به گزارش مشرق، یک سیرک تمام عیار بود؛ ملغمه ای از تهمت، دروغ و پرده دری. نمایشی که چوب حراج به ته مانده آبروی باشگاهی بزرگ با قدمتی بیش از نیم قرن و با چند ده میلیون هوادار زد و کلکسیون آبروبری دوشنبه شب برنامه 90 را کامل کرد.
کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی استقلال – ذوب آهن بی تردید طولانی ترین کنفرانس تاریخ فوتبال ایران که نه بلکه فوتبال دنیا بود که بیش از سه ساعت به درازا کشید و دو مربی دیروز و امروز استقلال که بزرگترین افتخار زندگی شان داشتن اتیکت آبی رنگ در فوتبال است، بی محابا به استقلال تاختند و با تازیانه، جسم زمینگیر شده این روزهای استقلال را نوازش کردند.
ابتدا این امیر قلعه نویی بود که در نقش یک دلسوز به خردکنندگان استقلال تاخت و از دست های پشت پرده گفت و البته همه مشکلات را به رسانه ها و به طور مشخص یک برنامه تلویزیونی نسبت داد. مردی که لابلای حرفهایش حتی مدیران دیروز را بی نصیب نگذاشت و همه را از دم تیغ گذراند.
نفر دوم اما علیرضا منصوریان بود. مربی ناکام مطلق استقلال که بی تردید در کشتی درهم شکسته امروز آبی ها مقصر و متهم اصلی محسوب می شود. همو که در کنفرانس وداع نیز دست از لفاظی و شیرین کاری برنداشت و از تبریک به سرباز و شانس سرهای تراشیده و قهوه خوری فرنگ نیز خاطره و روایت تعریف کرد تا باز هم ادبیات هجوآمیز خود را عیان کند.
همو که به جای موشکافی دلایل ناکامی حیرت انگیز استقلال در فصل جاری و برشمردن نواقص فنی و مشکلات تاکتیکی تیمش، کوشید صغری و کبری بچیند و دیگران را متهم کند؛ از فدراسیون فوتبال گرفته تا هیات مدیره باشگاه، بازیکن و رسانه و حتی هوادار دل شکسته تیمش. مردی که در ادبیات بی مایه و متهم کردن این و آن به اندازه ای زیاده روی کرد و به جاده خاکی زد که از برگزارکننده نشست، دو بار تذکر گرفت. آنچه تذکری به شان خرد شده آبی ها بود که تا این اندازه دستمایه بی کفایتی آقایان شده.
دیروز در کنفرانس مطبوعاتی البته بیش از همه جای خالی بزرگان استقلال به چشم آمد. جای خالی پورحیدری ها و حجازی ها. مردان بزرگی که هیچگاه استقلال بزرگ را مضحکه و ملعبه خود نکردند و از آن سکویی برای بالا رفتن خود نساختند و تیمشان بازیچه امیال و خواسته های شخصی خود نمی دانستند. آنها که استقلال را بزرگ می خواستند و با رفتار، منش و البته ادبیات خود استقلال را بزرگ کردند و همه ناملایمات، هجمه ها و تهمت ها را به جان خریدند و دم برنمی آوردند.
کاش پورحیدری و حجازی بودند تا با همان متانت و بزرگی همیشگی همه مشکلات و تقصیرات را به گردن می گرفتند تا خدشه ای به آبرو و حیثیت استقلال محبوبشان وارد نشود. کاش آنها بودند تا با همان آرامش همیشگی و با همان ادبیات فاخر و با طومانینه مشکلات فنی استقلال را موشکافی می کردند تا همه متقاعد شوند.
کاش دیشب به جای برخی ها، رولند کخ چشم آبی غیرمحبوب در کنفرانس حاضر بود و به جای آسمان ریسمان بافتن، فنی و تاکتیکی سخن می گفت تا شان و شخصیت استقلال حفظ شود.
دیشب اما شبی بود که دوباره نقاب ها از چهره ها افتاد. آقایان مدعی که داعیه شان گوش فلک را پر کرده و از کنار استقلال به مال، مکنت، آبرو و شهرت رسیده اند، شخصیت استقلال را تاراج کردند تا بلکه از این بلبشو برای خود کلاهی درست کنند و از مهلکه ناکامی بگریزند.
آقایانی که از فوتبال دولتی تا توانسته اند ارتزاق کرده اند و برای خود جلال و جبروت و بارگاه ساخته اند. آنها که با پول بیت المال رستوران و سفره خانه و بیزنس راه انداخته اند و کرور کرور اسکناس به جیب می زنند اما سر سوزنی به فکر آبرو و حیثیت منبع خوشبختی خود نبوده و نیستند.
از جیب مردم هزینه کردند اما به فکر مردم نبودند و تنها عذاب را به هواداران یک تیم بزرگ هدیه دادند و البته بابت این عذاب منت سر استقلال و هوادارش گذاشتند.
آقایان، هر آنچه از بیت المال به جیب زدید نوش جانتان، اما در این فوتبال دولتی حق نقد به مردم بدهید و بگذارید از شما مطالبه کنند.