروههای تروریستی است.
بیداری اسلامی که در کشورهای مختلف اسلامی در نقاط مختلف پدید آمد متأسفانه با غفلت برخی از حکام کشورهای اسلامی به ضرر کشورهای اسلامی تمام شد. امروز بسیاری از مردم کشورهای حوزه شمال آفریقا می گویند مصر یا لیبی پیش از بیداری اسلامی و پس از آن تقریبا وضعیت مشابهی دارند و همچنان گرفتار بسیاری از مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند.
از دیرباز روابط خوبی میان ایرانی ها و زنگبار برقرار بوده، با توجه به این سابقه تاریخی، امروز در تانزانیا ما چگونه می توانیم از این فرصت به نفع کشورمان بهره ببریم؟
بر اساس اسناد متقن تاریخی، در قرن دهم میلادی یکی از شاهزادگان ایرانی که از اهالی شیراز بوده و گویا مادرش آفریقایی تبار بوده است به تانزانیا می رود و در سواحل زنگبار با کشتی های متعددی که همراه خود آورده بوده پهلو می گیرد.
گروهی که به سرپرستی آن شاهزاده ایرانی به تانزانیا رفته بودند به علت تسلط بر امور کشاورزی و بازرگانی توانستند ظرف مدت کوتاهی آن منطقه را تحت کنترل خود درآورند و به مدت ۵ قرن جایگاه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بالایی را در آن منطقه از آن خود سازند، یعنی تا قرن ۱۵ میلادی که این مدت به دوران امپراطوری شیرازی ها شهرت یافته است.
آنچه که این دوره را در تاریخ تانزانیا تثبیت کرده وجود سه نکته اساسی است. اولین نکته اینکه نگاه فرهنگی ایرانی های حاضر در آن مقطع نسبت به مردم تانزانیا و زنگبار نگاهی مردم دوست و محبت آمیز بوده است. نکته دوم ارائه شیوه های نوین تجاری و کشاورزی و نکته آخر و مهمترین آن که باعث شده تا به امروز هر ایرانی در آن کشور با افتخار از آن یاد کند و بگوید که من ایرانی هستم این بوده است که دست ایرانی ها به برده داری در آن کشور آغشته نشده و این مایه افتخار و مباهات ایرانیان است.
در قرن پانزدهم میلادی «واسکو دوگاما» ی پرتغالی با حمله به زنگبار توانست با استفاده از سلاح های آتشین و توپهای جنگی که ایرانیان فاقد آن بودند، منطقه را تحت سلطه خود درآورده و ۱۰۰ سال آنجا را به عنوان منطقه نفوذ و حاکمیت خود را درآورند که این مسئله تا قرن شانزدهم ادامه پیدا کرد.
از دیگر اقوامی که در تانزانیا حکومت داشتند عمانی ها بودند، اینها با ایرانی ها و یا همان شیرازی هایی که در تانزانیا بودند دست به دست هم دادند و پرتغالی ها را بیرون کردند و حتی پایتخت عمان برای مدتی به این منطقه منتقل شد.
از قرن هجدهم بود که آلمانی ها وارد تانزانیا شدند و رفتار بسیار وحشیانه ای نسبت به مردم تانزانیا روا داشتند به نحوی که آوردن نام آلمان در تانزانیا همان حسی را به مردم آن کشور می دهد که آوردن نام مغول در ایران.
پس از آلمان ها، انگلیسی ها به مدت حدود ۱۵۰ سال این منطقه را تحت سلطه خود درآوردند تا اینکه نهابتا در سال ۱۹۶۲ کشور تانگانیکا و در سال ۱۹۶۴ کشور زنگبار به استقلال رسیدند و البته بر اثر یک طراحی پیچیده، زنگبار اسلامی با همه تأثیرگذاری ای که در طول تاریخ داشته در «تانگانیکا» ادغام و از درون آن کشور تانزانیای امروز تشکیل می شود.
با توجه به اینکه تانزانیا تنها ۱۵ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان کشوری مستقل اعلام موجودیت کرد، این کشور فرصت کافی در جهت گسترش همکاری با ایران پیدا نکرد. متعاقبا و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران سطح روابط خود را با تانزانیا در سطح سفیر و یا به عبارتی عالی ترین سطح دیپلماتیک در نظر گرفت که این امر به دلیل اهمیت بالایی است که انقلاب اسلامی و ایران نسبت به کشور تانزانیا داشته اند.
