به گزارش مشرق، مهران مدیری با تلویزیون پلههای ترقی و شهرت را به سرعت سپری کرد و بی اغراق در این رسانه به بلوغ فکری در حرفهاش رسید. با این حال او حتی در نخستین ساخته هایش از «ساعت خوش» گرفته تا همین سالهای اخیر که به «در حاشیه» رسید، هیچگاه تن به تکرار و تقلید نداده است.
مدیری همواره تلاش کرده خطی نو را در روند برنامهسازیاش پیش گیرد و پرورش دهد. مهمترین شاخصهای که موجب شده طی این سالها از اغلب همکارانش دست کم در ژانر کمدی متمایز باشد و پیش بیفتد.
این در حالی است که برخی از برنامهسازان تلویزیون می اندیشند باید صرفاً خط به خط و گام به گام بر اساس سلیقه عموم مردم قدم بردارند و در این مسیر شاید ناخواسته خلاقیتهای احتمالی خود را نیز سرکوب کنند. در صورتی که مدیری برای جهت بخشی به افکار عمومی و سلیقه مردم هرگز از نوآوری باکی نداشته و در این راه خطر کرده است. نتیجه چنین روشی تولید سریالهای متفاوتی چون «شبهای برره» و «پاورچین» بوده که به شدت جریان ساز و پرتماشاگر بودهاند.
امروز مدیری با تمسک به همین روش مألوف خود، نخستین فیلم سینماییاش را ساخته و روی پرده برده است. ضمن اینکه این بار پا را فراتر نیز گذاشته و دست به ایدهپردازیها و موقعیتسازیهایی زده که در مدیوم سینما کمتر از آنها سراغ داریم. شاید به همین خاطر نیز برخی از مخاطبان آثار تلویزیونی مدیری در مواجهه با «ساعت پنج عصر» دچار نوعی سردرگمی و تعجب شده باشند.
مدیری این بار در «ساعت پنج عصر» ردپایی پررنگ از دغدغههای خود را در ژانر طنز اجتماعی بی پرده و صریح به تصویر کشیده که احتمالا پیشتر در قاب کوچک، امکان یا فرصت پرداختن به آنها آن هم در این سطح و گستره را نیافته بود.
مدیری در نخستین فیلم سینماییاش حتی با فیلمهایی که در این حوزه بازی کرده هم کاملاً متفاوت است.
«ساعت پنج عصر» بیشتر به نوعی مانیفست شخصی مدیری شبیه است که در لایههایی از آن شوخی طراحی و تعبیه شده و مفاهیمی نضج یافته تا برای تماشاگر قابل قبول و درک باشد. فیلم از همان ابتدا نوک تیز انتقادات خود را به مناسبات جامعه میگیرد و گویی در یک بی مکانی و بی زمانی از ناملایمات اجتماعی گلایه و شکوه میکند.
این ناملایمات و نابهنجاریها از دل خانواده به عنوان نخستین سازمان شکل گرفته در جامعه (رابطه مشوش وکیل با بازی سیامک انصاری) با نامزدش (آزاده صمدی) آغاز می شود. سپس ما شاهد تنش و درگیری میان ساکنان ساختمان محل سکونت وکیل هستیم و در ادامه او با هنجارشکنی و حقکشیهای مختلفی روبرو میشود که در شرایط عادی شاید وقوع مداومشان غیرممکن و بعید باشد. مسئلهای که با اهرم و چاشنی طنز تلاش شده تخفیف یابد و قابل تحمل شود.
ضمن اینکه فانتزی پنهان در داستان نیز فضا را تا حدی برای تماشاگر وامانده در گیر و دار ماجراهای پر فراز و نشیب برای وکیل، تلطیف میکند. مدیری شاید با این کاراکتر تلاش میکند گوشهای از رفتارهای ما را در قبال یکدیگر به رخمان بکشد و همچون آینهای شفاف عمل کند.
در پس این اتفاقات و رویدادهای متوالی است که تماشاگر در نهایت خود را جای وکیل میگذارد و رفتارهای خود را به قضاوت مینشیند.
«ساعت پنج عصر» به نظر زمانی تعیین شده و کنایه آمیز برای مواجهه بعد پنهان خیلی از ما با وجوه درونی و بیرونی مان است تا زشتی ها و بزرگ بینی هایمان را در برخورد با یکدیگر تماشا، بررسی و در نهایت اصلاح کنیم. رفتارهایی که تقابل را به جای تعامل نشاندهاند و گویی مجدانه و سرسختانه اصرار به ادامه این روند تا ویرانی درونی دارند.
مدیری در کارزاری که طراحی کرده، همان طور که پیش از این هم در کارهای تلویزیونی اش تجربه کرده ایم، به کمک ابزار کمدی با صراحت نقد میکند و چالش می سازد.
«ساعت پنج عصر»؛ شاید وقت ملاقات ما با خود درونیمان باشد!
البته به نظر بهتر بود مایههای کمدی فیلم بیشتر تقویت میشد و خطوط فرعی قصه افزایش می یافت و یا پروارتر میشد تا در دقایقی، فیلم از ریتم نیفتد و پیامش را بهتر به مخاطبانش منتقل کند. به خصوص در سکانسهای همراهی انصاری با پیرزن که در مقایسه با سایر موقعیتهای داستان، بخشهای طولانیتری هم از آب درآمدهاند.
در هر حال مدیری این بار هم در گذر از تلویزیون و ورود به سینما نشان داده، اصلا اهل باج دادن به تماشاگرش نیست و همچنان او را به شرکت در چالشی عجیب و غریب دعوت می کند! در واقع همین تلاش وافر در جهت سلیقه سازی است که فیلم «ساعت پنج عصر» را یک قدم جلوتر از کمدی های سالهای اخیر نشانده و به آن شأنی انسانی بخشیده است. مسئلهای که انتظارش نیز از مدیری میرفت.