به گزارش مشرق، «وحید حاجی پور» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
چهار سال پیش همین روزها، مدیرانی که برای ورود زنگنه لابی کرده بودند؛ آنهایی که منتقدان سنتی را برای عبور ژنرال از بهارستان متقاعد کرده بودند، افراد در سایهای که رضایت نمایندگان مجلس را جلب کرده بودند، دست به جارو برده و نفت را آب زدند تا مقدم شیخالوزرا گلباران شود. چهار سال از آن روزها میگذرد اما همانها همچنان زخم زبان میشنوند، هنوز هم چشمها برای آنها نازک شده و ابروها به هم میروند. آنهایی که برای آقای «برند» جاده را صیقل زده بودند امروز در نگاه نفتیها مقصر اول و آخرند، بماند که همانها سخت پشیمانند و معترفند بازی خوردند. دو هفته پیش از معرفی زنگنه به مجلس زنگ لابی به صدا درآمد و مجلس اصولگرا در نفت بهدست کسانی میچرخید که از مجلس ششم در راهروهای بهارستان رفت و آمد داشتند. از احمد توکلی گرفته تا علیرضا زاکانی و الیاس نادران، همه و همه رأیی را صادر میکردند که برگرفته از منتقدان سنتی آقای وزیر بود. در دولتهای نهم و دهم هم حضور داشتند و همه چیز را اداره میکردند.
وقتی قرار شد زنگنه معرفی شود واسطههای بسیاری به کار گرفته شدند، از بزرگ مناطقیها، آنها که دلشان برای نفت میسوخت به میدان آمدند تا ببینند آینده نفت با زنگنه بهتر خواهد شد یا بدتر؛ روزهای سختی بر نفت حاکم بود و تحریمها نفس نفت را بریده بود، جلسات و لابیها که تشکیل شد زنگنه هم دعوت شد تا از او بشنوند، بشنوند که آیا تغییر کرده است یا همان زنگنه قبلی است. زنگنه و حلقه اولش شامل رسول لاهیجانیان، محمود ثقفیان، سیداصغر هندی و نصرت رحیمی به اتفاق چند نفر دیگر جلسات را قطار کردند تا جا بیندازند که زنگنه آنی نیست که بوده، او تغییر کرده است و میخواهد با کمک نفتیها، نفت را اداره کند. شبیه همان ماجرای سال ۱۳۷۶ که چند واسطه با نفتیها قرار گذاشتند و زنگنه هم میگفت آمدهام به شما کمک کنم. ۲۰ سال پیش هم همین سناریو پیاده شد و پس از موفقیت، پاکسازیها آغاز شد.
بیم آن میرفت که زنگنه مدل ۹۲ همانی باشد که همه از آن فراری بودند ولی او مدام میگفت تغییر کرده است. وقتی مدیران مؤثر نفت در قیطریه با وی نشستند او همان حرفهای سال ۷۶ را تکرار کرد اما با مضمونی دیگر، او گفت: «الیوم، یومالرحمه». این عبارت وزیر نفت روبهروی عبارت کسانی قرار گرفت که میگفتند اتفاقاً الیوم،یوم الملحمه است. بحث میان منتقدان وزیر نفت برای روز رحمت یا روز انتقام بالا گرفت تا در نهایت گروه دوم راه خود را جدا کنند، چون در اقلیت بودند. به این اکتفا کردند که یادآوری کنند بعد از رأی اعتماد، نمازهای قضا اقامه خواهد شد اما مقبول نیفتاد. گروه اول میگفتند زنگنه تغییر کرده و قرار است کار کند و گروه دوم میگفتند این بازی است.
به هر شکل، زنگنه از فیلتر بهارستان به سختی عبور کرد و به نفت رسید. احکام اول که صادر شد محسن پاکنژاد یکی از آنها بود. «یوم الرحمه» کمی غبارآلود شد. کسی نمیتوانست باور کند برای افرادی حکم صادر شده است که روزگاری جرئت عبور از خیابان قائم مقام را هم نداشتند. نوروز ۸۸ که زنگنه شبانه به محمودآباد رسید خیلی از مدیرانی که به استراحت آمده بودند برای از دست ندادن صندلی خود، دست خانواده را گرفتند و همان شب عازم تهران شدند تا حتی در هوایی که زنگنه نفس میکشد، دم نگیرند و بازدم پس ندهند. برای همانها حکم صادر شد و همانهایی که میگفتند زنگنه تغییر کرده است دچار یأس شده و سرانجامی جز برکناری نداشته باشند.
اولین نفراتی که برکنار و بازنشسته شدند همانهایی بودند که سینه سپر میکردند و میگفتند زنگنه برای کار آمده است نه چیز دیگر. زخم زبانها آغاز شد تا گوشهگیر شوند. همه کسانی که آن شب از محمودآباد فرار کردند به راس آمدند و آنهایی که برای وزیر نفت جاده صاف کردند از نفت پیاده شدند. یوم الرحمهای که شنیده میشد بهسرعت رنگ باخت و آنی شد که واهمهاش میرفت. حالا تاریخ در حال تکرار است، آنهایی که باقی ماندهاند هم طی ماههای آینده پیاده خواهند شد و نفت یکدست میشود به سود وزیر نفت با شاغول اختصاصیاش.
در نگاه نفتیها مقصر اول و آخر کسانی هستند که «یوم الرحمه» را تکرار کردند و لابیها را نه برای انداختن زنگنه بلکه برای به صدارت رسیدنش فعال کرده بودند. سادهاندیشی در سال ۹۲ تاوانی هشت ساله برای نفتی دارد که فکر میکرد زنگنه هبوط کرده برای «کار!...»