در همین چارجوب بود که نگاه خاص جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب اسلامی به تانزانیا در قالب سفر مقامات عالیرتبه کشورمان به این کشور نمود پیدا کرد و پس از اولین سفر مقام معظم رهبری که در آن مقطع رئیس جمهور بودند، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی به تانزانیا سفر داشتند و ما امروز در تانزانیا روستایی به نام رفسنجانی داریم چرا که در آن وقت ایشان برخی اقدامات عمرانی و آبادانی برای تانزانیا انجام دادند که به منزله قدردانی از کمک های آن بزرگوار روستایی را بنام ایشان نامگذاری کردند.
از لحاظ دینی و مذهبی هم به طور کلی در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی چند خاندان بزرگ ایرانی در تانزانیا حضور پیدا کردند از جمله مرعشی ها و شوشتری ها که همچنان آثار به جا مانده از آن خاندان های بزرگ ایرانی در نقاط مختلف تانزانیا دیده می شود و یاد و خاطره آنها را مردم تانزانیا زنده نگه می دارند اما به دلایل مختلف از جمله پیر شدن و یا فوت شدن بزرگان خاندان های مذکور، فرزندان آنها یا چندان رغبتی به ادامه فعالیت های نسل پیش از خود نداشته اند و یا به مرور غرق در زندگی شده و مسیر خاندان های خود را که در قالب حسینیه ها، مساجد و دیگر آثار به جا مانده از آنها در تانزانیا بود را دنبال نکردند.
به جرات می توان گفت زمانی که یک ایرانی وارد تانزانیا و یا زنگبار می شود به هیچ وجه احساس غربت نمی کند چرا که معماری ایرانی و آثار ایرانی در آنجا دیده میشود. در حال حاضر آثار و بناهای ایرانی_ اسلامی بسیاری در این متطقه وجود دارد.
متاسفانه بنا به دلایل مختلف تعداد شیعیان در این منطقه کاهش پیدا کرده و درصد بسیار اندکی امروز به مذهب تشیع گرایش دارند. امروز در این کشور شاهدیم که منع تبلیغ دین وجود ندارد و هر کس آزادانه می تواند دین خود را داشته و تبلیغ کند و همین آزادی عمل برای مسیحی ها، هندوها، سنی ها و شیعیان در انجام مناسبک مذهبی خودشان باعث شده که هر گروهی بدون احساس خطر به کار خودش ادامه بدهد.
یک ابهام تاریخی در تانزانیا وجود دارد که می گوید ۳۰ سال است که سرشماری صورت نگرفته است اما بر اساس آمار، شواهد و قرائن موجود تلقی ما این است که حدود ۶۰ درصد مسلمان وجود دارد. شما در ماه مبارک رمضان این مسئله را به خوبی حس می کنید که نیمی از جمعیت شهرهای مختلف تانزانیا به هنگام نماز مغرب به سمت مساجد و یا مراسم های افطاری راهی می شوند اما اسلام در این کشور ظهور و بروز چندانی ندارد.
مردم تانزانیا به دلیل قانون دینی موجود در آن کشور و فرهنگ خاصی که به لحاظ مذهبی از آن برخوردارند هر کدام بدنبال حفظ اقلیت مذهبی خود هستند و کاری به دین و مذاهب دیگر ندارند.
امروز ۲ گروه عمده شیعه در این کشور وجود دارد. گروه اول «خوجه ها» هستند که اصالتا هندی بوده و به شکلی بسیار سازماندهی شده، هویت شیعی خود را در طول ده ها سال حفظ کرده اند. یکی از ویژگی های برجسته «خوجه ها» این است که به همان اندازه که از سیاست دور هستند به اقتصاد و تجارت نزدیک هستند و وضع اقتصادی بسیار خوبی دارند و اغلب آنها تاجر هستند.
«خوجه ها» نسبت به اسلام و تشیع ارادت ویژه ای دارند و همینطور نسبت به انقلاب اسلامی ایران گرایش مثبتی دارند. جمعیت «خوجه ها» حدود ۲۰ الی ۲۵ هزار نفر تخمین زده میشود.
دسته دوم شیعیان بومی تانزانیایی هستند. این دسته به لحاظ جمعیت از دو دسته دیگر قطعا بیشتر هستند اما به لحاظ تاثیرگذاری بعد از خوجه ها قرار می گیرند چرا که همانطور که گفتم «خوجه ها» صاحب ثروت و مال فراوانی هستند که این می تواند در پیشبرد اهدافی که دارند آنها را کمک کنند.
بعد از این دو گروه، شیعیان لبنانی را داریم که البته آنها محدود هستند اما اصالت ملی و مذهبی خودشان را که شامل حجاب لبنانی، غذای لبنانی و پوشش لبنانی باشد را حفظ کرده اند.
دسته آخر شیعیان پاکستانی هستند که به عنوان گروهی پرشور در تانزانیا به حساب می آیند. اینها افراد عادی جامعه هستند اما مجامع مذهبی این دسته هم بسیار فعال است و به امور فرهنگی و مذهبی می پردازند.
سطح تبادلات تجاری میان ایران و تانزانیا چه میزان است و سفارت ما در تانزانیا چه برنامه ای جهت افزایش سطح تعاملات تجاری میان دو طرف دارد؟
اقتصاد تانزانیا یک اقتصاد کشاورز محور است. تولیدات نفت و گاز ندارند اما تولیدات جنگلی شامل چای و قهوه به وفور دارند و زنگبار جزو اولین تولید کنندگان محصولات عطاری در جهان است. حتی بادام هندی که ما در ایران مصرف می کنیم بادامی است که از تانزانیا می آید.
تراز تجاری ما با تانزانیا سالانه در حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون دلار است و اغلب مبادلات دو کشور صادرات میعانات نفتی و قیر به منظور ساخت جاده ها و راههای تانزانیا از طرف جمهوری اسلامی است. در مقابل هم ما مقداری محصولات عطاری از آن کشور وارد می کنیم، در آینده یکی از برنامه هایی که در دستور کار خود به جهت افزایش سطح تبادلات تجاری با تانزانیا داریم گسترش فعالیت ها در زمینه شیلات است.
شیلات را صرفا محدود به تن و ماهی نبینیم چرا که این حوزه یکی از منابع مهم تغذیه و پروئین در کشورها است و با توجه به برخورداری از هزار کیلومتر مرز دریایی داخلی و خارجی و وجود ۳ دریاچه در داخل آن کشور، تانزانیا در حوزه شیلات می تواند تولیدات خوب و قابل بهره برداری را به ما عرضه کند.
تنها یکی از ۳ دریاچه موجود در تانزانیا منجر به ایجاد اشتغال برای ۵ میلیون نفر شده است حال شما همین مطلب را تعمیم بدهید به کل مقوله شیلات و صنایع وابسته به آن. به طور مثال قایق سازی، تور و چوب ماهیگیری و سایر لوازم و احتیاجات دیگری که در این صنعت نیاز است می تواند به ایجاد اشتغالات مختلف منجر شود. بنابراین یکی از آن چیزهایی که ما با تانزانیا نی توانیم فعالیت مشترکی داشته باشیم، شیلات است و اگر ما بتوانیم شیلات خودمان را از این راه گسترش دهیم کار بسیار بزرگی انجام داده ایم و باعث ایجاد صدها شغل خواهیم شد که در راستای نامگذاری امسال به نام سال اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال هم قرار دارد.
در حال حاضر ما رابطه تجاری چندانی با تانزانیا نداریم که این امر دلایل مختلفی دارد که یکی از آنها می تواند کم کاری تولید کنندگان و صادر کنندگان ما و از طرف دیگر اشغال عمده بازار تانزانیا توسط کشورهایی همچون ترکیه و یا چین است.
در کنار بحث افزایش همکاری ها در زمینه شیلات، ما بدنبال افزایش تعاملات خود در زمینه استخراج معادن تانزانیا هستیم چرا که این کشور به لحاظ برخورداری از منابع معدنی بسیار نیازمند بهره برداری از تجربه های ارزشمند ایرانی ها در این زمینه است.
در آینده برنامه خاصی جهت رفت و آمد میان مقامات دو کشور وجود دارد؟
بطور کلی پس از انقلاب اسلامی همانطور عرض کردم مراودات بسیار خوبی با تانزانیا داشته ایم و امروز یکی از برنامه های مهم وزارت امور خارجه تنظیم برنامه دیدار مقامات عالیرتبه کشورمان از کشورهای آفریقایی است.
نهاد ریاست جمهوری مصرانه پیگیر این سفرها است و امیدواریم بتوانیم یک سفر دوره ای را برای ریاست محترم جمهوری به آفریقا تنظیم کنیم و تا جایی که خاطر دارم پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری طرح سفر به چند کشور آفریقایی تا مراحل خوبی پیش رفت اما متاسفانه برخی از کشورها زمان سفر را جابجا کردند و این امر باعث شد تا این سفرها صورت نگیرد.
از طرف تانزانیا رئیس جمهور سابق این کشور که یک فرد مسلمان و دارای وجاهت و جایگاه بالای اجتماعی و سیاسی در کشور خودش به حساب می آید، هم در زمان ریاست جمهوری خود به ایران آمده بود و هم دو سال پیش که در این سمت نبود به ایران سفر داشت. از طرف جمهوری اسلامی ایران هم آخرین بار شخص دکتر ظریف وزیر امورخارجه سال گذشته سفری را به تانزانیا داشت. در مجموع کمیت و کیفیت سفرها میان مقامات دو کشور خوب بوده اما همچنان جای کار دارد.